تاریخ انتشار: ۱۳:۱۴ - ۱۲ شهريور ۱۴۰۲
محمدرضا تاجیک:

اخراج اساتید یا حذف رادیکال نشانه استیصال است

محمدرضا تاجیک، اندیشمند اصلاح طلب می‌گوید: عده‌ای عزم آن کرده‌اند که با هر هزینه‌ای پروژه همگون‌سازی و شبیه‎ سازی دانش و دانشجو و استاد را محقق سازند.

اقتصاد۲۴- یک اندیشمند اصلاح طلب گفت: عده‌ای عزم آن کرده‌اند که با هر هزینه‌ای پروژه همگون‌سازی و شبیه‎ سازی دانش و دانشجو و استاد را محقق سازند.

محمدرضا تاجیک به جماران می‌گوید: تجربه نشان می‌دهد که اساتید و دانشجویان سمپاتی که به دانشگاه تزریق می‌شوند، ممکن است در ابتدا دارای منش و هویت و مواضع ایدئولوژیک خاصی باشند، و سرشار از عصبیت باشند، اما این سنگ‌های خارا به مرور زمان و بعد از چند ترم، صیقل می‌یابند و تیزی‌های آنان گرفته می‌شود و بعد از مدتی تبدیل به کسانی می‌شوند که باید به اخراجشان اندیشید.

مشروح گفت و گو با رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران اصلاحات در پی می‌آید:

برخی سخن از اخراج سریالی اساتید دانشگاه می‌گویند. این اخراج‌ها چه تبعاتی در پی خواهد داشت؟

از نظر من، اخراج اساتید یا به بیان دیگر حذف رادیکال اساتید نشانه استیصال است. استیصال همواره، همراه با نوعی انجماد و بستارمندی و تصلب رادیکال و فزاینده همراه است. نظم و نظامی که دچار استیصال می‌شود از هر چیزی می‌ترسد.


بیشتر بخوانید:ادعای ۲ مسئول عالی رتبه نظام درباره اخراج اساتید و ناتوانی از جلوگیری!


به تعبیر اخوان ثالث، «از سیلی‌زن و از سیلی‌خورده و حتی از تصویر روی دیوار می‌ترسد.» از بی‌آزار می‌ترسد، از آزاردهنده می‌هراسد، از خم ابرو و پیچش مو می‌ترسد، شب می‌ترسد و روز می‌ترسد. چنین قدرتی از آن رو که به این نتیجه رسیده دیگر نمی‌تواند خطی بنویسد که دیگران بخوانند، دیگر نمی‌تواند نوشتار و گفتار خود را در سطوح مختلف جامعه جاری و ساری کند، دیگر نمی‌تواند نگاه و احساس و ذهن مردمان را به تسخیر خود درآورد؛ بر این خیال و وهم می‌شود که مشکل در جایی دور و برون از قلمرو قدرت شکل می‌گیرد، مشکل کسانی هستند که پژواک سخن و صدا و خط آنان نیستند و همچون خرمگسی بر روی نگاه و ذهن دانشجویان و مردمان می‌نشینند، آنان را افسون و به تسخیر خویش درمی‌آورند و امکان امتداد و خوانده‌شدنِ خط را از آنان سلب می‌کنند.

اخراج اساتید بی فرجامی و بدفرجامی را به همراه دارد

به اعتقاد من، مرحله اخراج و حذف رادیکال، مرحله فراتر از آن چیزی است که «آگامبن» آن را مرحله «حذف ادغامی» یا «ادغام حذفی» می‌نامد. در این مرحله، قدرت با تلنگر تجربه واقف می‌شود که دیگر قادر نیست انسان‌ها را در خود ادغام و مستحیل کند. آنان را به رنگ و زبان و مرام و منش خویش بیاراید؛ لذا یک راه در مقابل خود می‌یابد و می‌بیند: راه حذف رادیکال.

اگرچه ممکن است در ذهن رهروان این راه که می‌روند، سوی شهر و باغ و آبادی باشد. اما بی‌تردید این خیال خامی است و این راه جز سوی خرابه و ویرانه نیست، این راه، راه بی‌برگشت و بی‌فرجام و بدفرجامی است، این راه به سوی شهر و باغ و آبادی نیست. این راه به سوی بقا و اعتلای قدرت نیست. این راه به صورت هولناکی سوی دره‌های دهشتناک نابودی است.

