اقتصاد۲۴- «در لحظات پرتبوتاب سال ۱۳۵۷، سینما در کشاکش وقوع رویدادهای مختلف محو شد. در این دوران بیش از ۱۲۵ سینما در دل آتش سوخته و تعطیل شده بود و برخی آمارها نشان میداد از مجموع ۵۲۴ سینمای سراسر کشور فقط ۳۱۳ سینما به جای مانده است. همه میدانستند تکرار الگوهای مضمونی و بصری سینمای پیش از انقلاب محال است. اما کسی نمیدانست سینمای ایران چه میخواهد و به کدام سو میرود.
به گزارش شرق، این سینما برای بقای خویش به جمله معروف رهبر انقلاب در سخنرانی کلیدی دوازدهم بهمنماه ۱۳۵۷ در بهشت زهرا تکیه میکرد: «ما با سینما مخالف نیستیم. ما با فحشا مخالفیم». ماهها و سالهای آتی نشان میداد برداشتن قدم بعدی تا چه حد دشوار است. در این کشاکش اداره سینماهای موجود هم به یکی از مسائل روز بدل شد. در وهله اول، دولت ورود فیلمهای خارجی را در انحصار خود گرفت و بخش خصوصی را کنار گذاشت. با این وصف در ادامه نمایش فیلمهای موجود در کشور دوران انتقال رقم خورد. همهچیز در فاصله سالهای ۱۳۵۷-۱۳۶۲ با بلاتکلیفی رقم خورد؛ با آشفتگی بر بازار سینما، نمایش فیلم و ساختن آثار سینمایی. دست به دست گشتن سینما و مشخصنبودن مقررات حاکم بر شرایط نمایش فیلم، به ساختهشدن سیاههای طولانی از فیلمها انجامید که هریک به دلیل و بهانهای به نمایش عمومی درنیامدند. علل عمده توقیف این فیلمها عبارت بودند از: ۱- استفاده از بازیگران یا کارگردانان پیش از انقلاب، ۲- وقایع مربوط به گروههای سیاسی، ۳- عدم رعایت حجاب اسلامی بازیگران. ولی عملا عوامل متغیر و تفسیرپذیر دیگری در بررسی فیلمها دخیل بود که جای بحث و مجادله را بازمیگذاشت. مثل آشفتگی برخی عقاید، مخدوشکردن واقیعت، دلسپردن به فرهنگ بیگانه و پایانهای ناروشن و تلخ. تقلای فیلمسازان بر سیاسی قلمدادکردن خود و قصههایشان با هر تدبیر و بهانهای، طعنههای سینمای سالهای اولیه انقلاب بود. ناتوانی آنها و ساختن عجولانه فیلمها و ممیزی ناروشن به تهیه فیلمهای بسیاری انجامید که به نمایش عمومی درنیامدند». این روایت زندهیاد حمیدرضا صدر در کتاب «تاریخ سیاسی سینمای ایران» از روزهای پس از پیروزی انقلاب و شرایط حاکم بر سینمای ایران است.
سال ۵۷ در سال پایان سینمای فارسی که مصادف شد با پایان حکومت پهلوی، ۱۶ فیلم ایرانی در فرصتی هفتماهه روی پرده آمدند. در شرایطی که سه گروه سینمایی که به شکل سنتی فیلم ایرانی اکران میکردند، اغلب به انبوه سینماهای نمایشدهنده فیلم خارجی پیوسته بودند، آثاری روی پرده آمدند که بعید بود در شرایطی جز دوران ملتهب سال ۵۷ امکان اکران یابند. «دایره مینا»ی مهرجویی از توقیف سهساله بیرون آمده بود و به همراه «مرثیه» نادری، «گزارش» کیارستمی، «سفر سنگ» کیمیایی و «کلاغ» بیضایی، جمع موج نوییها را کامل میکرد. در این میان «سفر سنگ» با توجه به مضمون انقلابیاش بیشترین بهره را از فضای ملتهب برد و بداقبالتر از همه فیلم «کلاغ» بود که سوم آبان ۵۷ در سینما بلوار اکران شد و تنها پس از سه روز نمایش عمومی، با تعطیلی سینماها، پروندهاش بسته شد.
برنامه سینماها در نوروز ۵۷ بدون اکران فیلمی کمدی یا فیلمی با حضور فردین یا وثوقی دیگر خیلی هم مخصوص نبود و شباهتی به سنت اکران نوروزی سالهای گذشته نداشت. درگیریها و اختلافات میان تهیهکنندگان و سینماداران به اوج رسیده بود و واردات فیلم خارجی به شدت ادامه داشت. مشکل دیگر درگیری انجمن سینماداران با دولت بر سر گرانشدن بلیت سینماها و عوارض شهرداری بود. مخالفت دولت با گرانکردن بلیت سینماها کار را به اعتصاب سینماداران هم کشاند.
