اقتصاد۲۴ - خواه ناخواه، این روزها برجام به پرونده نخست سیاست خارجی ایران تبدیل شده است. البته این مسئله خصیصه این روزها نیست. در دولتهای قبلی نیز بحث برجام و لزوم رفعتحریمها از جمله مهمترین دستور کارهای سیاستخارجی ایران بوده است.
به گزارش هم میهن ، واقعیت این است که تحریمها، سیاستخارجی ایران را در عرصههای اقتصادی و امنیتی به گروگان گرفته و موانع جدی بر سر راه همکاریهای ایران با کشورهای مختلف در عرصههای بینالمللی ایجاد کرده است. حالا که با توجه به رخدادهای سه ماه اخیر، وضعیت برجام در نقطه بیسرانجامی است و آمریکا و اروپا در عرصه عمل، تمایلی به از سر گرفتن مذاکرات از خود نشان نمیدهند، سوال اساسی این است که در صورت به سرانجام نرسیدن برجام، ایران چه چیزهایی را از دست میدهد؟ فارغ از نظر برخی که از همان ابتدا نیز مخالف برجام بودند و معتقدند بودند که کشور را میتوان با وجود تحریمها اداره کرد، عرصه واقعیت و عمل ثابت کرده است که ایران با وجود تحریمهای گسترده بینالمللی، نیازمند طرحها و برنامههایی دیگر است که معلوم نیست آن طرحها بتوانند بهطور کامل اثربخش باشند.
شاید به جرات بتوان گفت که مهمترین پیامد به سرانجام نرسیدن برجام، تبعات امنیتی است که میتواند بر ایران و خاورمیانه موثر باشد. نگاه غرب به برجام یک نگاه امنیتی است و برجام را از دریچه منع گسترش تسلیحات هستهای مورد توجه قرار میدهد. بدیهی است که نخستین پیامد فروپاشی مذاکرات برجام، حرکت ایران به سمت افزایش فعالیتهای هستهای در سطوح بالاتر است.
ایران این اقدام را در واکنش به ادامه تحریمها و فشارهای غرب و با هدف تقویت اهرمهای فشار خود انجام خواهد داد. فارغ از اینکه این اقدام تا چه اندازه میتواند به تقویت اهرمهای فشار ایران منجر شود، باید گفت کشورهای منطقه نیز به اقدام ایران واکنش نشان خواهند داد و یکی از اولیهترین واکنشها میتواند حرکت کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس به سمت تسلیحاتیشدن بیشتر باشد. در چنین شرایطی ساختار امنیتی منطقه بهواسطه افزایش سرعت تسلیحاتی شدن به سمت رویارویی در اشکال متفاوت سیر خواهد کرد. این تحول در نخستین گام به از بین رفتن امنیت انرژی در بازارهای جهانی منجر خواهد شد. هر چند در گام نخست ممکن است اینطور به نظر برسد که ایران از بازارهای انرژی جهان حذف شده، ممکن است از این روند سود ببرد، اما واقعیت امر این است که کشورهای دیگر نیز بیکار نخواهند نشست و برای از میان بردن این ناامنی در بازارهای انرژی به تقویت همکاریهای امنیتی با کشورهای خاورمیانه روی خواهند آورد. این دقیقا همان چیزی است که ایران همواره در خصوص آن هشدار داده و استدلال کرده است امنیت خاورمیانه باید توسط کشورهای منطقه تامین شود نه عوامل و کشورهای خارجی. اما ناامنی در مسیرها و بازارهای جهانی انرژی، انگیزه قدرتهای خارجی برای مداخله در خاورمیانه را افزایش خواهد داد. یکی دیگر از تبعات امنیتی شکست برجام، احتمال شکلگیری یک بلوک امنیتی در منطقه است که صرفا با هدف مقابله با ایران تشکیل میشود. البته این اتفاق و شکلگیری این بلوک از زمان خروج دونالد ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ کلید خورد.
یکی از اهداف توافق آبراهام که با هدف تسهیل روابط کشورهای عربی با اسرائیل مطرح شد نیز این بود که در چارچوب تصویرسازی از ایران بهعنوان یک تهدید منطقهای، کشورهای عربی در چارچوب توافق آبراهام به اسرائیل نزدیک شده و به این ترتیب با شرکت اسرائیل از انگیزههای پررنگی برای تندروی و نظامیگری در رابطه با ایران برخوردار شوند تا بالانس امنیتی منطقه به ضرر ایران تغییر کند. فروپاشی برجام، انگیزه ارتباط کشورهای عربی با اسرائیل را افزایش خواهد داد. در صورتی که دولت نتانیاهو در مواضعاش در خصوص برجام با مواضع آمریکاییها همراه شود و در صورتی که آمریکاییها نیز برجام را پایانیافته تلقی کنند، آنوقت این بلوک امنیتی منطقهای میتواند با پشتوانه ائتلافسازی آمریکاییها در چارچوب روابطشان با کشورهای اروپایی، از یک حمایت بینالمللی نیز برخوردار شود. در چنین شرایطی سیاست ایران در برقراری روابط متوازن با همسایگان، به خصوص همسایگان عرب حاشیه خلیجفارس، در عرصه اجرا با مشکل مواجه خواهد شد.