استاد و دانشگاه محدود به نهاد نیست

تمرکز و خالص‌سازی و خودی‌سازی قدرت که از چند سال پیش آغاز شده، مبتنی بر یک هراس بزرگ معطوف به بقاء است. امروز برای بسیاری کاملا واضح و مبرهن است که عده‌ای عزم آن کرده‌اند که با هر هزینه‌ای پروژه همگون‌سازی و شبیه‎ سازی دانش و دانشجو و استاد را محقق سازند. ولی چالشی که با آن مواجه‌اند این است که امروز نهاد دانش و دانشگاه محدود و محصور به فیزیک و مکان و نهاد خاص نیست؛ امروز استاد و دانشگاه محدود و محصور به نهاد رسمی نیستند.

امروز تمام جامعه، تمام ساحت جامعه تبدیل به دانشگاه شده است. امروز از کوچکترین سلول جامعه دانش می‌جوشد یا به تعبیر زیبای «رانسیر»، «امروز با معلم‌هایی مواجه هستیم، که بدون کلام می‌آموزند و آگاهی را نشر می‌دهند.» امروز آن پسربچه و دختربچه‌ای که در سطل زباله روزی خود را می‌جویند، معلم و استاد جامعه هستند. آنان با سکوتشان و بدنشان و رنجشان و نگاهشان از بی‌عدالتی‌ها، کژکارکردی‌ها، سوء‌مدیریت‌ها، فسادها، ناکارآمدی‌ها و... با ما سخن می‌گویند. با این اساتید چه باید کرد؟ شاید بگویند آنان را نیز باید از جامعه اخراج کرد.

بنابراین، حذف استاد و دانشجو به هیچ وجه نمی‌تواند درِ رحمتی به روی اصحاب قدرت بگشاید و مرهمی بر زخم‌های مشکلات آنان بگذارد. زیرا حل مشکل در گرو اخراج «دانش» و «معرفت»، از یک سو، و اخراج هر آنکس که به نحوی از انحاء در نقش دانشجو و استاد ظاهر می‌شود است. تا وقتی دانش هست، دانشجو و استاد هست، و تا وقتی این سه هستند آگاهی و نقد هست.

**اشاره داشتید با حذف اساتید نمی‌توان مشکل را حل کرد. یعنی به نظر شما با حذف اساتید بیشتر مشکل را به وجود می‌آوردند؟

از یک نگاه بیرونی طبیعتاً اینطور است، ولی باید وارد زیست‌جهان کسانی شد که مجری چنین تدبیری هستند. مشکل در ساحت این زیست‌جهان رخ می‌دهد. کارگزاران در زیست‌جهانی می‌زیند که به حکم آن این نوع اساتید صدای بیگانه هستند و بقای قدرت آنان را با چالش مواجه می‌کشند. این نوع اساتید صدای متفاوت از صدای قدرت را ترویج می‌دهند، این نوع اساتید مثل خرمگسی (همچون سقراط) هستند که روی ذهن دانشجو می‌نشینند و او را منحرف می‌کنند.

بنابراین، باید حذف شوند، کسانی که نقش خرمگس یا نقش واسطه‌های صدای دیگران را بازی می‌کنند باید جام شوکران را بنوشند، باید اساتید اهلی و دست‌آموز، هر چند با عمق علمی و نظری و تجربی کمتر، جایگزین اساتیدی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند پژواک صدای حاکم در دانشگاه‌ها باشند، بشوند. اما اینان سخت غافلند عمارتی که می‌کنند، آن عمارت نیست ویران می‌کنند و غافلند که دیری نخواهد پایید که همان اساتید و دانشجویان خودی را باید مشمول و موضوع طرح اخراج خود قرار دهند، زیرا در مواجهه با دانش و معرفت دچار دگردیسی حال و احوال شده‌اند.

تجربه نشان می‌دهد که اساتید و دانشجویان سمپاتی که به دانشگاه تزریق می‌شوند، ممکن است در ابتدا دارای منش و هویت و مواضع ایدئولوژیک خاصی باشند، و سرشار از عصبیت باشند، اما این سنگ‌های خارا به مرور زمان و بعد از چند ترم، صیقل می‌یابند و تیزی‌های آنان گرفته می‌شود و بعد از مدتی تبدیل به کسانی می‌شوند که باید به اخراجشان اندیشید.

منبع: جماران
ارسال نظر