امیرحسین احمدی، اقتصاد۲۴- امیرکبیر؛ نامی است که روزگاری دراز بر تارک سیاست ایران معاصر پس از نزدیک به 250 سال همچنان میدرخشد. ذکر این نام درست یا غلط نوعی احساس حسرت همراه با معصومیتی آغشته به قدرت و در عین حال مظلومیت را در ذهن ایرانیان متجلی میکند.
آنچه که فرزند کربلایی محمدقربان از استادان خود میرزا بزرگ و میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی آموخت و فضای مستوفیگری ایرانی که در آن نمو یافت و آنچه که علم تدبیر حکومت در جامعه ایرانی بود محیط زیست سیاسی میرزا تقی خان بود و دیدهها و شنیدههای امیر از توسعه غرب و حکومتداری متفاوت ایران نسبت به کشورهای دیگر ذهنیتی را در امیرنظام ممکن کرد که موتور محرکه اقداماتی شد که میرزا تقی خان فراهانی با چاشنی وطن دوستی به آنها مبادرت ورزید.
شاید دفترچه خیالات اتابکی تجلی این ذهنیت امیر باشد که امروز در دسترس نیست؛ با این حال همین ذهنیت باعث شد که امیر تحولی همه جانبه را پی بگیرد و در همه حوزهها از دین و سیاست و اخلاق اجتماعی گرفته تا رشد صنعت و اصلاح نظام مالی تحولاتی را متناسب با روزگار خویش ممکن سازد و به وجود آورد.
در این میان کشاورزی نیز از تاثیر پذیرفتن ذهن دور اندیش و توسعه محور امیر بینصیب نماند و تحولاتی نیز در این حوزه و در زندگی دهقانان دوره قاجاریه اتفاق افتاد.
فریدون آدمیت در کتاب خود امیر کبیر و ایران مینویسد: ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی فلاحت بود و با برانداختن آیین کهنه سیورسات و حمایت امیر از روستاییان بود که میزان تولید محصولات کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازهای نیز آغاز شد.
ذکر این نکته خالی از فایده نیست که کمبود، صفت بارز جامعه ماقبل صنعتی بود و در مقابل صنعتی شدن بدان حد با ثروت پیوند داشت و دارد که افزایش درآمد از ویژگیهای اصلی این فرایند به حساب آمده است.
امیر کبیر هم که صنعتی شدن و تولید ثروت در کشورهای غرب را دیده بود به خوبی به این مسئله پی برده بود که ورطه جدید سیاست نمیتواند تنها تدبیر ممالک محروسه بدون در نظر گرفتن کشورهایی باشد که دیگر از مرزهای خود با سوداهای متفاوتی بیرون آمدهاند بلکه ایران نیز باید با تمام قوای ممکن بتواند در برابر تجارت جهانی که هر روز اندازه آن بزرگ و بزرگتر میشد دوام آورد و در میدان دادوستد با اروپاییان کالای خاص خود را برای عرضه داشته باشد.
شاید نقشه امیرکبیر برای توسعه کشاورزی نیز خالی از چنین معنایی نباشد که با کشاورزی که قادر به ایجاد مازاد تولید نباشد نمیتوان در عرصه جهانی چیزی برای عرضه داشت؛ کما اینکه میبینیم که در دوران امیر مبادرت به صادرات کالاهایی از قبیل خشخاش و تنباکو به کشورهای دیگر آغاز میشود
شاید نقشه امیرکبیر برای توسعه کشاورزی نیز خالی از چنین معنایی نباشد که با کشاورزی که قادر به ایجاد مازاد تولید نباشد نمیتوان در عرصه جهانی چیزی برای عرضه داشت؛ کما اینکه میبینیم که در دوران امیر مبادرت به صادرات کالاهایی از قبیل خشخاش و تنباکو به کشورهای دیگر آغاز میشود و کشت برخی از محصولات بیش از آنکه جهت تامین مصرف داخلی انجام شود به منظور صادرات و توانمندی رقابت در عرصه بینالمللی تولید میشود.
