اقتصاد۲۴- برنامه جامع اقدام مشترک که به اختصار «برجام» خوانده میشد، تبدیل به پربسامدترین واژه، پرچالشترین مبحث و پیچیدهترین منازعه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شده که اتفاقا ً برخلاف انتظار و ادعا، با همه زوایا و ابعاد زیست انسان ایرانی در هم تنیده شده است. چرائی این ارتباط سازواره میان برجام با زیست انسان ایرانی واضح و مبرهن است: مساله هستهای ایران ظرف دو دهه گذشته تمام فضای سیاست خارجی و متأثر از آن، تمام محیط سیاست داخلی به شمول محیط و سیاست اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و حتی فرهنگی را تحت الشعاع خود قرار داده است. مساله هستهای ربط وثیق و مستقیمی با "امنیت ملی" یافته و از این طریق بر "منافع ملی" یعنی منافع آحاد مردم ایران تأثیر مستقیم و تعیین کنندهای داشته و دارد. در واقع از منظر اقتصاد سیاسی، موضوع هستهای ایران بیش از آنکه در چارچوب و بستر "راهبرد توسعه" قابل نقد و تفسیر و دفاع باشد، تبدیل به مقولهای در چارچوب "استراتژی بقاء" شده است.
به عبارت دیگر کاربست انرژی هستهای صلح آمیز، به مثابه یک حق ذیل حقوق توسعه ملتها بیش از آنکه در خدمت"توسعه" یا به تعبیر مصطلح و ایرانی شده آن "پیشرفت" انسان و جامعه ایرانی باشد، به موضوع"بقاء" تبدیل شده و"حیات" انسان ایرانی به آن گره خورده است؛ لذا موضوع"استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای" که علی الاصول باید درخدمت توسعه و رفاه جامعه ایرانی درآید، با ترفندهای پیچیده و بازی چندوجهی بازیگران اصلی این عرصه (آمریکا، روسیه، چین و سه کشور اروپائی) به عاملی ضدتوسعه و امنیت زدا تبدیل شده و سبب گسترش فقر و نهادینه شدن آن و تخریب ساختار و طبقات اجتماعی (محو طبقه متوسط و شکل گیری یک جامعه به شدت دو قطبی متشکل از اقلیتی دارا و برخوردار و اکثریتی نابرخوردار و فقیر) شده است. کارکرد اصلی و واقعی"برجام" کاهش عوارض و پیامدهای منفی و مخرب ِتبدیلِ موضوع هستهای از مقولهای در بستر توسعه به موضوعی مبتنی بر بقاء است. بررسی شرایط قبل و بعد از توافق هستهای (برجام) و مقایسه آن با مقطع کنونی (از زمان خروج آمریکا از برجام تا بن بست فعلی هسته ای) به خوبی گویای تأثیرات چشمگیر و پیامدهای مفید "برجام" در عادیسازی موضوع هستهای ایران و به تبع آن نرمالیزه شدن زیست انسان ایرانی است.
موضوع فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران از ابتدای افشای آن در اوایل دهه ۱۳۸۰ و تبدیل آن به ترتیب به یک مساله دشوار، مشکل جدی، چالش پیچیده و نهایتا ً بحرانی فراگیر، فراز و فرودهای فراوانی داشته است. در این مسیر بیست ساله چهار نقطه عطف و مقطع تعیین کننده را میتوان شناسائی کرد: ارجاع پرونده هستهای از آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال ۱۳۸۵، سیر صعودی صدور قطعنامههای تنبیهی و تحریمی شورای امنیت و نقطه اوج آن قطعنامه ۱۹۲۹ (خرداد ۱۳۸۹)، امضای توافق هستهای میان ایران و کشورهای عضو گروه موسوم به ۱+۵ (تیرماه ۱۳۹۴) و نهایتا ًخروج یکجانبه آمریکا از توافق هستهای (اردیبهشت ۱۳۹۷). اپیزودهای سه گانه به مثابه سه پرده از نمایش هسته ای، شمای کلی از مهمترین روندها، تحولات و وضعیت پرونده هستهای را متناسب با این چهار نقطه عطف به تصویر میکشد.