بیشتر بخوانید: آتش تنش در فضای مذاکرات برجام
در چنین شرایطی فقط یک راه پیش پای ایران خواهد بود و آن اینکه روابط خود را با کشورهایی نظیر روسیه و چین تقویت کند. این به معنای شکلگیری واضح بلوکبندیهای درگیر در عرصه سیاست بینالملل است. به این معنا، ایران، در درگیری میان روسیه و غرب و همچنین اختلافات تنشآلود میان چین و آمریکا، خود را در بلوک چین و روسیه قرار میدهد. در چنین شرایطی و با توجه به عدم توازن قوا میان ایران و کشورهایی نظیر چین و روسیه، در صورتیکه دامنه تنش میان چین و روسیه با غرب از سطحی فراتر رود، آسیبهای وارده به ایران به نسبت توان و قدرتش در نقشآفرینی در عرصه بینالملل و قدرت اقتصاد داخلیاش بسیار بیشتر خواهد بود. ناگفته نماند که همواره باید بهخاطر داشت که قدرتهای بزرگ در عین ورود به درگیریهای بزرگ با یکدیگر، همواره درهای دیپلماسی را تا حدودی باز میگذارند. چه اینکه این قدرتها در عین درگیری با یکدیگر از تبعات این درگیری نیز آگاه هستند؛ بنابراین هیچوقت باب دیپلماسی را نخواهند بست؛ بنابراین در صورتی که با تغییر در تحولات بینالمللی، هر زمانی این قدرتهای بزرگ تصمیم به حلوفصل اختلافات گرفته یا اراده کنند سطح تنش میان خود را کاهش دهند، این احتمال که از کارت ایران در مذاکرات و معاملاتشان با یکدیگر استفاده کنند، افزایش خواهد یافت.
در صورت شکست مذاکرات هستهای، ایران در صحنه جهانی، از نظر سیاسی هم منزویتر خواهد شد. آمریکا و اروپا انگشت اتهام را بهسوی ایران نشانه خواهند رفت و برخلاف ترامپ، که از حمایت اروپائیان برخوردار نبود، دولت بایدن برای اعمال فشار بیشتر علیه ایران از طریق تحریمهای جدید، از ائتلاف اروپا هم بهرهمند خواهد بود، بهویژه به این سبب که حمله روسیه به اوکراین، هماهنگی دوسوی اقیانوس اطلس را تجدید کرده است. در این میان این اتهام نیز به ایران وارد شده که با روسیه همکاریهای تسلیحاتی داشته است و این خود برای اروپایی که طی ماههای گذشته تلاش کرده با کنار گذاشتن اختلافات، جبههای متحد علیه روسیه تشکیل دهد، یک اقدام ضدامنیتی محسوب میشود. نمونه روند انزوای بیشتر ایران، قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در محکوم ساختن عدم همکاری ایران با آژانس است. البته چین و روسیه به این قطعنامه رای منفی دادند، اما این قطعنامه به وضوح روابط ایران و آژانس را وارد تنش کرده است. زمانی این تنش، بیشتر مشهود میشود که به یاد آوریم در سال ۲۰۲۰ دولت ترامپ کوشید تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را مجددا برقرار کند. اما در آن زمان، شورای امنیت سازمان ملل، ضربهای تحقیرآمیز به واشنگتن وارد آورد و طرح موردنظر ترامپ از حمایت کشورهای اروپایی برخوردار نشد.پ
تبعات اقتصادی
یکی از بدیهیترین منافع ایران که میتواند از محل احیای برجام و رفع تحریمها تامین شود، کسب روزانه ۸۰ میلیون دلار درآمد از فروش روزی یک میلیون بشکه بیشتر نفت خام در اثر لغو تحریمهای ثانوی است. رفع تحریمها همچنین میتواند راه افزایش صادرات پتروشیمی، فولاد و کالاهای صنعتی ایران را بگشاید. ناگفته نماند که احیای برجام و لغو تحریمها از هزینه واردات ایران میکاهد و با دسترسی به ذخائر ارزی در بانکهای جهانی، ایران دستکم در دو سالی که از دولت بایدن باقیمانده، منابع لازم برای تثبیت ارزش برابری پول ملی و مهار تورم را در اختیار خواهد داشت. لغو تحریمها حتی برای مدت دو سال، به شرکتهای ایرانی برای سرمایهگذاریهای عقبافتاده و به خانوارها برای جبران پساندازهای تلفشده، فرصت میدهد. از این جهت است که باید قابلیتهای درازمدت اقتصادی لغو تحریمهای ثانوی را هم در نظر گرفت. از سال ۲۰۱۲ به بعد، قدرت اقتصادی ایران بهتدریج افول کرده و زیرساختهای صنعتی کشور، سالخورده شدهاند. از سال ۱۳۸۸ به بعد عملا سرمایهگذاری معناداری در صنعت نفت و گاز ایران صورت نگرفته است. درحالیکه رقبای ایران نظیر قطر، با عقد قراردادهای میلیارد دلاری در حال فتح بازارهای انرژی جهان هستند. علاوه بر این، آثار کمبود سرمایهگذاری کافی و فقدان انتقال فناوری در وسائل حملونقل عمومی، نیروگاههای برق و تجهیزات کشاورزی، به وضوح قابل مشاهده است.
