اقتصاد۲۴- خبری که در میان اخبار مربوط به کابینه و رأی اعتماد به وزرا و طالبان گم شد، کشف یک میدان گازی عظیم واقع در دریای خزر بود؛ میدانی که «چالوس» نام دارد و گفته میشود توان تأمین ۲۰ درصد از گاز اروپا را دارد.
بهگفته «علی اصولی»، مدیرعامل شرکت نفت خزر، تخمین زده میشود که میدان چالوس دارای ذخایر گازی معادل یکچهارم میدان گازی عظیم پارس جنوبی یا حدود ۱۱ فاز آن است. اکتشاف این میدان دومین کشف گازی بزرگ ایران در یک سال گذشته است. مهر سال گذشته نیز اعلام شد میدان «ارم» در نزدیکی استان فارس کشف شده است که بر اساس محاسبات اولیه، حجم گاز درجا در این میدان بیش از ۱۹ هزار میلیارد فوتمکعب است که بیش از ۱۳ هزار میلیارد فوتمکعب آن قابل دستیابی است.
این حجم تقریبا معادل یک فاز میدان گازی پارس جنوبی است. میزان ذخیره میعانات گازی این میدان ۳۵۰ میلیون بشکه است. اما کشف میدانی با حجم ذخایر میدان «چالوس» باید در صدر اخبار انرژی جهان قرار بگیرد. حجم ذخایر این میدان به اندازهای است که مدیرعامل شرکت نفت خزر میگوید: «اگر براوردهای اولیه تأیید شود و موفقیت اکتشافی حاصل شود، با تشکیل قطب جدید گازی ایران در شمال کشور، امکان تأمین ۲۰ درصد از گاز مورد نیاز اروپا ممکن میشود».
۲۰ درصد از گاز اروپا را تأمینکردن کار کوچکی نیست و یک امتیاز استراتژیک محسوب میشود. عمده گاز اروپا از روسیه تأمین میشود و اروپا دهههاست به فکر کاهش یا قطع این وابستگی است و به منابع دیگر فکر میکند.
یکی از این منابع دریای خزر است که با کشف میدان گازی شاهدنیز در آذربایجان اروپا مشتری آن شد؛ میدانی که ذخایر آن بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد مترمکعب تخمین زده میشود که در قیاس با ۱۴.۲ تریلیون مترمکعبی «پارس جنوبی» رقمی محسوب نمیشود.
اگر میدان جدید کشفشده در ایران یکچهارم پارسجنوبی هم باشد، باز چندین برابر کل ذخایر میدان «شاهدنیز» آذربایجان است. میدانی که از سال ۲۰۰۶ صادرات گاز به اروپا را آغاز کرده است و همین چند ماه پیش صادرات یک فاز دیگر از آن نیز به بهرهبرداری رسید. در زمان شروع به کار این میدان مقامهای دو طرف میگفتند که روابطشان به سطح «استراتژیک» ارتقا پیدا کرده است.
با توجه به اندازه ذخایر و توان بالقوه ایران برای صادرات گاز، روابط میان ایران و اتحادیه اروپا در زمینه گاز را میتوان در سطح «تراژیک» طبقهبندی کرد. مسئله صرفا به امروز و تحریمهای کنونی هم مربوط نیست. در زمان نبود تحریم نیز تمام پروژههای صادرات گاز ایران عقیم ماند؛ چه از «خط لوله اسلامی» که قرار بود با گذر از سرزمینهای ناامنی همچون عراق و سوریه به مدیترانه و اروپا برود که طبیعتا عملی نشد و چه از آن طرف که خط لوله «صلح» بنا بود به پاکستان و هند برود و اکنون سالهاست روی زمین مانده است.
بیشتر بخوانید: راه و بیراه اوجگیری صنعت نفت ایران
تراژدی انتقال گاز ایران به اروپا
مهمتر از همه ایران قرار بود به شبکهای از خط لولهها بپیوندد با نام «ناباکو» که نامش را از اپرای معروف «جوزپه وردی» وام گرفته بودند. این خط لوله قرار بود گاز چند کشور را از ارزروم ترکیه به پایانه بومگارتن اتریش برساند.
از این طرح شمار زیادی از کشورهای اتحادیه اروپا و همچنان ایالات متحده حمایت میکردند؛ چراکه آن را جایگزینی برای خط لوله «سوثاستریم» میدانستند که گرچه غول ایتالیایی «انی» هم در میان اپراتورهای آن قرار داشت، پروژهای روسمحور بود و منبع گاز آن مسکو بود؛ درحالیکه منبع اصلی گاز ناباکو در نسخه اولیه عراق بود و قرار بود در آن از گاز ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و مصر هم استفاده بشود.
