اقتصاد ۲۴- اکنون ایران سومین تولیدکننده و چهارمین مصرفکنندهی بزرگ گاز جهان پس از آمریکا، روسیه و چین است. هر سه کشوری که پیش از ایران قرار دارند، از جهت جمعیت، وسعت و قرار گرفتن در منطقهی سرد و نیمه سرد جهان، با ایران قابل مقایسه نیستند.
جمعیت ایران ۸۲ میلیون نفر و جمعیت چین یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر است. با این همه، مصرف گاز خانگی ایران طبق اطلاعات منتشر شده از سوی آژانس بینالمللی انرژی بیش از چین است و در آمار مقایسهای دیگر، مصرف گاز خانگی ایران برابر با مجموع مصارف ۳ کشور بزرگ اتحادیه اروپا است. همچنین روسیه با جمعیتی معادل ۱۴۴ میلیون نفر با اقلیم نوعا ً سرد و بسیار سرد و در حالی که ۳ برابر ایران تولید گاز دارد، فقط ۶۴ درصد گاز تولیدی خود را به مصرف داخلی تخصیص میدهد، اما ایران ۹۴ درصد از گاز تولیدی را در داخل مصرف میکند. از باب مقایسه با کشور آلمان نیز روند مصرف کشور ما قابل توجه خواهد بود به طوری که مصرف خانگی ایران ۲ برابر این کشور ثروتمند اتحادیه اروپا است.
اما چرا مصرف ایران زیاد است؟
همانگونه که مدیر عامل شرکت ملی گاز ایران نیز گفته است: مصرف گاز ایران از مجموع ۱۲ کشور ثروتمند و سردسیر اروپایی بیشتر است و یکی از دلایل بالا بودن مصرف گاز در کشور، پایین بودن قیمت آن است. به گونهای که قیمت گاز صادراتی ایران با قیمتهای فعلی نزدیک ۱۹ تا ۲۰ سنت و قیمت فروش خانگی به طور متوسط ۱۰۰ تومان در هر متر مکعب است، یعنی ۵ هزار تومان در برابر ۱۰۰ تومان که معنی تفاوت ۵۰ برابری قیمت گاز صادراتی با گاز خانگی است.
از ارز صادراتی محرومیم
دلیل دیگر اینکه سبد سوخت نیروگاههای کشور شامل گاز طبیعی، گازوئیل و در موارد اندکی، نفت کوره است. سهم سوخت مایع در سوخت نیروگاهها اعم از گازوئیل و نفت کوره از بالای ۴۰درصد به ۱۰ درصد رسیده است. دلیل استفاده از نفتکوره، مصرف بخش اعظم گاز کشور در بخش خانگی و ظرفیت محدود تولید گازوئیل در کشور است؛ یعنی سوخت دیگری برای استفاده در نیروگاهها وجود ندارد. ضمن اینکه سوزاندن سوخت مایع در نیروگاهها به سود اقتصاد کشور نیست، چون این محصولات به راحتی صادر میشوند و ارزآوری دارند. اما در هر حال زمستانها به دلیل مصرف بالای گاز، صادرات گازوئیل و نفت کوره هم به میزان قابل توجهی کاهش مییابد و کشور از ارز صادراتی آنها نیز محروم میشود. علاوه بر آن مصرف بالای گاز در بخش خانگی، تجاری و صنایع پرمصرف کم بازده باعث میشود فرصت صادرات گاز نیز از کشور گرفته شود و کشور گازی برای صادرات نداشته باشد.