مجله فارنپالیسی در تحلیلی در خصوص تاثیر تحریمها بر اقتصاد مینویسد: «مقامات ایران اصرار دارند که اقتصاد کشور در برابر تحریمها مقاومت کرده است. اگر چنین باشد، یعنی از محرومیت بیشتر مردم ایران جلوگیری کرده است. اما مقاومت به معنی عقب زدن فشار است، نه پیشروی به جلو.» این مجله در ادامه اقتصادهای ایران و لهستان را بهعنوان مثال مطرح میکند و مینویسد: «در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۷ میلادی، مقارن با ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۶ ایرانیها و لهستانیها بهطور متوسط از سطح ثروت مساوی برخوردار بودند. اما در آغاز سال ۲۰۱۲ میلادی، مقارن با ۱۳۹۱ هجری شمسی، ثروت ایرانیان رو به کاهش گذاشت، درحالیکه لهستانیها ثروتمندتر شدند. اگر روند دهه گذشته ادامه پیدا کند، در سال ۲۰۳۰میلادی، مقارن ۱۴۰۹ هجری شمسی، درآمد سرانه شهروندان لهستانی به ۵۰هزار دلار میرسد، درحالیکه درآمد سرانه ایرانیان در حدود ۱۵هزار دلار، از سطح فعلی هم اندکی پایینتر خواهد رفت.»
یکی دیگر از تبعات فروپاشی برجام که حالا هم آثار و نشانههایش دیده میشود، خروج ایران از بازارهای انرژی جهانی است. اینطور به نظر میرسد که جامعه جهانی آرامآرام در حال حرکت به سمت فضایی است که پیشفرض در آن این است که جهان قرار است بدون انرژی ایران به حیات خود ادامه دهد. توافق اخیر آمریکا با ونزوئلا، که بزرگترین ذخایر نفتی اثباتشده جهان را دارد و صدور اجازه دولت آمریکا برای فعال غول نفتی شورون در ونزوئلا، یکی از نشانههای حرکت جهان به سمت حذف ایران از بازارهای انرژی جهانی است. ایران دیگر یک بازیگر تعیینکننده در بازارهای انرژی جهان نیست. مسیرهای ترانزیت انرژی بدون حضور ایران در حال طراحی شدن است. کشورهای اروپایی که در ماههای اخیر با مشکلات عدیده در خصوص تامین انرژی روبهرو بودند، به هر گزینهای فکر کردند جز گزینه انرژی ایران. قطر بهعنوان یکی از همسایگان ایران در حاشیه خلیجفارس، قراردادهای میلیارد دلاری برای تامین انرژی اروپا امضا کرده است. در این میان ترکیه نیز تلاش میکند تا با همسویی با جمهوریآذربایجان، خود را بهعنوان عنصری اصلی در ترانزیت انرژی از قفقاز به اروپا، مطرح کند. در صورت ادامه این روند، بازگشت ایران به جایگاه قبلی خود سالها زمان خواهد برد؛ البته اگر قرار باشد تحریمها علیه ایران برداشته شوند!
