تاریخ انتشار: ۰۰:۵۵ - ۰۸ بهمن ۱۴۰۲
اقتصاد ۲۴ گزارش می‌دهد؛

بیکار کیست و به چه کسی اطلاق می‌شود؟/ تعریف بیکاری در اقتصاد کلان

یکی از رسالت های اقتصاد کلان، پایین آوردن نرخ بیکاری است. این نرخ از تقسیم تعداد افراد بیکار بر تعداد فعالان بازار کار محاسبه می‌شود و برای توضیح درصدی، آن را در ۱۰۰ ضرب می‌کنند.

اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: «بیکار» در اقتصاد به فردی گفته می‌شود که در سن کار (۱۵ تا ۶۵ سال) جویای کار باشد، اما شغل یا منبع درآمدی پیدا نکند. از انواع بیکاری می‌توان به ساختاری، اصطکاکی، طبیعی، فصلی، آشکار، پنهان، ناشی از دوره‌های تجاری و... اشاره کرد.

اقتصاد کلان به بررسی متغیر‌های کلان می‌پردازد؛ متغیر‌های کلی مانند سطح تولید، سطح عمومی قیمت‌ها، بیکاری، تورم، رشد اقتصادی، بازار سهام، بهره و ارز است. یکی از متغیر‌هایی که در اقتصاد کلان به بررسی آن پرداخته می‌شود و تعیین دقیق آن، نقش به‌سزایی در اتخاذ سیاست‌های اقتصادی ایفا می‌کند، بیکاری است.

بیکاری از مسائل عمده اقتصاد کلان است، که به‌ صورتی کاملا مستقیم و پررنگ، بر یکایک افراد جامعه اثر می‌گذارد. از نظر اکثر مردم، از دست دادن شغل، به‌ معنی پایین آمدن سطح زندگی، مستهلک شدن پول کنارمانده جهت هزینه زندگی، از دست رفتن عقل و خرد، از دست رفتن عزت و آبرو و ایجاد فشار‌های روانی است.

اهمیت نرخ بیکاری

بیکار (Unemployed) شامل کسانی است که شاغل نشده‌اند و آماده کار هستند و اخیراً برای یافتن شغل، دست به جستجو زده‌اند. این گروه همچنین شامل افرادی می‌شود که منتظر فراخوان برای بازگشت به شغلی که آن‌ها را اخراج کرده بود، هستند. احتمالاً نرخ بیکاری یکی از مهم‌ترین شاخص‌های شناخته‌شده بازار کار (Labour Market) است. نرخ بیکاری حکایت از عدم استفاده کافی از نیروی کار عرضه شده دارد. یعنی نرخ بیکاری عدم توانایی اقتصاد را جهت به وجود آوردن اشتغال برای افراد متقاضی آن با وجود در دسترس بودن آن‌ها و جستجوی فعالانه آن‌ها برای یافتن شغل را نشان می‌دهد.

نرخ بیکاری و اقتصاد کلان

به گزارش اقتصاد۲۴، رسالت دیگر اقتصاد کلان، پایین آوردن نرخ بیکاری است. این نرخ از تقسیم تعداد افراد بیکار بر تعداد فعالان بازار کار محاسبه می‌شود و برای توضیح درصدی، آن را در ۱۰۰ ضرب می‌کنند، اما چه افرادی فعالان بازار کار نامیده می‌شوند؟ بیکاری یک شاخص اقتصادی حیاتی است، زیرا بیان‌کننده ناتوانی نیروی کار در به دست آوردن شغل است. اقتصاد، با بیکاری بالا رشد و تولید کمتری به خود می‌بیند. از سوی دیگر، نرخ پایین بیکاری بیان می‌کند که اقتصاد تقریباً با تمام ظرفیت خود، کالا‌ها را تولید می‌کند، خدماتی ارائه می‌دهد، خروجی قابل قابل ملاحظه‌ای دارد و استاندارد‌های زندگی در حال رشد است. 


