اقتصاد۲۴- حرف و حدیث در مورد قتل زن ۱۷ساله اهوازی زیاد است، اما حجم ترس و وحشت حاصل از این جنایت، بیشتر است. یکی از اهالی اهواز میگوید: ما همسایه اینها هستیم. این دختر ازدواج کرده بود، اما سه ماه ناپدید شده و گفتند به ترکیه رفته است. در این مدت برخی دائم به شوهر او فشار میآوردند که تو مرد نیستی و بیعرضهای. بعد از دو ماه دختر به ایران برگشت که این اتفاق افتاد. وقتی شوهرش سر بریده را آورد، سوار بر موتور، چند دور زد و به همه میگفت ببینید.
امیل او هم با چند ماشین به آن کوچه آمده بودند. نمیدانید چطور پسر را به خاطر جنایتیکه کرده بود، تشویق میکردند و کِل میکشیدند. همه میگفتند آفرین! به تو میگویند مرد که این لکه ننگ را از فامیل پاککردی.
بیشتر بخوانید: روایت مادر قاتل از جنایت تکاندهندهی اهواز
یکی دیگر از اهالی ادامه میدهد: ما مشغول کاسبی بودیم که یکدفعه صدای جیغ و داد شنیدیم. واقعا صحنه دلخراشی بود. مرد سر بریده زنش را دستشگرفته بود و میخندید. با تشویق بقیه به خودش و جنایتش افتخار میکرد.
سزایش مرگ بود؟
هیاهوی قاتل و اطرافیانش چند ساعت بیشتر دوام نداشت و سرانجام قاتل و برادرش که همدست او بود، دستگیر شدند. از قرار معلوم، مقتول به خواست خانوادهاش با پسرعمویش ازدواج کرده بود، اما به زندگی با او علاقهای نداشت.
متهم در اعترافات خود گفت: در بازار ماهیفروشم. همسرم به من علاقهای نداشت و درخواست طلاقکرد که نپذیرفتم. چند ماه قبل یک شب که از سر کار به خانه آمدم، دیدم پول، طلا، مدارک هویتی و مقداری لباس برداشته و از خانه رفته است. فکر کردم به خانه پدرش رفته است، اما نبود. به خانه هر کسی که میشناختم، سر زدم، اما کسی از همسرم خبر نداشت. حتی به پلیس هم مفقود شدن او را اطلاع دادیم. مدتی بعد مشخص شد او با کمک یک قاچاقبر از کشور خارج شده است.
بیشتر بخوانید: روایت قتل غزل حیدرنوا ، دختر اهوازی از زبان پدرش+عکس
عمویم به سختی از طریق دوست و آشنا ردی از او در ترکیه به دست آورد و تلفنی با همسرم حرف زد. او به همسرم امان دادکه اتفاقی برایش نمیافتد و میتواند به اهواز برگردد. او هم قبول کرد. دوماه قبل به ایران برگشت و خانه والدینش بود. همان موقع تصمیم به قتل او گرفتم. به خانهشان رفتم، اما نگذاشتند با او حرف بزنم که چرا فرارکرده و آبرویم را برده است.
فرار او باعث شده بود دیگر نتوانم سرم را بین فامیل، دوست و خانواده بالا نگه دارم. چند بار خواستم نقشه قتل او را اجرا کنم که موفق نمیشدم تا اینکه روز شنبه تصمیم گرفتم نقشه را اجرایی کنم. موضوع را به برادرمگفتم و دو نفری راهی خانه عمویم شدیم.
متهم به همسرکشی ادامه داد: اطراف خانه آنها کمینکردیم. وقتی مطمئن شدیم کسی در خانه نیست، وارد خانه شدیم. همسرم فکر نمیکرد برای کشتن او آمده باشیم و فکر میکرد میخواهیم با او حرف بزنیم. چاقوی بزرگی را که برای کارم در مغازه بود با خودم برده بودم. جروبحثمان بالا گرفت و به سمتش حملهکردم. برادرم پاهای او را گرفت و من هم با چاقویی که داشتم بالای سرش رفتم. فریاد میزد، التماس میکرد او را به قتل نرسانم، اما توجهی نکردم و سرش را بریدم. چهرهاش هنوز مقابل چشمانم است. جسدش را با برادرم از خانه بیرون برده و در محلهای انداختیم. بعد سر بریدهاش را برداشته و از خانه بیرون زدم و آن را به مردم نشان میدادم تا بفهمند این سزای زنی است که حرف شوهرش را گوش ندهد و از خانه فرار کند. از قتل هم پشیمان نیستم.
با اعترافات این مرد، برادر او نیزکه همدستش بود، بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. همچنین قرار شد عامل جنایت برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شود.
منبع: روزنامه جام جم