تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ - ۲۴ اسفند ۱۴۰۲

در گفتگو با مقصود فراستخواه مطرح شد:معیار‌های تمایز بخش میان روزنه گشایان با جبهه اصلاحات/رادیکال‌های دو طرف در تله سیاسی

اگر این گونه اوضاع پیش برود، شاید بعید نباشد ملت ایران نخستین ملتی باشد که بخواهد در ۵ دهه دو انقلاب انجام بدهد، در صورت وقوع چنین مخاطراتی اوضاع نسل‌های آتی ما واقعا بسیار پیچیده خواهد شد. ولی همچنان امید در نومیدی داریم. چون در ایران نوعی نبوغ بقاء وجود داشت، که باعث شده چند هزار سال پایداری داشته باشد، اما بیم آن می‌رود که به شکل خیلی تناقض آمیزی این نبوغ بقاء، به جنون زوال استحاله پیدا کند. پس ممکن است در، دوسویه نبوغ بقا و جنون زوال یک پیچش‌های خیلی خطرناکی داشته باشیم.

اقتصاد ۲۴- فروزان آصف نخعی: دکتر مقصود فراستخواه جامعه شناس و دبیر علمی میز آینده پژوهی آموزش عالی در مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، در گفت و گویی در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین در باره وضع موجود states quo و خطر‌هایی که ایران را تهدید می‌کند سخن گفت و تاکید کرد: «وضع موجود تولید رضایت عمومی نمی‌کند به ویژه آنچه از سوی تندرو‌ها و نواصولگرایان مطرح می‌شود، نه عادلانه، نه آزادمنشانه، نه اخلاقی و نه معنا دار است؛ و علاوه بر این‌ها بدون آن که به پایداری لازم sustainability منتهی شود، برای مردم تولید رنج می‌کند.»

این استاد دانشگاه با اشاره به این که «در حال حاضر قدرت و فرماسیون قدرت، با توجه به منافع، رانت ها، اساسا ایدئولوژی‌های رادیکالیستی تولید می‌کند» گفت: «ویژگی اصلی ایدئولوژی‌های رادیکالیستی، نیز وجه غیریت ساز آن‌ها است. دشمن تعریف می‌کنند و به نوعی به بازنمایی دشمن می‌پردازند. طرد اجتماعی نیز سازوکار و مکانیزم آن است.»

او در سخنانش تولید و بازتولید این وضعیت را به یک غفلت سیستماتیک وابسته دانست که ریشه اش ناشی از آنتروپی و کهولت است. او ادامه داد: «اساسا تئوری مرگ سیستم‌ها به تسلط کهولت و تقویت و تولید عوامل مرگ و میرایی در سیستم اشاره می‌کند، اما این که کسی بر اساس شرارت اراده گرایانه، این اقدامات را صورت بدهد، این گونه نیست. سیستم در گردونه غفلت سیستماتیک قرار می‌گیرد و در این غفلت سیستماتیک مدام، عوامل تصادفی دست به دست هم می‌دهند تا این سیستم را از درون سست و روز به روز ضعیف کنند تا جایی که حتی گاهی solution هایشان هم تبدیل به problem می‌شود.»

فراستخواه سپس به یک نکته دردناک اشاره می‌کند؛ او می‌گوید، «وضع موجود نه تنها درون خود، مهمتر از آن در برابر خود هم ایدئولوژی‌های رادیکالیستی ایجاد و مدام آن را بازتولید می‌کند. ما بحثی داریم در حوزه متدولوژی، که منطق موقعیت و تحلیل میدان را در آن مورد بررسی قرار می‌دهیم. از این منظر نه وضع موجود و نه مخالفانش برای ایران نه تنها پایداری ایجاد نمی‌کنند بلکه ایدئولوژی‌های رادیکال از دو سو این سرزمین را تهدید می‌کنند.»

از این منظر فراستخواه نتیجه گیری می‌کند که «ایران در آستانه یک وضعیت رادیکال یا به نظر برخی در آستانه یک وضعیت انقلابی قرار دارد که اگر نتوانیم با عقلانیت و آینده اندیشی همه جانبه نگر و واقعگرایی انتقادی با این وضعیت مواجه بشویم، ایران درخطر خواهد افتاد.»


بیشتر بخوانید:  مُهر تایید خاتمی بر راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات /تکلیف «لیست اصلاح طلبان» مشخص شد؟


این استاد دانشگاه سپس به "تله سیاسی" موجود و سابقه تاریخی آن اشاره کرد و گفت: «ابتدا ایران در دهه ۱۳۵۰ به این وضعیت دچار شد. غفلت سیستماتیک باعث شد، حتی نخبگانی هم که قانونگرا، ملی گرا و نوعا در تفکر، استراتژی و مشی سیاسی افرادی رفرمیست بودند، و نه انقلابی، با تبدیل سیاست به موضوعی حیثیتی، به ناگزیر به امواج شرایط انقلابی، غلت خوردند، و حتی صدا‌هایی مثل صدای غلامحسین صدیقی و امثال او به گوش نرسید. معدود بودند کسانی که مانند ایشان تحت تاثیر روند حیثیتی شدن سیاست قرار نگرفته باشند.»

فراستخواه افزود: «اگر این گونه اوضاع پیش برود، شاید بعید نباشد ملت ایران نخستین ملتی باشد که بخواهد در ۵ دهه دو انقلاب انجام بدهد، در صورت وقوع چنین مخاطراتی اوضاع نسل‌های آتی ما واقعا بسیار پیچیده خواهد شد. ولی همچنان امید در نومیدی داریم. چون در ایران نوعی نبوغ بقاء وجود داشت، که باعث شده چند هزار سال پایداری داشته باشد، اما بیم آن می‌رود که به شکل خیلی تناقض آمیزی این نبوغ بقاء، به جنون زوال استحاله پیدا کند. پس ممکن است در، دوسویه نبوغ بقا و جنون زوال یک پیچش‌های خیلی خطرناکی داشته باشیم.»