بیشتر بخوانید: شمارش معکوس برای آغاز مذاکرات دوحه
تصویب قطعنامه اخیر شورای حکام (خرداد ۱۴۰۱) علیه برنامه هستهای ایران و تهدید ضمنی نهفته در آن مبنی بر ارجاع مجدد پرونده ایران به شورای امنیت، میتواند به مثابه زنگ خطری جدی برای افتادن در دور باطل شورای حکام – شورای امنیت – قطعنامههای فصل هفتمی تحریمی باشد، و این یعنی نقطه ... سرخط.
اپیزود اول: سالهای ۱۳۹۲- ۱۳۸۹
متعاقب صدور پنج قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد (۱۷۳۷، ۱۶۶۹، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵) علیه برنامه هستهای ایران، با تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت با رای مثبت کلیه اعضای دائم شورای امنیت (به شمول چین و روسیه)، موضوع هستهای ایران رسما ً ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد (مواد ۳۹ تا ۵۱ منشور) و تحت عنوان اتهامی"تهدید علیه صلح و امنیت بین الملل" قرار گرفت. به عبارت روشنتر، کشور ایران به دلیل فعالیتهای صلح آمیز هستهای اش با اتهام تهدید علیه صلح و امنیت جهانی مواجه شد. تهدیدی که پیشتر کشورهای عراق در دهه ۱۹۹۰ به علت اشغال کویت، کره شمالی به علت انجام آزمایشهای هستهای و لیبی به دلیل ارتکاب به فعالیت تروریستی به آن متهم شده بودند. کشور ایران فقط و فقط به دلیل فعالیتهای صلح آمیز هستهای و بدون داشتن کمترین نیت، انگیزه و توانمندی لازم برای کسب سلاح هسته ای، به تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی متهم شد.
- مساله هستهای ایران اجماع بی سابقهای در سطح نظام قدرت جهانی پدید آورد. گرچه اجماع بیسابقه جهانی علیه برنامه هستهای صلح آمیز ایران با عناوینی همچون خدعه و فریب و نیرنگ، بلا اعتبار تلقی و انکار شد و به رای اجماعی نمایندگان ۱۲۰ کشور عضو عدم تعهد در اجلاس سران در تهران در رد وجود این "اجماع جهانی" استناد شد؛ اما در این واقعیت که میان کشورهای بزرگ و قدرتهای اصلی شرق و غرب در برخورد قاطع با برنامه هستهای ایران"اجماع" وجود داشت، تغییری ایجاد نکرد.
- "امنیتی سازی" موضوع ایران و پروژه ایران هراسی ماحصل شش قطعنامه شورای امنیت بود. گرچه امنیتی سازی و ایران هراسی از سالها قبل در دستورکار دشمنان بین المللی و رقبای منطقهای ایران قرار داشت، اما اینک تبدیل به دستورکار مشترک شد و عملا ً ایران و هر آنچه مرتبط با/ مربوط به ایران بود، در ذیل مفهوم تهدید علیه صلح و امنیت تعریف میشد. بدین ترتیب، نتیجه غیرعادی تلقی شدن فعالیتهای هستهای صلح آمیز ایران از سوی شورای حکام در سال ۱۳۸۵ و ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت، غیرعادی شمردن یا به عبارتی"امنیتی سازی ایران" و نه صرفا ً فعالیتهای هستهای آن بود.
