اقتصاد۲۴- قافیه چو تنگ آید، شاعر به جفنگ آید" این جملهها و ضرب المثلها در ادبیات ما چه غوغایی میکند و گویا این جملات برای امروز ما و حکایت بعضی از سیاسیون ما ساخته شده است. زیاد از این مقدمه تعجب نکنید کم کم برایتان میگوییم ماجرا چیست و از کجا آب میخورد.
از تراکت و بنر تا تبلیغات مجازی
شاید اگر ۲۰ سال پیش بود با صدای گرومپ گرومپ انتخابات از خانه خارج میشدید آنچه جلوی چشمتتان به صف میشد بنرها و تراکتهایی بود که عکس کاندیداها روی آن نقش بسته شده بود و جملات پرطمطراق و خوش رنگ و لعاب در آن خودنمایی میکرد؛ حالا اگر جیب متقاضیان رای، لبریز شده بود و به قول معروف با «چپ پر» به میدان رقابت آمده بود از کاغذهای گلاسه و پر زرق و برق استفاده میکرد و نهایتا cdها و dvdهایی از سخنرانیها و رزومه و ... در بین جمعیت توزیع میشد. اما از وقتی شبکههای اجتماعی از اینستاگرام و توئیتر و تیک تاک و ... جای خودش را در بین مردم باز کرد سکانسهایی را شاهدیم که معلوم نیست باید بابت تماشای آن بخندیم، گریه کنیم یا تعجب کنیم؟!
غمزه هایِ انتخاباتی!
چادر به سر، حرکت آهسته فیلم پردازش شده، افکتهای سینمایی و آهنگهای اساطیری؛ همه اینها در کلیپ تبلیغاتی خانم سیاستمدار، چه غوغایی میکرد؛ اصلا اگر اهل سیاست نباشید و خود را بی خبر از امروز و دیروز و فردای انتخابات در نظر بگیرید، از این همه افکت یکجا در عجب میمانید که هدف این کلیپ با چین و چرخش چادر که با آهنگی ملی- مذهبی عجین شده است در چیست؟
پاسخ به این سوال واضح است؛ به هر حال در هر انتخابات برگ برنده با کسی است که بتواند قشر خاکستری یعنی همان افرادی که هنوز تکلیفشان با انتخابات مشخص نیست را جذب کند؛ البته این کلیپ اساطیری به جای آنکه در قلب و روح افراد نفوذ کند، شده بازار خنده برای کاربران شبکههای اجتماعی.
«نادر و باقر» قبل و بعد از انتخابات
پرچم جمهوری اسلامی پشت سرش، با پیراهنی یقه بسته و عینکی گرد، پشت تریبونی که نشان از جسارت دارد، صدا را پشت سرش میاندازد و فریاد میزند «نه میگوییم باقر را فلان جا بگذارید، نه میگوییم نادر باید فلان جا باشد» این حرفها را با چنان آتشی از هیجان و سوز و گداز به زبان میآورد که انگار برای اولین بار است که این حرفها دمادم انتخابات در گوش این مردم خوانده میشود و انگار کسی از فردای انتخابات و بر باد رفتن وعدهها خبر ندارند.
رفتارهای انتخاباتی چنان در حال رقم خوردن است که همه انگشت به دهان میمانیم آیا تا این حد تصور میشود که مردم بی اطلاع و ناآگاه هستند که نمیدانند در گود زد و بندها چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن دست و جیب نادرها و باقرها چهها که بر سرشان نمیآورد؟!
بیشتر بخوانید:سکوت جامعه ۱۰ روز مانده به انتخابات/ درصد مشارکت مردم در انتخابات چقدر است؟
اما به قول معروف «دردا و دریغا» از این بازیهایی که در دایره رقابت قدرت و سیاست نهفته است و قرار است افرادی را مقهور این بازی شوند بدون آنکه بدانند چه رازها نهفته است.
