تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۲۵ آذر ۱۴۰۱
ناگفته‌های سفر حجت‌الاسلام حاج علی‌اکبری بله سیستا و بلوچستان

چرا مولوی عبدالحمید با نماینده رهبری دیدار نکرد؟

حجت‌الاسلام محمد جواد حاج علی اکبری که چندی پیش برای پیگیری رخداد‌های تلخ سیستان و بلوچستان به عنان نماینده ویژه رهبری به این استان سفر کرده بود در گفتگویی تفصیلی با خبرگزاری اصولگرای تسنیم به بیان روایت خود از این سفر و برخی ناگفته|‌ها پردخته است. گزیده نکات مهم این گفتگو را در ادامه بخوانید:

اقتصاد۲۴- قصه‌ای که در آنجا مطرح می شود، ماجرایی است که مدّتی قبل در چابهار رخ داده بوده و یک طرفش یک ماجرای قتل خانوادگی بود و در مسیر رسیدگی به آن قتل خانوادگی، ظاهراً یک اتّفاق بدی در مورد یکی از مطّلعین ــ که یک خانم بوده است ــ می‌افتد و ادعا‌هایی از سوی آن خانم مطرح می‌شود. این مسیر رسیدگی‌ها در آنجا طولانی شده بوده و قبل از اینکه این رسیدگی‌ها به نهایت برسد ــ البتّه بخشی از موارد اقدام شده بوده ــ موضوع در سطح خطبه‌ی نماز جمعه توسّط یکی از آقایان مولوی‌ها مطرح می‌شود و طرح مسئله در فضای افکار عمومی ــ با توجّه به اینکه در آن منطقه نسبت به این مسئله یک غیرت شدیدی هم وجود دارد ــ بازتاب‌هایی پیدا می‌کند که اوجش آن چیزی است که در هشتم مهر در نماز جمعه‌ی زاهدان اتفاق می‌افتد.

چیزی که مسلّم است و در بررسی‌هایی که اعلام شده وجود دارد، این است که در آنجا خطا محرز است؛ امّا ابعادش چیزی است که در فرآیند بررسی‌ها می‌شود و حاصل آن عبارت است از اینکه کسانی در آنجا بی‌گناه مجروح و کشته میشوند؛ یعنی کسانی که در هجوم به کلانتری حضور نداشتند و یک فاصله‌ای داشتند، تیر به آن‌ها اصابت کرده، که این اصابتِ تیر در دفاع از محیط کلانتری بوده است. این اتّفاقی است که در آنجا افتاده.

 در جمعه‌ی بعد از آن در خاش و بعد همین جور در فضا‌های نماز‌های جمعه، کم و بیش اعتراضاتی صورت می‌گیرد و ابراز ناراحتی می‌شود. این اعتراضات در خاش، در هجومی که به فرمانداری و بخش‌های دیگر داشتند، منجر به کشته شدن تعدادی می‌شود که از این فرصت، عناصر بیرونی و جریان تروریستی و تجزیه‌طلبان و طبعاً کسانی که منتظر بودند، استفاده‌های خودشان را برای التهاب [و دامن زدن به این مسائل]بردند.