- علاوه بر امنیتی سازی ایران که به هدف امنیت زدائی و اعمال فشار بین المللی برای آنچه تغییر رفتار مخرب ایران به خصوص در مقوله فعالیتهای هستهای عنوان میشد، صدور قطعنامههای شورای امنیت ذیل فصل هفتم یک پیامد اساسی و تأثیر بسیار مخرب در مقوله "تحریم" نیز به دنبال داشت و آن بین المللی سازی و مشروعیت بخشی به تحریم و تحدید علیه جمهوری اسلامی ایران بود. در واقع با کشیده شدن موضوع هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد به بهانه فعالیتهای هستهای ایران، سیاست سدبندی و محدودسازی علیه جمهوری اسلامی ایران که از همان ابتدای شکل گیری نظام اسلامی از سوی غرب و مشخصا آمریکا و کشورهای عمده اروپائی (انگلیس، فرانسه و آلمان) اعمال و اجرا میشد، حال به مدد کشیده شدن موضوع هستهای به شورای امنیت و امنیتی سازی ایران، تبدیل به تحریمی بین المللی شد. اگر تا پیش از این همراهی کشورها با تحریمهای غرب و مشخصا آمریکا مقولهای اختیاری، غیرالزام آور و از منظر حقوقی نامشروع و غیرقانونی تلقی میشد، با صدور قطعنامههای شورای امنیت وبه ویژه قطعنامه ۱۹۲۹، موضوع تحریم همه جانبه ایران (نفت، انرژی، مبادلات بانکی، تجارت و بتدریج تحریم هوائی و بنادر) جزء وظایف و مسئولیتهای اعضای جامعه جهانی (کشورها) شمرده شده و تخلف از آن نقض قطعنامههای آمره شورای امنیت تلقی شده و تنبیه و جریمه و جبران خسارت را به دنبال داشت.
اپیزود دوم: سالهای ۱۳۹۷ – ۱۳۹۲
تأثیرات و تبعات توافق هستهای حتی قبل از امضای برجام در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۴ و متأثر از فضای سیاسی – روانی حاصل از مذاکرات ۲۲ ماهه (شهریور ۱۳۹۲ تا تیر ۱۳۹۴)، به تدریج در محیط داخلی و در روابط خارجی ایران خود را نشان داد. تضعیف شرایط تحریمی، کاهش فشارهای بین المللی، توقف روند صدور قطعنامههای شورای امنیت، رویکرد همکاری جویانه در شورای حکام آژانس بین المللی و به خصوص پایان صدور بیانیهها و گزارشهای جهت دار مدیرکل این نهاد بین المللی، شکسته شدن تحریم دیپلماتیک و باز شدن مسیر ترددهای سیاسی و دیپلماتیک سطح بالا با کشورهای مختلف غربی و شرقی، اشتیاق شدید شرکتها و مجموعههای اقتصادی برای حضور مجدد در بازار ایران؛ در همین دوران و حتی قبل از توافق هستهای صورت واقعیت به خود گرفت. این امر خود تأئیدی بر این گزاره است که مساله هستهای ایران جز از مسیر دیپلماسی (مذاکره، تعامل و همکاری) قابل حل و فصل نیست و بدیل و جایگزینِ"دیپلماسی"، جز به تحدید و تحریم و تشدید وضعیت و تبدیل آن به بحرانی فراگیر نمیانجامد.
- بی تردید بزرگترین دستاورد و محصول توافق هستهای موسوم به برجام، عادیسازی موضوع ایران و خروج آن از ذیل اتهام "تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی" با بی اثرسازی و الغای قطعنامههای فصل هفتمی به ویژه قطعنامه ۱۹۲۹ بود. امری به غایت مهم و حیاتی که عامدانه نسبت به آن تغافل و تجاهل صورت میگیرد. در واقع برخلاف ادعای کذب مدعیان، از ابتدای مذکرات هستهای که از سال ۱۳۸۲ و در دولتهای مختلف و با ترکیبهای متفاوت (EU/۳، ۳+۳ و ۵+۱) انجام شده، موضوع و هدف اصلیِ مذاکرات "عادی انگاری موضوع فعالیتهای هستهای ایران" و جلوگیری از امنیتی سازی موضوع توسط غرب بود که این مهم با برجام به نیک فرجامی رسید. در واقع برای نخستین درتاریخ هفتاد ساله سازمان ملل بود که کشوری بدون پذیرش و اجرای مفاد قطعنامههای تحریمی و بدون تن دادن به الزامات فصل هفتمی، توانست از ذیل عنوان فصل هفتمی تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی به سلامت و بدون پرداخت هزینه (تغییر رژیم، تغییر سیاست، امتیازدهی در ارتباط با بهانههای تحریمی یعنی هستهای و موشکی) خارج شود.
