پانید فاضلیان، اقتصاد۲۴ - این روزها یکی از دلایل نایاب شدن هر چیزی در ایران را خرید عراقیها عنوان میکنند، فرقی ندارد که جنس نایاب تخم مرغ و پیاز باشد یا انسولین، در شبکههای مجازی چند سطری مینویسند که چه نشسته اید از همسایه غربی مان آمده اند و دارند هرچه که هست را میخرند با خود می برند؛ برای همین است که در بازار فلان جنس گران و نایاب است؛ بعد هم به ضمیمه این متن چند قطعه عکس یا بریده فیلمی کوتاه از صف طولانی تریلیهای حامل بار منتشر میشود تا گواهی باشد بر صحت این ادعا.
خواه ناخواه گفتن اینکه هجوم خارجی ها به بازارهای ایران دلیل گرانی یا نایابی کالاهای اساسی است با مسائل حساس قومیتی و ملیتی رابطه دارند؛ روایت هایی از این دست به صورت مستقیم و غیر مستقیم یا از چنین موضوعاتی تاثیر گرفته اند و یا باعث دامن زدن به آن میشوند، اما اگر ماجرا را از منظری اقتصادی بررسی کنیم به نتیجه خواهیم رسید که اشتیاق زایدالوصف مشتریان خارجی برای خرید کالاهای مختلف از بازار ایران دلیل دیگری غیر از بی ارزش شدن بهای پول ملی ندارد؛ به بیان سادهتر نوسانات اقتصادی تلنبار شده آنچنان ریال ایران را بی ارزش کرده است که دیگر هیچ کالای مورد پسند خارجی در ایران ماندگاری لازم را ندارد؛ این کالا هرچه که باشد در اولین فرصت به صورت رسمی و یا غیر رسمی راهی خارج از کشور می شود تا به دست مشتریانی برسند که حاضرند در فراسوی مرزها بهای بیشتری بابت آن بپردازند؛ نتیجه این اتفاق از دو حال خارج نیست کالای مورد نظر در بازارهای داخل کشور یا به شدت گران و یا به شدت نایاب خواهد شد.
بیشتر بخوانید: سفتهبازانی که در همه بازارها حضور دارند
باز هم تکرار تاریخ؟
به گزارش اقتصاد۲۴، ارنست همینگوی، روزنامهنگار و نویسنده شهیر آمریکایی روایتی دارد از مصیبت تورم در آلمان صد سال پیش که تاحدودی شبیه به وضع این روزهای ایران است؛ در این روایت که نسخه فارسی آن سالها پیش توسط علی اکبر قاضی زاده، روزنامه نگار پیشکسوت تهیه شده است؛ قیمت اقلام پیش و پا افتادهای مثل سیب، گلابی، هلو، قهوه، لوبیا و... آنقدر بالاست که اهالی شهر مرزی کهل آلمان قادر به خریدش نیستند؛ آلمانیهایی که داراییهایشان را به صورت سپرده در بانکها سرمایه گذاری کرده اند حالا چنان درآمد بخور نمیری دارند که حتی برای رفتن به محل کار با خود از خانه غذا همراه دارند و تاحد ممکن از رفتن به رستورانها و کافهها خودداری میکنند؛ برعکس آنها، اما این قیمتها برای اهالی شهر مرزی استراسبورگ فرانسه و توریستهای خارجی آنقدر ارزان است که حاضرند به عنواین مختلف برای گردش و تفریح و حتی صرف وعدههای غذای روزانه مدام از خاک فرانسه به آلمان بیایند و بازگردند؛ درواقع مشتریان اصلی عمده دستفروشان و مغازه داران آلمانی که کارشان فروش مواد خوردنی و غذایی است غیرآلمانی هایی هستند که دارند از تفاوت فاحش میان بهای مارک آلمان با فرانک فرانسه و دیگر ارزهای رایج در آن زمان به نفع خود استفاده کرده و دلی از عزا در میآورند.
البته روایت هیمنگوی از تورم سایه افکنده بر زندگی آلمانیهای سال ۱۹۲۲ با وضعیت کنونی ایران تفاوتهایی اساسی هم دارد؛ اول اینکه در آن زمان قواعد سختگیرانه گمرگ فرانسویها جلوی از انتقال اجناس به غایت ارزان آلمانی به خارج را گرفته بود؛ مورد دوم هم شرایط متفاوتی است که مدتها پیش از آمدن کرونا برای رفت و آمد توریستهای خارجی به ایران وضع شده است؛ با این حال در همان بهار ۹۷ که مردم ایران تبعات موج اول نوسانات ارزی را در زندگی روزانه خود تجربه میکردند؛ فیلم کوتاهی منتشر شد از واکنش حیرت زده یک توریست جوان آمریکایی به ارزانی قیمتها در ایران؛ به صورت مشخص در این فیلم کوتاه ابتدا قیمت هرچیز از کرایه اتاق هتل گرفته تا چیپس و بستنی و ساندویچ به دلار عنوان میشود و در آخر روای اینطور نتیجه گیری می کند که ایران کشوری به شدت ارزان است.