علمای استان نامه‌ای خدمت رهبر عظیم‌الشأن می‌نویسند و تقاضا‌هایی هم آنجا مطرح می‌کنند. از این سو شاهد هستیم رهبر معظّم انقلاب به نظر مبارکشان می‌رسد که این کار، غیر از این اتّفاقاتی که افتاده و در مسیر رسیدگی است، یک تدبیر جداگانه‌ای لازم دارد. ایشان با شناختی که از شرایط استان و ابعاد قضیّه داشتند و مخصوصاً با آگاهی از این قضیّه که کسانی بی‌گناه کشته یا احیاناً مجروح شدند ــ که بسیار اسباب رنجش خاطر ایشان شد ــ به ما مأموریّت دادند که در قالب یک هیئت و به همراه دو بزرگواری که سابقه‌ی فعّالیّت در حوزه‌ی اهل سنت و در خود استان را داشتند، وارد این کار شویم. جمع ما مأموریّت پیدا می‌کنند که اوّلاً سلام و مهر و محبّت ایشان را و خصوصاً سلام ایشان را به کلّ مردم استان برسانیم. بالاخره در این وقایع، مردم دچار ناراحتی شده بودند و معلوم بود که همه از اینکه یک چنین اتّفاقی آنجا افتاده بود دلخور بودند؛ یعنی توقّع نداشتند چنین چیزی اتّفاق افتاده باشد. ثانیاً در ارتباط با آن کسانی هم که آسیب دیدند دلجویی شود و بعلاوه کسانی که مطالبی دارند و معتقدند که حرف‌هایشان شنیده نشده است، مورد توجّه قرار بگیرند و مطالباتشان پیگیری شود. بنا شد که ما دل بدهیم و حرف‌ها را کاملاً بشنویم و هر کسی مطلبی دارد که می‌خواهد به استحضار برسد، دریافت کنیم؛ به اضافه‌ی اینکه آن تدابیری هم که تصویب و انجام شده بود، ابلاغ کنیم؛ از جمله اینکه کسانی که بی‌گناه کشته شده‌اند و بی‌گناهی‌شان اثبات و احراز شود، شهید محسوب میشوند و این موضوع به اطّلاعشان برسد؛ و آن‌هایی که جراحت‌های خاص دارند، در ضمنِ همان فضای بنیاد تحت پوشش قرار بگیرند؛ و کسان دیگر هم کاملاً رسیدگی شود و هر نوع جبرانی که در این بخش لازم است نسبت به این خانواده‌ها انجام بگیرد، انجام شود.

در مورد زندانی‌ها هم باید عرض کنم که آن‌ها گفته بودند همه آزاد شوند، امّا گفتیم چنین چیزی تقاضای معقولی نیست؛ امّا کسانی که زمینه‌ی بخشودگی درونشان هست و خطا‌های جدی ندارند، یعنی آن افرادی که هیجانی شدند و آمدند و جرم و جنایتی هم نداشتند، ولی در این برنامه‌ها حضور داشتند، آزاد شوند؛ و تا هیئت ما در آنجا بود، عدّه‌ای از این‌ها آزاد شدند. وقتی که میخواستیم بیاییم، حدود صد نفر دیگر آزاد شدند. البتّه باز بنا شد که دقّت بیشتری هم بکنند که اگر کسانی هم هستند که در همان فرایند‌ها دوباره میتوانند مورد عنایت حضرت آقا قرار بگیرند، در این پیشنهاد عفو هم بیایند و کار آن‌ها هم انجام شود.

قراری که ما داشتیم، در همان روز اوّل سفر یعنی روز یکشنبه بود. هیئت، شنبه شب به زاهدان رسید و بعد از یک دیداری که اوّل صبح با مسئولین عالی استان داشتیم، قرارمان با علما بود. منظورمان از علما هم علمای برجسته‌ی اهل سنّت است و طبعاً امام جماعت محترم مسجد مکّی {مولوی عبدالحیمد} هم در بین این افراد بودند. قرارمان این بود که دیدار ما، ساعت ۹، در محلّ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت سیستان و بلوچستان انجام شود.  وقت جلسه رسید و دیدیم خبری نشد. تعداد بسیار کمی از کسانی که دعوت شده بودند آمده بودند و خیلی از اعضا نیامده بودند. بعد که پیگیری شد، معلوم شد که جمعی که دعوت شده بودند، در مسجد مکّی هستند؛ آنجا جلسه‌ی دیگری قبل از ما داشتند که مثلاً صبحانه‌ای بخورند و بیایند، امّا دیگر نیامدند و اطّلاع دادند که آقایان می‌گویند که ما در جلسه حضور پیدا نمی‌کنیم و اگر هیئت می‌خواهد، برای دیدن ما به مسجد مکّی بیاید.


