تاریخ انتشار: ۱۷:۱۵ - ۲۴ آذر ۱۴۰۰
القدس العربی گزارش می‌دهد؛

آرامش خاورمیانه چگونه به روابط ایران و آمریکا گره خورده است؟

سه سال قبل، تصور صحنه فعلی در منطقه دشوار بود، نزدیکی دولت‌های عربی خلیج فارس به یکدیگر پس از محاصره اقتصادی قطر، نزدیکی ترکیه و امارات با وجود اختلافاتی که بین این دو کشور بود، نرمش در روابط بین ترکیه و عربستان پس از پیامد‌های ترور خاشقچی و در نهایت، نزدیکی اسرائیل و دولت‌های عربی که از زمان تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تا کنون بی سابقه بود.

اقتصاد ۲۴-القدس العربی در مطلبی به قلم توفیق رباحی نوشت: منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در ماه‌های اخیر شاهد فعالیت‌های سیاسی و دیپلماتیک سرّی و علنی زیادی بوده است که به نظر می‌رسد این تحرکات در راستای کاهش تنش‌ها و آرام کردن اوضاع متشنج منطقه است. مهمترین این اقدامات را از سوی رئیس جمهور ترکیه شاهد بودیم، کسی که بدون شک مهمترین بازیگر منطقه‌ای و جدال برانگیزترین شخصیت سیاسی در این روزهاست، به دنبال اردوغان، ولی عهد ابوظبی قرار دارد که در تمام بحران‌های منطقه‌ای به شکلی حضور داشته و پس از او، بن سلمان است.
به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: دو یا سه سال قبل، تصور صحنه فعلی در منطقه دشوار بود، نزدیکی دولت‌های عربی خلیج فارس به یکدیگر پس از محاصره اقتصادی قطر، نزدیکی ترکیه و امارات با وجود اختلافاتی که بین این دو کشور بود، نرمش در روابط بین ترکیه و عربستان پس از پیامد‌های ترور خاشقچی و در نهایت، نزدیکی اسرائیل و دولت‌های عربی که از زمان تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تا کنون بی سابقه بود. علت تمام این تحرکات، به ایران و ایالات متحده باز می‌گردد.


بیشتر بخوانید: عربستان سعودی: در صورت اجرای مفاد صلح عربی، اسرائیل را به رسمیت می‌شناسیم


از زمان روی کار آمدن جو بایدن، ظاهرا دیگر منطقه خاورمیانه در مرکز توجه آمریکا نیست، بلکه جنوب شرق آسیا، به دلیل وجود چین و نیز روسیه، به دغدغه اصلی سیاستمداران آمریکایی تبدیل شده اند. البته این بدان معنا نیست که نقش سیاسی و نظامی آمریکا در خاورمیانه پایان یافته، در واقع ایالات متحده تنها در نقش خود در منطقه، تجدید نظر‌هایی کرده است.

تصمیم غافلگیر کننده آمریکا برای خروج از افغانستان، درس خوبی بود برای تمام دولت‌هایی که تخم مرغ‌های خود را در سبد واشنگتن گذاشته و امید حمایت از سمت آن را داشتند، در حقیقت این تصمیم، شوک مثبتی بود برای سران کشور‌های عربی.


بیشتر بخوانید: آیا تعامل کشور‌های خلیج فارس با تهران کلید قفل برجام می‌شود؟


خروج آمریکا از افغانستان و برنامه ریزی برای چنین خروجی از عراق و سوریه، نشان دهنده اقناع شدن ایالات متحده در این موارد است که امکان کنترل مشکلات خاورمیانه وجود دارد، برای مثال، ایران از طریق توافق هسته‌ای قابل مهار است، موضوع نزاع بین فلسطین و اسرائیل تبدیل به یک موضوع داخلی برای صهیونیست‌ها شده که با استفاده از نیرو‌های امنیتی خود ان را حل می‌کنند، باقی ماندن شرایط متشنج در لیبی، سوریه، عراق یا لبنان، خطری برای امنیت ایالات متحده و منافع استراتژیک آن ندارد. همانطور که تنش‌ها در کشور‌های عربی بیش از آنکه زیانی برای آمریکا داشته باشد، کشور‌های اروپایی را درگیر خود کرده است.

پرونده هسته‌ای ایران، تلنگری است که دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس باید از آن درس بگیرند، چرا که طرف‌های حاضر در توافق هسته ای، از مقابله نظامی مستقیم با ایران بیم دارند، همانطور که نگران جنگ بین ایران با اسرائیل و ایالات متحده هستند. هر جنگی بین این مثلث شکل بگیرد، هزینه‌های سنگینی برای دولت‌های عربی خواهد داشت و این دولت‌ها حق دارند نگران بوده و به فکر تغییر تعامل‌های خود متناسب با شرایط منطقه باشند.


بیشتر بخوانید: اسرائیل، حاضر غایب مذاکرات وین / برجام چگونه تل آویو را بین گزینه‌های بد و بدتر سرگردان کرده است؟


رهبرانی که تصمیم گرفتند سیاست‌های سخت گیرانه خود را به سمت نرمش بیشتری هدایت کنند، زمانی این تصمیم را اتخاذ کردند که با واقعیت پیچیده منطقه مواجه شده و دریافتند تکیه مطلق بر ایالات متحده اشتباه است و این کشور حمایت ابدی و همیشگی خود را به این دولت‌های عربی اختصاص نمی‌دهد. از این رو نباید رئیس جمهور، شاهزاده یا پادشاهی را که به فکر منفعت کشورش بوده و صلح و امنیت را انتخاب می‌کند، سرزنمادامی که نفت و گاز در خاورمیانه وجود دارد و رهبرانی در آن حکومت می‌کنند که از ورود به جنگ با کوچکترین بهانه‌ها ترسی ندارند و از ثروت‌هایی برخوردارند که می‌توانند سخاوتمندانه سلاح خریداری کنند، هر رئیس جمهوری وارد کاخ سفید شود، رابطه مادی مستقیمی با خاورمیانه و خلیج فارس خواهد داشت.


بیشتر بخوانید: آیا تنش‌های خلیج فارس واقعاً در حال فروکش هستند یا دولت‌ها فقط زمان می‌خرند؟


صرفنظر از هر چیزی، مساله تجاری برای واشنگتن سرنوشت ساز است و منطقه خاورمیانه، بازار گرانبهایی برای لابی‌های جنگ و صنایع نظامی است که آمریکا نمی‌تواند از آن چشم پوشی کند.

این منطقه بی وقفه خرج می‌کند... در شرایط صلح سلاح می‌خرد و در جنگ، حمایت طلب می‌کند. همین امر، اربابان صنایع نظامی در ایالات متحده را برای ایجاد دلایل جنگ و تشویق به آن، حریص‌تر می‌کند. حفظ این بازار بزرگ برای آمریکا بسیار اهمیت دارد، چرا که از دست دادن آن، تنها به معنای ضرر مادی بزرگ نیست، بلکه این مساله برای امریکا به معنای تقدیم کردن سود‌های مادی حاصل از تعامل با خاورمیانه، به نفع روسیه و چین و دولت‌های اروپایی است.

بنابراین، نزدیکی ادامه دارد و فعلا برای سران منطقه مقدّر شده است تا با یکدیگر صلح کرده و تا حدی از استقرار بهره‌مند شوند. در این شرایط، دولت‌های عربی باید از واشنگتن و تهران تشکر کنند.

ارسال نظر