نه مسئولین از بهینهسازی حمایت میکنند و نه مردم استقبال
اما دلیل دیگری که منجر به افزایش مصرف گاز در کشور ما شده این است که راندمان نیروگاههای برق عموما پایین است و به همین دلیل مصرف سوخت آنها بسیار بیش از میزان استاندارد است. همچنین، در نیروگاههایی که مازوت میسوزانند خبری از نصب فیلتر مطابق با الزامات قانون هوای پاک نیست. همچنین مقررات ملی ساختمان در احداث بناهای جدید به درستی رعایت نمیشود و به همین دلیل اتلاف انرژی از ساختمانها چند برابر متوسط جهان است. البته قیمت پایین گاز هم انگیزهها را برای اجرای این مقررات از بین میبرد. موضوع دیگر اینکه از اجرای پروژههای بهینهسازی مصرف سوخت (تعویض بخاریهای کمبازده، اصلاح موتورخانهها و ...) بهدرستی حمایت نشده است و مردم هم استقبال چندانی از بین پروژهها نکردهاند. باضافه اینکه الزامات بهینهسازی مصرف انرژی در صنایع نیز به طور کلی نادیده گرفته شده و قیمت ناچیز انرژی عملاً تبدیل به بخشهای قابل توجهی از سود شرکتهای بزرگ و صنایع انرژیبر شده است.
نسل آینده پیشکش نسل امروز هم کمبود انرژی خواهد داشت
از سوی دیگر، کشور برای تولید گاز چند ده میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است. برای هر فاز پارسجنوبی بالغ بر ۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری اتفاق افتاده است. تولید بیشتر گاز در شرایط کنونی واقعاً امکانپذیر و منطقی نیست. با این شیوهی مصرف، نه تنها نسلهای آینده از این ثروت ملی محروم میشوند، بلکه هیچ بعید نیست که همین نسل فعلی نیز با مشکل کمبود انرژی مواجه شود؛ چراکه تولید و مصرف انرژی کشور در حال سر به سر شدن است و ممکن است در آینده، کشور انرژی برای صادرات در اختیار نداشته باشد.
افت تولید پارسجنوبی جدی است
مخازن فعلی گازی، به خصوص پارسجنوبی، به تدریج در حال خالی شدن است و افت تولید آن از دو یا سه سال آینده جدی خواهد بود. فقط برای نگهداشت این تولید سرمایهگذاری کلانی مورد نیاز خواهد بود که فعلا در دسترس کشور نیست. به همین دلیل، اگر برای صرفهجویی در مصرف سوخت اقدام موثری انجام نشود، کشور علیرغم تولید بالای انرژی، با بحران ادامهدار کمبود انرژی مواجه خواهد شد.
بحرانی فراتر از آب در راه است
بر اساس آنچه گفته شد، بازگرداندن مصرف انرژی، به خصوص انرژی پاک گاز، به مدار درست و صرفهجویی در مصرف این منبع باارزش انرژی نوعی الزام ملی است، که اگر به آن پرداخته نشود، بحران انرژی فراتر از بحران آب کشور را درگیر خواهد کرد. با این تفاوت که ایران یک منطقهی خشک و کم آب است و مشاهدهی مشکلات آب در آن چندان عجیب نیست. اما بعنوان یکی از بزرگترین صاحبان انرژی فسیلی در جهان که تنها به دلیل اسراف این منابع و اتلاف شدید انرژی ممکن است وارد فاز بحران در این بخش شود، عجیب است.
ایران در پرداخت یارانه گاز اول شد
در سال ۲۰۲۰ در سرتاسر جهان حدود ۳۵ میلیارد دلار یارانه برای گاز اختصاص یافته که سهم ایران ۱۲.۲ میلیارد دلار، یعنی ۴۰ درصد این میزان است! یعنی ایران رتبهی نخست در پرداخت یارانهی گاز در جهان را به خود اختصاص داده است.
توقف تولید برای پاسخ به مصرف
در بیست سال اخیر، به مدد افزایش تولید از میادین کشور، میزان قابل توجهی به تولید گاز کشور افزوده شده است؛ اما در حین حال، با گازرسانی به گسترههای عمیق و وسیعی از داخل کشور، عملاً حجم عمدهای از این افزایش تولید به مصارف داخلی میرسد. هرچند رفاه و آسایش شهروندان به عنوان غایت اصلی توسعهی صنعت نفت کشور تعریف شده است، اما به نظر میرسد این رفاه در همهی ابعاد منجر به توسعهی مطلوب نشده است. یکی از مهمترین دلایل این امر، شیوهی مسرفانهی مصرف گاز در کشور بوده است.
