تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۷

طلبه‌ای که قم را ترک کرد و دوره‌گرد شد!

اسماعیل آذری‌نژاد از آن دسته روحانی‌هایی است که هم‌زمان با حضور در مسجد و حوزه علمیه، در بطن جامعه هم فعالیت پُر رنگی دارد. او سالهاست با زیرپا گذاشتن کوه‌ها و دره‌ها، کتاب و قصه را برای بچه‌های روستاهای دورافتاده هدیه می‌برد.

اقتصاد24 - نخستین‌ بار که با تلفن همراه او تماس گرفتم، این پیام را شنیدم: «مشترک مورد نظر خارج از محدوده سرویس می‌باشد، لطفا بعدا تماس بگیرید». بعدها هم این پیام را بارها شنیدم، به ویژه هر وقت روزهای پنجشنبه و جمعه به او زنگ می‌زدم.

برای کسی که بیشتر وقت آزاد خود را در کوه‌ و کمر و جاهای دورافتاده می‌گذراند، این‌که گوشی‌اش خارج از محدوده سرویس باشد، طبیعی است. او انگار زندگی نیاکان کوچ‌رو خود را دنبال می‌کند؛ عشایری که کوه‌های زاگرس جنوبی و دشت‌های فارس و خوزستان را با خانواده زیر پا می‌گذاشتند و زندگی‌شان در رفتن و سفر معنا می‌شد.

اسماعیل آذری‌نژاد هم که از قوم لر است، بخش زیادی از زندگی‌اش در راه و سفر معنا پیدا کرده؛ از چند سال پیش که قُم و میز کار پژوهشی و علمی در آن شهر را ترک کرد، یک‌جانشینی را رها ساخته و همیشه به همراه همسر و دو فرزندش در حال رفت و برگشت از دهدشت به روستاهای اطراف است. او فروشنده دوره‌گردی است که برای کودکان سرزمین خود، به رایگان، قصه می‌فروشد؛ کالایی که متاسفانه این روزها فروشندگان و خریداران کمی دارد.

از روزنامه گاردین تا خبرگزاری‌های داخلی

اینک در سن ۳۹ سالگی، آذری‌نژاد روحانی شناخته‌شده‌ای است، نه به‌خاطر موضع‌گیری‌های سیاسی یا سخنرانی‌های آتشین، بلکه چون یک فعال فرهنگی است و بیشتر وقت و توانش را صرف قصه‌خوانی برای کودکان، رسیدگی به امور مدارس روستاهای دورافتاده و اصلاح برخی از امور اجتماعی و اقتصادی مناطق محروم می‌کند.

با این‌که روزنامه گاردین انگلستان، چند رسانه از کشورهای منطقه و تعدادی از خبرگزاری‌های داخلی با او گفت‌وگو کرده‌اند، اما آذری‌نژاد خودش یک رسانه است و با استفاده از شبکه‌های اجتماعی چون توییتر و اینستاگرام، نظرها و فعالیت‌های خود و البته کمبودها را منتشر می‌کند. چهره‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زیادی او را در فضای مجازی دنبال می‌کنند و در بسیاری از موارد به مطالب او واکنش نشان می‌دهند؛ از جمله آذری جهرمی، وزیر ارتباطات که همین چند روز پیش، پیگیر توییتی از این روحانی شد که دردِدل اهالی روستای دره‌گل را درباره آنتن ندادن تلفن همراه، بازتاب داده بود.

اسماعیل آذری‌نژاد در حال قصه‌گویی در جمع کودکان روستایی

آذری‌نژاد، اگرچه متولد بهبهان (خوزستان) است، اما سالهاست در دهدشت زندگی می‌کند؛ شهری در کهگیلویه و بویراحمد که یکی از استان‌های دورافتاده و محروم کشور است. او دوره کودکی و نوجوانی‌اش را در همین استان گذرانده، درس خوانده و کتاب‌خوان شده است.