بیشتر بخوانید: بحران بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در کشور / فهم غلط دولت از اشتغال و بیکاری در ایران


البته نرخ بسیار پایین بیکاری نیز به معنای داغ شدن بازار نیروی کار و نشانه‌هایی برای فشار‌های تورمی است. این مسئله می‌تواند دوران سختی برای مشاغلی باشد که به کارگران اضافی نیاز دارند. تمامی افرادی که طبق تعاریف جهانی در سنین کار هستند، جزو فعالان بازار به حساب می‌آیند. با این تفاسیر، طبیعتاً کودکان و بازنشستگان که خارج از سن کار هستند از این مجموعه مستثنی می‌شوند. طبق تعریف ILO فردی که در هفته یک ساعت شاغل باشد، دیگر بیکار محسوب نمی‌شود، بنابراین با این تعریف، افرادی که کاری پاره‌وقت دارند نیز شاغل به حساب می‌آیند.

نرخ بیکاری هیچ‌وقت نمی‌تواند صفر باشد و دلیل آن نیز از انواع بیکاری‌ها نشات می‌گیرد که برخی از آن‌ها را نمی‌توان حذف کرد.

انواع بیکاری

•    بیکاری اصطکاکی: در مدت زمان بین دو اشتغال در هنگام تغییر شغل
•    بیکاری فصلی: زمانی‌ که تقاضا برای کاری در فصل مشخصی وجود نداشته باشد، مثلاً برخی آموزگاران که در تابستان نمی‌توانند تدریس کنند یا کشاورزان و کارگران ساختمانی.
•    بیکاری پنهان: وقتی است که شخص به کاری مشغول است و منبع درآمدی دارد، اما کار او در اقتصاد کشور اثر مثبت ندارد.
•    بیکاری ادواری: زمانی رخ می‌دهد که رکود گریبان اقتصاد را گرفته باشد که در این حالت باید با استفاده از سیاست‌های کلان اقتصاد این تورم را کنترل کرد.
•   بیکاری ساختاری: بیکاری که به علت ساختار‌های اقتصادی رخ می‌دهد، گاهی بیکاری فصلی را در این دسته قرار می‌دهند. سیاست‌ها و انگیزه‌های نهادی دائمی یا بلندمدت در اقتصاد یک کشور می‌تواند منجر به بیکاری شود. به چنین بیکاری، بیکاری سازمانی می‌گویند. برخی از عوامل منجر به بیکاری سازمانی عبارتند از:
•    سیاست‌های دولت
•    افزایش بیش از حد حداقل حقوق
•    قوانین محدود کننده مجوز‌های شغلی
•    استخدام تبعیض آمیز
•    نرخ بالای اتحادیه‌ها

بازه زمانی بیکاری در اقتصاد

به علت تاثیر دوره بیکاری بر نگرش ما راجع به آن، اقتصاددانان زمان و منابع زیادی را به مطالعه داده‌های مربوط به دوره‌های بیکاری، اختصاص داده‌اند. با این تحقیقات، آن‌ها به نتایجی دست یافته‌اند که مهم، مبهم و تا حدودی متناقض است. اغلب دوره‌های بیکاری کوتاه‌مدت هستند و بیشتر دوره‌های بیکاری در نظرگرفته شده در زمان معین، بلندمدت به حساب می‌آیند.

برای درک چگونگی صحت این گزاره به این مثال توجه کنید. فرض کنید که برای انجام سرشماری به مدت یک سال، هر هفته به دفتر دولتی بیکاران رجوع کرده باشید. هر هفته مشاهده کرده‌اید که چهار فرد بیکار در آن‌جا وجود دارند. سه نفر از این بیکاران در طی سال ثابت باقی می‌مانند و فرد چهارم هر هفته تغییر می‌کند.

سخن آخر

نرخ بیکاری، اگرچه یک شاخص دارای تاخیر است، اما نباید بدیهی تلقی شود. این امر به اندازه سایر شاخص‌های اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم، نرخ بهره و ... حیاتی است. اشتغال یکی از عوامل اصلی پیشرفت اقتصاد‌ها است. اقتصاد‌هایی که نرخ بیکاری بالایی دارند به شدت آسیب می‌بینند. با توجه به دیدگاه سرمایه گذاران و معامله گران، باید مراقب نرخ این شاخص بود و آن را به عنوان یک ابزار تأییدیه قدرتمند درنظر گرفت.

ارسال نظر