اقتصاد۲۴- این روزها که داستان مهاجرت داغتر از همیشه دنبال میشود، همه ما به مهاجرت خارجی فکر میکنیم، اما شکل دیگری از مهاجرت همیشه وجود داشته که در داخل کشور بهعنوان روالی همیشگی، اما با نوسان وجود داشته است. شاید شما هم در اینستاگرام و سایر شبکههای اجتماعی یا در میان دوستان و فامیل دورتان با نمونههایی از مهاجرت به روستا یا شهرهای کوچک مواجه شدهاید. این مدل از مهاجرت که به مهاجرت معکوس معروف است، در دهههای مختلف با میزان محدودتری در مقایسه با مهاجرت ساکنان روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و پایتخت در جریان بوده است.
مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ گاهی با انقلاب، گاهی با جنگ و تقریبا همیشه به دلیل نیاز و تمایل به داشتن امکانات بیشتر و دسترسیهای رفاهی رخ داده است، اما شکل معکوس آن داستانی متفاوت دارد. این گزارش مجموعهای از آمار، توضیحات و تجربیات و البته روایتهای افراد مختلف را در کنار هم قرار داده تا به پدیدهای بپردازد که اگرچه روندی شتابدار و تند ندارد، اما با همین جریان آرام هم اگر آگاهانه و در مسیر بماند، میتواند بسیاری از ما انسانهای گرفتار در شهرهای بزرگ و جریان پرآسیب مهاجرت و خالیشدن روستاها را تا حد زیادی نجات دهد.
بیشتر بخوانید: حاشیهنشینی حاصل سیاستهای ناکارآمد حاکمیت
مهاجرت معکوس یا همان روندی که بسیاری از افراد به چشم فرار از شهرهای بزرگ و دورشدن از ترافیک و شلوغی و بینظمی به آن نگاه میکنند، با وجود تجربههای موفق یا شکستخورده، حسابشده یا عجولانه، روند خود را ادامه داده است. اگرچه آمارهای مهاجرت معکوس در یکی، دو دهه اخیر بیشتر شده، اما باید تأکید کرد که دولتها در این روند نهتنها عملکرد موفق نداشتهاند بلکه باید گفت عملکرد اشتباه و تخریبی دولتها در اقتصاد و کنترل تورم و سایر مشکلات معیشتی، زندگی بخش زیادی از شهروندان شهرهای بزرگ را مختل و آنها را مجبور به عقبگرد و بازگشت به روستاها کرده است.
آماری از موازنه برعکس مهاجرت داخلی
با توجه به تأکیدهایی که مسئولان اجرائی در دورههای مختلف داشتهاند و نیز بررسیهای میدانی به نظر میرسد بررسی روند مهاجرت در حدود یک دهه اخیر و کمی بیشتر از آن میتوان پاسخگوی جوابهای این گزارش باشد. در این بررسیهای آماری که از گزارشهای مرکز آمار ایران استفاده شده است تغییرات مهاجرتی در استان تهران و شهرهای آن به شکل مجزا و چند شهر و کلانشهر بزرگ مهاجرپذیر و مهاجرفرست را مورد بررسی قرار دادهایم.
بر اساس سرشماری نفوس و مسکن ۱۳۹۰ تعداد مهاجرین معکوس (شهر به روستا) بدون توجه به دلایل آنها بیش از مهاجرت روستا به شهر بوده است. تعداد افرادی که از شهر به روستا مهاجرت کردهاند بیش از ۷۵۵ هزار نفر و تعداد افرادی که از روستا به شهرها مهاجرت داشتهاند کمی بیشتر از ۶۵۵ هزار نفر بوده است. این افزایش ۱۰۰ هزار نفری در این سالها ادامه داشته است و میتواند همان پنجره یا چراغی بوده باشد که از چند سال قبل برای سیاستگذاریها باز و روشن شده است.
