جامعه ۲۴، پدیده حاشیهنشینی در کشور موضوعی جدید نیست و سالهاست که جامعه ما با این پدیده آسیبزا دست به گریبان بوده و هیچ یک از دولتها نیز برای کاهش و حل این معضل اقدامی کارشناسی و موثر نکرده است. حاشیهنشینان معمولا اهالی مناطق مهجور محروم از امکانات مورد نیاز انسان امروز هستند که به آرزو و امید ساختن زندگی بهتر و پیداکردن شغلی با درآمد مناسب و تامین رفاه خانواده خود به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند، غافل از اینکه فرش قرمزی برای آنها پهن نشده است و آنها به احتمال زیاد تا همیشه ناچارند به حاشیهنشین بودن ادامه دهند و از کمترین امکانات هم بهرهمند نباشند.
موارد برخوردهای خشونتبار و قهری با حاشیهنشینان برای بیرون راندن آنها از حاشیه شهرها به دلیل آنچه دولتی بودن زمین نامیده میشود هم کم نیست اتفاقی که بارها در استان سیستان و بلوچستان به عنوان استانی دارای یکی از گستردهترین مناطق حاشیه نشین در کشور شاهد آن بودیم. البته گاهی با خواست و سرزدن بیفایده مسئولی دولتی به این حاشیهنشینان بیپناه، این افراد اندکی از حاشیه به متن میآیند و سپس برای بار دیگر فراموش میشوند تا بدانند آش همان آش است و کاسه همان کاسه.
امروز بیشتر استانهای بزرگ کشور با این مشکل روبهرو هستند و جالب اینجاست که دولت هم در این زمینه سیاست سکوت را برگزیده است و البته خشونت. همه آسیه پناهی زنی ۶۱ ساله اهل کرمانشاه را بهواسطه بازتاب گسترده سرنوشتش در رسانهها به یاد دارند، زنی که اندکی پس از مقاومت در برابر تخریب سرپناه خانوادهاش توسط شهرداری درگذشت. باید دانست که حل معضل پیچیده و دشوار حاشیهنشینی بدون توجه همزمان به علل و معلولها شدنی نیست و البته نباید از نظر دور داشت که برخورد با علل از وظایف دستگاه اجرایی است. برخی از عوامل ریشهای در حاشیهنشینی شامل فقر، بیکاری و فرهنگ است و شاید بتوان گفت راهحل سریع و عملیاتی این مسئله تعیین محل مناسب برای زندگی این افراد است. برخورد با حاشیهنشینان بدون انتخاب محلی مناسب و حداقلی برای آنان درست و امکانپذیر نیست.
کامل دلپسند، جامعەشناس توسعە شهری درباره حاشیهنشینی و دلایل آن میگوید: حاشیهنشینی هم مانند بسیاری از آسیبهای اجتماعی در ایران چندعلتی بوده و نمیتوان یک دلیل مشخص برایش بیان کرد. نکته مهم آنکه این معضلات انباشتیاند، به این معنا که دارای دلایل مستمر و متداوم بوده و در یک فرایند مشخص چند دههای ایجاد شدهاند. حاشیهنشینی در مرحله نخست معلول مهاجرت گسترده از محیط روستا به شهرهاست که جاذبه مشاغل کاذب موجود در شهرها و نبود زیرساختها و منابع مشخص در محیطهای روستایی به آن دامن میزند. بنابراین تا هنگامی که جاذبه مناطق شهری و دافعه مناطق روستانی برای مهاجرت وجود داشته باشد همچنان شاهد مهاجرت روستاییان به شهرها هستیم که یکی از سرچشمههای اصلی آن مهاجرتی است که در چند دهه گذشته به مناطق شهری رخ داده است.