بیشتر بخوانید: تکذیب ادعای بولتـن نویسان درباره مولوی عبد الحمید


ما گفتیم در برنامه‌مان چنین چیزی نبوده است؛ ما بنا بود در محلّ نهاد مستقر باشیم و با گروه‌های مختلف در آنجا جلسات را برگزار کنیم؛ آنجا هم که متعلّق به همین امور اهل سنّت از طرف رهبری است. محلّ جلسه، نهاد و ساعت جلسه هم که ۹ صبح اعلام شده بود، امّا آقایان نیامدند و تأخیر شد و وقتی که دیگر حضور پیدا نکردند، گفتند اینجا بین آقایان اختلاف شده و نظرشان این است که اگر هیئت می‌خواهد بیاید، ما آماده هستیم، وَالّا بنایی بر اینکه بیاییم در آن جلسه نداریم. اینجا یک مقدار زمان از دست رفت و تقریباً از ساعت ۹ تا بعد از نماز ظهر، که می‌شود حدود ساعت ۱۳:۳۰، گفتگو‌ها و رفت و آمد‌هایی صورت گرفت. از جمله چند نفر از طرف مسجد آمدند و در جلسه‌ای با آقای محامی، که نماینده حضرت آقا در آنجا هستند، جلسه‌ی مفصّلی داشتند. در این جلسه راجع به اینکه چرا نیامدند، بحث شد و به آن‌ها تذکّر داده شد. آن‌ها هم گزارش دادند از اختلاف نظر‌هایی که آنجا وجود دارد و توقّع کردند که هیئت ما برای دیدار و گفتگو به مسجد مکّی برود.

ما گفتیم که دیدارمان اینجا باید باشد و این تغییرپذیر نیست، امّا اینکه ما احتراماً و جهت عرض سلام و تسلیت، یک چند دقیقه‌ای آنجا جهت دیدار آقایان بیاییم حرفی نداریم. در واقع، ما موافقت کردیم با اینکه برویم یک چند دقیقه‌ای، مثلاً یک چهار پنج دقیقه‌ای، ده دقیقه‌ای و بعد مجدّداً برای جلسه در محلّ مقرّر بیاییم. این پیشنهاد، با اینکه از طرف خود این آقایان مطرح شده بود، مجدّداً مورد تأیید قرار نگرفت و گفتند که توقّعشان این بود که جلسه هم همان جا برگزار شود.

بعد از این، گفتگو‌هایی که آن دوستان با خودشان داشتند، ادامه پیدا می‌کند و نهایتاً پیشنهادی که به ما رسید، این بود که این‌ها می‌گویند برویم یک محلّ ثالثی جلسه برگزار شود. ما گفتیم باشد؛ ما حرفی نداریم. با محلّ ثالث موافقت کردیم. نکته‌مان هم این بود که نمی‌خواستیم به حاشیه مبتلا شویم. هدفی که داشتیم این بود که نظرات، سؤالات و پیشنهادات آقایان علمای اهل سنّت را بشنویم و بعد خدمت حضرت آقا تقدیم کنیم؛ لذا با این پیشنهاد آنها، که جلسه در محلّ ثالث برگزار شود، طبعاً موافقت کردیم. بنا شد محلّ ثالث، منزل یکی از آقایانی که طرفین قبول دارند باشد و نهایتاً منزل یکی از آقایان بلوچ اهل سنّت، که مورد توافق طرفین بود، محلّ جلسه شد و این دیدار در آنجا در حدود ساعت ۱۳:۳۰ انجام شد. دیدار ما تا حوالی ساعت ۱۵:۳۰ طول کشید. طبعاً وقت ما کم شده بود، چون ما بعد از ظهر، بعد از ساعت ۱۵، با گروه‌های دیگر قرار داشتیم و نمی‌توانستیم آن قرار‌ها را تغییر بدهیم؛ لذا ضمن گله به آقایان که ما آنجا منتظر شما بودیم و وقت و محلّ قرار مشخّص بود و شما در آن وقت مقرّر نیامدید و ما وقتمان عملاً از دست رفت، از آنجا رفتیم.

 

ابتدا امام جمعه‌ی مسجد مکّی به بیان محور‌ها و نکات خودشان پرداختند و سپس یکی دیگر از آقایان، که به نظرم امام جمعه‌ی خاش بود، صحبت کرد.  امام جمعه مسجد مکّی، همان چیز‌هایی را که در نامه‌شان قبلاً گفته بودند، مطرح کردند و مطالبشان عمدتاً متمرکز بود روی اتّفاقی که هشتم مهرماه در مسجد مکّی افتاد؛ روایت خودشان و روایت نیروی انتظامی و نیز حواشی این مسئله را گفتند و این مطلب را نیز گفتند که توقّع دارند این مسئله مورد رسیدگی قرار بگیرد.