نگاه داخلی به برجام
برخی در ایران، روی همکاری چین و روسیه حساب باز میکنند و امیدوارند نزدیکی به این دو کشور بتواند ایران را در برابر افزایش فشار غرب، حفظ کند. این طرز تفکر بهخصوص در نزدیکتر شدن روابط روسیه و ایران طی ماههای اخیر تبلور یافته است. بدیهی است که چین و روسیه پیوندهای خود با ایران را قطع نخواهند کرد و برخلاف دوران پیش از برجام سال ۲۰۱۵، در وارد آوردن فشار به ایران، با غرب همکاری نخواهند کرد، اما تجربه دهه اخیر نشان میدهد که حمایت سیاسی و اقتصادی که آنها میتوانند تامین کنند، محدود است و شامل ائتلاف نمیشود. اساسا نه پکن و نه مسکو، به ایران بهعنوان یک شریک راهبردی نمینگرند. چین و روسیه همواره در روابط خود با غرب، از ایران بهعنوان یک مهره چانهزنی استفاده کردهاند. همچنین، با توجه به منافع چین و روسیه در اسرائیل و عربستانسعودی، روابط آنها با ایران به آن نوع همکاری عمیق اقتصادی و امنیتی منجر نخواهد شد که برخی از آن بهعنوان جایگزین احیا نشدن برجام یاد میکنند.
علاوه بر این، فروپاشی مذاکرات هستهای، میتواند تاثیر درازمدتی بر امنیت ایران داشته باشد، زیرا سبب میشود ایران از نوسازی برنامه هستهای غیرنظامی خود و تقویت ایمنی آن، محروم شود. با فرض از میان رفتن احیای برجام، نگاه جامعه بینالمللی به برنامه هستهای، یک نگاه امنیتی خواهد بود. درست یا غلط، آمریکا و اروپا در چنین شرایطی تلاش دوچندانی به خرج خواهند داد تا برنامه هستهای غیرنظامی ایران را یک برنامه هستهای نظامی جلوه دهند. با توجه به تنشهای موجود در روابط ایران و آژانس و با فرض حلوفصل نشدن این اختلافات، گزارشهای آژانس علیه برنامه هستهای ایران نیز میتواند دستور کار اروپا را در نظامی جلوه دادن برنامه هستهای ایران تقویت کند. در چنین شرایطی، کمترین پیامد، ارجاع دوباره پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل خواهد شد. هر چند ایران ممکن است بتواند روی حق وتوی چین و روسیه در شورای امنیت حساب باز کند، اما چنانچه هر یک از کشورهای اروپایی امضاکننده برجام، تصمیم بگیرند از مکانیزم ماشه پیشبینی شده در برجام استفاده کنند، دیگر حتی از چین و روسیه نیز کاری برنخواهد آمد، چون در مکانیزم ماشه، هیچ حق وتویی پیشبینی نشده است. در صورت فعال شدن مکانیزم ماشه، همه تحریمهای قبلی ایران ذیل قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که برداشته شده بودند، بار دیگر در همین ساختار بازخواهند گشت.
چه باید کرد؟
پاسخ به این سوال در شرایط فعلی بسیار دشوار است. دو عامل با درجه تاثیر متفاوت از شکلگیری شرایط بنبستگونه فعالی نقش ایفا کردهاند. نخست عامل تاخیر در رسیدن به توافق در آخرین تلاش اتحادیه اروپا برای شکل دادن توافق در تابستان انجام شد. در آن زمان اتحادیه اروپا متنی را بهعنوان متن نهایی توافق احیای برجام به طرف ایرانی و آمریکایی ارائه کرد. اما بعد از چند بار رفتوبرگشت متن، باز هم توافق نهایی حاصل نشد و هر یک از طرفین دیگری را به مطرح کردن درخواستهای غیرمنطقی متهم کرد. به این ترتیب مذاکره بیشتر بر سر احیای برجام عملا متوقف شد. از آنجاییکه انتخابات میاندورهای کنگره و سنای آمریکا در پیش بود، دولت بایدن ترجیح داد تا انتخابات را در اولویت خود قرار دهد. گمان بر این بود که قرار است بعد از انتخابات ماه نوامبر، مذاکرات احیای برجام بار دیگر از سر گرفته شود.