الیگارشی که دست پنهان آدام اسمیت را فلج کرد!
این درست که ایران حالا برخلاف آلمان ۱۹۲۲ کشوری جنگ زده نیست، اما کیست که نشنیده باشد ویرانیهای برجای مانده از تحریمهای اقتصادی ایران هیچ دستکمی از خرابیهای جنگ ندارد؛ با این استدلال میتوان نتیجه گرفت که بی ارزش شدن پول ایران و سرازیر شدن کالاها اساسی از بازارهای داخلی به بازارهای خارجی مثل عراق یکی از تبعات جنگ اقتصادی است که از سالها قبل تاکنون علیه ایران جریان دارد. این دیدگاه به ظاهر مقبول در نزد عامه، اما منتقدان و مخالفانی هم دارد؛ احسان سلطانی اقتصاددان و پژوهشگر مسائل اقتصادی از جمله کسانی است که باور دارد نوسانات ارزی اخیر بیش از آنکه محصول تحریمهای اقتصادی وضع شده علیه ایران باشد، نتیجه گلوگاه سازی و کژکارکردهای نهادهای اقتصادی است؛ بازی که گروههای ذینفع در بازارهای داخلی مدتهاست آنرا به راه انداخته اند.
وی در گفتگو با اقتصاد۲۴ به استناد مطالعات و تحقیقاتی که در جریان انجامشان بوده مدعی است که گرانی اخیر ارز این روزها بیش از هرچیز محصول بازارسازی کسانی است که تامین کننده ارز اصلی کشور محسوب میشوند؛ براساس این دیدگاه بدبینانه قیمت ارز بیش از هر زمان دیگری به صورت غیر منطقی و مصنوعی بالاتر از حد طبیعی آن نگه داشته است؛ دلاری که در جریان رقابتهای انتخابات دور دوازدهم قیمتی در حدود سه هزار تومان داشت در حالی با افزایشی ۱۰ برابری روبرو بوده است که از نظر منطقی نباید بیش از ۴-۵ برابر افزایش مییافت.
این پژوهشگر اقتصادی ادامه میدهد: اگر به آمارهای دورهای که به نظر میرسد بانک مرکزی به عمد آنها را با تاخیر و تعلل منتشر میکند نگاه کنیم مشخص میشود که عرصه فعالیت برای صنعت پتروشیمی و صنایع خام فروشی آنقدر سودآور بوده است که به تواند بهرغم همه هزینههای ریالی و دلاری به درآمد ارزی قابل توجهی دست یابد؛ منتهی این درآمد که از محل انفال است و باید عواید آن نصیب جامه بشود آنطور که باید در دسترس عموم قرار نگرفته است؛ در واقع این قسمت از حرفهای رئیس جمهور که مدعی بدحسابی بازرگانان در بازگرداندن ارزهای صادراتی شده بود تا حدودی درست است. نگاه کنید این بازرگانان چه کسانی هستند؟ اغلبشان همان خصولتیها یا حقوقیها هستند که وابستگیهایشان به قدرت برکسی پوشیده نیست و مادامی که اینها نخواهند در رفتار اقتصادی خود تغییری دهند وضعیت گرانی ارز و نوسانات اقتصادی مستقل از تحریمهای اقتصادی وجود خواهد داشت.
سلطانی در ادامه صحبتهای خود میگوید: مادامی که شرایط بر همین منوال باشد نمیتوان جلوی بیارزشتر شدن پول ملی را گرفت؛ روند نزولی ریال ایران بی وقفه ادامه خواهد یافت و به دنبال همین اتفاق است که هر کالایی که فکرش کنید برای کشورهای همسایه دارای جذابیت است به صورت رسمی یا قاچاق از بازارهای داخلی به بازارهای خارجی منتقل خواهد شد؛ فرق نمیکند بنزین است یا سیب زمینی و گوجه یا دارو.
وی حرفهای خود را اینطور جمع بندی میکند: باید بپذیریم که در اقتصاد ایران یک الگارشی حاکم است و همین حاکمیت الیگارشی است که باعث شده تا شرایط اقتصادی کشور نتواند از هیچ قاعده و مبنایی علمی تبعیت کند؛ شاید در اقتصادهای با نظم طبیعی و دسترسی آزاد، بازار فعال مایشاء باشد، اما در جوامع در حال توسعهای مانند ایران دسترسیها به دلیل حضور پررنگ الیگارشی محدود است، حتی در این جوامع از دست پنهان آدام اسمیت هم کاری ساخته نیست و تعادل طوری اتفاق میافتد که منافع ذینفعان اقتضا میکند.