بیشتر بخوانید: گفتوگوی رابرت مالی با وزیر خارجه قطر درباره ایران
- نکته اساسی این که به واسطه توافق هستهای (برجام)، جمهوری اسلامی ایران به یک دستاورد شگرف و بی سابقه در تاریخ عدم اشاعه نیز دست یافت وآن پذیرش"حفظ چرخه کامل هسته ای" و ازجمله پذیرش عملی"غنی سازی" از سوی قدرتهای جهانی ۱+۵ بود. آگاهان به مقوله عدم اشاعه هستهای و سیاست هستهای ایالات متحده میدانند که آمریکا تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش غنی سازی حتی از سوی نزدیکترین متحدین خود یعنی اسرائیل نیز نبوده است. گرچه طبق مفاد ان پی تی اساسا غنی سازی و چرخه کامل سوخت هستهای از حقوق کشورهای عضو آژانس و امضاء کنندگان معاهده عدم اشاعه NPT به شمار میرود، اما این حق هیچگاه مورد پذیرش سایر قدرتهای هستهای از جمله ایالات متحده نبوده است.
- تضعیف اجماع بین المللی و مشخصا شکست ائتلاف عبری- عربی – غربی در برخورد با ایران و از جمله موضوع هستهای ایران، از دستاوردهای اساسی توافق هستهای (برجام) بود. این توافق به قدری بر مخالفین و دشمنان عربی– اسرائیلی آن گران آمد که به بازنگری این کشورها ازجمله عربستان و امارات نسبت به روابط با آمریکا منجر شد که تبعات این بی اعتمادی کماکان ادامه دارد و نخست وزیر رژیم اسرائیل را به اقدامی بی سابقه در تاریخ روابط بین الملل واداشت و آن حضور نتانیاهو در کنگره آمریکا بدون هماهنگی با رئیس جمهوری و دولت وقت این کشور و حمله همه جانبه به سیاست دولت آمریکا در قبال ایران هستهای از تریبون کنگره و از مقر کاپیتول هیل بود! در واقع توافق هستهای از چنان ظرفیت و اهمیتی برخوردار بود که توانست پس از شش دهه در روابط ویژه واشنگتن با تل آویو و پایتختهای عربی، خلل و آسیب اساسی وارد کند. دستاوردی سترگ که در صورت درک صحیح آن و استفاده از ظرفیت و فرصتی که "برجام" خلق کرده بود، میتوانست معادلات ژئوپلیتیکی منطقه را دگرگون سازد. شاید بر وجه قیاس بتوان گفت "برجام" همان نقشی را در قبال دشمنان عبری – عربی ِایران اسلامی میتوانست داشته باشد که خواجه نصیرالدین طوسی در عصر هلاکوخان و با بهره گیری هوشمندانه از قدرت ایلخانان در فروپاشی و براندازی خلافت سلسله جابر عباسی در بغداد ایفاء کرد.
- از دیگر آثار و نتایج برجسته توافق هسته ای، بسته شدن پرونده ادعاهای مربوط به فعالیتهای هستهای ایران در گذشته موسم به"ابعاد احتمالی نظامی" (PMD) بود. بسته شدن این پرونده سنگین و پر ماجرا که به عنوان یک اهرم فشار دائمی و میدان نفوذ سرویسهای اطلاعاتی غربی و اسرائیلی عمل میکرد و مهمترین ابزار و بهانه اعمال نفوذ و کارشکنی مخالفین مذاکرات هستهای محسوب میشد، دستاورد بزرگی بود که به مدد مذاکرات منتج به توافق هستهای به دست آمد.