بیشتر بخوانید: «برزخی ها»؛ روایت اولین فیلم توقیفی بعد از انقلاب با بازی فردین و ملکمطیعی
سالهای ۵۶ و ۵۷ ساخت فیلم با همه مشکلات موجود همچنان ادامه داشت و مشکل اصلی نه در تولید که در اکران بود. این فهرست تعدادی از فیلمهایی است که سال ۵۷ آماده نمایش بودند، ولی امکان یا فرصتی برای اکرانشان وجود نداشت: «بر فراز آسمانها» (محمدعلی فردین)، «در غربت» (سهراب شهیدثالث)، «نفسگیر» (محمود کوشان)، «سرخ پوستها» (غلامحسین لطفی)، «حکم تیر» (ایرج قادری)، «نفسبریده» (سیروس الوند)، «برادرکشی» (ایرج قادری)، «ملکوت» (خسرو هریتاش)، «سنجر» (سیروس الوند)، «برهوت» (منوچهر مصیری)، «حق و ناحق» (نظام فاطم)، «هجرت» (میلاد)، «شطرنج باد» (محمدرضا اصلانی)، «به دادم برس رفیق» (مهدی فخیمزاده)، «طوطی» (زکریا هاشمی)، «ساخت ایران» (امیر نادری)، «تا آخرین نفس» (کامران قدکچیان)، «لبه تیغ» (کامران قدکچیان)، «باغ بلور» (ناصر محمدی)، «شهر» (اکبر صادقی)، «سایههای بلند باد» (بهمن فرمانآرا)، «صمد به شهر میرود» (پرویز صیاد) و «پرواز در قفس» (حبیب کاوش). تعدادی از این فیلمها پس از پیروزی انقلاب اکران شدند و برخی هم هرگز بر پرده نیامدند. وقتی بعد از بهاری نسبتا آرام، نوبت به تابستان داغ ۵۷ رسید و فضا ملتهبتر از گذشته شد، آتشزدن سینما رکس آبادان نقطه پایان بر یک دوره ۳۰ ساله گذاشت و منادی ورود به دورانی تازه شد. ساعت ۱۰:۰۵ شب ۲۸ مرداد ۵۷ از تماشاگرانی که در سینما رکس مشغول تماشای فیلم «گوزنها» بودند با شعلههای آتش میزبانی شد. حدود ۴۰۰ نفر در سینما سوختند و افکار عمومی، ساواک را متهم به این جنایت کرد.
اکران ۵۷
از میان آثار ایرانی، این فیلمها در سال ۵۷ اکران عمومی شدند:
اول فروردین: کوسه جنوب (ساموئل خاچیکیان) و سرسپرده (ایرج قادری)
۱۶ فروردین: آقای لر به شهر میرود (امیر شروان) مشکل آقای اعتماد (اسماعیل پورسعید)
۲۳ فروردین: دایره مینا (داریوش مهرجویی)
۳۰ فروردین: این گروه محکومین (هادی صابر)، طغیانگر (محمود کوشان)
۶ اردیبهشت: سه دلباخته (حاتم گرجی)
۱۳ اردیبهشت: فریادرس (عزیز رفیعی)
۱۴ اردیبهشت: مرثیه (امیر نادری)
۱۰ خرداد: بوی گندم (امیر مجاهد و محمد دلجو)
۲۳ خرداد: گزارش (عبارس کیارستمی)
۲۴ خرداد: پرستوهای عاشق (فریدون ریاحی)
۶ تیر: سفر سنگ (مسعود کیمیایی)
۴ مرداد: خان نایب (غلامرضا سرکوب)
۲۷ مرداد: قول مرد (حسین قاسمیوند)
۳ آبان: کلاغ (بهرام بیضایی)
سال (۵۷) سال سوختن سالنهای سینما بود و سینما در گفتارها و بیانیههای انقلابی، مظهر فساد و فحشا تلقی میشد. ولی در همین حال فیلمهایی با استقبال مردم مواجه شدند که گفتمان انقلابی یا دستکم معترضانه به وضع موجود داشتند. پرفروشترین آثار این سال به ترتیب عبارت بودند از سفر سنگ (مسعود کیمیایی)، دایره مینا (داریوش مهرجویی) و بوی گندم (فرزان دلجو، محمد مجاهد). اگرچه فیلمهای سال ۵۷ عموما متفاوت با رویههای سالهای پیشین بودند و از اکران فیلمفارسی کمتر خبری بود.