اما در همین میانه بود که اعتراضات گسترده در ایران اتفاق افتاد. نحوه برخورد با اتفاقات و گسترش دامنه و فرم اعتراضات و بروز خشونتها و عملیات تروریستی داعش در ایران موجب شد تا فضای تنش در روابط ایران و غرب حاکم شود. ایران غرب را به دخالت در امور داخلی ایران و دمیدن بر آتش خشونتها متهم و اعلام کرد که غرب بهوضوح در اعتراضات داخلی ایران نقش ایفا کرده است. در مقابل غرب نیز از نحوه برخورد ایران با معترضان انتقاد کرده و کار را به حوزه حقوق بشر کشاند و در نهایت پس از صدور تحریمهای مختلف علیه برخی نهادها و مقامات ایران، یک قطعنامه حقوق بشری در سازمان ملل علیه ایران به تصویب رساند. اما در پس این اختلافات و افزایش تنش، یک عامل بود که بهعنوان عامل اصلی و بهانه اروپا و آمریکا عمل کرد و آن همکاری تسلیحاتی ایران با روسیه بود. به جرات میتوان گفت که از نظر غرب، عامل دوم بهمراتب از عامل اول مهمتر بود.
بیشتر بخوانید: فصل تازهای از تقابل مستقیم؛ ایران و آمریکا در فاز رویارویی
نگاه غرب به همکاری تسلیحاتی ایران با روسیه در میانه حمله روسیه به اوکراین و دفاع اروپا و آمریکا از کییف، این بود که ایران در صفبندی تخاصم میان روسیه و غرب، در جانب روسیه ایستاده است. بهاینترتیب هرگونه امتیاز دادن غرب به ایران از نگاه افکار عمومی غرب، امتیاز دادن به دشمن محسوب میشود؛ بنابراین اروپاییها و آمریکاییها، موضوع حقوق بشر را بهانهای برای اعمال فشار بر ایران با هدف دور کردن تهران از مسکو قرار دادند. در چنین شرایطی، دو طرف به سمت اتخاذ مواضع حداکثری علیه یکدیگر پیش رفتند. اروپا و آمریکا اعلام کردهاند که برجام دیگر در اولویتشان نیست و تمرکزشان بر اعتراضات در داخل ایران است و ایران نیز اعلام کرده که غرب حسننیت ندارد و با دخالت در امور داخلی ایران قصد ایجاد آشوب در کشور را دارد. در چنین شرایطی به نظر میرسد که صحبت از احیای برجام، صحبت از تابو است. اینکه چه اتفاقی و تحولی باید صورت گیرد تا این جو مخاصمه اندکی تعدیل شود، هنوز مشخص نیست. نگاهی به مواضع طرفین طی هفتههای گذشته نیز هیچ امیدی را زنده نمیکند. هر چند ایران میگوید که هنوز به تبادل پیام ادامه میدهد و درهای دیپلماسی در خصوص برجام را باز گذاشته است، اما در عین حال اعلام کرده حاضر نیست در خصوص برجام امتیازی به غرب بدهد.
در آن سوی پرونده اختلافات میان ایران و آژانس نیز گره دیگری به اصل ماجرا افزوده است. روز گذشته نیز رابرت مالی، نماینده ویژه جو بایدن در امور ایران یک موضع حداکثری علیه ایران اتخاذ کرد. مالی گفت: «ما تحریم میکنیم، اعمال فشار میکنیم، دیپلماسی به کار میبندیم. اگر هیچیک از اینها جواب ندهد، رئیسجمهور گفته است که او به عنوان آخرین راهکار، با گزینه نظامی موافقت خواهد کرد.» رابرت مالی، که با سردبیر نشریه فارنپالیسی سخن میگفت، در پاسخ به این سوال که برنامه هستهای ایران تا چه اندازه با تولید یک سلاح اتمی فاصله دارد، گفت: «جواب دادن به این سوال سخت است، چون این یعنی چقدر به مواد شکافتپذیر غنیشده در سطح تسلیحاتی نزدیک هستند؛ همانطور که قبلا گفتهایم، فقط چند هفته است. او مدعی شد، این وضعیت برنامه هستهای ایران نتیجه انتخاب خود ایران و تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا برای خروج از توافق هستهای است.»
مالی در ادامه گفت: «رئیسجمهور گفته است که او بهعنوان آخرین راهکار، با گزینه نظامی موافقت خواهد کرد، چراکه اگر این تنها راه ممانعت از دستیابی ایران به یک سلاح هستهای باشد، اتفاقی است که خواهد افتاد. اما هنوز به آن نقطه نرسیدهایم.» البته او تاکید کرد که دولت بایدن هنوز امیدوار است که ایران رویه فعلیاش را تغییر بدهد. این سخنان در حالی مطرح میشود که ایران نیز از این سو اعلام میکند این دولت آمریکا است که باید رویه فعلیاش را تغییر کرد. اما هنوز مشخص نیست دو طرف از چه تغییری سخن به میان میآورند. شاید در این نقطه میانجیها بتوانند نظرات طرفین را به یکدیگر نزدیک کرده و معنای تغییر مدنظر هر یک را نزد دیگری ترجمه کنند.