در اینباره میتوان به دو مثال کشت خشخاش در عهد امیر اشاره کرد که به تازگی رونق یافته بود. فریدون آدمیت در اینباره مینویسد: کشت خشخاش از قرون پیش از امیر در ایران وجود داشت و در عهد صفویان محلولی از شراب و کوکنار مینوشیدند، اما نه خشخاشکاری زیاد بود و نه نوشیدن آن محلول در میان مردم متداول بود.
تا نیمه سده گذشته نیز کشت خشخاش رواجی نداشت و در نوشتههای مولفان خارجی که در این زمان به ایران آمدند هیچ اشارهای به مصرف تریاک یافت نشده است در حالی که از عادت قلیانکشی و کشت تنباکو اغلب سخن گفتهاند.
آدمیت همچنین مینویسد: اما در این سالها (منظور سالهای صدارت امیرکبیر است) میبینیم کشت تریاک مورد توجه بیشتری قرار گرفته است؛ برای مثال در سال 1267 هجری قمری، تریاککاری در اطراف تهران به مرحله آزمایش درآمد تا حاصل آن را سنجیده شود و همچنین در گزارشی که میلر انگلیسی درباره امکانات توسعه کشاورزی در جنوب ایران مینویسد کشت تنباکو و تریاک را برای صدور به سوریه و اسلامبول پیشنهاد میدهد.
آدمیت پس از این نکتهای میافزاید که به کمک آن میتوان قفلی از ضمیر میرزا تقی خان را گشود و آن نکته این است که «برای اولین در سال 1267 (سال سوم صدارت امیر) خواستند تریاک ایران را به هندوستان صادر کنند ولی حکومت هندوستان مانع شد، زیرا از سالها پیش ورود آن را ممنوع کرده بودند و نتیجهای که میگیریم این است که مقدمه بسط تریاک کاری در این زمان آغاز شد و باید دانسته شود که پس از 10 سال یعنی از حدود سال 1277 به بعد است که در آثار مولفان اروپایی به عادت تریاک کشیدن اشاره شد تا اینکه دامنه آن گسترده شد و اغلب ولایات ایران را فرا گرفت. ظاهرا از 1287 یا 1870 میلادی تریاک ایران به عنوان ماده صادرات بین المللی در آمد و کشاورزان رفته رفته قسمتی از اراضی گندمخیز خود را به کشت خشخاش تخصیص دادند.»
نکته دیگری که میتوان از آمادگی برای صادرات تریاک به هند برداشت کرد این است که میرزا تقی خان قصد آن دارد که کشاورزی معیشتی که صرفا برای تامین نیاز داخل بود را تبدیل به کشاورزی کند که میتواند ارزش افزوده داشته باشد و برای کشور و البته کشاورز سود به ارمغان بیاورد و این اتفاق یعنی ایجاد طبقهای جدید از کشاورزان که میتوانند ثروت تولید کنند.
همچنین میبینیم که میلر انگلیسی علاوه بر پیشنهاد کاشت تریاک و تنباکو برای صادرات به اسلامبول و سوریه پیشنهاد پرورش گوسفند در کرمان برای تولید پشم خوب را نیز میدهد.
