تاریخ انتشار: ۰۸:۳۲ - ۱۹ فروردين ۱۴۰۰

نابودی یک سوم سفره مردم طی ۱۰ سال

احمد ترک‌نژاد کارشناس مسائل اقتصادی تغییرات و تحولاتی که برای وضعیت معیشتی مردم اتفاق افتاده است را اینطور تحلیل می کند: یک‌سوم سفره مردم در ۱۰ سال گذشته از بین رفته است.

اقتصاد ۲۴ - آخرین پانل سیاسی انجمن اسلامی جامعه پزشکی کشور، در سال ۹۹ با حضور احمد ترک‌نژاد معاون وزیر جهاد سازندگی در دولت سازندگی و استاندار کرمانشاه در دولت اصلاحات برگزار شد.
در ابتدای جلسه، دکتر قائم‌پناه با اشاره به بی‌کاری و تورم فعلی و عدم توفیق برنامه چشم‌انداز و مقایسه وضعیت کشور با کشور‌های شبیه به ایران از چهار دهه قبل تاکنون و انعکاس نگرانی خواص و عوام جامعه از وضع امروز و آینده معیشت مردم و اقتصاد کشور، جلسه را آغاز کرده، در ادامه دکتر ظفرقندی رئیس انجمن اسلامی جامعه پزشکان کشور، تغییر وضعیت اقتصادی کشور را منوط به حل منازعات در روابط خارجی کشور و اصلاح اختلافات سیاسی داخلی دانست.

ایران در دهه آغازین قرن جدید در بستر تحولات جهانی

ترک‌نژاد با اشاره به وضع موجود و خطرات پیش‌روی کشور و با تأکید بر برآورد‌های آماری گفت: ۵۰ تا ۶۰ میلیون نفر از جمعیت کشور دغدغه سلامت و معیشت دارند و صاحبان کسب‌وکار به دلیل تحریم‌ها به‌شدت در فشار هستند. از هر هزار دلار درآمد ارزی کشور، ۵۰۰ دلار به‌صورت کالا و خدمات وارد کشور می‌شود و ۵۰۰ دلار به دلیل محدودیت‌های اعمال‌شده جهانی علیه ایران از بین می‌رود. دغدغه امروز اندیشمندان کشور بقای ایران است. کشوری که ۲۵۰۰ سال تمدن را در پیشینه خود دارد.

او با تأکید بر زمینه مطالعاتی خودشان با نگرشی استراتژیک به تحولات دهه آینده در جهان، به سه مسئله نظری چرایی مسائل، بازی بی‌نهایت و بیانیه چشم‌انداز اشاره کرد و حل این سه مسئله را رمز بقای پایدار و رو به پیشرفت هر حاکمیتی در دنیای جدید دانست و با اشاره به دایره طلایی چرایی، چگونگی و چیستی و ترتیب قرارگیری این موارد از داخل به خارج، بیان کرد: همه حکومت‌های موفق، تمرکز از داخل به بیرون دارند و ابتدا چرایی خود را پیدا کرده و چگونگی و چیستی خود را بر آن اساس تعریف می‌کنند.

چیستی

به گفته ترک‌نژاد حکومت‌های مردم‌سالار مسئولیت و وظیفه خود را تأمین رفاه و کرامت انسانی، منزلت اجتماعی و امنیت عمومی مردم خود تعریف می‌کنند. در مقابل حکومت‌هایی که چرایی خود را درست نفهمیده‌اند، مجبورند وارد فضا‌های شعاری و احساسی شوند؛ زیرا موفقیت واقعی را در عمل به دست نمی‌آورند.