در سال (۱۳۵۸) که ثبات بیشتری برای نظام نوپای جمهوری اسلامی فراهم آمده بود و سینما هم دارای متولیان و حساب و کتابی، ولو ابتدایی و شتابزده شده بود، فروش همچنان متعلق به مضامینی با حال و هوای انقلابی بود. در این سال اولین فیلم تولیدشده در نظام جدید روی پرده سینماها رفت: فریاد مجاهد (مهدی معدنیان) که با تهیهکنندگی فیروز (ستار هریس) ساخته شده بود. این فیلم درباره فعالیتهای زیرزمینی انقلابیون علیه حکومت پهلوی از دهه ۱۳۴۰ به بعد، ولی ساختار فیلمفارسیاش چنان یادآور آثار بنجل سالهای گذشته بود که هنوز چندی از اکرانش نگذشته بود که اعتراضهای رسانهای به آن گسترش یافت. فریاد مجاهد نزدیک به دو میلیون تومان فروش کرد و طبق برخی منابع پرفروشترین فیلم سال (۱۳۵۸) شد.
در بین ۱۲ فیلم ایرانی نمایش دادهشده در سال (۵۹)، بیشترین کارها متعلق به آثار تولیدی بعد از انقلاب بود؛ ولی سه فیلم ردهبالای فهرست فروش متعلق به کارهای باقیمانده و قابل نمایش از دوران پیشین بودند: پرواز در قفس (حبیب کاوش)، نفسبریده (سیروس الوند) و امشب اشکی میریزد (منوچهر مصیری) که اولی فیلمی جوانانه، دومی کاری اقتباسی از یک داستان جنایی معمایی و سومی هم مایههای اعتیاد و انتقام داشت. این فیلمها طبعا در گذر از سیستم جواز نمایش دچار جرح و تعدیلهایی شدند تا قابلیت اکران را به دست آورند؛ ولی بههرحال چندان با موضوعهای مد روز و انقلابی سنخیت نداشتند.
بیشتر بخوانید: احضار کارگردان و نویسنده یک سریال معروف به دادسرا
روزنامه کیهان در گزارشی در روز ۲۸ اسفند ۱۳۵۸ با عنوان «سیمای رنگپریده سینما در سال ۵۸» از نخستین سال سینمای پس از انقلاب گفته: هرچند فیلمسازان ایرانی سال ۵۸ را اغلب در سکوت و بیکاری گذراندند؛ ولی چند گروه نیز با استفاده از رویدادهای انقلاب به تهیه چند فیلم داستانی و مستند اقدام کردند که حاصل آن سه فیلم مستند و دو فیلم داستانی به نام پرواز به سوی مینو و فریاد مجاهد بود و سازندگان هر دو فیلم با نگاهی سطحی و به دور از کوچکترین شناخت و بینش اجتماعی و سیاسی به وقایع انقلاب اسلامی ایران برخورد کرده بودند که حاصل کار نهتنها جزئی از عظمت انقلاب را نمایان ساخت، حتی پرداخت بسیار ضعیف و ابتدایی هر دو فیلم بهویژه فریاد مجاهد باعث شد گروهی از مردم و صاحبنظران سینما، نمایش آنها را توهین مستقیمی به انقلاب بدانند. «برای آزادی»، «سقوط ۵۷» و «شهادت» سه فیلم مستند از رویدادهای انقلاب ایران بود که فیلم اخیر از سوی چند کارگردان خارجی با سرمایه ایرانی ساخته شد و برخوردی گذرا و بدون شناخت روحیه جامعه ایرانی درباره رویدادهای انقلاب را به نمایش گذاشت. فیلم برای آزادی نیز هرچند به اکران عمومی درنیامد؛ ولی با استقبال تماشاگران محافل خصوصی روبهرو شد و به چند کشور خارجی نیز فرستاده شد. در جمع این سه فیلم سقوط ۵۷ را از لحاظ بازتاب وقایع انقلاب و پرداخت تکنیکی بهترین فیلم مستند ایرانی میتوان به شمار آورد که بهویژه شهامت و جانبازی سازندگان آن در لحظات مبارزات مسلحانه و حضور دائمیشان در خطرناکترین لحظهها قابل تحسین است. از وقایع مهم سینمایی سال ۵۸ برگزاری جشنواره ایرانی فیلمهای کودکان و نوجوانان را میتوان نام برد که از ۲۴ آبان به مدت چهار روز در تهران برگزار شد. این جشنواره که قبلا نیز از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برپا میشد، در سال ۵۸ با شکل و محتوای تازهتری ارائه شد و از حیث کیفیت فیلمها نیز جشنواره به یمن پیروزی انقلاب، رشد و برتریاش را نسبت به سالهای اختناق نشان داد. از سوی دیگر در سال ۵۸ یکی از پرخرجترین فیلمهای جهان به نام محمد رسولالله در ایران به نمایش گذاشته شد که مروری است بر زندگی و مبارزات پیامبر اسلام. این فیلم با استقبال فراوانی روبهرو شد. باید آن را بهعنوان پرفروشترین فیلم سال ۵۸ معرفی کرد. همچنین سال ۵۸ در کنار سیل فیلمهای مبتذل و تکراری اکران عمومی، مشتاقان سینما توانستند چند فیلم باارزش کلاسیک جهان را مشاهده کنند که از آن جمله دو فیلم از آکیرا کوروساوا به نامهای «هفت سامورایی» و «در سواوزالا» بود. البته نمایش فیلم در محافل خصوصی مثل سینما تک موزه هنرهای معاصر، کانون فیلم، فرهنگسرای نیاوران و... نیز ادامه داشت که بیشتر به نمایش آثار کلاسیک جهان و فیلمهایی از کشورهای سوسیالیستی پرداختند.