درعینحال آمارهای سرشماری سال ۹۰ نشان میدهد که در سالهای ۸۵ تا ۹۰ در ۱۷ استان کشور مهاجرتهای شهر به روستاها بیشتر از مهاجرت روستاها به شهرها بوده است. طبق این آمار، در موازنه مهاجرتی بین استانهای مختلف در سالهای ۸۵ تا ۹۰، استانهای البرز، اصفهان، گیلان، یزد و مازندران پنج استان مهاجرپذیر و خوزستان، کرمانشاه، لرستان و سیستان و بلوچستان در میان استانهای با مهاجرفرستی بالا قرار دارند.
نکته قابلتوجه در مورد آمار مهاجرت معکوس در این سالها این است که استان تهران و شهرهای مختلف آن در همه این سالها در صدر جدول مهاجرپذیری و مهاجرفرستی بودهاند. در فاصله سالهای ۹۰ تا ۹۵ تهرانیها مهاجرت دروناستانی و درونکشوری هم داشتهاند. نزدیک به ۶۲۲ هزار نفر از کل استان تهران به شهرهای دیگر ایران مهاجرت کردهاند که بهعنوان نمونه بیش از ۲۸ هزار نفر به شهرهای استان گیلان، بیش از ۲۳ هزار نفر به شهرهای استان مازندران، بیش از ۲۱ هزار نفر به شهرهای استان خراسان رضوی، بیش از ۱۸ هزار نفر به شهرهای استان اصفهان و ... مهاجرت معکوس داشتهاند.
در میان بیش از ۲۷۱ هزار نفر در شهرهای استان تهران مهاجرت درون استانی داشتهاند که البته دلایل آنها مشخص نیست، اما میتوان برخی از بیشترین دلایل احتمالی آنها را بررسی کرد. در میان این مهاجرتهای دروناستانی هم بیشترین میزان جابهجایی مربوط به مهاجرت از شهر تهران به شهر جدید پردیس (بیش از ۲۲ هزار نفر)، شهریار (بیش از ۲۰ هزار نفر) و بعد رباطکریم (بیش از ۱۸ هزار نفر) بوده است. میتوان گفت بیشترین عامل دخیل در این مورد یعنی مهاجرت معکوس از شهر تهران به شهرهای اطراف آن، روند افزایشی قیمت مسکن و سایر مشکلات اقتصادی و معیشتی بوده است. متأسفانه بسیاری از ساکنان تهران در این سالها دچار عقبگرد پلکانی از محلات بالاتر به مناطق پایین شهر تهران یا خروج از شهر تهران و مهاجرت به شهرهای اطراف شدهاند.
دلایل عقبگرد از تهران؛ از غم نان و مسکن تا تهدید سلامت روحی و جسمی
برای مهاجرت معکوس تعاریف مختلفی وجود دارد. نوعی برگشت و ایجاد جریان ضد شهرنشینی در این تصمیم و اقدام وجود دارد و افراد به شکل موقت یا دائمی به نواحی روستایی و حومهای یا شهرهای کوچک گرایش پیدا میکنند. اما در مورد دلایل این مهاجرتهای متفاوت نظرات و زمینههای مختلفی مطرح میشود. جمعیتشناسان و کارشناسان آماری چند دلیل اصلی را برای مهاجرت بهطور کلی قرار دادهاند.
مواردی مثل جابهجایی شغلی، پیداکردن کار، تحصیل، دستیابی به مسکن مناسبتر و پیروی از خانواده در میان این دلایل رسمی قرار دارند، اما آنچه در این گزارش به آن میپردازیم، دقیقا مواردی است که در گزینه «سایر» این جداول قرار دارد. میتوان گفت در یک دهه گذشته و بهخصوص در چند سال اخیر فارغ از فشارهای اقتصادی و معیشتی سنگین، افراد و خانوادهها تحت فشارهای مختلف روحی و روانی و محیطی قرار داشتهاند. اخبار و موضوعات اجتماعی، سیاسی و بینالمللی و البته کرونا عرصه را برای زندگی آسوده در شهرها تنگ کرده است.