تمام آنچه که امیر قصد اصلاح یا بهتر بگوییم تغییر آن را داشت، نظام کشاورزی ایران دوره قاجاری بود که مطابق با معیارهای صنعتی شدن جهان، نبوده است بلکه کشاورزی بیش از هرچیز مبتنی بر معیشت و تامین نیاز داخلی بوده است و حکومتهای دوران قاجار قبل از امیر نیز برنامهای برای رونق تولید و ایجاد تحول در ساز وکار کشاورزی نداشته و اگر داشتهاند نیز به کارهایی عبث و بیهوده خلاصه شده است و نقشی که حکومت برای حمایت از کشاورزی بازی کرده است بیشتر شبیه شانه خالی کردن از زیر بار ایجاد تغییرِ توسعه محور در ساختار کشاورزی بوده است و این درحالی است که در مقاطع بسیاری رعیت از دست دیوان و داروغه آسوده نبود و مالیاتهای بیحساب امکان زراعت بهتر از تولید کننده را گرفته و تولید را از رونق میانداخت. شرح یک مقایسه در اینباره میان حکومت امیر و اسلاف او میتواند جالب توجه باشد:
«در زمان فتحعلی شاه قاجار حفر شعبهای از رودخانه کرخه موجب شد که بستر رودخانه تغییر پذیرد و قسمت بیشتر آب آن به هدر رود؛ این شعبه را در پنج فرسنگی بالای هویزه از سمت راست کرخه جدا کرده بودند اما به علت سراشیبی زمین و سستی خاک و قوت آب، گسترده و عمیق شد و بیشتر آب کرخه به مجرایی تازه افتاد که از وسط هویزه میگذشت.»
تمام آنچه که امیر قصد اصلاح یا بهتر بگوییم تغییر آن را داشت، نظام کشاورزی ایران دوره قاجاری بود که مطابق با معیارهای صنعتی شدن جهان، نبوده است بلکه کشاورزی بیش از هرچیز مبتنی بر معیشت و تامین نیاز داخلی بوده است و حکومتهای دوران قاجار قبل از امیر نیز برنامهای برای رونق تولید و ایجاد تحول در ساز وکار کشاورزی نداشتند
با این حال، سدهای موقتی هم بسته شد ولی آب همه را برد و بر اثر آن زمینهایی که از کرخه سیراب میگشت رو به ویرانی نهاد و از منطقهای که مالیات محصول آن در سال 36 هزار تومان بود محصولی عاید نگردید؛ در زمان محمد شاه نیز خواستند سد استواری بر پا کنند که باز هم به جایی نرسید.
اما اینبار در سال 1267 خانلر میرزا احتشام السلطنه، از طرف امیر کبیر به حکومت خوزستان و لرستان رفت و ماموریت عمده وی ساختن سد بزرگی بر رود کرخه بود و اعتباری که برای این کار در نظر گرفته شده بود 10 هزار تومان بود.
امیر در یکی از دستورهای مکتوب خود به مشیر الدوله در 14 رمضان 1267 نوشت: «برای تعمیر بند هویزه و شوشتر و قلعه سلاسل، 10 هزار تومان از بابت مالیات اذن دادم که به استحضار شما مقرب الخاقان سهام الدوله خرج نماید و آنها را به طور خوب پاکیزه ساخته و تعمیر نماید و خرج با مصرفی باشد. کاغذی هم به خود مقرب الخاقان در این باب نوشته فرستادم تا به او برسانند. مخدوما انجام این عمل و اعتماد مخارج آنها را به شما و اطمینان شما واگذار کردم که انشالله تعالی {قرار} درستی بدهید. بعد از آنکه مالیات دیوان خرج میشود چیز با مصرفی باشد و بعد هر طور قرار دادید تفصیل آن را به دوستدار بنویسید.»
امیر دوبار تاکید میکند که هزینه صرف شده «خرج با مصرفی باشد» با این حال سد را ساختند اما باز طغیان آب سینه سد را شکافت و این بار امیرکبیر، میرزا رضای مهندس را روانه کرد و او نقشهای تازه ریخت و هزار و 500 کارگر به ساختن سد بزرگی پرداختند که در سال 1268 تمام شد و همان است که به سد ناصری شهرت یافت.
نوشته اند که 100 هزار تومان خرج این سد شد و غیر از سد مزبور پل هفت چشمه شوشتر که رو به خرابی میرفت از نو ساخته شد و سد تازه گرگان نیز در 1267 بنا شد و آب رودخانه گرگان به بستر تازهای افتاد و این کار به میرزا حسن مهندس سپرده شد و نزدیک به هزار کارگر در ساختن آن شرکت داشتند و سد مزبور به آبادانی گرگان افزود و دولت ترکمنان را که تا به آن روز به راهزنی مشغول بودند به کار زراعت واداشت.
