تاریخ انتشار: ۰۹:۱۱ - ۲۷ اسفند ۱۳۹۷

آنچه اقتصاد سال 97 به ما آموخت

سپیده اشرفی*

97 سال عجیبی بود. برای خیلی‌ها تلخ بود و برای برخی دیگر، عجیب. از روزنامه‌نگار و کاسب و بقال گرفته تا دلالان و چهارپایه‌داران و میراث‌داران جمشید بسم‌الله ...! شاید هیچ کدام‌شان تصور چنین اقتصادی را نداشتند. اقتصادی که از یک طرف با نرخ‌های لحظه‌ای ارز روبرو بود و از یک طرف دیگرش هم بخش‌نامه‌های خلق‌الساعه هر بار از در و دیوارش به داخل اقتصاد روانه می‌شد.

اگر تنها توصیف یک جمله‌ای هم از وضعیتش به یک جهان اولی می‌گفتیم، لابد دهانش از تعجب باز می‌ماند که «شما جهان سومی‌ها چطور زنده مانده‌اید؟» اما ماندیم. زنده ماندیم و باز هم تجربه کردیم. چیزهایی که شاید نه وعده حسن روحانی بود و نه دوست داشت که تجربه‌اش در دولت او ثبت شود.

فرای جناح‌بندی مرسوم، فرای اصولگرا و اصلاح طلب گفتن‌های همیشگی، شاید اقتصاد امسال یک مرز مشترک داشت و آن هم تجربه تلخ یک بحران بود. تجربه‌ای که تقریبا همه را در همه سطوح نواخت و به یک درک مشترک از جنگ اقتصادی رساند. هرچند که هر کدام از دو طرف انگار که یک بمب خنثی نشده را در دست داشت و سعی می‌کرد به آن طرف دیوار بیاندازدش. تماشاچی هم مثل همیشه مردم!

خیلی‌ها می‌گویند تلخ بود و تلخی آن، حالا حالاها از یاد کسی نمی‎‌رود. هم دهه 60 را دوباره دیدیم و هم عجیب‌تر از آن را. صحبت از کوپن و ایستادن در صف‌های چندین و چند ساعته برای گرفتن گوشت، برای خیلی‌ها دهه 60 را تداعی کرد. اما برای برخی دیگر همان پیامی را داشت که چپ و راست به آن رسیده بودند: جنگ اقتصادی.

دولت اما انگار نخواست که آن را باور کند. یا نخواست و یا تمایلی نداشت که به صورت رسمی بپذیرد که این همه اتفاق در یک سال و دست بر قضا، در سال‌های فعالیت خودش بوده است. در بودجه سالیانه هم این مساله را نادیده گرفت. تا جایی که بودجه مانند مال بد دوباره بیخ ریش بهارستان شد تا شرایط بحران و جنگ اقتصادی دقیق‌تر در آن لحاظ شود.

97 سال عجیبی بود اما مهم‌‎تر از آن این بود که به مردم آموخت نباید از دولت و سیاستگذار انتظار داشته باشند. آموخت که شاید همین انتظار بود که بازار ارز و بورس و بخش‌های دیگر را در بحبوحه برجام به امیدواری کشاند و بعد از خروج آمریکا از آن، از همان بالا به زمین زد.

به مردم آموخت که اگر خودشان بخواهند تن به این بازار بدهند، احتکار از رگ گردن هم به آنها نزدیک‌تر است و در پی آن گرانی مهمان سفره‌هایشان می‌شود. به مردم یاد داد که اقتصاد شوخی بردار نیست. بازی عرضه و تقاضا با کسی شوخی ندارد و اگر یک سرش تکان بخورد، آن سر دیگر هم از تغییر بی‌نصیب نخواهد بود. به مردم آموخت اما اینکه درسی از این سالِ سخت بگیریم یا نه، اینکه یادمان نرود و دوباره از فردای اول فروردین 98 وقتی وارد فروشگاه می‌شویم، کارتن کارتن رب و لوازم بهداشتی روانه خانه‌هایمان نکنیم ...

شاید باید امیدوار بود. باید موقع گفتن «حول حالنا» و کنار هفت‌سینی که از هر سال کوچک‌تر شده، قصد کنیم که «حول حالنا»ی همه‌مان در حال خوب هم‌سفره‌ای‌هایمان باشد. سفره ای که به وسعت ایران پهن شده و مثل همان اثر پروانه‌ای تنها منتظر است تا بازار در گوشه‌ای پیام احتکار را دریافت کند تا دوباره تکان‌هایش را به سفره همه بیاندازد.

* معاون سردبیر اقتصاد24

 
ارسال نظر