به نظر میرسد بعد از معیشت و فشار اقتصادی و عقبراندن اجباری از شهرها، مواردی مثل شهرگریزی به دنبال آرامش و سکون، تهدیدهای روحی و جسمی (آلودگی هوا – ترافیک – شلوغی و ازدحام) و کرونا و فرصت داشتن شغلهای آنلاین و دورکار در صدر دلایل مهاجرتهای معکوس در سالهای اخیر هستند. بااینحال میتوان گفت تغییر سبک زندگی یا دنبالهروی از نوعی سبک تبلیغشده زندگی در اینستاگرام و شبکههای اجتماعی در این روند تأثیر زیادی داشته است.
در بیان یکی از معمولترین دلایل مهاجرت معکوس رخداده در سالهای اخیر ملکمحمد محمودیان - مدیرکل دفتر امور روستایی و شوراهای استانداری چهارمحالوبختیاری بهمن ۱۴۰۰ با اشاره به اینکه هزینههای زندگی در شهر بهشدت افزایش پیدا کرده است، توضیح داد: «عموما افرادی که از روستا به شهر مهاجرت کرده بودند و درآمد پایینی دارند، توان پرداخت هزینههای زندگی در شهر از جمله اجارهبها، هزینه رفتوآمد و ... را ندارند؛ بنابراین این مسئله موجب مهاجرت معکوس از شهر به روستاها شده است. تعدادی از روستاهای چهارمحالوبختیاری به علت مهاجرت در سالهای گذشته خالی از سکنه شده بودند یا جمعیت آنها بهشدت کاهش پیدا کرده بود، اما در سالهای اخیر به علت مهاجرت معکوس جمعیت این روستاها افزایش پیدا کرد و اخذ مجوز چند دهیاری و تشکیل شورای اسلامی گواه بر این مسئله است».
محمودیان اضافه کرد: «یکی دیگر از دلایل مهاجرت معکوس خانوارها از شهر به روستا حفظ اراضی آبا و اجدادی است، اما گاهی این افراد در روستا سکونت دائم ندارند و برای مدت معینی در روستا سکونت دارند، برخی نیز برای استفاده از تسهیلات اشتغال روستایی به محل سکونت خود بازمیگردند، این تسهیلات به نوعی مشوق برای مهاجرت معکوس از شهر به روستاست، البته باید به این نکته توجه کرد که شاید علت مهاجرت معکوس بنا به دلیل بیکاری، سلب توان پرداخت هزینههای زندگی در شهر از افراد و وضعیت بد اقتصادی است.
عطا جوان ۳۲ ساله اهل بوکان است. برای تحصیل به تهران آمده و به دلیل علاقه به تجهیزات الکترونیک به خصوص تلفنهای همراه، دورههای تعمیرات را دیده و در چند سال اخیر که بازارهای آنلاین فعالیت بیشتری دارند، به عنوان تعمیرکار موبایل با یکی از اپلیکیشنها کار میکند. درآمد نسبتا خوبی دارد و راضی است، اما اخیرا یک پیشنهاد خوب از طرف برادرش که در شهرشان کار میکند، به او شده است. پیشنهاد هم این است که به همراه برادرش مغازه تعمیرات تلفن همراه راه بیندازند و همانجا در کنار خانوادهشان سروسامان هم بگیرد. هنوز تصمیم نهایی را نگرفته و ذهنش درگیر موضوعات مختلفی است و نتوانسته با موضوع ترک تهران و امکاناتش و تمامکردن زندگی در پایتخت کنار بیاید، اما مشخص است پیشنهاد این مدل مهاجرت معکوس برایش چشمگیر است.
با برگشت به شهر و خانه پدری هزینههای زیادی ازجمله اجاره خانه برایش ذخیره میشود و درعینحال هم از توانایی خودش در بازاریابی اطمینان دارد و هم شراکت با برادر در یک شهر کوچک میتواند نتیجه خوبی بدهد. عطا یکی از هزاران جوانی است که برای تحصیلات به دانشگاههای تهران آمدهاند و فکر میکنند برای ادامه زندگی باید در تهران بمانند و در ابتدا ممکن است به داشتههای ارزشمندی که در شهرهای کوچک دارند، توجهی نکنند؛ اما پس از چند سال و دیدن مشکلات شهرهای بزرگ به بازگشت ترغیب میشوند.