 

از جمله نکته‌هایی که ایشان مطرح کردند ــ که بعداً دیدم این‌ها در خطبه و قبل و بعد خطبه دائماً به آن می‌پردازند ــ مسئله تبعیضی است که ایشان گفتند راجع به اهل سنّت وجود دارد و ما در مسئولیّت‌ها و مقامات نیستیم و نمی‌توانیم باشیم و از این قبیل حرفها. این بحث را به موضوع مذهبی شیعه و سنّی کشاندند و ماجرایی را هم که اتّفاق افتاده بود، ناشی از همین مسئله دانستند؛ گفتند اینجا ما یک اشکال ساختاری در ارتباط با این موضوع داریم و این مسئله هم به آنجا برمی‌گردد. آن دوست دیگرمان هم در همین موضوع و قدری تلخ‌تر صحبت کردند.

 

نوبت به بنده رسید و بنده هم سلام و مهر و محبّت حضرت آقا را به آقایان رساندم. در ادامه عرض کردم که ما برای شنیدن مطالبتان آمدیم و ان‌شاءالله استفاده می‌کنیم. راجع به نکته‌هایی که مطرح شده بود، توضیحات لازم داده شد. تدابیرِ صورت‌گرفته و نظر مبارک رهبر معظّم انقلاب را توضیح دادم. راجع به موضوع شهدا و مجروحین، راجع به پیگیری کار که اگر کسی مقصّر است ان‌شاءالله رسیدگی خواهد شد، راجع به زندانی‌هایی که جرم و جنایتی مرتکب نشده باشند و این‌ها مورد عفو قرار می‌گیرند و آزاد میشوند؛ راجع به این موارد صحبت کردیم.

 

فقط یک نکته ماند و آن نکته این بود که خدمتشان عرض کردم که منتسب کردن بحث تبعیض شیعه و سنّی و امثال این‌ها را به این حوادث اخیر اصلاً صحیح نمی‌دانم و طرح این موضوعات را خطرناک می‌دانم و این‌ها را شما دیگر تکرار نکنید. نظام در تدابیرش چنین تفاوت‌هایی را قائل نیست. در بعضی از موضوعات، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد و ممکن است شما توقّعاتی داشته باشید که از نظر سیاسی قابل برآورده شدن نباشد، امّا در کل، خدماتی که نظام نسبت به اهل سنّت انجام داده، در تمام تاریخ کشور بی‌نظیر است؛ مساجدی که ساخته شده است، نماز‌های جمعه که قبلاً خبری از آن‌ها نبوده است، مدارس علمیه و ... ــ همه‌ی این موارد گفته شد ــ تا سایر خدماتی که در مناطق سنّی‌نشین همچون مناطق شیعه‌نشین انجام میشود. اتّفاقاً همان ایّامی که آنجا بودیم، این راه‌آهن [خاش-زاهدان]آنجا افتتاح شد و طرح‌های بسیار بزرگ دیگر. همین بحث سواحل مکران که در حال انجام هست، یک ابرپروژه است که دارد در آن مناطق اجرا میشود و بسیاری کار‌های دیگر که انجام شده است و بیان آن از حوصله‌ی بحث خارج است.

 

نکته‌ی قابل توجّه این است که در استان سیستان و بلوچستان، بخش سیستان که شیعه‌نشین است، محروم‌تر است و اتّفاقاً الان خدمات زیربنایی و اساسی نظام عمدتاً در منطقه‌ی بلوچستان است. در چابهار که کار ملّی است و خاص است، اصلاً چنین تفکیکی وجود ندارد یا در سیاست‌های نظام چنین تبعیضی وجود ندارد؛ اتفاقاً همان جا در بخش شیعه عمق محرومیّت‌ها چقدر زیاد است! ان‌شاء‌الله مسئولین محترم هم بتوانند تلاش کنند که مشکلات برطرف شود.