بازی سیاست

او در ادامه با بیان اینکه بازی سیاست بازی بی‌نهایت است و با فکر محدود نمی‌توان وارد بازی نامحدود شد، تصریح کرد: برای موفق‌شدن در این بازی نیازمند بنیان‌های اندیشه‌ای بی‌نهایت هستیم که می‌تواند درک شرایط جدید جهان، امکان استفاده از نوآوری و نماندن در دنیای گذشته را فراهم سازد. اولا هر حاکمیتی باید بتواند فلسفه وجودی خود را در دنیای جدید توضیح دهد، زیرا امروزه دنیا عملا یک تقسیم کار جهانی بر اساس ظرفیت‌های بازیگران پذیرفته است. دوما اگر کشور‌ها چشم‌اندازی برای آینده نداشته باشند، به‌هیچ‌وجه قادر به ایجاد تحول نیستند. در مقابل حکومت‌هایی که چشم‌انداز آرمانی دارند، انرژی برای پیشرفت را به جامعه تزریق می‌کنند. در دهه ۶۰ میلادی، کندی اعلام کرد که ما تا پایان دهه به کره ماه سفر خواهیم کرد و متعاقب این موضوع، دانشگاه‌ها، کسب‌وکار‌ها و جامعه برای نیل به این هدف متحد و یکپارچه شده و نهایتا این هدف بلندپروازانه را محقق کردند. او با بیان اینکه ۸۰ درصد جمعیت چین بعد از مائو زیر خط فقر زندگی می‌کردند، افزود: اکنون حدود ۸۰۰ میلیون نفر از جمعیت این کشور، بالای خط فقر هستند. این پیشرفت یک دهه زودتر از برآورد سازمان ملل برای خروج چین از آن وضعیت وحشتناک اقتصادی بوده و در سایه تلاش برای رسیدن به هدفی تحول‌ساز به دست آمده است. ترک‌نژاد گفت: به نظر من یکی از بزرگ‌ترین مشکلات آزاردهنده فقدان آرمان است.

وضعیت فعلی جهان

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب راجع به وضعیت فعلی جهان تصریح کرد: از اول خلقت بیش از ۱۴ هزار سال می‌گذرد و شامل پنج عصر شکار، کشاورزی، صنعتی، اطلاعاتی و جامعه است. از قرن هجدهم انقلاب صنعتی نمودار شد که خود به چهار دوره تقسیم می‌شود و هر دوره به‌طور مشخص نتیجه خاصی داشته است. انقلاب صنعتی اول با خروجی ماشین بخار، انقلاب صنعتی دوم با خروجی فناوری، انقلاب صنعتی سوم با دیجیتالی‌شدن جهان و انقلاب صنعتی چهارم در سال ۲۰۱۰ با اقتصادی ماشینی و خودمختار شکل گرفته که در اصلی‌ترین نماد‌های آن شامل اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، پردازش رایانه‌ای، رباتیک پیشرفته، نانو تکنولوژی و سایر تکنولوژی‌هاست. با این تحولات فرایند‌های خلق ارزش تغییر کردند و با دیجیتالی‌شدن، دسترسی آزاد به اطلاعات توسعه شبکه‌های اجتماعی، جایگاه نوظهور مصرف‌کنندگان و قابلیت اتصال و ارتباط که این اتفاقات دنیای جدید را شکل دادند که از تلفیق جهانی‌شدن، دیجیتالی‌شدن و شبکه ای‌شدن پدید آمد. این فرمول دنیای جدید است: N=۱ & R=G طبق بخش اول فرمول، برای هر نفر از جمعیت هشت میلیاردی جهان باید ارزشی منحصر‌به‌فرد ایجاد شود و البته این هدفی بسیار سخت است و صرفا با پذیرش قسمت دوم فرمول تحقق‌یافتنی است؛ یعنی منابع کل جهان را باید وارد بازی کنیم.

هر جامعه و ملتی که این قانون را درک نکند، محکوم به نابودی است. در دنیای امروزی، مالکیت منابع در درجه دوم قرار گرفته و موضوع مهم‌تر از مالکیت منابع، دسترسی به منابع خواهد بود. بر‌اساس‌این برای کشورها، موقعیت‌های ملموس و قابل محاسبه جدیدی تعریف شده است. با ایجاد محدودیت دسترسی به این منابع، در اقتصاد جهان اختلال به وجود می‌آید و بهای نهایی خدمات را افزایش می‌دهد؛ مثلا هند پشتیبانی خدمات آی‌تی، چین ارائه کالای ارزان، برزیل حفاظت از ذخیره اکسیژن کره زمین و غرب و آمریکا دسترسی به منابع مالی را تأمین می‌کنند.