نکته درخورتوجه درمورد مهاجرت معکوس این است که دولتها در چند دهه اخیر همواره این سیاست را در دستور کار داشتند و حداقل در حرف و شعار و خرجکردن اعتبارات بسیار تلاش داشتند با ایجاد امکانات و زیرساخت، نهتنها تمایل به مهاجرت از روستا به شهر را کاهش دهند؛ بلکه بخشی از جمعیت شهرها را هم به روستاها و شهرهای کوچکتر بکشانند. با این حال این سیاستها موفق نبودهاند؛ چراکه در واقع نهتنها امکانات و زیرساختها به حد نیاز و کفایت نرسیدهاند؛ بلکه خشکسالی و بیکاری بهعنوان دو عامل فراگیر و بدون راهحل، مانند سیلابی زندگی روستاییان و شهرهای کوچک را در بر میگیرد و آنها راهی جز فرار به شهرها ندارند.
آنچه در عوض همه سیاستهای دولتها در چند دهه درمورد پدیده مهاجرت شاهد هستیم، شکلگیری حجم بزرگی از زاغهنشینی و حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ است؛ یعنی بسیاری از جمعیت مهاجر به شهر خود برنمیگردد و در قالبی تعریف نشده و پرآسیب در حاشیه شهرها زندگی میکند. نکته مهم دیگر این است که چنین تصمیماتی عموما از سوی اقشار ضعیف (عقبگرد با دلایل اقتصادی) یا اقشار متوسط به پایین گرفته میشود که نهتنها امکان استفاده از امکانات و رفاه تهران به شکل لوکس آن را ندارند؛ بلکه با کوچکترین تغییرات اقتصادی و تصمیمات یکشبه دولتها، کار و معیشت و حتی کمترین سطح رفاهشان جابهجا میشود. بههمیندلیل این افراد یا خانوادهها با شرایط روستا یا شهرهای کوچک راحتتر میتوانند خود و زندگیشان را تطبیق دهند.
مطالعه روندهای جابهجایی و انتخاب شهرها هم نشان میدهد مهاجران مدلهای مختلفی از مهاجرت معکوس را دارند. یا بدون سابقه مهاجرت اولیه (مهاجرت اولیه از روستا به شهر در گذشته) از شهرهای بزرگ ازجمله تهران به سمت استانهای شمالی (گیلان، مازندران و گلستان) رفتهاند. این استانها چند ویژگی آبوهوای مناسب، آرامش، شرایط و قیمتهای مناسبتر برای خانهسازی و ایجاد فضایی برای کسبوکار و البته نزدیکی به پایتخت را تا حد زیادی دارند. در مدل دیگر، افراد ابتدا به دلیل فشارهای اقتصادی و در ادامه فرار از شلوغی، ترافیک و آلودگی هوا و... در شهرهای حومهای و اقماری شهرهای بزرگ و کلانشهرها ساکن میشوند. ممکن است هر دو مدل این مهاجرت معکوس موقت یا دائم باشند و با تغییر شرایط افراد، تصمیمات جدید بگیرند یا فرزندان به دنبال زندگی خودشان بروند.
رضا بافتی، روانشناس و مشاور سبک زندگی، با تأکید بر اینکه اقشار سطح متوسط و ضعیف بیشتر گرایش به مهاجرت دارند، افزود: عمده این اقشار در تهران، کرج و سایر کلانشهرهای بزرگ، تصورشان این است که میتوانند با همین پولی که برای یک خانه ۷۰متری در این آبوهوای آلوده و گردوخاک و محدودیتهای مالی دادهاند، در شهرهای دیگر خانه و زندگی راحتتری داشته باشند. در این شرایط معمولا میزان حقوق، تعداد خانوار، نوع شغل یا بیکاربودن افراد تأثیر زیادی دارد و اگر افراد در شهر یا روستای قدیمی خودش خانه و زمین یا دارایی هم داشته باشد، این جابهجایی با اطمینان بیشتری صورت میگیرد.