او ادامه میدهد: در این روند موضوعی که بسیار اهمیت دارد تغییرات و دگرگونیهای بسیار شدید قیمت زمین در چهار دهه گذشته است، بهگونهای که بالاترین نرخ رشد در حوزه مسکن بهوجود آمده و میبینید بسیاری از افرادی که از روستا وارد شهر میشوند قدرت و توان خرید مسکن و استقرار در درون شهر را ندارند به این دلیل وارد محیطهایی میشوند که از لحاظ هزینه مسکن ارزانتر هستند بنابراین از لحاظ برخورداری از امکانات سطح پایینتری نسبت به شهرها دارند و بهرهای از حمایتهای قانونی و شهروندی نمیبرند. این دو موضوع کمترین موارد شکلگیری حاشیهنشینی براساس زیربنای آن است.
این جامعهشناس درباره دلیل آمدن افراد به شهرها میگوید: در ذهن افرادی که در شهر و روستای خود رسیدن به اهدافشان ناممکن است محیطهای شهری برای رشد و پیشرفت جاذبه دارند، در واقع ابهت کاذب شهرنشینی و ایجاد این احساس که با کوچ به شهرهای بزرگ میتوانند عطش رشد و ترقیشان را فروبنشانند از دیگر علل مهاجرت است. این نکته هم قابل تامل است که معمولا زیرساختهای کسبوکار اقتصادی و درآمدی در محل اصلی زندگی این افراد فراهم نیست و معیشتشان با سختی میگذرد و نمیتوانند زندگی خوبی برای خود و خانواده فراهم کنند این درحالی است که این افراد با ورود به شهرها و گمنامی ناشی از آن امکان هرگونه کاری برایشان فراهم است، بنابراین ناچاری اجتماعی از زیست در مناطقی که کمترین امکانات حیات و زندگی را ندارند آنها را بهسوی حاشیهنشینی هدایت میکند.
دلپسند میافزاید: حاشیهنشینی دقیقا ناشی از وجود فقر و تهیدستی در مبدا است، چون اگر فرد تمکن مالی داشته باشد هرگز به حاشیهنشینی روی نمیآورد بنابراین فقر مالی سبب بروز مشکلاتیست، اما از سوی دیگر نداشتن مهارتهای اجتماعی و حرفهای برای داشتن شغلی مناسب و البته فقر فرهنگی در بسیاری از زمینهها مزید بر علت شده و زیربنای حاشیهنشینی که فقر دلیل آن است را بازتولید میکند.
بارها شاهد برخورد نیروی انتظامی و امنیتی با حاشیهنشینان بودهایم. اما آیا بهراستی راه چاره و برخورد با آنها برخوردهای خشونتآمیز است؟ چگونه میتوان از خود مردم و حاشیهنشینان برای تامین امنیت خودشان بهره جست؟ این کار در پیشبرد اهداف دولت بهتر نتیجه نخواهد داد؟
این جامعهشناس توسعه شهری در این زمینه توضیح میدهد: یکی از نابخردانهترین واکنشهای کارگزاران مدیریت شهری واکنشهای مبتنی بر زور برای اقشار کمدرآمد، تهیدست، حاشیهنشینان و افرادی است که بیشتر در مشاغل غیررسمی و کاذب مشغولند. به این موضوع دقت کنید که بخش بزرگی از جامعه ایران بر اثر چهار دهه سیاستگذاری نامناسب و ناکارآمد کارگذاران دچار فقر مطلق شدیدی شدهاند. به این معنی که دهکهای مبتنی بر فقر نسبت به گذشته دو دهک بیشتر شدهاند. بهتازگی هم که شاهد برخوردهایی با حاشیهنشینان بودهایم که اولا به هر شکلی محکوم و غیرانسانی و غیراخلاقیست دوم آنکه هزینههای هنگفت از بینرفتن هزینههای اجتماعی و فرهنگی برای کارگزاران و مدیریت شهری به همراه دارد.
او میافزاید: افرادی هم که با حاشیهنشینان برخورد فیزیکی میکنند خود وابسته به اقشار تهیدست جامعهاند که بهواسطه فرصتهای ناشی از رانت توانستهاند شغلی برای خود داشته باشند. این افراد از قوه قهریه و اجباریه و فیزیکی خود بهره میبرند و برخوردهایی از جنس حذفکردن با این شهروندان درپیش میگیرند. این برخوردها تنها نشاندهنده ناکارآمدی در حل مسائل اجتماعی ازسوی کارگزاران اجتماعی و مدیریت شهریست و ما بارها شاهد این بودهایم که هرگاه مدیریت شهری یک نگاه اجتماعی به مسائل این حوزه دارد تواناتر از هنگامیست که دارای نگاهی جبری و فیزیکیست.