این فعال سیاسی در ادامه افزود: هر کشوری باید بتواند جواب این سؤال بنیادی را برای تعیین چرایی خویش به‌روشنی و با زبانی قابل فهم برای سایر کشور‌ها بیان کند. دوران نفت و سوخت‌های فسیلی به پایان رسیده و دنیای پلتفرم‌های دیجیتالی آغاز شده است که زندگی را آسان‌تر و خدمات را ارزان‌تر می‌کنند. سیاست‌مداران باید به تحلیل درستی از این حقایق دست یابند و با تحولات جدید هماهنگ شوند؛ وگرنه به بیراهه خواهند رفت.
او افزود: «از ۵۰۰ شرکت برتر سال ۱۹۵۵، تنها ۱۲ درصد در دسته شرکت‌های برتر باقی مانده‌اند و بقیه از بین رفته‌اند. کسانی باقی می‌مانند که با چابکی با دنیای جدید و اقتضائات دنیای دیجیتال هماهنگ شوند. اقتصاد دیجیتالی که طبق برآورد‌ها تا سال ۲۰۲۸، معادل صد تریلیون دلار ارزش اقتصادی خلق خواهد کرد؛ یعنی ۱.۲ برابر تمام ارزش اقتصادی که بشر از ابتدای خلقت تا‌کنون ایجاد کرده است.

این اتفاقی بسیار بزرگ است و هر کشوری در این دوره جا بماند، امکان جبران را از دست خواهد داد. تحول دیجیتالی فقط بحث فناوری نیست؛ بلکه شامل تحولاتی انسانی، اجتماعی و فرهنگی است و سیستم‌های مدیریت و حکومت را به کلی تغییر می‌دهد. بحث بلاکچین، می‌تواند اساس وجود حکومت‌ها را مورد بازنگری قرار دهد و خلاصه بگویم، فاصله ما تا برنده یا بازنده بودن بر‌اساس میزان حرکت ما به سوی تطابق با دنیای دیجیتال تعیین می‌شود. شکل دنیا و مشاغل و تخصص‌ها تغییر خواهد کرد. از ۱۰ شرکت بزرگ دنیا در سال ۲۰۲۰، هشت شرکت بر بستر دیجیتال شکل گرفته‌اند. برای مثال به شرکت‌های اپل، فیس‌بوک، اوبر و گوگل اشاره می‌کنم و یاد‌آوری کنم که ۹.۷ تریلیون دلار از اقتصاد ۸۷ تریلیونی حال حاضر جهان متعلق به ۱۰ شرکت اول دیجیتال دنیا است؛ یعنی سهمی معادل آلمان و انگلیس و فرانسه از GDP جهانی. نمونه ایرانی این شرکت‌ها، اسنپ است».

ترک‌نژاد با بیان اینکه با نقشه‌های کهنه، نمی‌توان سرزمین‌های جدیدی کشف کرد، اظهار کرد: ما باید ذهن خود را از زباله‌های ذهنی قدیمی پاک کنیم. زباله قابل بازیافت را بازیابی کنیم و از شر زباله‌های ذهنی مشکل‌آفرین خلاص شویم. نیازمند فراموشی فعال و یادگیری مجدد هستیم. آرمان‌های امروزی مردم و حکومت‌ها در بستری غیر از بستر دیجیتال محقق نمی‌شود.

به چند مورد آماری ساده توجه کنید. سهم ایران از اقتصاد جهانی در سال ۱۹۸۰، ۸۴‌صدم درصد و سهم امروزش، ۶۷ صدم درصد است. امروز اقتصاد بیست‌و‌یکم دنیا هستیم و با همین روند پسرفت در پایان این دهه به اقتصاد چهل‌و‌ششم دنیا تبدیل خواهیم شد.