او با اشاره به گروههایی که در همین سالها اقدام به مهاجرت به خارج از کشور یا مهاجرت به کشور ترکیه کردهاند، گفت: حتی مهاجرت به کشور ترکیه هم دیگر برای بسیاری از اقشار سخت است و بهراحتی نمیتوانند بروند و بههمیندلیل هنوز گزینههای زندگی در شهرهای دیگر جز تهران و کلانشهرها وجود دارد.
بافتی میگوید این گروههای متمایل به مهاجرت معکوس تعدادشان زیاد نیست؛ اما بهعنوان یک جریان یا روندی که میتوان آن را «بازگشت به مبدأ» خواند، امیدوارکننده است. او افزود: به واسطه شغلم مشاورههایی میدهم و اطلاعات زیادی از افراد و خانوادههایی که مهاجرت داشتهاند، دارم و براساساین میدانم پروسه مهاجرت، در هر دو شکل داخلی و خارجی آن سخت است. بههمیندلیل شخصا به افرادی که تمایل به مهاجرت خارجی دارند، همیشه توصیه میکنم ابتدا حداقل شش ماه بهتنهایی در یکی از شهرهای شمالی ایران زندگی کنند تا ببینند تحمل این حجم تغییرات سخت را دارند یا نه!
او افزود: در مهاجرت معکوس، افراد و خانوادهها معمولا به خانه و زندگی و محله و گروههای فامیل و اقوام قدیمی شهر و روستای خود برمیگردند و فشار سنگینی را تجربه نمیکنند. حتی اگر افراد در جریان مهاجرت معکوس به شهر و روستای جدیدی هم بروند، سختی غربت و نداشتن همزبان و سایر سختیها را ندارند و پس از مدتی با محیط خود انس میگیرند. این روانشناس با اشاره به شرایط روحی و میزان مقاومت و صبر در میان نسلهای جدید، افزود: آشکار است که نسلهای جدید اشتیاق زیادی به تغییرات محل زندگی و تجربههای جدید و رهاکردن را دارند؛ اما روحیه ضعیفتری دارند و مقاومت کمتری در مقبل سختیها دارند. ما شاهد هستیم که در عرصههای مختلفی ازجمله مهاجرت تحصیلی خارجی یا تجربه مهاجرت معکوس بسیاری از افراد اشتیاق حضور و تجربهکردن را دارند؛ اما خیلی زود خسته میشوند و شکست میخورند.
بافتی اذعان دارد تبلیغات و فضای شبکههای اجتماعی درباره این نوع زندگیهای جدید در روستا و شهرهای کوچک (مهاجرت معکوس) روی تمایل افراد و خانوادهها تأثیر زیادی داشته است و میگوید در تجربه مهاجرت معکوس، در موارد زیادی که افراد در روستا یا شهر مقصد، خانه، زمین و دارایی یا خانواده و اقوام و خاطرات مشترکی دارند، مهاجرت و بازگشت به مبدأ موفقی دارند. درباره سایر مهاجرتهایی که آشنایی اولیه و ارتباط و دارایی ندارند، اگر تنهایی و دوری از دوستان، اقوام، خانواده و امکانات شهری را هم تحمل کنند، ممکن است تحمل سختیها و محدودیتهای روستاها و شهرهای کوچک را نداشته باشند و پس از مدتی به شهر خود برگردند یا در رفتوآمد هستند و ترجیح میدهند جایی دیگر را برای آخر هفتهها یا ایام تنهاییشان داشته باشند.
او البته میگوید دوران کرونا و محدودیتهای ارتباطی و دورکاریها فرصتی بود تا افراد تجربه موقت یا کوتاهی از این نوع زندگی داشته باشند و خودشان و شرایط زندگیشان را بسنجند و ببینند میتوانند در جایی دیگر جز تهران یا شهرهای بزرگ زندگی و کار داشته باشند؟
شایلی یکی از کسانی است که کمی قبل از شیوع کرونا و محدودیتهای آن، تصمیم به زندگی در یک شهر کوچک گرفته است. او زندگی مستقلی را در یکی از خانههای روستایی لاهیجان شروع کرده و همزمان با شروع کرونا، کلاسهای حضوری یوگایش هم تبدیل به کلاسهای آنلاین شد. اگرچه هزینههای زندگی در آن شهر اندازه تهران نبود، اما زندگی و اجارهخانه بدون پول نمیشود و به همین دلیل شایلی در کنار کلاسهای آنلاین یوگا، فروش برخی محصولات گیاهی و درستکردن صابونهای عطری به صورت آنلاین را هم شروع کرد و تا حد زیادی توانست زندگی خود را بچرخاند.