پیشنهاد استفاده از گاز مصر را «رجب طیب اردوغان» مطرح کرد؛ همچنین استفاده از گاز ایران را. اما استفاده از گاز ایران، نظر به شرایط سیاسی، هم با مخالفت اتحادیه مواجه بود و هم ایالات متحده. البته از کارشکنی روسیه نیز نمیشود گذشت. مسکو با کل طرح مخالفت داشت.
در هر صورت آگوست سال ۲۰۱۰ اعضای کنسرسیوم نابوکو، در نشست آنکارا رسما اعلام کردند که خط لوله گاز نابوکو از خاک ایران عبور نمیکند و در شرایط سیاسی فعلی، ایران از تأمینکنندگان گاز آن نیز نخواهد بود. ناباکو با اینکه یک نسخه بازنگریشده با نام «ناباکو-وست» هم برای آن ارائه شد، در نهایت با ترجیح خط لوله «ترنس آدریاتیک» که منبع گاز آن جمهوری آذربایجان بود، در ژوئن سال ۲۰۱۳ ملغی اعلام شد.
اتحادیه اروپا از سال ۲۰۰۸ اصلا یک طرح جامعتر برای واردات گاز از منابع جز روسیه تعریف کرد با نام «کریدور گاز جنوب». همکاران این طرح جمهوری آذربایجان، ترکیه، مصر، گرجستان، قزاقستان و عراق بودند. بنا بر این بود که با حلوفصل مشکلات سیاسی، ازبکستان و ایران نیز به این طرح بپیوندند.
در سال ۲۰۱۵ کنفرانس «کریدور گاز جنوب» در دانشگاه هیوستون تگزاس برگزار شد و نمایندگانی از اتحادیه اروپا، ترکیه، جمهوری آذربایجان و (معلوم نیست چرا) ایالات متحده به ارائه دیدگاههای خود پرداختند. تا سال ۲۰۱۷ سه خط لوله عمده تشکیلدهنده این کریدور بودند: ۱) «خط لوله جنوب قفقاز»، ۲) خط لوله «ترنسآناتولی» که از خاک ترکیه میگذرد، ۳) خط لوله «ترنسآدریاتیک» که با گذر از آلبانی و یونان به ایتالیا میرسد. عمده گاز این کریدور را جمهوری آذربایجان از منابع خود واقع در دریای خزر تأمین میکند.
این کار که با حمایت مالی رسمی اتحادیه اروپا انجام شد، در اروپا اعتراضات فراوان درپی داشت؛ ازجمله گروههای حقوقبشری چندین بار به وضعیت ناگوار حقوق بشر باکو اعتراض کردند، همینطور فعالان محیط زیست که این خط لوله سههزارو ۵۰۰ کیلومتری را که ۴۵ میلیارد دلار ارزش دارد، خطری برای محیط زیست میدانند.
فارغ از این مسائل، عدم حضور ایران در نقشه گازی اتحادیه اروپا است. ایران هم ذخایر لاینتاهی گاز دارد و هم سابقه یک قرن حضور در انرژی جهان که گرچه بالا و پایین داشته، اما در برایند سرجمعی هیچگاه شکایت عمدهای از همکاری با ایران وجود نداشته است. در مقابل روسیه بارها بر سر قیمت، شیر گاز را روی مشتریان بسته و ملاحظه تابستان و زمستان هم ندارد.
بااینحال تاکنون گاز ایران عمدتا برای مصرف داخلی است و میزان اندکی از آن به کشورهای همسایه صادر میشود. طبیعی است که با چنین سابقهای، کشف میدانی به این عظمت بازتاب جهانی چندانی نداشته باشد؛ درحالیکه برای نمونه موفقیت ترکیه در کشف میدانی بهمراتب کوچکتر دریای سیاه در ماههای گذشته سرخط خبر عمده خبرگزاریها و مطبوعات اقتصادی و انرژی جهان شد. برای اطلاعات بیشتر درباره این مسئله با «سعید پاکسرشت»، مشاور مدیرعامل شرکت ملی گاز، تماس گرفتیم.
«امروز عصر طلایی گاز است»
همین مسئله آخر را از آقای پاکسرشت میپرسیم؛ چرا بازتاب جهانی اینقدر کم است؟ شاید به این دلیل است که از منبعی رسمی منتشر نشده است و رسانههای خارجی خیلی نمیتوانند روی آن حساب کنند. خبرگزاریهای بینالمللی خبر را فقط از منابع رسمی برمیدارند. سؤال را کمی کلیتر میکنیم؛ چرا وضعیت صادرات گاز ما به نسبت منابع اینقدر کم است؟
چون مصرف داخلی ما خیلی زیاد است و گاز را عمدتا داخلی استفاده کردهایم و کمتر به فکر صادرات بودهایم. سهم گاز در ایران هم در بخش خانگی و هم در بخش نیروگاهی و صنعتی بسیار بالاست. تمرکز ما هم برای تأمین همین موارد بوده و سرمایهگذاری جهانی نکردهایم؛ درصورتیکه قابلیت تولید داریم که باید محقق بشود. برای نمونه ایالات متحده با وجود کمتربودن حجم ذخایرش برداشت بیشتری دارد. سهم برداشت ما نسبت به منابعمان چشمگیر نیست.
