تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۸

منشأ تورم اخیر کجاست‌؟

علی سرزعیم*

اقتصاد24 - این روزها هر‌از‌گاهی یکی از اقلام مصرفی با افزایش قیمت مواجه می‌شود. در نهادهای حکومتی هر روز بحث یکی از اقلام مطرح است. پریروز بحث افزایش قیمت بلیت قطار بود، دیروز ماکارونی و امروز کالایی دیگر. در این میان دولت و نهادهای حکومتی حداکثر تلاش خود را به کار می‌گیرند تا مانع این افزایش شوند و قدرت قانونی و جزایی نهادهایی چون ستاد تنظیم بازار، سازمان تعزیرات و سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرف‌‌کنند‌گان به کار گرفته می‌شود تا رشد قیمت‌ها مهار شود اما با این همه قیمت‌ها ظاهرا راه خود را می‌روند.

اخیرا تلاش شده تا سایت‌های فروش خودرو، فروش و اجاره‌خانه را از درج قیمت باز بدارند زیرا این تصور می‌رود که سوداگری عاملی در جهت افزایش قیمت این اقلام مصرفی است و باید با استفاده از اقتدار حکومت با این رفتار مقابله کرد تا قیمت‌ها در آن عرصه آرام بگیرد. آیا این شیوه‌ها می‌تواند موثر واقع شود؟

پیش از هر چیز باید یادآور شد که قیمت‌ها اصولا معلول هستند و علت اصلی تحولات عرضه یا تقاضاست. مثل هر چیز دیگری مقابله با معلول اصولا اقدام سنجیده‌ای نیست و منطقی آن است که تغییر در عرضه یا تقاضا را دنبال کرد. البته انکارکردنی نیست که گاه قیمت‌ها دچار حباب می‌شوند اما این حباب‌ها ناشی از افزایش غیرمنطقی سمت تقاضاست که از انتظارات غیرعقلایی‌شکل بر‌می‌خیزد اما انسان‌های عقلانی پیوسته در خطا نمی‌مانند و نهایتا حباب‌ها خالی می‌شوند.
دلیل اینکه اقدامات دستگاه‌های قیمت‌گذاری در مهار قیمت‌ها ناکام است این است که رویکرد این دستگاه‌ها معطوف به نگاه سطح خرد است اما تورم پدیده‌ای مربوط به سطح کلان است.

برای فهم این مساله بگذارید یک مثال بزنیم. نهادهای قانونی یک بنگاه بزرگ یا یک صنعت را ملزم می‌کنند تا قیمت خود را حداکثر ۲۰ درصد افزایش دهند و تهدید می‌کنند که اگر قیمت افزایش بیشتری داشت با جریمه روبه‌رو می‌شوند. بنگاه‌ها به اکراه به این خواست تن می‌دهند اما به تدریج می‌بینند که هزینه‌های آنها با سرعت بیشتری رو به افزایش است و وقتی مدارک لازم را جمع کردند به سراغ دستگاه‌های نظارتی می‌آیند و نشان می‌دهند که هزینه‌ها رشد بیشتری داشته و به دلیل التزام به رشد محدود قیمت در حال زیان کردن هستند و دستگاه ناظر نیز به ناچار به افزایش قیمت تن می‌دهد. در مورد شرکت‌های دولتی و عمومی وضعیت وخیم‌تر است زیرا گاه آنها با وجود زیان‌ده شدن باز هم اجازه افزایش قیمت نمی‌یابند و با این وعده روبه‌رو می‌شوند که دولت جبران زیان آنها را خواهد کرد اما مدیران این بنگاه‌ها می‌دانند که این وعده سر خرمن است زیرا دولت هنوز بدهی خود به پیمانکاران سابق را نداده و چشم‌انداز روشنی برای پرداخت تعهدات دولت در آینده کوتاه‌مدت وجود ندارد.

وقتی نهادهای نظارتی از شرکت‌ها سوال می‌کنند که چرا هزینه‌ها افزایش یافته پاسخ متعارف این است که قیمت ارز افزایش داشته و به همین دلیل قیمت تمام‌شده بالا رفته است. سپس بلافاصله این سوال مطرح می‌شود که سهم اقلام ارزبر چقدر است و حول آنها اختلافات و مباحث شروع می‌شود. همچنین افزایش دستمزد به تبع مصوبه دولت و شورای عالی کار نیز به عنوان یک قلم دیگر عنوان می‌شود و دوباره این بحث مطرح می‌شود که سهم هزینه نیروی انسانی در قیمت تمام‌شده چقدر است. این بحث‌های بی‌پایان نیز گمراه‌کننده است زیرا بازهم این سوال مطرح می‌شود که چرا نرخ ارز و دستمزد افزایش پیدا کرده است؟ ریشه مشکل کجاست؟