رستم و اسفندیار هم وارد انتخابات شدند
کلیپی دیگر در بین کاربران اینستاگرام وایرال میشود و در بین کاربران توئیتر حسابی به یک بحث داغ تبدیل میشود؛ مضمون کلیپ هم نوایی است که از رستم و اسفندیار میگوید و قد و قامت آقای کاندیدا را در جلد اساطیر داستانهای ایرانی توصیف میکند که آهنگهای محلی هم چاشنی آن شده است تا شاید غوغایی به پا کند و در این بازار کساد انتخابات که هر روز بیشتر از روز قبل از سکه میافتد، صاحبانی و هواداری پیدا کند.
جالب اینجاست که کاندیدای مورد نظر با چنان لبخندی در این کلیپها ظاهر میشود که انگار در قالب یک معشوق درآمده و قرار است دل از هزاران عاشق سینه چاک خود ببرد؛ به خیال خودشان هم عجب فضای مجازی را ترکانده اند و حالا فوج فوج مردم هوادار به پای صندوق رای میآیند تا شیر ژیان و رستم دستان را به میدان بهارستان بفرستند و دیگر تمام و کمال از این تبلیغات سود و فایده خود را برداشت کنند و با همین تفکر، روزگار انتخابات را سپری میکنند.
بازار ظاهرسازی داغ است داغ!
بازار چفیهها این روزا حسابی داغ میشود؛ حال برای بدست آوردن دل مردم مذهبی و قشر انقلابی و البته طیفی از سیاسیون خاص لیست به دست، یا عقاید خاص خودشان معلوم نیست؛ اما حکایت انتخابات گذشته نشان داده ظاهرسازیها با توسل به ابزارهای اعتقادی کم نیست و البته بازیگردانها در عرصه انتخابات نیز نظر لطفی به این افراد داشته اند و همین موضوع باعث شده است تا آنانکه عنایت خاصی به این روش و منش داشته اند در واقع چشمکی به سرگروهها بزنند که مبادا در این بازار مکاره از قلم بیفتند و فراموش شوند.
از سفرههای میلیاردی تا اجاره شناسنامه
ماجرای تبلیغات و دُر و گوهرهایی که از دهان کاندیداها بیرون میآید تا بتوانند در فضای مجازی هواخواه پیدا کنند فقط به همین کلیپها و غمزههای انتخاباتی ختم نمیشود حالا باید مردمی که زیاد اهل اینستاگرام و توئیتر نیستند درک کنند که این آقا و خانم نماینده قرار است چه کنند.
آقایان و خانمهای کاندیدا، اما راحتترین مسیر را میروند و دست به جیب میشوند، برای همین هم سفرههای رنگین با غذاهای باب میل پهن میشود تا تحسین فقیر و غنی را برانگیزد؛ بماند که صف اول را اغنیا اختصاص میدهند تا اگر کفگیر به ته دیگ رسید اسپانسرهایی هم برای خود دست و پا کنند تا خدایی ناکرده از رقیبشان در محله پایینی یا چند کوچه بالاتر عقب نیفتند.
عجایب انتخابات کم نبوده و نیست اگر نگاهی به سبک و سیاق قبلیها بیندازیم متوجه میشویم بازار داغ تبلیغات فقط به همین کلیپها و جولان دادن در فضای مجازی و حتی شام و ناهار دادنها ختم نمیشود و هرچه به روز موعود نزدیکتر میشود رفتارهای خارق العاده و عجیب هم اوج میگیرد و پول پاشیها به حد کمال میرسد تا جایی که روز انتخابات شناسنامه کرایه میکردند و مبلغ قابل توجهی برای این کار پرداخت میکردند تا شاید ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند اسم کاندیدایی از درون یک صندوق بیرون بیاید.
اما واقعیت این است که دیگر کار از کار گذشته و اگر زمانی عقلها در چشم بود و هر کسی بیشتر پول خرج میکرد صاحب مقام میشد، امروز دیگر با اطلاعات و دادههایی که در فضای مجازی و اینترنت در اختیار مردم قرار میگیرد این اقدامات و این غمزههای انتخاباتی فقط میتواند بساطی برای طنازی و گاهی هم آغشته به خشم شود.
مردم خاصه نسل جدید میبینند، فکر میکنند و تصمیم میگیرند.