برای مثال با گازسوز شدن اغلب نیروگاههای کشور، این سوخت پاک به مصرف تولید برق میرسد، اما دقیقا در مقاطعی که به یکباره دمای هوا کاهش مییابد و طبعاً در این زمان نیاز به افزایش مصرف برق وجود دارد، به یکباره گاز نیروگاهها قطع میشود. البته نه فقط نیروگاهها، بلکه گاز صنایع، کارخانهها، مراکز تولیدی و حتی پتروشیمیها نیز قطع میشود. چرا؟ به این دلیل ساده که باید همهی گاز تولیدی کشور ابتدا به بخش خانگی اختصاص پیدا کند. اما نیروگاهها که نمیتوانند حتی یک لحظه متوقف شوند، به سمت سوخت دوم رفته و برای تولید برق از سوخت گازوئیل و سپس نفت کوره استفاده کنند که این وضعیت به آلایندگی و کاهش کیفیت هوا منجر میشود.
در فصل سرد در صنعت نفت چه اتفاقاتی میافتد؟
هیچ سیستمی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد که آماده استفاده همه کاربران خود در یک زمان باشد. موقعیتی را تصور کنید که چند توده هوای بسیار سرد ناگهان کشور را در خود فرو برده است. در نظر بگیرید که سیستم گازرسانی کشور در شبکهای به گستره ۱.۶ میلیون کیلومتر، به یک باره زیر فشار همه مناطق خود برود. در این صورت، تمامی این چند میلیون مشترک در یک زمان شیر گاز خود را بیشتر باز کرده و خواهان گاز بیشتری میشوند. موقعیت مذکور تاکنون چندین بار اتفاق افتاده است و در هر بار نتیجه یکسان بوده است: قطع گاز نیروگاهها، کارخانجات، صنایع و گسیل همه گاز به منازل.
اشتهای بخش خانگی برای بلعیدن همه سهم سرمایه گازی
گرمای بیشتر در داخل منازل به قیمت از دست رفتن برخی دیگر از شاخصهای رفاهی در خارج از منازل تمام شده است. بخش غیرمولدی که به نظر میرسد اشتهای بلعیدن سهم گاز همه بخشهای اقتصادی و حتی کل سرمایه گازی کشور را در خود دارد و تامین گاز آن به ویژه در ماههای سر سال به یکی از اصلیترین دغدغههای وزارت نفت تبدیل میشود.
امروزه سهم بخش خانگی در ماههای سرد سال تا ۷۵ درصد مصرف داخلی افزایش مییابد و در مقابل، سهم سایر بخشهای مولد اقتصادی نظیر صنایع کاهش مییابد. این در حالی است که بهبود روند تولید گاز طبیعی در سالهای گذشته، با توجه به ذخایر عظیم گاز طبیعی کشور، میتوانست این فرصت را در اختیار ایران قرار دهد تا ضمن توسعه مناسب صنایع متنوع در اقتصاد داخلی، سیاست حضور موثر در بازار تجارت منطقهای و جهانی گاز طبیعی را تحقق بخشد؛ اما واقعیت این است که چنین نشد.
چرا سیاستهای قیمتی اجرا نمیشود؟
یک نگاه این است که وزات نفت میتواند به سیاستهای قیمتی متوسل شود تا اصلاح لازم در مصرف حاصل شود. اما واقع امر این است که وزارت نفت اساسا اختیاری در حوزه قیمتگذاری گاز و فرآورده ندارد. این وزارتخانه صرفا مجری هر گونه قیمتگذاری است. به عبارت دیگر، فرآیند قیمتگذاری در مراجعی بالاتر از وزارت نفت اتفاق میافتد. نتیجه در قالب قیمتهای جدید به وزارت نفت ابلاغ شده و این وزارتخانه نیز به نوبه خود این قیمت را به اطلاع مردم و متقاضیان و مجاری عرضه فرآورده میرساند.