در همین مدت، دنیا در حال پیشرفت بوده و این روند را حفظ خواهد کرد. سهم چند کشور از اقتصاد جهان را به‌عنوان نمونه در سال‌های ۱۹۸۰ و ۲۰۱۹ مقایسه می‌کنم:

• چین از ۱.۷۱ به ۱۷ درصد
• سنگاپور از ۰.۱۱ درصد به ۰.۴۲ درصد
• کره جنوبی از ۰.۵۸ درصد به ۱.۹ درصد رسیده است

شاخص درماندگی با مؤلفه‌های فشار جمعیت، توسعه اقتصادی نامتوازن، بسته‌بودن حلقه نخبگان سیاسی، مهاجرت مغزها، حاکمیت قانون و تأمین خدمات عمومی ارزیابی می‌شود و بر‌اساس این شاخص ما خیلی درمانده‌ایم.

هر‌کس بتواند، از کشور مهاجرت می‌کند. در ۴۰ سال گذشته چهار هزار میلیارد دلار هزینه شد، نرخ بیکاری و تورم وحشتناک است، ارزش پول ملی از سال ۱۳۵۰ تاکنون سه‌هزارو ۵۰۰ برابر کمتر شده است، در ۱۰ سال گذشته، یک‌سوم سفره مردم از بین رفته است، بودجه‌های عمومی قادر به اداره‌کردن زیرساخت‌ها هم نیست و هیچ پرونده عمرانی جدیدی ممکن نیست. در ۱۵ سال گذشته شاخص فلاکت به سه برابر میانگین جهانی رسیده است. جامعه به دو طبقه مجزای فرودست و فرادست تقسیم شده است. درآمد سرانه کشور که در سال ۱۹۸۰ تقریبا با میانگین دنیا برابر بوده است، در ۱۰ سال آینده به یک‌سوم میانگین درآمد سرانه جهان خواهد رسید و سهم ما به ۲۱‌صدم درصد از اقتصاد جهان سقوط خواهد کرد.

نگرانی برای آینده

او با بیان اینکه در همین بازه زمانی و شرایط موجود، دنیا در حال پیشرفت است و رفاه عمومی اغلب کشور‌های جهان به صورت مستمر افزایش خواهد یافت. ادامه داد: منابع را چه کار کرده ایم؟ هدف بنیادی نداریم! اکنون، پس از این سخن‌ها، راه‌حل پیشنهادی‌ام را هم عنوان کنم.
ما دو تغییر پارادایم اجباری را باید از سر بگذرانیم:

• پارادایم اول در حوزه بین‌المللی و بازتعریف سیاست‌های ما در این حوزه با محوریت تعامل سازنده با جهان بر اساس تحولات پیش‌رو است.
• پارادایم دوم در حوزه داخلی، تمرکز بر ریشه‌کنی عوامل فساد و ناکارآمدی و رفع فقر، فساد و تبعیض است.

چرایی این تغییرات روشن است، اما این اتفاق چگونه باید رخ دهد؟ این سؤالی بزرگ با جوابی غامض است.
اکنون به سؤال مطرح‌شده در میانه بحث برمی‌گردم. ایران چه منبع و دارایی در دسترسی دارد که اگر دسترسی به آن را محدود کند، باعث اختلال در نظام بین‌الملل می‌شود؟

توضیحا عرض کنم که آمریکا در بازه زمانی ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹، هشت تریلیون دلار برای امنیت خاورمیانه هزینه کرده و با توجه به تغییر نگرش آمریکا به خاورمیانه و افزایش تمرکز آمریکا بر چین، چنین به نظر می‌رسد که واشنگتن انگیزه ادامه پرداخت هزینه‌های تأمین امنیت خاورمیانه را ندارد.

به علاوه، روند مصرف نفت از سال ۲۰۳۰ نزولی خواهد شد و متعاقبا خاورمیانه ارزش جهانی خود را از دست خواهد داد و این روند از هم اکنون نیز قابل مشاهده است. تعداد نیرو‌های آمریکایی در خاورمیانه در حال کاهش و در دریای چین در حال افزایش است.