او در این‌باره می‌گوید: «متاسفانه شهر و استان ما، منطقه‌ای محروم است، زمانی که من کودک بودم، وضع از این هم بدتر بود. پدر و مادرم بی‌سواد بودند، اما شوهرعمه‌ام که معلم  بود، نخستین جرقه‌های علاقه به کتاب را در من زد. آقای محبی‌فر که فامیل و هم محله‌ای ما بود و در مسجد فعالیت داشت به علاوه یکی از معلمانم، به آتش این اشتیاق دمیدند تا برچسب «نوجوان کتابخوان» بر من زده شد.»


آذری‌نژاد سال‌ها بعد به قم رفت و در حوزه علمیه درس خواند و هم‌زمان مدرک لیسانس جامعه‌شناسی و فوق‌لیسانس عرفان را هم از دانشگاه گرفت. با این‌که کاری پژوهشی و علمی به او واگذار شد، اما انگار روحش در کوچه پس‌کوچه‌های دهدشت جا مانده بود. خاطراتی را به یاد می‌آورد که همیشه با یک رایحه همراه بود؛ عطرِ کاغذ کتاب. او رویایی داشت که باید به دنبالش می‌رفت؛ زندگی در کنار مردم محروم منطقه کهگیلویه و هم‌فکری و همراهی با آنان برای حل مشکلات فرهنگی و برای رسیدن به این هدف چه روشی بهتر از گسترش کتابخوانی و خرد ورزی بود.


ما روحانیون دین‌گریز شده‌ایم، نه مردم


این بود که به پُشتِ میز نشینی پُشت‌پا زد و به دهدشت بازگشت. او درباره این تصمیم خود می‌گوید: «نمی‌خواهم درباره دیگران قضاوت کنم، اما خودم در یک مرحله‌ای با این پرسش اساسی روبه‌رو شدم که در قم چه می‌کنم. این‌که در قم بمانم به این نیت که کفایه بخوانم و به مقام مجتهدی برسم، تمام رسالت و هدف من از طلبه شدن بود؟ در حالی‌که مساجد و مدارس روستاهای کهگیلویه و بویر احمد خالی از طلبه است، آیا جایز بود در قم بمانم؟ مگر می‌شود در کنار مردم زندگی نکرد و راه‌حلی برای مشکلات فرهنگی، معنوی و اجتماعی آنان یافت؟»


نقطه عطف زندگی این روحانی، همین‌جا بود؛ وقتی مطمئن شد نشستن یک طلبه در پشت یک کامپیوتر، تبلیغ دینی نیست. او تصمیمش را گرفت؛ برگشتن به استان کهگیلویه و بویراحمد، جایی که ۹۰ درصدِ ۱۸۰۰ روستایش امام جماعت ندارند و شرایط ساختمانی و آموزشی مدارسش درست و کارآمد نیست.




او با صراحت بیشتر، درباره نقش روحانیون در جامعه و دلیل تصمیمش را این‌گونه توضیح می‌دهد: «برخی می‌گویند مردم دین‌گریز شده‌اند، اما به نظر من، دین‌گریزی از جانب ما روحانیون بوده است نه از جانب مردم. ما از دین گریزان شده‌ایم و به سراغ کارهای اداری و فعالیت‌های سیاسی رفته‌ایم، برای مثال در انتخابات بلندگو برداشته‌ایم و برای یک شخص و کاندیدا شعار داده و تبلیغات کرده‌ایم. همه این‌ها موجب شده است تا از اصل دین و وظیفه طلبگی دور شویم.»


قصه‌گویی به‌جای سخنرانی روی منبر


وقتی آذری‌نژاد به دهدشت برگشت، اگرچه امام جماعت یکی از مساجد شد و تدریس در حوزه علمیه کوچک شهر را آغاز کرد، اما هدفی بزرگ‌تر را در سر می‌پرورانید؛ گسترش کتابخوانی در میان مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان. برای همین بعد از برگزاری نماز جماعت، به‌جای سخنرانی، حلقه‌ کتاب‌خوانی و قصه‌خوانی راه انداخت. بعد از مدتی شروع به امانت دادن کتاب به علاقه‌مندان کرد و این کار را گسترش داد و به روستاهای دور افتاده کشاند.



