توافق صورتگرفته به کشورها دو ماه فرصت داده که سفارتهای مربوطه خویش را بازگشایی کرده و روابطشان را از سر بگیرند. در خاورمیانه «واژگان» هیچگاه مثل خودشان عمل نمیکنند. بدین سبب که رویدادها به هر ترتیبی میتوانند روابط را بار دیگر از مسیر اصلیشان خارج نمایند؛ و حتی اگر همینطوری باشد که ما گفتیم، باز هم نباید ازین واقعیت غافل بود که این تنها یک قرارداد معاملاتیست؛ نه تعهدی که به تحولات سازنده میانجامد. ایران و عربستانسعودی هماره در روابط خود شمشیرهای آخته داشتهاند؛ این دو کشور نه هیچگاه روابطشان دوستانه بوده و نه اعتمادشان به یکدیگر درستوحسابی.
این میان نقش چین، جالبتر است. کشوری طرفدار سیاستهای موازنه اقتصادی؛ که حالا به راحتی به سیاستهای خاورمیانه ورود کرده است. موضوعی که میتوان به آن نیز دیدگاهی اغراقآمیز داشت. معنای این توافق برای چین چیزی جز این نیست که هم عربستانسعودی و هم ایران میخواهند چین را راضی نگه دارند... نه آنکه تصمیم داشته باشند این کشور را به ابرقدرت تازه منطقه تبدیل کنند.
بحران دیپلماتیک به سال ۲۰۱۶ برمیگردد؛ زمانی که عربستانسعودی پس از غارت سفارتش در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد، روابط خود را با ایران قطع کرد. این حملات به دنبال اعدام نمرالنمر، روحانی شیعه دگراندیش، توسط عربستانسعودی، رخ دادند. نقطهعطفی که پس از آن همهچیز به طور مدام بدوبدتر شدند. در سال ۲۰۱۹ نیز پهپادهای ساخت ایران، تأسیسات نفتی را در عربستانسعودی مورد هجوم قرار داده و برای مدتی کوتاه ۶ درصد از تولیدات نفتی جهان را از پا انداختند.
بیشتر بخوانید: نظر قالیباف درباره توافق ایران و عربستان
این دو کشور سالهای متمادی در باب آشتی سخن راندهاند و اخیراً این کار را با فوریتی دوباره به انجام رساندهاند. اولویت عربستانسعودی بیرونکشیدن خویش از جنگ در یمن است... جنگی که در سال ۲۰۱۵ و به دنبال تصرف بخش اعظم این کشور توسط حوثیها (یک گروه شورشی شیعه) آغاز شد.
پس از گذشت هشتسال و به جا ماندن صدها هزار کشته، آنها هنوز بخش اعظم یمن را تحت کنترل خویش دارند. اما اگر این جنگ به تحقق یک هدف کمک کرده باشد، آن هدف نزدیکترکردن ایران به حوثیها بوده است...
سعودیها حالا مشتاقند که با حوثیها به توافقی دست یابند که در ازای توقف حملات موشکی و پهپادی فرامرزی، این گروه را کماکان در قدرت نگه دارد.
آنها ماههاست که از ایران میخواهند حوثیها را به پذیرش وادارد؛ بنابراین توافق عربستان و ایران ممکن است پیشزمینه توافقی جداگانه در یمن شود. این به معنای پایان درگیریها _جنگی که تا پیش از مداخله ائتلاف به رهبری عربستانسعودی، جنگی داخلی بود_ نیست. اما لااقل میتواند مجرایی خروجی برای حفظ چهره به پادشاهی عربستانسعودی ارائه دهد.
ضمن آنکه این توافق میتواند پیامدهایی برای ایران اینترنشنال داشته باشد؛ شبکه تلویزیونی ماهوارهای که در سال ۲۰۱۷ در لندن تأسیس شده و دمی از انتقادات بیامان خود به حکومت ایران دست برنداشته است. رؤسای این کانال ماهوارهای، هرگونه ارتباط مستقیم خود با دولت عربستانسعودی را رد میکنند. اما با این حال دولت ایران از عربستان خواسته است که این کانال را مهار نماید.
درخواستهای ایران از عربستان، پس از اعتراضات ماه سپتامبر شدت بیشتری نیز پیدا کرد. تا حدی که پس از تهدید روزنامهنگاران شاغل در این کانال، پلیس بریتانیا وادار به حفاظت شبانهروزی از آنان شد و نتیجتاً این کانال ماه گذشته اعلام کرد که برنامههای خود را به واشنگتن منتقل خواهد ساخت.