شایلی میگوید تا امروز شرایط سخت زیادی را به تنهایی تحمل کرده؛ اما انگار حالا دیگر قسمت سخت ماجرا را که تطبیق زندگی و عادتهای شهری با این شرایط در یک شهر کوچک بوده است، گذرانده و به قسمتهای شیرینتر رسیده است؛ استوریهای روزانه و کلاسهای آنلاین شاد، سروکلهزدن با حیوانات اهلی و گشتهای صبحگاهی و عصرگاهی در بیرون شهر و کنار دریاچه و تالاب و گاهی آمدن دوستان و دورهمی آخر هفته و.... نگاه بیرونی من و سایر مخاطبان از زندگی شایلی، همین تصاویر اینستاگرامی است؛ بااینحال، همه این مخاطبان با مشکلات و سختیهایی که شایلی در این سه سال تحمل کرده است، آشنا نیستند. اما همین زندگی و تصاویری که به نحوی دعوتکننده هستند، بسیاری از افراد را به این سبک از زندگی و مهاجرت معکوس ترغیب کرده است.
محمد و مریم زوجی هستند که بیش از سه سال قبل خانهای قدیمی در گیلان را بازسازی کردهاند و مزرعهای راه انداختهاند و محصولاتشان را با برند خودشان به شکل حضوری، محلی و آنلاین میفروشند. خانه آنها از همان خانههای خشت و گل و چوبی ایواندار گیلانی است که دلت میخواهد توی همان ایوان لم بدهی و دعوای مرغ و خروس و اردکها برای غذاخوردن را نگاه کنی و آفتاب بهار گرمت کند.
گلخانه خودشان را دارند و کلی محصولات باغی و گیاهی و اسماج (نوعی عود) تولید میکنند و میفروشند و هر روز تجربه غذای محلی جدیدی پیدا میکنند. در خانه سنتی و زیبایشان میزبان مسافران هستند که نوعی کسب درآمد است و بعضی وقتها میهمانشان از میان خانواده و دوستان خودشان است تا دلتنگی زیاد نشود و دور هم کنار آتش مینشینند.
همه اینها را از صفحه اینستاگرامشان میبینم؛ تقریبا هر روز روایتی از خودشان و باغ و اتفاقات جالب آن دارند و کلی مخاطبها قربانصدقهشان میروند و یکی در میان حسرت زندگیشان را میخورند. اگرچه این زندگی زرق و برقی ندارد، اما به نظر میرسد مجموع این شرایط دقیقا همان گمشدهای است که بسیاری از افراد و خانوادهها در شهرهای بزرگ به آن نیاز دارند و حاضرند همه داشتههای خود را بدهند و دوباره به آن شرایط برگردند.
بومگردیها؛ راهکاری ساده، اما درآمدزا برای بازگشت به روستا
در میان انبوه سیاستهایی که دولتها در این سالها برای تحقق مهاجرت معکوس اجرائی کردهاند، معدود اقداماتی اثرگذار بوده است. در میان آنها گسترش روستاهای هدف گردشگری، دادن مجوزهای شایان توجه برای بومگردیهای مختلف و دادن انواع وامهای خوداشتغالی روستایی تأثیر زیادی بر افزایش تمایل به ماندن در روستا و شهرهای کوچک و مهاجرتهای معکوس داشته است. در بسیاری از روستاهای هدف گردشگری یا روستاها و شهرهای کوچک نزدیک به اماکن تاریخی و گردشگری، خانوادههای زیادی اقدام به راهاندازی بومگردی کردهاند یا کسبوکاری را راه انداختهاند و صنایع دستی را توسعه دادهاند و کسب درآمد میکنند و تمایلی به مهاجرت ندارند. در این مورد نمونههای زیادی هم وجود دارد که یکی از فرزندان تحصیلکرده و شهررفته از همان روستاها دوباره برگشته و توانسته با کمک خانواده و اقوام، کسبوکار و بومگردی را راه بیندازد.