ترک‌نژاد در پایان تصریح کرد: در این شرایط متغیر، موقعیت ژئوپلیتیک ایران، فرصتی ژئواستراتژیک آفریده است. این فرصت ناشی از قدرت توأمان خلق تهدید و رفع تهدید به وسیله توان موشکی، قدرت پهپادی و توان نیرو‌های نیابتی ایران و قدرت سرکوبگری علیه تروریسم است و به‌روشنی پیداست که جنگ با ایران، جنگی نامحدود، زمان‌بر و فرساینده است. تجربه موفق ایران در مبارزه با داعش و القاعده را نیز می‌توان به این ظرفیت افزود.

به نظر من، این دارایی‌ها در وضعیت جدید خاورمیانه و جهان قابل معامله است. مقایسه هزینه سالانه ۴۰۰ میلیارد دلاری آمریکا برای امنیت خاورمیانه در مقابل هزینه ۵۰ میلیارددلاری ایران برای همین هدف، نشانگر این فرصت جدید است.


بیشتر بخوانید: قیمت همه چیز به روز شد به جز درآمد مزدبگیران


آیا ما می‌توانیم از این نقطه قوت به‌عنوان یک فرصت استراتژیک استفاده کنیم؟ از نظر من، بله.
ظرفیت‌های جمعیتی و موقعیت جغرافیایی در کنار قدرت تهاجمی و تدافعی ایران، یک موقعیت عالی است. اگر ایران امنیت منطقه را با قیمتی به‌صرفه‌تر و ارزان‌تر بر عهده بگیرد، جهان حاضر خواهد بود با ایران وارد معامله بشود.
البته دنیا در تلاش برای کاهش قدرت چانه‌زنی ایران به اقدامات زیر متوسل شده است:

• کمپین فشار حداکثری ترامپ
• تضعیف سپاه قدس و ترور سردار سلیمانی
• تلاش برای کاهش نقش ایران در سوریه
• تلاش برای ایجاد دولتی وابسته به غرب در عراق
• اتفاقات قفقاز جنوبی
• عادی سازی روابط کشور‌های منطقه با اسرائیل
• تلاش برای شکل‌گیری ائتلاف بین‌المللی علیه ایران
• مهاجرت نخبگان و تقلیل منابع داخلی.

اما از یاد نبریم که قدرت ایران یک واقعیت عینی است و با تمام این تلاش‌ها همچنان وجود دارد. ما می‌توانیم از طریق شناسایی عوامل مؤثر و برقراری روابط صحیح بین‌المللی و ایفای نقش سازنده در دنیا، این فرصت را حفظ کرده و از آن استفاده کنیم.

هرگونه غفلت از این موضوع، پیامد‌های جبران‌ناپذیری خواهد داشت و تأخیر در اتخاذ تصمیم مناسب برای هماهنگ‌شدن با شرایط روز جهان، بقای کشور را تهدید می‌کند. دنیا درصدد تضعیف ایران است و اگر ما سیاست‌های خود را تغییر ندهیم، آسیب خواهیم دید. درباره پارادایم دوم، باید سیاست‌هایی در پیش بگیریم که آرامش را به جامعه بازگردانیم تا فرصتی به دست آید که بتوانیم از سفره صدتریلیون‌دلاری در حال تولید دنیای امروز سهمی داشته باشیم.

ما نفت داریم و حتی در صورت کاهش تقاضای نفت، می‌توانیم تقاضای رو به تزاید الکتریسیته دنیای دیجیتال را با تبدیل نفت و گاز به الکتریسیته پاسخ دهیم. برای تغییر پارادایم دوم، این پیشنهاد‌ها را ارائه می‌کنم:

• همدردی با جامعه برای معیشت و اشتغال
• ارتقای منزلت نخبگان
• همدلی و همراهی با کارآفرینان برای توسعه
• تسهیل ورود نخبگان به بدنه حاکمیت.
کشور را دریابیم و کمپین گفت‌وگوی ملی را راهبری کنیم.

منبع: روزنامه شرق
ارسال نظر