تاریخ انتشار: ۱۲:۳۷ - ۰۷ مهر ۱۴۰۲

پشت‌پرده بلای اقتصادی که بر سر مردم آوار شد

امان‌الله قرایی‌مقدم جامعه‌شناس می‌گوید: طی سال‌های ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ فاصله اعتراض‌ها از ۸ سال به ۲ سال رسیده است. دلیل این است مردمی که شکم‌شان گرسنه است، تا به حق‌شان نرسند، دست بردار نیستند، زیرا مشکلات معیشتی همه چیز را از ریشه در هم کوبیده و در هم می‌نوردد.

اقتصاد۲۴- امان‌الله قرایی‌مقدم جامعه شناس در گفتگو با رویداد۲۴ به بررسی تبعات سهمگین و غیرقابل جبران به‌هم ریختگی اقتصادی در لایه‌های مختلف جامعه پرداخته است. بخش‌های مهم این گفتگو در ادامه می‌آید:

* جنگ، رفاه، دعوا، دوستی، رفاقت و... تحت تاثیر حسیات و مادیات است. یعنی این ظاهر است که شخصیت را تعریف می‌کند و مادیات است که دوستی‌ها را جدی یا غیرجدی می‌کند. از نظر جامعه‌شناسی چنین دنیایی، دنیای بیگانه‌ها است. دنیای بی‌حسی و دنیای بی‌تفاوتی است. دنیای بی‌تفاوتی و دنیای بی‌هویتی است که نمونه‌اش را می‌توانید در تهران ببینید. وقتی سال ۸۶ یک دختری از پل مدیریت به پایین پرت شد و کشته شد، یک نفر جلو نرفت. یا وقتی در متروی بازار جمعیتی با هم پیاده می‌شوند، به صورت هم نگاه نمی‌اندازند. این نشان می‌دهد که مادیات همه چیز را در بر گرفته است.

* اشخاص قدری ارزش دارند که ماشین‌شان، خانه‌شان و ... گران‌تر باشد. همچنین در چینن دنیایی بر اثر تاثیر مادیات تضاد‌های مختلف شکل می‌گیرد و اختلاف‌ها، چه خانوادگی، چه زن و شوهری، چه دوستی و رفاقت خودنمایی می‌کنند. چون مردم برای به دست آوردن مادیات هر کاری می‌کنند.

* تاثیر مادیات در جنگ‌ها هم زیاد است. هیتلر برای رسیدن به چه چیزی جنگ کرد؟ در واقع جنگِ دنیا جنگ مادیات است. در دنیای مادیات برادری، خواهری، دوستی و ... معنا ندارد و همچنین خودکشی بالا می‌رود، آمار طلاق روزافزون می‌شود، اعتیاد، دزدی و ... هم همه‌گیر می‌شوند. در کل انسان مصلحت‌گرا می‌شود و فقط به خودش فکر می‌کند و بس!

* تئوری مارکس می‌گوید، اصلِ انقلاب ریشه در «مادیات» دارد و این اقتصاد است که شکاف طبقاتی را بالا می‌برد. در چنین موقعیتی مردم این حس را پیدا می‌کنند چیزی برای از دست دادن ندارند و در نتیجه «انقلاب» را راهی برای خلاص شدن از فقر می‌دانند، اما این امر برای جامعه هزینه سیاسی و روحی و روانی زیادی دارد. هزینه اجتماعی‌اش هم عیان است. به قول سعدی «هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید» کسی که گرسنه است، دین و ایمان ندارد؛ بنابراین مسلم است، گرانی، تورم، شکاف طبقاتی و سوءاستفاده‌ها، هزینه زیادی برای حاکمیت در پی خواهد داشت.

* مارکس جامعه را در حالی به سه طبقه تقسیم می‌کند که در واقع شش طبقه داریم. «وارنر» جامعه‌شناس آمریکایی در کتاب «جامعه‌شناسی طبقات» می‌گوید جامعه به شش طبقه تقسیم می‌شود. یعنی طبقه‌های بالا، متوسط و پایین هر کدام دو طبقه هستند. یعنی طبقه بالا از طبقه‌های بالایِ بالا و بالای متوسط، طبقه متوسط از طبقه متوسطِ بالا و متوسطِ پایین و همچنین طبقه پایین از طبقه پایین متوسط و طبقه پایینِ پایین تشکیل می‌شوند که پایینِ پایین همان گورخواب‌ها هستند.


بیشتر بخوانید: آخرین تصمیمات دولت و مجلس درباره قیمت و سهمیه بنزین


* الان وضعیت اقتصادی در ایران طوری شده است که طبقه متوسطِ پایین به طبقه پایین ریخته شده است که این سپر مقاومتی اعتراض‌های اقشار ضعیف را در قبال طبقه بالا ضعیف می‌کند. چون طبقه متوسط یک سپر مقاومتی است که نمی‌گذارد طبقه پایین حرکت کنند و طبقه بالا را از ببین ببرند. وقتی طبقه متوسط پایین به طبقه پایین ریخته می‌شود، چون طبقه متوسط آگاهی دهنده و روشنگر است و مردم را با مشکلات اجتماعی آشنا می‌کند. پس، چون وضع معیشت‌شان فرو ریخته است، به مخالف تبدیل می‌شوند و در نتیجه، گرانی و تورم سپر مقاومتی طبقه‌های پایین را برای فروریختن طبقات بالا ضعیف می‌کند.
ناامیدی عمومی باعث می‌شود، طبقات محروم بفهمند که طبقه‌های بالا به دردشان نمی‌رسند

* از نظر سیاسی طبق گفته مارکس ناامیدی عمومی باعث می‌شود، طبقات محروم به این امر آگاه شوند که طبقه‌های بالا یا حاکمیت به دردِ حال‌شان نمی‌رسند که این عاملی برای اعتراض‌های عمومی است. همانطور که در جامعه شاهد بودیم طی سال‌های ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ فاصله اعتراض‌ها از ۸ سال به ۲ سال رسیده است. دلیل این است مردمی که شکم‌شان گرسنه است، تا به حق‌شان نرسند، دست بردار نیستند.

* به خدای احد و واحد قسم همین امروز در اول خیابان نیاوران دیدم که یک آدمی در جوی آب خوابیده بود. خب! این آدم دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. اصلِ اقتصادی و تامین معیشت، نه برادری می‌شناسد نه خواهری، نه دوستی و رفاقت و نه زن و نه شوهر و نه... در واقع مشکلات معیشتی همه چیز را از ریشه در هم کوبیده و درهم می‌نوردد.

* درآمد اکثریت جامعه الان چقدر است؟ خیلی از مردم در حال طی کردن روزمرگی هستند و هیچ امیدی به آینده ندارند. پس از نظر اجتماعی، از نظر سیاسی، از نظر روحی و روانی و همچنین از نظر خانوادگی با نوعی بحران روبرو هستیم که فرار مغز‌ها یکی از بدیعی‌ترین آثار چنین حالتی است. تمام تضاد‌هایی که در جامعه وجود دارد. از عصبانیت‌ها، از پرخاشگری‌ها، از چاقوکشی، اعتیاد، طلاق و... همه بر اثر عوامل اقتصادی است.

منبع: رویداد24
ارسال نظر