اقتصاد ۲۴ - قطع نظر از نقطهنظرهای موافق و مخالف طرح شفافسازی حقوقها، که موضوع مهم و قابل تأملی است و جای بحث و بررسی دارد، این روزها انتشار اطلاعات مربوط به حداکثر و حداقل حقوقها در دستگاههای اجرائی، قضائی و تقنینی، تعجب بسیاری از مردم را برانگیخته است.
براساس گزارشهای منتشر شده، حقوق ماهانه ۲۸۴ میلیون تومانی در یکی از دستگاهها و ۱۸۴ میلیون تومانی در دستگاه دیگر در برابر حقوق ۳ میلیون تومانی بعضی کارمندان قرار دارند. همین گزارشها نشان میدهند میانگین حقوق در بعضی نهادها به دهها میلیون تومان میرسد که اینهم نشاندهنده تبعیض در وضعیت حقوقبگیران جامعه مثلاً اسلامی ما است.
با این وضعیت نمیتوان نام حقوقهای حداکثری را «نجومی» گذاشت و عنوانی کمتر از «فوق نجومی» برای این حقوقها نمیتواند گویای واقعیت باشد. از نام و عنوان که بگذریم، وجود این فاصله درآمد برای هر جامعهای یک فاجعه است و برای جامعه ما که تحت عنوان «نظام جمهوری اسلامی» قرار دارد فاجعهای بزرگتر است.
بیشتر بخوانید: آقایان به مردم چه جوابی بدهیم/ به داد بازار برسید!
میدانیم که حداکثر حدود ۱۰ درصد افراد، حقوقهای فوق نجومی و نجومی دریافت میکنند و ۹۰ درصد دیگر زیر خط فقر قرار دارند. اکنون اقتصاددانان خط فقر را در کشور ما ۱۰ میلیون تومان میدانند. عده زیادی از مردم در این کشور، با حقوق حداقلی زندگی میکنند. این قشر، عموماً فاقد خانه نیز هستند و از مزایا و درآمدهای جانبی نجومیبگیران و فوق نجومیبگیران نیز محرومند. با توجه به این واقعیتها، تصور اینکه این افراد، که اکثریت مردم را تشکیل میدهند، چگونه زندگی میکنند، بسیار مشکل بلکه غیرممکن است.
وجود خانههای لاکچری، ویلاهای ییلاقی، امکانات فوق تشریفاتی و سفرهای پرهزینه قشر فوق نجومیبگیر در جامعه در کنار کارتنخوابها و آلونکنشینها به روشنی عامل اصلی پدید آمدن فاصله طبقاتی خطرناکی است که در جامعه امروز ما وجود دارد. این فاصله طبقاتی هر روز در حال بیشتر شدن است و متأسفانه هیچ اقدامی برای متوقف ساختن آن به عمل نمیآید. جامعه ما بظاهر آرام به نظر میرسد، ولی زیر پوست این جامعه خبرهائی وجود دارند که بشدت هشداردهنده هستند. صبر مردم، اندازهای دارد که اگر به انتها برسد، فاجعه ایجاد میکند. به سخنان امام خمینی در همین زمینه مراجعه کنید که از بروز انفجاری خبر میدهد که همه چیز و همه کس را با خود میبرد و چیزی باقی نمیگذارد. این، یعنی اگر انقلابی در راه باشد، انقلاب پابرهنهها علیه طبقه اشراف و فوق نجومیبگیران خواهد بود، واقعهای که اگر وضعیت کنونی ادامه پیدا کند، بروز آن حتمی خواهد بود.
طبیعی است که افراد سیر نتوانند درد گرسنگان را بفهمند. بنابراین، نباید انتظار داشته باشیم فوق نجومیبگیران، روزی خطر را احساس کنند و درصدد علاج واقعه قبل از وقوع برآیند. این پدیده نامطلوب را به گردن این دولت و آن دولت هم نباید انداخت، عامل اصلی، نظامات نامطلوب جاری در جامعه است و تا این نظامات سروسامان پیدا نکند این وضعیت نیز ادامه خواهد داشت.