احمد و رضا دو برادر در یکی از شهرهای کوچک بوشهر هستند. خانه اجدادیشان در نزدیکی دریا تقریبا تبدیل به خرابهای شده بود، اما آنها در چند مرحله و با گرفتن انواع وام، آن خرابه را تبدیل به بومگردیای با حالوهوای همان منطقه کردهاند و حالا سرشان حسابی شلوغ است. رضا سالها در بوشهر و عسلویه دنبال کار بوده و برادرش نیز بعد از دانشگاه وقتی تصمیم به ازدواج میگیرد، با مشکل مالی مواجه میشود. آنها برای تورگردانی، قایقسواری و سایر کارهای مرتبط با مسافران از خانواده و اقوامی که در همسایگیشان هستند، کمک میگیرند و کار پخت غذاهای محلی و امورات داخل بومگردی نیز در اختیار مادر و همسرانشان است.
یکی دیگر از زمینههای این مهاجرتهای معکوس، وامهای خوداشتغالی و حمایتی برخی نهادهای حمایتی و بانکها بود که هنوز هم ادامه دارد. لیلا و حسین، زن و شوهری در یکی از روستاهای محروم خراسان جنوبی هستند. هر دو برای تحصیل به مشهد رفته بودند و همانجا در دانشگاه آشنا شدند و ازدواج کردند و وقتی در اوج مشکلات مالی بودند، گزینه بازگشت به روستا و گرفتن وام برای پرورش طیور را جلوی خود دیدند.
این گزینه برای آنها بخشهای تاریک و روشن زیادی داشت، اما با وجود ترس از نتیجه کار، تصمیم میگیرند به دل این تصمیم سخت بزنند و کارشان را شروع کنند. البته برای لیلا و حسین که زندگی و کودکی خود را در همین روستا بودهاند، این نوع زندگی سختی زیادی نداشته است، اما نبود امکانات، محرومیتها و دستخالیبودن در برخی عرصههای مالی، چارهای جز تحملکردن نمیگذارد. حالا که داستانشان را تعریف میکنند، دختری سهساله دارند و اقساط وام کمیته امدادشان به آخر رسیده و توانستهاند در کنار مزرعه طیوری که در ابتدا داشتند، یک بومگردی هم راهاندازی کنند و حالا دیگر خانواده، عموزادهها و تعدادی از جوانان روستا در این کسبوکار همراهشان هستند.
کرونا یک فشار مضاعف آورد
تجربه مهاجرت در دوران کرونا هم داستانهای خودش را دارد. شیوع کرونا و به صفر رساندن ارتباطات انسانی و محدودیتهای مختلف ارتباطی در مدت حداقل دو سال و تا امروز، زندگی بسیاری از افراد را در حوزه اقتصادی، اجتماعی، ارتباطی و شغلی برهم زد. در این دوران، افراد زیادی به دلیل ازدستدادن شغل، ازدستدادن یکی از اعضای خانواده و افسردگی ناشی از آن، دوری از فضای پراسترس شهری و دوری از اجتماعات انسانی، ترجیح دادند خانه اجارهای یا ملکی خودشان را رها کنند و به شکل موقت یا دائمی به روستا یا شهر حومهای و کوچکی بروند. یکی از این نمونهها، لیلا و اشکان هستند؛ لیلا برنامهنویسی میکرد و بعد از کرونا دورکار شد، اما اشکان شغل ثابتی نداشت و هر چند وقت یک بار به ترکیه میرفت و لباس بچگانه برای فروش میآورد.