- دیگر دستاورد بسیار مهم توافق هسته ای، توازن بخشی و ایجاد موازنهای نسبی در سیاست و روابط خارجی ایران، پس از دههها بی توازنی و عدم تعادل بود. در واقع سیاست خارجی ایران همواره از نوعی عدم موازنه مناسب در تعامل با اقطاب قدرت و عدم بهره گیری هوشمندانه از "موازنه قوا" میان قدرتهای جهانی رنج برده است. به جز دهه نخست انقلاب که سیاست موازنه منفی و رد و انکار ابرقدرتهای شرق و غرب بر تارک سیاست خارجی ایران نقش بسته بود، در سالهای بعد همواره نوعی عدم تناسب و عدم تعادل در تعاملهای غربی – شرقی ایران مشهود بوده است. زمانی غلطیدن به سمت غرب و زمانی شرق گرائی افراطی دنبال میشد. با توافق هسته ای، برای اولین بار نوعی موازنه مثبت میان کشورهای بزرگ و قطبهای قدرت جهانی (چین، آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا) برقرار شد و سیاست خارجی ایران به جایگاه واقعی خود در نظم منطقهای و بین المللی بازگشت.
- گرچه برجام آنگونه که بانیان آن مدعی بودند، به یکباره و بالمره سبب فروپاشی دیوار بلند تحریم نشد (که از ابتدا هم معلوم بود نمیشود چرا که تحریمهای تحمیلی علیه ایران در چهل سال گذشته بسی فراتر و متنوعتر از تحریمهای هستهای بودند و دشوارتر از لغو تحریم، شکستن"عادت به تحریم" در سیاست خارجی آمریکاست)، اما شکاف در دیوارتحریم و تسهیل مراودات اقتصادی و جاری از دستاوردهای آن محسوب میشود. با بلا اثر شدن قطعنامههای تحریمی، موضوع تحریم ایران از وضعیت "الزام آور بین المللی" به مقولهای غیراجباری و غیرالزام آور تبدیل شد. تفاوت دیگر در وضعیت تحریم "قبل و بعد" از توافق هستهای بود، در دوره تحریم بین المللی، ضررها و آسیبهای ناشی از تحریم یکسره متوجه ایران بود، اما بعد از برجام، این امریکا بود که بابت ادامه تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی خود مجبور به پرداخت هزینه سیاسی و اعتباری شد و همین امر سبب شکاف در جبهه متحد غرب (اروپا و آمریکا) شد؛ لذا از دیگر دستاوردهای توافق هسته ای، همین بروز اختلاف در ائتلاف غرب در موضوع تحریمها و همکاری اقتصادی و تجاری با ایران بود.
اپیزود سوم: ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰
روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (هشتم ماه مه ۲۰۱۸) روزی تاریخی نه صرفاً برای مساله هسته ایران برای در تاریخ روابط بین الملل است. روزی که شکست بزرگ سیاست خارجی آمریکا، آن هم در برابر رقیبی به نام ایران رقم خورد. شکست دولتمردان آمریکائی در این موضوع به گونهای بود که موضوع بازگشت به برجام، به عنوان یکی از برنامههای کاندیدای رقیب مطرح و از آن برای به زیر کشیدن رئیس جمهوری وقت (ترامپ) در انتخابات ریاست جمهوری این کشور در نوامبر ۲۰۲۰ نهایت بهره برداری به عمل آمد. بدین ترتیب یک بار دیگر مساله ایران به موضوعی حیثیتی در رقابتهای انتخاباتی آمریکا تبدیل شد و شکست رئیس جمهوری مستقر و یک دورهای شدن وی (ترامپ همانند کارتر) را موجب شد.