چارهای جز ایجاد آلایندگی نداریم!
بدیهی است که نمیتوان فعالیت یک نیروگاه را متوقف کرد و یا از بخش خصوصی انتظار داشت که به خاطر کمبودگاز، دست به توقف تولید بزند. به همین خاطر نیروگاههای کشور در مقاطع این چنینی از سوخت دوم استفاده میکنند که گازوئیل و نفت کوره است. این سوختها در مقایسه با گاز طبیعی آلایندگی بیشتری دارند. اما چارهای جز این نیست. به طوری که سال گذشته حدود ۹.۹ میلیاردلیتر گازوئیل و حدود ۵.۸ میلیارد لیتر نفت کوره در نیروگاهها مصرف شده است که عمده آن در زمستان به دلیل افزایش مصرف گاز بوده است.
اگر موازنه مذکور به شکلی بود که گاز بیشتری به مراکز مولد نظیر کارخانهها، صنایع، پتروشیمیها، نیروگاهها میرسید، نگرانی چندانی وجود نداشت. اما واقعا جای نگرانی است که این گاز به ضرر این بخشهای مولد و به نفع بخشهای غیرمولد تخصیص مییابد. هر چند رفاه و آسایش شهروندان اهمیت و ارزش زیادی دارد، اما این رفاه به معنای از دست رفتن و قربانی شدن منافع مالی و اقتصادی و سرمایهای زیادی است و عملا رفاه واقعی بیشتر نصیب شهروندان نمیشود.
چشمانداز افزایش تولید گاز
وزیر نفت چندی قبل بیان کرد که در یک دوره ۶ تا ۸ ساله حدود ۲۲ میلیارد دلار برای حفظ و نگهداشت تولید گاز مورد نیاز است. اما این تمام ماجرا نیست؛ اکنون متوسط عمر مفید تاسیسات و تجهیزات در جهان حدود ۲۵ سال است. اما عمر بسیاری از تاسیسات کشور در حال حاضر به مرز نیم قرن رسیده است. هزینهها و سرمایههای زیادی فقط برای تاسیسات و تعمیرات و تجهیزات این صنعت مورد نیاز است. اما حداقل باید در دو حوزه دیگر نیز سرمایهگذاری کرد. طبق آنچه وزیر نفت گفته، برای حفظ وضع موجود و حفظ و نگهداشت تولید باید حداقل ۱۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری صورت گیرد. همچنین برای بخش توسعه میادین نیز لازم است طی مدت ۴ سال حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری شود.
بیشتربخوانید: فرمان امنیت انرژی دست کیست
عدم انجام به موقع و کافی سرمایهگذاریهای لازم در صنعت نفت ضمن مغفول واقع شدن فرآیند توسعه صنعت، حفظ وضع موجود را نیز با دشواریهایی همراه کرد. به طوری که در برنامه ششم توسعه، لزوم سرمایهگذاری بالغ بر ۱۳۰ میلیارد دلار را تنها در بخش بالادستی نفت و گاز اجتنابناپذیر کرد. اما آیا این ارقام در توان اقتصاد کشور در شرایط جاری هستند؟
فلرها میتوانند منبعی برای تأمین گاز باشند؟
حجم کل مقادیر گاز فلر شده با فرض اینکه تماما به نحو مطلوبی جمعآوری شوند هنوز در مقایسه با میزان کسری گاز، عدد قابل توجهی نیست. نباید این تصور وجود داشته باشد که فلرینگ میتواند دوای دردهای کسری گاز کشور باشد، هر چند حتی یک متر مکعب گاز برای کشور حائز اهمیت و ارزش است و نباید آن را از دست داد و یا به ناکارآمدی سوزاند. علاوه بر این، بخش اعظم این گاز با نتیجه به اینکه حاوی ترکیبات غنی و بسیار غنی است، در صورت جمعآوری در واحدهای NGL تبدیل به خوراک واحدهای پتروشیمی خواهد شد و سهم چندانی از آن نصیب خط لولههای سراسری برای سوزاندن در منازل و نیروگاهها نخواهد شد.