در روزنامه وقایع اتفاقیه میخوانیم: از آنجا که زمین گرگان به مرغوب بودن و حاصلخیزی مشهور است امید هست ... آنجا آباد و خوب شود و نفع کلی عاید گردد.
همچنین در همان سال سدی در قم در محل پیوستن قره چای و انار رود بسته شد و پل دلاک را بر روی قره چای ساختند.
این اتفاقات نشانگر این است که امیر، تا آنجا که ممکن است با ایجاد زیرساخت سعی در توسعه کشاورزی دارد و ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که زمزمههایی از تقسیم دقیق کار را هم در نامهای از امیر میبینیم که معتقد است استادان فنی اسکاتلند و انگلستان بیش از همکیشان خود در ایرلند مقید به تقسیم کار دقیق هستند. این ایجاد زیرساخت و توجه به چنین نکات ظریفی یعنی اینکه قصد میرزا تقی خان ایجاد یک طبقه متخصص از کشاورز است.
میدانیم که ماهیت ماقبل صنعتی جامعه ایران و نسبت بیشتر روستاییان به ساکنان شهر ایجاب میکرد که بخش اعظمی از مردم تولید کننده باشند و خودکفا نیازهای غذایی خود را برآورده کنند و در این صورت رعیت نمیتواند قدرت تفکر برای سودهی زراعتش را داشته باشد.
امیر، تا آنجا که ممکن است با ایجاد زیرساخت سعی در توسعه کشاورزی دارد و ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که زمزمههایی از تقسیم دقیق کار را هم در نامهای از امیر میبینیم که معتقد است استادان فنی اسکاتلند و انگلستان بیش از همکیشان خود در ایرلند مقید به تقسیم کار دقیق هستند
در اینکه در زمان امیر میزان تولید محصولات کشاورزی ترقی یافت تردید نیست اما احصائیهای در دست نداریم که حد آن را به درستی بسنجیم. ولی درباره کشت پارهای محصولات که تازه در ایران رواج پیدا کرد یا زراعت آنها آغاز شد اطلاعات نسبتا دقیقتری وجود دارد.
با پیشرفت صنعت قند و شکرریزی نیشکر مازندران را به خوزستان بردند و نخست در بلوک «عقلی» شوشتر کاشتند و ثمره بسیار نیکو گرفتند و نیشکر آنجه به سه ذرع یعنی نیم ذرع بلندتر از محصول مازندران رسید و در گزارش رسمی تامسون نیز که برای مطالعه به ولایات کنار دریای خزر رفته بود آمده: حالا در مازندران مقدار فراوانی نیشکر میکارند و سال گذشته مقدار زیادی از آن را به روسیه صادر نمودند.
زراعت نیل خوزستان نیز ترقی کرد و همچنین دامنه کشت خشخاش توسعه یافت و تریاک نخستین بار به صورت یکی از محصولات صادراتی در آمد گرچه میزان تولید آن خیلی کم بود .
زراعت پنبه آمریکایی در ایران در 1266 آغاز گردید؛ بنیانگذار آن «ستاکینگ» کشیش آمریکایی در ارومیه بود؛ در همان سال وزیر تجارت عثمانی نیز تخم پنبه را به کشور خود برد که کشت آن را ترویج کند؛ ستاکینگ اما در ایران نخست تخم پنبه را در مساحت سه طناب زمین کاشت و مردم به تماشا آمدند. گل هایی از آن چیدند و به دیگران نشان دادند، نمونه از غوزه شکفته آن را نزد دولت فرستاد و نوشت: مردم از تخم آن طالب شدند و دور نیست که چند وقت بعد از این به طور کلی از این پنبه بکارند و چنین می دانم که هوای صاف و آفتاب گرم ولایت ایران این پنبه را خوب به عمل بیاورد.