دبیر علمی میز آینده پژوهی آموزش عالی پس از تحلیل جامعه، به تحلیل سطح نخبگانی خارج از حاکمیت با دو برنامه متمایز اشاره کرد که هر یک برنامه جداگانه‌ای در مواجهه با وضع موجود دارند. ب او در ادامه بر روی این دو برنامه متمرکز شد؛ از نظر او این دو برنامه عبارتند از: ۱- نخست برنامه تغییر برای توسعه و ۲- برنامه توسعه برای تغییر. لازم به ذکر است که نقش هواداران برنامه توسعه برای تغییر در جبهه اصلاحات به نیرو‌های روزنه گشا معروف شد.

فراستخواه تاکید کرد که این دوبرنامه هر دو تغییر و هر دو توسعه می‌خواهند. ولی ترکیب و صورتبندی شان متفاوت است.

او در ادامه با دسته بندی معیار‌های تمایزبخش میان دو برنامه، به بیش از ۲۰ شاخص اشاره کرد. او در ارتباط با معیار ارجحیت، در دو برنامه تغییر برای توسعه و توسعه برای تغییر گفت: «هواداران تغییر برای توسعه، گمان می‌کنند میدان عمل، تنها میدان سیاسی و در این میدان اکت، فقط اکت سیاسی است، اما هواداران توسعه برای تغییر خود را محدود به امر سیاسی نمی‌کنند. بلکه تاکید می‌کنند توسعه در امر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، رسانه ای، و ... باید دنبال شود تا ثمر بخش باشد.»

فراستخواه با اشاره به این که در کلاس و جلسه عمومی کتابخوانی، شق دوم را دنبال می‌کند افزود: «فعالیت‌هایی نظیر تعلیم و تربیت حرفه ای، عضویت در یک صنف، و مجمع عمومی همسایه‌ها و تلاش برای بهبود زندگی آنان، از جمله امور شق دوم هستند.»


بیشتر بخوانید: روزنه‌گشایان بازی خوردند، چون هیچ نشانه ایی برای گشایش روزنه وجود نداشت/ آقای خاتمی تصمیم درستی گرفت


او دومین معیار و ملاک را «پیش فرض assumption ضمنی در «تغییر برای توسعه» و «توسعه برای تغییر» دانست و افزود: «پیش فرض تغییر برای توسعه فقدان‌ها و انسداد را عمده می‌کند، و این که تا انسداد از میان نرود، توسعه صورت نمی‌گیرد، از این رو پیشنهادهایشان را بر روی تغییرات ساختاری متمرکز می‌کنند. اما توسعه برای تغییر همچنان به امکان‌ها می‌اندیشد. فضا‌های مرزی فقط یک مثال آرمانی از انواع امکان‌های نهفته در دل جامعه ایرانی در کوشش هایش برای توسعه مثل بسیاری از ملت‌های در حال توسعه موفق آسیایی است. برنامه «توسعه برای تغییر» بدون ورود در مجادلات ومناقشات بی حاصل سیاسی با انواع ابتکارات ضمنی و عملی اش تداوم نقطه چینی ایران punctuated continuity را دنبال می‌کند. از منظر تاریخ معاصر نیز در ایران شاهد روالی هستیم که همواره یک تداوم نقطه چینی داشته و با حرکت نقطه به نقطه، و خلق امکان‌های جدید در صدد تسهیل توسعه بوده است.»

فراستخواه سومین معیار را "رویکرد" دو برنامه ذکر کرد و گفت: «رویکرد تغییر برای توسعه همه ابتکارات در این سرزمین را تا لحظه موعود ِ تغییر ساختار! آن هم با روش‌های اراده گرایانه به تعویق می‌افکند و حتی مختل می‌کند. اما رویکرد توسعه برای تغییر در واقع به «ساختار شدن» از نوع گیدنزی تأکید دارد. زیرا اگر آگاهی‌های میانی وضمنی و عملی در جامعه توسعه یابد، مردم خود، می‌دانند چگونه فضا ایجاد کنند. از این رو توسعه به معنای توسعه قابلیت‌ها و آگاهی میانی، ایجاد تقسیم کار اجتماعی، تفکیک اجتماعی و تولید و ایجاد فضا‌ها برای ابتکار عمل است.»

این استاد دانشگاه سپس به چهارمین معیار یعنی «گرایش ضمنی» پرداخت. از نظر او «گرایش ضمنی در تغییر برای توسعه جایگزینی و دمکراسی سریع است. به عبارت دیگر حرکت با توجه به rapid democracy و جایگزینی است، در حالی که در توسعه برای تغییر «گرایش ضمنی»، اثرگذاری درازمدت، و دمکراسی عمیق است. زیرا اگر توسعه بخواهد پیش برود، باید در یک فرآیند طولانی، بدون عجله پیش برود.»

فراستخواه پنجمین معیار «راهبرد تغییر برای توسعه» را «بسیج اجتماعی از جمله دعوت به عدم شرکت در انتخابات، و ... برای حفظ بسیج اجتماعی» ذکر کرد. از نظر او این در حالی است که «توسعه برای تغییر، به جلب مشارکت عملی، با توجه به نوع تخصص افراد، و دعوت به مشارکت از آنان در حوزه تخصصی شان، و نه فقط در حوزه سیاسی» می‌اندیشد و عمل می‌کند.

منبع: خبر آنلاین
ارسال نظر