احتمال واردات انرژی تا ۱۴۰۳
انرژی به عنوان کالایی ارزشمند و راهبردی، امروز در ایران مبتلابه «بلای اسراف» است. به طوری که اگر مصرف انرژی با روند کنونی پیش رود، پیشبینی میشود در سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ میزان تولید و مصرف کشور برابر شود و ناچار از «واردات انرژی» شود. زیرا شاخص شدت انرژی در کشور ما حدود ۲ برابر متوسط جهان است و گفته میشود به اندازه ۲ فاز پارس جنوبی در بخش خانگی و اداری اتلاف گاز داریم.
میتوانستیم قراردادهای تحریمگریز داشته باشیم
به طور مشخص، افزایش حضور در بازارهای جهانی گاز، منوط به مدیریت تقاضای داخلی گاز از طریق افزایش بهرهوری دانسته شده و افزایش توان تولید را به عنوان پیش فرض در نظر میگیرند. شاید از مهمترین علل عدم بهرهمندی از مزایای اقتصادی و امنیتی و سیاسی تجارت گاز، تقاضای بالای داخلی و عدم توسعه مناسب منابع تولید گاز طبیعی در دهه گذشته باشد. با وجود این، در چند سال اخیر که وضعیت توسعه میادین گازی در شرایط مناسبتری قرار گرفته و با مدیریت تقاضای داخلی، امکان ایفای نقش موثر در بازار منطقهای این حامل انرژی فراهم شده است؛ این انتظار میرود که سیاست توسعه تجارت گاز طبیعی با جدیت بیشتری دنبال شود. زیرا کشورهایی که به جمع مشتریان گاز ایران در آیند، طبعا علاوه بر جنبههای وابستگی به انرژی، در ابعاد زیادی همچون سیاسی، دیپلماتیک، روابط منطقهای و جهانی نیز در زمره حامیان کشور درخواهند آمد. موضوع دیگر ناظر بر تحریمگریزی قراردادهای صادرات گاز در مقایسه با صادرات نفت خام است. مضاف بر آن نیز این قراردادها هم بلندمدتتر بوده و هم شفافیت و پایداری بیشتری از حیث توافقات قیمتی دارند. بنابراین، هر گونه قرارداد صادرات گاز میتواند منافع بیشماری از حیث اقتصادی، ارزی، سیاسی، منطقهای و بین المللی داشته باشد. متاسفانه به دلیل حجم بالای مصرف گاز در کشور که تازه اغلب آن هم به بخشهای غیرمولد اختصاص مییابد، کشور از این مزایای بینظیر محروم مانده است.
افزایش مصرف به قیمت تعطیلی صنایع ارزآور
غیر از موضوع مهم صادرات؛ صنایع کشور و همچنین پتروشیمیها و کارخانهها از جمله اولین متقاضیانی هستند که گاز طبیعی آنها به عنوان سوخت و خوراک، در زمان افزایش مصرف با محدودیت مواجه میشود. برای مثال، فقط صنعت پتروشیمی در طول سال گذشته حدود ۲۰ میلیارد دلار ارزش افزوده ایجاد کرده و گاز طبیعی عمدهترین خوراک و سوخت مورد نیاز این صنعت است؛ بنابراین هر گونه اختلال در تخصیص گاز طبیعی، مستقیما عملکرد این بخش را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. سایر کارخانهها و واحدهای تولیدی در سراسر کشور نیز وضعیت مشابهی دارند. این به غیر از صنایع عمدهای همچون سیمان، ذوبآهن، فولاد و امثال آن است که همگی به همین سرنوشت دچار میشوند.