اما هیچیک ازین خبرها نشان از آغاز دوران دوستی و مودت میان ایران و عربستانسعودی ندارد. اختلافات ایدئولوژیک این دو کشور به انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ برمیگردد. سعودیها کماکان نگران برنامههای هستهای و موشکی بالستیک ایران و شبکه نیابتی آن خواهند ماند. ایران نیز به نوبه خود همچنان شاهد دستداشتن اعراب در ناآرامیهای داخلی کشورش خواهد بود.
با این وجود این توافق شاید احتمال بالا گرفتن بیشتر آتش جنگ سرد را کاهش دهد. نتیجهای که یحتمل اماراتمتحدهعرب نیز به آن رسیده است. امارات سال گذشته روابط خود را با ایران به طور کامل احیا کرد؛ روابطی که پس از مورد هجوم قراردادن مأموریتهای عربستان در سال ۲۰۱۶ به شدت کاهش پیدا کرده بودند. سال گذشته امارات متحده عربی از حمله هواپیماهای بدون سرنشین به پایتخت خویش، ابوظبی، ناراحت بود و حالا نگران آن است که با حملات انتقامجویانه اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران مواجه شود.
در واشنگتن، اما تمام این مسائل در وهله دوم اهمیت قرار دارند. تمرکز ایالاتمتحده حالا بر کشوری است که میانجیگر توافقات است، نه بر کشورهای دیگر. مایکل سینگ از مؤسسه واشنگتن برای سیاست صلح خاور نزدیک (یک اتاق فکر)، در توئیتی نوشت:
«تماشای چین در نقش میانجیگر، برای واشنگتن هیچ دلگرمیای ایجاد نمیکند.» ضمن آنکه این اتفاق میتواند برگی برنده برای جمهوریخواهانی باشد که به دنبال نیل به یک هدف هستند: اینکه سیاست خاورمیانهای جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، در حال شکستخوردن است.
آنچه پیش آمده تغییری غیرقابل انکار در نقش چین است. آقای وانگ در سال ۲۰۲۱ برای صلح خاورمیانه، پیشنهاد «طرحی پنجمادهای» را داد؛ پیشنهادی مملو از شعارهای پیشپاافتاده نظیر «حمایت از احترام متقابل» و «حمایت از برابری و عدالت». این سخنان توخالی، خود نشاندهنده میزان نقشآفرینی دیپلماسی چین در منطقه بودند؛ و حالا چین نقش عمومیتری پیدا کرده است.
اما کماکان هشدارهایی در دستورکار است. غالب دیپلماسیها نه در چین، بلکه در عراق و عمان و با تشویق امریکا انجام شده و چین صرفاً حامی توافقات در خطپایانی آنها بوده. حالا تکرار این نقش برای چین باید کار چندان راحتی نباشد. چین با ظرافت تمام، انگشت خود را در منجلاب صلح اسرائیل و فلسطین فرو برده است و کسی انتظار ندارد که او قدرت و طرحی خاص برای بیشتر فروکردن انگشت خود در این باتلاق داشته باشد.
هم ایران و هم عربستانسعودی دلایل خوبی برای دخالت چین دارند. در سال ۲۰۲۱ ایرانیان قرارداد یک «مشارکت استراتژیک ۲۵ ساله» را با چین به امضا رساندند؛ و ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور این کشور نیز از هممیهنانش میخواهد که روابط اقتصادی با پادشاهی میانه را جایگزین روابط با غرب بدانند. در مورد سعودیها نیز باید گفت که آنان در یک نشست سران بلندپایه در ماه دسامبر میزبان شی جینپینگ بودند.
چین بزرگترین شریک تجاری آنان و بزرگترین خریدار نفتشان در جهان است. حالا پس از دو سال رابطه سردی که با جو بایدن دارند، دیگر خیلی به خود زحمت آن را نمیدهند که ثابت کنند پادشاهی عربستان سعودی، دوستان قدرتمند دیگری نیز دارد.
اینجا هر کس به هدف سودی ایستاده است. عربستانسعودی میتواند تنشهایش را با همسایه خویش کاهش دهد. حکومت ایران نیز میتواند از خود چهرهای «پذیرا» برای دیپلماسی به نمایش بگذارد. چین هم میتواند مدعی پیروزی دیپلماتیک شود..
اما نکته اینجاست که تغییری در مسائل بنیادی ایجاد نشده است: این توافق بیشتر به ادراکات (تلقی طرفین) اشاره دارد، تا واقعیتی مسلم.