نمونه پنبه را هم فرستاد که نرم تر از پنبه ایران و مانند ابریشم سفید بود. امیر به ترویج زراعت پنبه آمریکایی برآمد و مقداری از تخم آن را خواست و بذر را توسط عیسی خان بیگلر بیگی میان زارع و مالک اطراف تهران برای آزمایش پخش کرد؛ از جمله علیقلی میرزا در خانی آباد، حاجی جعفر خان معمار در امیر آباد و حاجی محمد خان در ورامین به کشت آن پرداختند که نتیجهای نیکو داد چراکه از پنج سیر تخم آن یک خروار و نیم غوزه پنبه برداشته شد که هر بوته آن تا 300 غوزه داشت در ضمن جهت آگاهی و تشویق مردم به زراعت آن مقاله های متعددی در روزنامه منتشر شد .
در اهمیت تجارت بین المللی پنبه می خوانیم امنای دولت علیه معلوم کردند که «کاشتن این پنبه اگر در این ولایت در میان خلق متداول شود منفعت زیادی به جهت دولت و رعیت حاصل خواهد گردید یکی از محصولات عمده مملکت ینگی دنیای شمالی به عمل آمده و به فروش رسیده و نزدیک به صد کرور پول ایران بود و پنبهای که سال به سال در ینگی دنیا به عمل میآید از ممالک کل روی زمین بیشتر است و احتمال هست که این پنبه در بعضی ولایات ایران بسیار خوب به عمل بیاید به خصوص در گرمسیرات فارس و شوشتر و... و چون که در آن سمتها نزدیک به دریاست و پنبهای که در آن جا به عمل بیاید به آسانی از راه دریا به خارج میرود امید هست که منافع کلی به جهت دولت و رعیت حاصل شود.»
چند سال بعد که امنای دولت انگلیس فهمیدند که از کاشتن این پنبه نفع زیاد حاصل دولت و ولایت می شود پس پول زیاد خرج کردند و در چند جای هندوستان این پنبه را کاشتند ولیکن به جهت ناسازگاری آب و هوای آن جا به عمل نیامد.
سفیر انگلیس که همراه شاه و امیر در سال 1267 به اصفهان رفت مینویسد در اراضی اطراف اصفهان تا چشم کار میکرد فرسنگ در فرسنگ کشت و کار بود و نباید فراموش کرد که تا همین اواخر خطه اصفهان را آشوب فرا گرفته بود و این تحول شگرف در این مدت کوتاه در خور ستودن است
سفیر انگلیس که همراه شاه و امیر در سال 1267 به اصفهان رفت مینویسد در اراضی اطراف اصفهان تا چشم کار میکرد فرسنگ در فرسنگ کشت و کار بود و نباید فراموش کرد که تا همین اواخر خطه اصفهان را آشوب فرا گرفته بود و این تحول شگرف در این مدت کوتاه در خور ستودن است و آن نیز جز اثر روش عادلانه نایب الحکومه اصفهان چراغعلی خان زنگنه که پیش از این نوکر شخصی امیر نظام بود البته در شهر حالت ویرانی عمومی مملکت به چشم میخورد اما از برزگران هیچ شکایتی راجع به زورگویی دیوان شنیده نمی شد و برتری دولت کنونی ایران بر سلطنت سابق مورد اعتراف همگی است.
در شناخت تفاوت حال تابع رعیت در چند سال پیش با حالا آن نوشته شیل را باید با گزارش رسمی یکی از عاملان مالیه که از جانب حاجی میرزا آقاسی به اصفهان رفته بود مقایسه کرد. ضمن شرح حیف و میل مالیات دیوانی می نویسد: «احوال رعیت اصفهان جمع نیست که اغلب قوت آنها جاوورس است که در ولایات دیگر به مرغ میدهند و هر گاه این فقره را به جناب آقائی عرض نکنم میترسم مواخذه جناب اقدس الهی بشوم.»