 

یک جلسه هم در چابهار داشتیم. در چابهار با آقای مولوی عبدالرحمن ملازهی، که از بزرگان اهل سنّت استان محسوب می‌شوند و شاید سرآمد علمی‌شان باشند، ملاقاتی داشتیم و ایشان هم در مدرسه‌شان که مدرسه‌ی بین‌الحرمین باشد از ما استقبال کردند. جلسه‌ی مفصّلی بود.  بعد از شام، جلسه را خصوصی کردیم و در آن جلسه‌ی خصوصی هم گفتگو‌هایی راجع به همین حوادث اخیر و مواضعی که بعضی از آقایان علما دارند، صورت گرفت. اینجا زمانی بود که آن توئیت کذایی منتشر شده بود.

 

در آن توئیت، این مطلب را نسبت داده بودند که هیئت به جای دلجویی تهدید کرده است! در حالی که این مسئله مربوط بوده به سخنرانی من در زابل. در سخنرانی در آن اجتماع بزرگ مردمی، از جمله مطالبی که گفته بودم این بود که «کسانی که با سخنرانی‌ها، با توئیت‌ها و با مصاحبه‌هایشان باعث التهاب شدند و زمینه‌سازی اغتشاشات را داشتند، باید پاسخگو باشند». صحبت من راجع به اغتشاشات کشور بود و اصلاً موضوع مسجد آنجا نبود.

 

به طور کلّی راجع به شرایط اخیر یک تحلیل مختصری داشتیم. این‌ها هم همین حرف‌هایی بود که ما همیشه در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران می‌گفتیم. این‌ها همان صحبت را واقعاً با کم‌لطفی برداشتند و توئیت کرده بودند! حالا جالب است، بعد که به آن‌ها گفته میشود شما این مطلب را از کجا گفتید؟ میگویند از نقل فلان روزنامه. خب، متن سخنرانی ما هست، صوتش هم هست، شما مطلب را از خود آنجا برداشت می‌کردید؛ بعد هم اگر تذکّر و انتقادی داشتید، به من زنگ میزدید، من در استان بودم، یعنی من در محیط ضیافت شما بودم، مهمان استان شما هستم؛ بنابراین، می‌پرسیدید یا حتّی گله میکردید یا تذکّر میدادید؛ این کار‌ها ربطی به توئیت و طرح در این فضا‌ها ندارد. در هر صورت، این بود که این مسئله هم آنجا مطرح شد که من یک توضیحی دادم. البته بعد هم شنیدیم آن توییت را حذف کردند، امّا دیگر به اندازه‌ی کافی منتشر شد.

 

به صورت خیلی قطعی و مسلّم به شما بگویم که این جریانی که دارد با بی‌انصافی یک روایت غلط و مغشوشی را از فضای داخلی استان مطرح می‌کند، این روایت، ارائه‌ی یک برش مغلوط از یک اقلّ قلیلی است؛ بافت عمومی استان بافتی است که بشدّت به نظام تعلّق خاطر دارد. «بشدّت» که می‌گویم شاید قابل توصیف نباشد. مردم و نخبگان و سران طوایف و آقایان علما و بعضی‌های دیگر از اینکه درباره‌ی استانشان کلمه‌ی «تجزیه‌طلب» استفاده شده است، بشدّت برانگیخته و خیلی ناراحت بودند. طرف میسوخت و مطرح میکرد که در جلسه با ما چنین تهمتی دارد زده می‌شود؛ ما حافظ این مرزیم، ما پایش خون داده‌ایم. گزارش‌های عینی میدادند که اصلاً طایفه‌ی ما برای دفاع از مرز‌های کشور در همه‌ی این سال‌ها از قدیم تا به حال این جوری عمل کرده و بعد برای این کار شهید داده‌ایم. بعد، شهدای سیستان و بلوچستان را مطرح میکردند؛ میگفتند هزاران شهید برای این مرز و بوم داده‌ایم، آن وقت ما میشویم تجزیه‌طلب؟

 

من هم در دو سه جلسه و در گفت‌وگوی تلویزیونی در آنجا صریحاً گفتم که هر کسی گفته غلط کرده گفته؛ یک جا هم گفتم غلط زیادی کرده! درباره‌ی استان شما چنین چیزی یک وصله‌ی ناچسبی است. بله، در استان شما یک گروه ضدّانقلاب متصّل به جریان تجزیه‌طلب وجود دارد، امّا اصلاً ربطی به مردم استان ندارد.

منبع: فرازدیلی

ارسال نظر