با ادغام وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم، حسین ترابی از مستندسازان، بهعنوان نخستین معاون انتخابی در امور سینمایی انتخاب شد و محمدعلی نجفی به ریاست اداره کل نظارت بر نمایش منصوب شد و او هیئت اجرائی شورای فیلم و سینما را در اردیبهشت سال ۵۸ انتخاب کرد. در سال ۱۳۶۰ وزارت ارشاد اسلامی تأسیس شد و حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه بهعنوان وزیر، مهدی کلهر را بهعنوان معاون فرهنگی انتخاب کرد و او نیز شورای بازبینی فیلم را تشکیل داد که قرار بود محتوای فیلمها با فرهنگ عملی اسلام سنجیده شود و در تمام موارد نظارت وجود داشته باشد. براساس گزارش عملکرد یکساله اداره نظارت بر فیلمهای سینمایی وزارت ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۰ در بازبینی مجدد پروانه نمایش دو فیلم «سرباز اسلام» از امان منطقی و «میراث من جنون» مهدی فخیمزاده به همراه ۲۳ فیلم خارجی لغو شد و از ششماهه دوم سال ۵۹ و ۶۰ تعدادی فیلم متعلق به قبل از انقلاب به نمایش درآمد که همه آنها به نحوی منتقد شرایط اجتماعی دوران خود و متعلق به کارگردانهای سینمای بدنه، موج نو و کلاسیکهای سینمای ایران بود مانند «خاک» و «سفر سنگ» از مسعود کیمیایی، «طبیعت بیجان» و «در غربت» از سهراب شهیدثالث، «رگبار» بهرام بیضایی، «تنگسیر» امیر نادری و «پستچی» داریوش مهرجویی و....
گروهی از انقلابیون به توصیه آیتالله بهشتی مؤسسه «آیت فیلم» را تشکیل دادند و به ساخت فیلمهای انقلابی و اسلامی مانند «جنگ اطهر» پرداختند. سیدمحمد بهشتی، فخرالدین انوار، محمدعلی نجفی، محمدمهدی حیدریان، مصطفی هاشمیطبا، مهدی کلهر، علیرضا شجاعنوری، عبدالله اسفندیاری و... ازجمله آنان بودند.
نیمه اول دهه ۶۰ بهعنوان دورهای شناخته میشود که نقش زن در سینمای آن غایب یا بسیار محدود است. دوره ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ در سینمای ایران را دوره برزخ مینامند که شاهد تولید اندک فیلم با کیفیت هنری هستیم و فیلمهای ساختهشده که زنان نقش اصلی را ایفا میکردند، به دلیل نداشتن حجاب اجازه اکران نیافتند. «خط قرمز» مسعود کیمایی و «چریکه تارا» و «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی به دلیل نداشتن حجاب شخصیت زن توقیف شدند.
فیلمهای خارجی به نمایش درآمده در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ سیر نزولی داشت و نامهای آشنا تبدیل به تابو شد. حتی سینماها هم نامهای غربیشان را یک به یک تغییر دادند، مانند: پولیدور به قدس، آتلانتیک به آفریقا، رویال به انقلاب و....
برخی فیلمهای سیاسی که پیشتر امکان نمایش نداشت، روی پرده رفتند، مانند: زد، اعتراف و حکومت نظامی از کوستاگاوراس. کاپو، نبرد الجزیره و راه بزرگ آبی از جیلو پونته کوروو؛ و حتی اسپارتاکوس از استنلی کوبریک و ال سید از آنتونی مان. دو فیلم محمد رسولالله و روباه صحرا از مصطفی عقاد نیز پرفروش شدند.