آذری‌نژاد با این وانت، به همراه خانواده خود به کوه و دشت می‌زند و اقلام فرهنگی را به روستاهای دورافتاده می‌برد

این‌گونه بود که سفرهای دور و دراز او به روستاها آغاز شد؛ یک روحانی که صندوق عقب ماشین‌اش را پر از کتاب می‌کرد و بیشتر وقت‌ها همراه همسر و دو فرزندش (حسین و ارغوان) به دل کوه و دشت می‌زد. در آغاز چون نفوذ به دل روستاها و دل کودکان روستایی سخت می‌نمود، برای همین او از کلید بازی وشادی استفاده کرد تا درها و قفل‌ها را بگشاید. همچنین تلاش کرد با جلب اطمینان بزرگ‌ترها و به ویژه مادران، مشارکت آنان را جلب کند.


این مدرس حوزه درباره موانع پیشِ روی خود برای جلب نگاه کودکان روستایی به کتاب و کتابخوانی می‌گوید: «در مناطق روستایی کهگیلویه، بچه، چه پسر یا دختر، یک نیروی کار است، از همان کوچکی باید بلوط چینی را انجام دهد و در ادامه موظب بزها باشد و چوپانی کند. رنج‌ها و اشتغالات روزمره، شادی را از آنان می‌گیرد و پدر و مادرها هم نمی‌توانند وقتی برای کودکان بگذارند. برای همین نخستین تلاش من این بود تا با ایجاد شادی و بازی، راهم را به قصه‌گویی و کتابخوانی باز کنم.»


محتوای دینی خوب داریم اما کتاب داستانی خوب نه


او درباره اهمیت قصه‌گویی و نقش آن در ترویج عقل‌گرایی و ترویج روحیه مدارا می‌گوید: «در قرآن، خدا خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «قصه بخوان تا به تفکر ترغیب شوند». برای همین من هم از در قصه‌گویی وارد شدم تا با بچه‌ها گفت‌وگو کنم. با مفاهیم قصه، بچه‌ها را ترغیب می‌کنم تا فکر کنند. این روش پرورش فکر است برای عبور از ظاهر و رسیدن به عمق مطلب و این‌که کودکان از همان سن کم عادت به گفت‌وگو پیدا کنند. صلح و امنیت حاصل نخواهد شد مگر با همدلی، همفکری.گفت‌وگو و تحمل نظر مخالف، ضرورت نسل آینده است.»



بحث و گفت‌وگو پس از خواندن هر کتاب یا قصه، برای تمرین تحمل نظر مخالف

از آذری‌نژاد می‌پرسم به عنوان یک روحانی، بیشتر به سراغ کدام کتاب‌ها یا قصه‌ها می‌رود، آیا فرقی بین آثار ایرانی و خارجی و مذهبی و غیر مذهبی می‌گذارد. او در پاسخ خیلی ساده و کوتاه می‌گوید: «هر کتاب یا داستانی که برای بچه‌ها خوب باشد، فرقی ندارد داخلی باشد با خارجی.»


در ادامه توضیح می‌دهد: «متاسفانه با این که محتوای دینی خوبی داریم، اما کتاب‌های داستانی خوبی در این زمینه نداریم. برای همین دستم در انتخاب کتاب‌های مذهبی بسته است. متاسفانه بی‌توجهی به محتوای ارزشمند مذهبی و دینی‌مان، باعث شده کتاب‌های داستانیِ خوب که در اندازه استانداردهای جهانی باشند، کم داشته باشیم.»


کودکی را در بچه‌ها می‌کشیم


یکی از راه‌هایی که آذری‌نژاد می‌توانست ارتباط مستقیمی با بچه‌ها پیدا کند، به واسطه مدارس بود. او به سراغ مدیران و معلمان مدارس کوچک و دورافتاده رفت تا از آنان کمک بگیرد. اگرچه بسیاری از معلمان با او در این راه همراه شده‌اند، اما به نظرش مشکلات ساختاری و زیربنایی آموزش و پرورش، خودش یک مانع بزرگ بر سر راه شادی، مطالعه و رشد کودکان است.


او در این باره می‌گوید: «نگاه به آموزش و پرورش در کشورمان، سرمایه‌ای نیست و بیشتر آن را مصرفی می‌بینیم. مشکل آموزش و پروش ساختاری است و با کارهای روبنایی حل نمی‌شود. آنان به جای آن‌که خلاقیت را در بچه‌ها پرورش دهند، انبوهی از اطلاعات و حفظیات را به خورد دانش‌آموزان می‌دهند. برای همین است که بچه‌ها ذوق و شوقی برای رفتن به مدرسه ندارن، چون کودکی را در بچه‌ها می‌کشیم.»