- در طول چهل سال زورآزمائی و هماوردی میان ایالات متحده آمریکا (به مثابه مهمترین مدافع نظم لیبرالی) و جمهوری اسلامی ایران (به عنوان مخالف سرسخت این نظم و هنجارهای آن) و در رخدادهای مختلف از تسخیر سفارت آمریکا در تهران و جنگ تحمیلی هشت ساله تا ادعاهای آمریکا علیه ایران در موضوعات مختلف حقوق بشر، تروریسم، سلاحهای کشتار جمعی و البته مسالهای به نام"اسرائیل"، همواره سیاهی لشکری از کشورهای غربی و غیرغربی و سازمانهای بین المللی و منطقهای پشت سر این کشور و درحمایت از آن و مخالفت با ایران وارد شده اند. تنها یک بار و آن هم در ماجرای خروج یکجانبه آمریکای ترامپ از توافق هستهای (برجام) بود که این سنت چهل ساله شکسته شد.
حمایت تمام قد اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی ایران و سخنرانی بی نظیر و تاریخی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا (فدریکا موگرینی) در همان شب خروج آمریکا از برجام در مخالفت و تخطئه اقدام غیر قانونی رئیس جمهوری آمریکا از سندهای ماندگار حقانیت ایران در موضوع هستهای است. مخالفت کشورهای اروپائی به شمول رهبران سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان، حمایت دبیرکل سازمان ملل و اعلام مواضع متحدین و شرکای منطقهای آمریکا از توافق هستهای و مخالفت صریح یا ضمنی با خروج یکجانبه آمریکا، شگفتی بزرگی را در سطح بین المللی رقم زد و آن شکل گیری نوعی اجماع جهانی در دفاع و حمایت از توافق هستهای با ایران و مخالفت با خروج امریکا از این توافق بود. درشکست فضاحت بار آمریکا در این ماجرا همین بس که حامیانش فقط سه کشور عربستان و بحرین و اسرائیل بودند!
بیشتر بخوانید: آغاز دوئت برجام در دوحه
در واقع به مدد توافق هستهای (برجام) برای نخستین بار در یک موضوع متنازع فیه میان ایران و آمریکا، اجماعی بین المللی به نفع ایران و در مقابل آمریکا شکل گرفت. به عبارت دیگر به مدد یک دیپلماسی هوشمندانه و دقیق، خدعه اجماع بین المللی به خود آمریکا بازگشت. موضوع توافق هستهای نشان داد برای آمریکاستیزی گاهی میتوان دیپلمات بود و با کاربست هوشمندانه دیپلماسی، آمریکا را در عرصه بین المللی مطرود و منکوب کرد و به هزیمت کشاند.
- ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، که ریاست جلسه شورای امنیت سازمان ملل را برعهده داشت، ایران را به صدور "خشونت، تروریسم، و هرج ومرج" متهم کرد و از کشورهای عضو دائم و غیردائم شورای امنیت خواست که به آمریکا بپیوندند و برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی، تحریمهای جدیدی را علیه این کشور به تصویب برسانند. علاوه بر مخالفت شجاعانه اوو مورالس، رئیس جمهوری وقت بولیوی (که کشورش در آن زمان عضو غیردائم شورای امنیت بود) با این درخواست و انتقاد شدید از سیاست خصمانه آمریکا علیه ایران بویژه خروج یکجانبه این کشور از توافق هسته ای؛ در همان نشست مقامات سیاسی پنج کشور بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان با درخواست رئیس جمهوری امریکا مخالفت کردند و بدین ترتیب آمریکا موفق نشد رای موافق شورای امنیت را کسب کند.
بی تردید این یک موفقیت دیپلماتیک درخشان و تاریخی برای جمهوری اسلامی ایران بود که توانست قدرت اول جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا را در مهمترین نهاد سیاسی– امنیتی دنیا یعنی شورای امنیت به هزیمت و شکست بکشاند. این توفیق بی سابقه و تاریخی حاصل نشد مگر به مدد یک دیپلماسی هوشمندانه در حفظ توافق هستهای و استفاده از آن برای به شکست کشاندن سیاست تحریمی و تنبیهی آمریکا.