میپرسیم چرا؟ هم دلایل فناورانه دارد و هم توسعه آن تا حدی به مسائل خارجی وابسته است. در نتیجه برداشت ما به نسبت منابع وضعیت مناسبی ندارد. این مسئلهای است که در این دوره باید به آن توجه شود. الان ما در عصر طلایی گاز هستیم و گاز منبعی زوالپذیر است و سرمایهگذاری برای فروش آن ارزش افزوده ایجاد میکند.
یکی از دلایلی که جایگاه ما متناسب با منابع نیست، عدم مدیریت مصرف و مشکل بهینهسازی مصرف است. سؤال ما این است که مثلا چرا ما از پروژه ناباکو حذف شدیم؛ درحالیکه ذخایر جمهوری آذربایجان قابل قیاس نیست؟ این کارشناس مسائل گاز معتقد است که بله، یکی از مسائل هم مسائل سیاسی است.
بازار جهانی گاز باثبات و توسعهیافته است. ورود به این بازار قواعدی دارد که بازیگران باید رعایت بکنند. ما، چون اصلا وارد این بازی نشدهایم طبیعتا مثل بازیگر هم با ما رفتار نمیکنند. برای نمونه بازار الانجی (گاز طبیعی مایع) بازیگران مشخصی داشت، اما آمریکا به عنوان بازیگر جدید به آن ورود میکند، چون قدرت سیاسیاش را دارد.
ما الان بازیگر منطقهای هم نیستیم؟ هستیم؟ ما الان نهایت با چند کشور منطقه سطح مشخصی از روابط را داریم که همین هم خوب است، ولی برای ورود به بازار جهانی گاز اولین شرط این است که باید منابع آماده داشته باشیم؛ درصورتیکه موازنه گازی ما اکنون لب مرز است. خب طبیعی است که طرف مقابل هم روی گاز ما حساب نمیکند.
صادرات به اروپا زیرساخت میخواهد و علاوه بر آن مدیریت مصرف که به آزادسازی منابع بینجامد. آیا این کارها را با تکیه بر داخل چه در سرمایهگذاری چه فناوری انجام دادهاند؟ بله. در برخی زمینهها فناوری داریم؛ برای مثال در برداشت و فراوری. اما مثلا برای الانجی، فناوری آماده نداریم.
این تکنولوژی را کشورهای معدودی دارند و نمیتوانیم با تکیه بر ظرفیت داخلی کاری انجام بدهیم. در نتیجه شریک خارجی میخواهد که هم فایننس کند و هم تکنولوژی بیاورد. سؤال دیگری که هست صدور گاز از طریق خط لوله است؛ چرا تاکنون نتوانستهایم به این روش وارد بازارهای جهانی بشویم؟ ببینید! دردسر ما برای ورود به منطقه با خط لوله بسیار کمتر است.
در خود کشور خطوط انتقال ما هیچ اشکالی ندارد و در این کار تجربه خوبی داریم و بسط آن به منطقه حداقل در میان مدت منطقیتر است تا نگاه به بازارهای جهانی. هم در تکنولوژی و هم سرمایهای، مشکلی در این زمینه نداریم. مهمترین مشکل ما حل معضل موازنه مصرف است. سؤال پیش میآید که ارزش سیاسی بازاری نظیر اروپا با بازار منطقهای برابری میکند؟ خب اروپا بازار باثباتتری است و قطعا داخلشدن به آن برد بیشتری دارد، اما واقعیت است که در این زمینه ما رقبای جدی داریم که ورود ما به بازار خوشایندشان نیست....
مثلا روسیه؟
بله.
چشمانداز مطلوب شما چیست؟
در اولین اقدام مدیریت مصرف باید دستور کار ما باشد. تا در بهینهسازی مصرف موفقیت پیدا نکنیم، نگاه به بازارهای خارجی بیمورد است. این کار هم باید از طریق تدوین و اجرای مناسب سیاستهای قیمتی و غیرقیمتی باشد. در زمینه فناوری هم کارهایی هست که کاملا با توان داخلی و استفاده از تجربه کشورهای نزدیکتر...
مثلا چین؟
بله. ممکن است. ولی مثلا کارهایی هست که با آن خیلی فاصله داریم؛ برای نمونه فناوریهای مربوط به الانجی.
به نظرتان وزیر نفت جدید قادر به انجامرساندن این امور هست؟
خیلی امیدواریم. ایشان هم اشراف کامل دارند و به دلیل قدرت تصمیمگیری هم دارند. خیلی امیدواریم که بتواند بر مشکلات فائق بیاید.