بازی و شادی بخشی از فرآیند یادگیری است که به گفته آذری‌نژاد در آموزش و پروش ایران فراموش شده

آذری‌نژاد با تاکید براین‌که بچه باید کودکی کند، ادامه می‌دهد: «علم با دو چیز رشد می‌کند، یکی عقل و دیگری تجربه که بچه‌ها با همین تجربه رشد می‌کنند. اعتقاد دارم مدارس باید تجهیزات و امکانات آموزشی از جمله کتابخانه غنی داشته باشند تا بچه‌ها دست به تجربه بزنند و به توانایی برسند.»


مشکلات ساختمانی و کمبودهای تجهیزاتی مدارس، چون مانعی بر سر راه روحانی قصه‌گوی کهگیلویه و بویراحمد است، او آستین‌ها را بالا زده و در این زمینه هم پیش قدم شده. نوسازی و تجهیز مدارس، از جمله کارهایی است که او با کمک خیرین انجام می‌دهد تا راه را برای گسترش و تعمیق فرهنگ در منطقه هموار کند.



مدارس روستاهای محروم که نیاز جدی به نوسازی و تجهیز دارند

کارآفرینی به‌جای صدقه‌دادن


بهسازی فضای آموزشی مدارس، تنها عرصه‌ای نیست که آذری‌نژاد به ناچار پا به آن گذاشته است تا بستر را برای رشد کتابخوانی و فرهنگی جامعه فراهم کند. بهبود وضعیت اقتصادی روستاها، فعالیتی بزرگ‌تر است که این قصه‌گوی دوره‌گرد را به سمت خود کشانده است.


او در باره ضرورت پرداختن به تقویت بنیه اقتصادی روستاییان توضیح می‌دهد: «۹۰ درصد خانواده‌های روستایی در کهگیلویه و بویراحمد، درگیر فقر و محرومیت هستند و کارهایی چون مطالعه و حتی تحصیل، برای آنان غیر ضروری به نظر می‌آید. در خیلی از روستاها که می‌روم به من می‌گویند ما مشکل بیکاری و بی‌پولی داریم، در این شرایط قصه‌خوانی برای بچه‌های ما چه سودی دارد.»


این واکنش‌ها به فعالیت‌های فرهنگی آذری‌نژاد است که این روحانی را برآن داشته تا برای درآمدزایی خانواده‌های روستایی هم فکری کند. او درباره تازه‌ترین اقدام خود در این زمینه می‌گوید: «ما ۶۰ خانم را در سه روستا جمع کردیم و یک کار راه انداختیم. ابتدا یک کارشناس دام برای این خانم‌ها کلاس گذاشت و اصول علمی مرغ‌داری را به آنان یاد داد. سپس ما به هر خانمی ۳۰ مرغ تخم‌گذار و دان مرغ دادیم و آنان هم فضایی را آماده کردند تا مرغ‌داری‌هایی کوچک را راه‌اندازی کنند. ما در این واحدها از ساده‌ترین امکانات استفاده کردیم.»



راه‌اندازی ۶۰ مرغ‌داری کوچک به دست خانم‌ها با کم‌ترین امکانات؛ لوله پلیکا برای دانه‌خوری و دبه ماست برای آب‌خوری

او درباره تامین هزینه این کار توضیح می‌دهد: «چندی پیش یک بنده‌خدایی از من خواست ۹ میلیون تومان را بین فقرا تقسیم کنم. در عوض من پیشنهاد دادم به جای صدقه دادن، کارآفرینی کنیم تا مردم روی پای خود بایستند. او هم موافقت کرد و پول بیشتری به این کار اختصاص داد و باقی هزینه را خُرد خُرد از این طرف و آن طرف جمع کردیم و مبلغی حدود ۳۵ میلیون تومان را فراهم کردیم. این پول را بین ۶۰ خانم به صورت وام پخش کردیم که اگر آنان کار خود را خوب انجام دهند، بازهم از آنان حمایت خواهیم کرد.  اگر هر خانواده خوب مرغ داری‌اش را اداره کند، دست کم ۹۰۰ هزار تومان درآمد ماهیانه خواهد داشت.»