بیشتر بخوانید: چه عواملی باعث تنش آبی در ایران شده است؟
اما دلپسند درباره اینکه چرا دولت تاکنون معمولا سیاست سکوت را برگزیده است میگوید: دولت بسیار خوب میداند چیزی که امروز با عنوان حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ و کوچک داریم دستپخت برنامهریزیهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تمامی دول در جمهوری اسلامیست. در واقع دول گوناگون سیاستی برای حاشیهنشینان ندارند و اگر در دورهای مشخص هم در این زمینه برنامه و سیاستی داشتند در تمام دورههای بعدی اعمال نشده است و همان نیز به فراموشی سپرده شده است. اگر امروز در کشور شاهد حاشیهنشینیهای گسترده هستیم محصول کارگزاران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دول گوناگون دستکم در پس از انقلاب و چیزی که امروز وجود دارد آفریننده دستاوردهای آنان است.
او تصریح میکند: دولتی که خود حاشیهنشینان را بهوجود آورده است چگونه میتواند مشکلاتشان را حل کند. ابعاد حاشیهنشینی بسیار اندک بود، اما امروز شاهد افزایش چشمگیر آن هستیم. به باور من در آینده همین حاشیهنشینان شهری چندین رویداد بزرگ اجتماعی را بهوجود خواهند آورد که ممکن است هرگونه دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در بطن همان بهوجود آید.
این جامعهشناس میگوید: به باور من در مدیریت شهری روابط مشخصی از منافع زمینداران متوسط و نوکیسگان منتفع از کسب و کارهای مبتنی بر زمین وجود دارد، یعنی زمینهای کشاورزی که به زمینهای شهری تبدیل میشوند. از سوی دیگر در بدنه فاسد بسیاری از شوراهای شهر دورههای مدیریتی وجود دارد و مثلث رانت و نوکیسگی ناشی از ارزش پیداکردن زمین است. البته برخی ظرفیتهای قانونی که دول در اختیار قرار میدهند وجود دارد و مجموع تمامی آنها میتواند مسیر قربانیکردن حاشیهنشینان شهری را فراهم کند. باید گفت حاشیهنشینان شهری نوعی قربانیان سیستماتیک کارگزاران رانتخوار مدیریت شهری مناطق گوناگون در کشورند.
او درباره آسیبها و پیامدهای حاشیهنشینی اظهار میکند: بزرگترین آسیب حاشیهنشینی بازتولید چرخه فقر سیستماتیکی است که نسلهای بعدی هم در آن گرفتار میشوند. این مسئله برای دولت و جامعه محلی درگیر در آن هزینههای اقتصادی و اجتماعی فراوانی به همراه دارد و بسیاری از کسانیکه با این پدیده درگیرند دچار فقر معیشتی و بهداشتیاند. زنان در این قشر با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. اگر بخواهم به زبان دیگری بگویم باید اینگونه بیان کنم که حاشیهنشینی با خود خوراک تمامی آسیبهای اجتماعی را به همراه میآورد.
او در پایان میگوید: از دید من مسائلی که نباید در کشور رخ میداده روی داده است، اما بهراستی برای اوضاع کنونی چه میتوان کرد؟ به باور من پیش از هر چیز باید به موضوع و مسئله حاشیهنشینی شهری نگاه کاملا علمی داشت و نباید هیچگونه تصمیم مدیریت شهری و استراتژیک گرفته شود مگر آنکه کارشناسان این حوزه شامل جامعهشناسان شهری و روانشناسان حوزه اجتماعی برای آن پیوستهای اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. به گمان من تنها راه حل این معضل پذیرش واقعیت متکی بر دادههای موجود و تنظیم و تدوین یک برنامه واقعبینانه و چند دههای برای حل آن است.