ابتدای شیوع کرونا آنها هم فکر میکردند این دوره زیاد طول نمیکشد و تا مدتی از پساندازشان مصرف کردند، اما بعد از یک سال دیدند زندگی نمیگذرد و شرایط شغلی، کار و گرانیها هم مثل قبل نیست. برای همین بعد از فکر و مشورت زیاد، بالاخره تصمیم گرفتند به جای پول رهن در تهران، خانهای بزرگتر با زمین یا باغ کوچکی در شهریار اجاره کنند و شروع به کاشت انواع سبزیجات کردند. در کنارش دستگاه خردکردن سبزی و آبمیوهگیری هم گرفتند و حالا بعد از یک سال و اندی صفحه اینستاگرام پرمخاطبی با مشتریهای ثابت دارند. اگرچه لیلا هنوز هم کار برنامهنویسی را انجام میدهد، اما درآمدشان از محل این صفحه اینستاگرامی و مشتریهایی که در محله خودشان دارند، کفاف زندگیشان را میدهد. این زوج در فاصلهای کوتاه از شهر تهران و زندگی اجتماعی و فامیل و دوستانشان هستند و میتوانند در هر فرصتی که دست داد، ازجمله آخر هفتهها، به دیدن خانواده و معاشرت با دوستانشان بروند.
نگاهی به تجربههای موفق و شکستخورده مهاجرت معکوس، در موارد مختلفی گویای این موضوع است که هر اندازه هم که این تجربه با تلخی و شکست همراه باشد، باز هم افراد و خانوادهها در این دوران یک زندگی سالم و نسبتا شاد و با هزینه کمتر را تجربه کردهاند و همچون تجربه شکست در انواع دیگری از مهاجرت، همراه با حس ازدستدادن نیست. در بسیاری از موارد، مهمترین دلیل این شکست نوع کسب درآمد و اشتغال افراد است و چنانچه این مقوله حل شده و به نقطه درآمدزایی برسد، افراد دلیل و تمایل بیشتری برای ماندن دارند.
نمونه این مورد را میتوان در تصمیم خانم مهابادی دید. او بعد از سه دهه کار در آرایشگاه و مستقلبودن بهعنوان یک زن سرپرست خانوار، در دوران کرونا یکباره با بحران بیکاری مواجه شد؛ آرایشگاهها تعطیل شدند و درآمد او که از همین طریق تأمین میشد، قطع شد. چند ماه گذشت و نمیدانست با وجود هزینههای زندگی و مخارج تحصیل دو دختر دانشجو و اجارهخانه خود باید چه کند تا اینکه با پیشنهاد یک دوست تصمیم میگیرد به شهر دماوند بروند و شروع به تولید انواع ترشی و لواشک و فروش میوه خشک کند. ابتدا کار را با یک دستگاه خشککردن میوه و فروش آن و گرفتن چند کیلو میوه و تبدیلشان به لواشک و سایر فراوردهها شروع میکنند. دخترها هم مسئولیت صفحههای مجازی و فروش را بر عهده میگیرند و خیلی زود مشتریها زیاد میشوند. حالا بعد از دو سال که شرایط کرونا تقریبا عادی شده و خیلی وقت است آرایشگاهها دوباره باز شدهاند، خانم مهابادی به شغل قبلی خود در تهران برگشته، اما درآمدزایی از طریق آن شغل و صفحه اینستاگرامی ادامه دارد.
بر اساس این گزارش، به نظر میرسد اقدامات حمایتی که مجموعههایی همچون ستاد اجرای فرمان امام، بنیاد برکت، کمیته امداد، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و دفتر مناطق محروم ریاستجمهوری برای کاهش مهاجرت از روستا به شهرها و افزایش مهاجرت معکوس انجام میدهند، تا حد زیادی در تمایل به ماندن در روستاها و شهرهای کوچک تأثیرگذار بوده است. بخش زیادی از جمعیت مهاجران شهرها که راهی به بازگشت و زندگی روستایی خود داشتهاند، در شریط سخت زندگی شهری امید به ادامه زندگی در روستا دارند و بخش زیادی از ساکنان شهرهای بزرگ نیز با دیدن امکانات و زمینههای شروع یک شغل در روستاها، خود را در معرض ریسک مهاجرت معکوس قرار میدهند و این تجربهها میتواند موقت یا دائم، بخش زیادی از جمعیت روستاها و شهرها را به موازنه برساند.