لباس روحانیت را درمی‌آورم تا من را نماینده حکومت ندانند


آذری‌نژاد با اشاره به این‌که محرومیت و بیکاری در منطقه دهدشت و اطراف زیاد است، می‌گوید: «بعضی روستاها بدون لباس روحانیت می‌روم، چراکه با این لباس من را نماینده حکومت می‌دانند در حالی که من نه نماینده مجلس هستم و نه یک مدیر دولتی. هیچ مقام و مسوولی را هم نمی‌شناسم.»


وقتی از او می‌پرسم آیا تا به‌حال به فکر نامزدی برای انتخابات مجلس یا گرفتن سمتی اداری نیفتاده است تا از این راه بیشتر به مردم کمک کند، در پاسخ می‌گوید: «من در این وضعیت فعلی بیشتر می‌توانم کمک کنم، با گرفتن پست و سمت، یک آدم اداری می‌شوم که باید دائم گزارش از عملکردم بسازم. شما فکر کن بخواهند کانون پرورش فکری را به من بدهند، خب چه فایده‌ای دارد، الان دارم کار آن‌ها از جمله ایجاد کتابخانه و گسترش کتابخوانی را انجام می‌دهم. یا بخواهم رییس آموزش و پرورش بشوم که اکنون بخشی از وظایف این اداره را با همکاری معلمان دارم پیگیری می‌کنم. رییس سازمان تبلیغات اسلامی هم بشوم، حداکثر کارم این است که طلبه‌ها را برای تبلیغ به روستاها بفرستم که الان همین کار را می‌کنم. پس چه فایده خودم را درگیر بند و بست‌های اداری کنم.»



بسیاری از طلبه‌های جوان دهدشت هم در راه گسترش کتاب‌خوانی به استاد خود کمک می‌کنند.

با تبلیغات و اپلیکیشن‌ها، همه چیز را تجاری نکنید


فعالیت‌های فرهنگی اسماعیل آذری‌نژاد، نزدِ افکار عمومی جامعه و به‌ویژه نخبگان، بازتاب گسترده‌ای یافته است، برای همین او به عنوان یکی از ۱۱ چهره مردمی سال برگزیده شده است. او درباره انتخاب چهره سال به همت برنامه «فرمول یک» می‌گوید: «به نظرم علی ضیا ایده خوبی را عملی کرده است؛ این‌که آدم‌های ناشناس به خاطر کارهای خوب‌شان به جامعه معرفی شوند بسیار خوب است. من خودم تحت تاثیر فعالیت‌های محیط زیستی آقای توسلی، چوپان اهل ایلام قرار گرفتم. این‌که نزدیک به نیمی از برگزیده‌ها هم خانم هستند، بسیار خوشحال‌کننده است.»


آذری‌نژاد در این میان یک دغدعه هم دارد، این‌که چنین برنامه‌هایی با مسائل تجاری آلوده نشوند. او توضیح می‌دهد: «اصل کار همان‌طور که گفتم خوب است، اما هر چیزی باید روند و ساز و کار مناسب خودش را داشته باشد. من حضور اپلیکیشن‌ها و دخالت مسائل تجاری در این کار را نمی‌پسندم. به نظرم هدف و نیت این آدم‌ها با تبلیغات تلویزیونی و این بازار ستاره مربع سازگار نیست.»


اسماعیل آذری‌نژاد، اگرچه یک نفر است، اما با همراهی خانواده و یاران همراهش، به اندازه چندین اداره کار انجام داده است. این‌که فعالیت‌های فرهنگی این روحانی یا به قول خودش طلبه، آن‌طور که باید مورد توجه سلبریتی‌ها قرار نگرفته و توسط نهادهای مربوطه حمایت نشده، یک علامت سوال بزرگ است که پاسخ به آن سخت و دشوار است.



فعالیت هنری مشترک والدین و کودکان روستایی در کنار هم.


منبع: خبرآنلاین

ارسال نظر