معمولا افزایش نرخ ارز را به پدیده‌ای مثل تحریم نسبت می‌دهند و افزایش نرخ دستمزد را به دلیل کاهش قدرت خرید ریال در برابر دلار توجیه می‌کنند که استدلال کاملا درستی نیست. برای اهل سیاست پاسخ اینکه تحریم موجب افزایش نرخ ارز شد قانع‌کننده‌ است اما برای اقتصاددانان این پاسخ قابل‌قبول نیست زیرا اگر تحریم عامل اصلی افزایش نرخ ارز باشد باید بعد از رفع تحریم در برجام قیمت ارز به رقم ۱۰۰۰ تومان باز‌می‌گشت نه اینکه در نرخ ۳۲۰۰ تومان تثبیت شود! بله برجام و رفع تحریم موجب کاهش نرخ ارز از ۳۷۰۰ به ۳۲۰۰ تومان شد اما نتوانست آن را به جای اول خود بازگرداند! از این مثال می‌توان به این مدعای اقتصاددانان پی برد که معتقدند عامل اصلی تورم، رشد نقدینگی است و تحریم صرفا ماشه اثرگذاری را کشیده است! به همین دلیل باز هم پیش‌بینی می‌شود که اگر دوباره تحریم‌های جدید برداشته شود نرخ ارز به رقم ۴۲۰۰ باز‌نگردد!

آنچه تورم در کالاهای مصرفی و افزایش قیمت در بازار دارایی (یعنی ارز، سکه، طلا و سهام) را موجب می‌شود رشد نقدینگی است. عدم تناسب میان کالاها و خدمات موجود در اقتصاد با حجم پول در اقتصاد خود را به شکل افزایش قیمت نشان می‌دهد. بهترین شاخصی که این عدم تناسب را نشان می‌دهد نسبت حجم پول به تولید ناخالص داخلی است. البته این به آن معنی نیست که هر وقت چنین عدم تناسبی وجود داشت بلافاصله نرخ تورم واکنش نشان دهد زیرا ممکن است واکنش تورم با تاخیر ظاهر شود و معمولا واکنش قیمت کالاهای مصرفی و اقلام بازار دارایی نیازمند یک ماشه است که در سال‌های اخیر تحریم ماشه آن را کشیده است!

بیشتر اقتصاددانان در سال ۱۳۹۶ منتظر بروز اثرات تورمی این رشد نقدینگی بودند و آن را امری قطعی می‌دانستند اما مساله و اختلاف در مورد زمان‌بندی ظهور آن و میزان رشد قیمت‌ها بود!

در چنین شرایطی قیمت‌ها افزایش می‌یابند تا دوباره تعادلی بین حجم پول و کالاها و خدمات در اقتصاد برقرار شود. این پدیده یک پدیده کلان است نه یک پدیده خرد، به همین دلیل مقاومت در مقابل آن به امید مهار تورم بی‌فایده است و اگر قیمت محصولات هر صنعتی را تثبیت کنیم پیامدش زیان‌ده شدن آن صنعت خواهد بود.

با این توصیف مشخص می‌شود که چرا قیمت خرما که ارزبر نیست باید افزایش یابد. این سوال که چرا قیمت پراید کمتر از ۲۰ میلیون تومان به ۵۰ تومان رسیده به ترکیب هزینه‌های تولید آن بر‌نمی‌گردد! بلکه به ماهیت آن به عنوان یک دارایی بر‌می‌گردد که در این تخلیه شوک نقدینگی همسان با دیگر دارایی‌ها افزایش قیمت را تجربه می‌کند.

تا وقتی که روند رشد نقدینگی به سبک و سیاق سابق باشد پدیده رشد تورم در کالاهای مصرفی و رشد قیمت در بازار دارایی در اقتصاد ایران ماندگار است. ممکن است سوال شود که علت رشد نقدینگی چیست و چطور می‌شود که ایران نیز به جرگه کشورهایی بپیوندد که تورم تک‌رقمی و قیمت‌های با ثباتی دارند؟

ریشه رشد نقدینگی عمدتا در وجود تعهدات دولت مازاد بر توانایی آن و سپس مشکلات نظام بانکی است. هرگاه این دو مساله در اقتصاد ایران حل شد آنگاه می‌توان از ثمرات آن که ثبات قیمت‌هاست بهره‌مند شد. با این توصیف روشن است که اعتراض‌های پر سروصدا در بلندگوهای مختلف در مورد تورم و گران شدن اقلام مختلف بی‌فایده است زیرا وقتی که مجلس مصوبات هزینه‌زا دارد باید بداند که دارد موجب رشد نقدینگی می‌شود. جلسات مختلف در سطح ارکان دولت برای مهار تورم نیز به همین قیاس بلاموضوع است اگر اصلاحات بانکی جدی گرفته نشود. نتیجه دیگری نیز که از این دیدگاه به دست می‌آید این است که حتی اگر امروز بلافاصله تحریم برداشته شود قیمت‌ها به جای سابق خود بر نخواهد گشت و تنها انعکاس رشد نقدینگی به رشد قیمت کند می‌شود اما لزوما از بین نمی‌رود!

*اقتصاددان

منبع: روزنامه جهان صنعت
ارسال نظر