- در ۲۵ آگوست ۲۰۲۰، بنا بر درخواست آمریکا شورای امنیت سازمان ملل تشکیل جلسه داد تا بار دیگر در مورد پیشنهاد دونالد ترامپ مبنی بر تمدید تحریمهای تسلیحاتی شورای امنیت علیه ایران تصمیم گیری کند. اما این بار نیز در میان پانزده عضو شورای امنیت توافق لازم برای بازگرداندن تحریمها به دست نیامد و ۱۳ عضو از ۱۵ عضو شورا (به شمول اعضای دائم و کشورهای اروپائی) به آن رای مخالف دادند.
- در ماههای آخر ریاست جمهوری ترامپ نیز آمریکا شکستی دیگر را در شورای امنیت تجربه کرد. این بار مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا صحنه گردان اصلی این تئاتر بود و تلاش داشت با اعمال نفوذ بر رئیس دورهای شورای امنیت موضوع احیای قطعنامههای تحریمی علیه ایران از طریق فعال سازی مکانیزم ماشه را پیگیری کند که این بار حتی اجازه طرح موضوع را در شورای امنیت نیافت. فضاحتی بزرگتر از افتضاحهای قبلی!
- علاوه بر شکستهای سیاسی زنجیرهای آمریکا در شورای امنیت در پرتو خروج یکجانبه این کشور از توافق هستهای و سیاست هوشمندانه ایران در حفظ آن، یک شکست حقوقی بزرگ هم در عرصه دیوان بین المللی دادگستری لاهه (ICJ) رقم خورد. این بار ایران با مبنا قرار دادن عهدنامه مودت ۱۹۵۵ فیمابین دو کشور، ایالات متحده را به دلیل خروج از برجام و بازگشت مجدد به سیاست تحریمی، به نقض مفاد این توافق متهم و از دیوان درخواست رای کرد. به رغم تلاش حقوقی و حتی تهدیدهای سیاسی آمریکا، دیوان علاوه بر تأئید صلاحیت خود برای رسیدگی به شکایت ایران، و صدور حکم اولیه در خصوص توقف اقدامات خصمانه آمریکا نهایتا علیه آمریکا و به نفع ایران رأی صادر کرد. شدت تلخی و تحقیر ناشی از این شکست به حدی بود که بلافاصله وزیر امور خارجه وقت آمریکا خروج یکجانبه از عهدنامه مودت میان دو کشور را اعلام کرد.
آن چه در قالب اپیزودهای سه گانه مذکور افتاد نه در مدح و نه در هجو "برجام" است. نه "با برجام" قرار است درهای بهشت به رویمان باز شود و نه "بی برجام" درهای دوزخ! برجام اصولا ً نه هدف است و نه دارای اصالت و ارزش ذاتی. دنیای سیاست دنیای ممکنات است و میتوان برای هر موضوع، مشکل و مسالهای "یا راه حلی یافت یا راه حلی ساخت". حتی"توافق هسته ای" نیز اکسیر حیات و مایه نجات نیست، آنچه مهم است توجه به ارزش و ظرفیتهای نهفته در "مذاکره، دیپلماسی، توافق و تعامل" است. یک دیپلماسی موفق و یک مذاکره قوی و منطقی که به یک توافق خوب منجر و منتج شود و به تعامل سازنده بینجامد، علاوه بر تأمین منافع ملی و ارتقاء امنیت ملی، بر ظرفیت قدرت ملی نیز میافزاید. برای یک مذاکره خوب و دیپلماسی موفق، باید از موضع قدرت سخن گفت و با پشتوانه اقتدار وارد مذاکره شد، در مقابل برای پیشبرد مقتدرانه در میدان رزم نیز باید زبان گویای دیپلماسی و ابزار قدرت نرم را به درستی به کار بست. دیپلماسی و میدان نه در مقابل هم که در کنار هم و مکمل یکدیگر، معنا و ارزش مییابند. توافق هستهای با یا بدون برجام، ظرفیتهای ملی را افزایش داده است و اقتدار نظام در میدانهای مختلف را سبب میشود.
منبع: دیپلماسی ایرانی