تاریخ انتشار: ۰۹:۳۲ - ۱۰ خرداد ۱۴۰۳

دولتمردی که می‌خواست حمال باشد/چرا کرسی ریاست‌جمهوری برای معاون اول پشیزی ارزش ندارد؟

شاید انتخاب این تیتر برای یک رسانه رسمی بدور از عرف خبری باشد، اما واقعیت این است که محمد مخبر کفیل ریاست جمهوری در پاسخ به خبرنگارانی که از او درباره حضور در انتخابات پرسیده‌اند، در کمال تعجب گفته: «ماکه داریم حمالی می‌کنیم!» عبارتی عجیب و بدور از آداب سیاسی که توسط یک دولت مرد در حضور اصحاب رسانه بیان شده است و سبب گردیده بسیاری از آن تعبیر به عدم علاقه او به حضور در انتخابات ریاست جمهوری کنند. اما سوال مهم این است که چرا آقای مخبر که در یک قدمی ریاست‌جمهوری است تلاش می‌کند تا نسبت به این مقام ابراز بی‌علاقگی کند؟


اقتصاد۲۴- رودیارد کیپلینگ در رمان مشهور «مردی که می‌خواست سلطان باشد» داستان دو ماجراجوی بریتانیایی را تعریف می‌کند که پادشاهان کشوری به نام کافرستان در جایی دورافتاده در افغانستان می‌شوند. عنوان رمان او، اما بدل به استعاره‌ای برای اشاره به آدم‌هایی شده است که جاه‌طلبی فوق‌العاده‌ای دارند.

حال به نظر می‌رسد محمد مخبر، کفیل ریاست‌جمهوری هم از این جاه‌طلبی‌ها بری باشد. او در پاسخ به سوالی که از او درباره ثبت‌نام در انتخابات پرسیده‌اند گفته است در حال حمالی است و آن‌ها را از این پرسش عادی که این روز‌ها خبرنگاران همواره از چهره‌های سیاسی می‌پرسند نهی کرده است. پاسخی عجیب، بدور از عرف سیاسی و البته مبهم! که نه تایید بر حضور آقای مخبر دارد و نه تاکید بر عدم حضور ایشان.

اما آقای مخبر حالا بالاترین مقام اجرایی کشور است و سئوال این است بدون جاه‌طلبی چگونه توانسته است راهش را به بالاترین پلکان قدرت در ایران باز کند. پاسخ این است که راه و رسم بالارفتن از قدرت در ایران با جا‌های دیگر کمی متفاوت است.

با پیروزی انقلاب و تشکیل نظامی که بر پایه حمایت مردمی استوار شده، اصطلاح خدمت به مردم دیگر از زبان مسئولین کشور نیفتاد. البته که در زمانی به‌خصوص در دهه اول انقلاب، بیان این کلمه صادقانه‌تر بود. در سال‌های بعد از جنگ، ایده هاشمی رفسنجانی این بود که مسئولین کمتر حرف بزنند و بیشتر کار کنند بنابراین این جور تعارفات کمتر شد. اما با ظهور احمدی‌نژاد استفاده از این اصطلاح بیشتر و بیشتر شنیده شد. به یاد بیاوریم که او دولتش را «دولت خدمت‌گزار» می‌خواند و شعارش این بود که «چپ، راست، کارگزار؛ علیه خدمت‌گزار».

ظهور احمدی‌نژاد نه تنها این واژه را دوباره بر سر زبان‌ها انداخت بلکه به آن رنگ و بویی لمپنی هم داد. از زمان او اصطلاحاتی مانند «نوکری مردم» رایج شد؛ روندی که در نهایت کلمه «خدمت» را در دهان آقای مخبر به «حمالی» تنزل داد.

اما این ابراز ارادت به مردم چه ایرادی دارد؟ مسئله این است که دولتمردان در دولت‌های مدرن «نمایندگان» مردم در قدرت هستند. آن‌ها با انتخاب مردم به قدرت می‌رسند. انتخاب مردم صرفاً آن‌ها را به قدرت نمی‌رساند بلکه آن‌ها را برای قدرت «می‌سازد». در یک نظام دموکراتیک، سیاستمدار در شبکه‌ای از نهاد‌های حرفه‌ای و داوطلبانه رشد می‌کند و آموزش می‌بیند. با اینکه نظام‌های لیبرال کنونی بسیار متاثر از پول هستند، اما باز شما نمی‌توانید سیاستمداری را پیدا کنید که یک‌شبه راه صدساله را طی کرده باشد. همه رهبران انتخابی کشور‌های دموکراتیک کارشان را از نهاد‌های حرفه‌ای یا داوطلبانه شروع کرده‌اند؛ یا در نهادی حرفه‌ای فعالیت کرده‌اند (مثلا نهاد‌های درمانی، رسانه‌ای، آموزشی و یا اقتصادی) و سابقه فعالیت حرفه‌ای در شغل مشخصی را داشته‌اند مثلا جراح بوده‌اند یا بانکدار بوده‌اند.


بیشتر بخوانید:  علی اکبر صالحی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری می‌شود؟


 اغلب آن‌ها سابقه جدی در نهاد‌های داوطلبانه دارند. مهم‌ترین نهاد‌های داوطلبانه عبارتند از اتحادیه‌های دانشجویی، سندیکا‌های کارگری و احزاب. در درون این سازمان‌ها، سیاستمدار مهارت‌های اصلی را یاد می‌گیرد؛ راه‌های ارتباط با مردم، کار تشکیلاتی، پاسخگویی به رسانه‌ها، تعامل با رقبای سیاسی، راه ورسم استفاده از منابع عمومی و شناخت خطوط قرمز امنیتی، و راه‌بردن خواسته‌ها و مطالبات مردم. در این مسیر است که سیاستمدار یاد می‌گیرد چه کار‌هایی از نظر حقوقی غلط است. به همین دلیل است که وقتی سیاستمداری به دلیل فساد دستگیری می‌شود اگر بگوید نمی‌دانسته کاری که کرده فسادآمیز بوده یا او را گول زده‌اند برای کسی مسموع نیست.

همه این روال‌ها و نهادها، سیاستمدار را بخشی از کسانی می‌کند که او را به نمایندگی خود در نهاد‌های مقننه یا اجرایی انتخاب می‌کنند؛ بنابراین سیاستمدار دموکراتیک بیشتر وقتش را صرف اعلام و اجرای برنامه‌هایش می‌کند تا ابراز ارادت و اظهار نوکری و حمالی.

از آنجا که در ایران، چنین نهاد‌ها و روال‌هایی وجود ندارند، سیاستمداران باید دائماً به عرض ارادت و چاکری به مقامی بالاتر یا مردمی در پائین‌دست مشغول باشند. چرا که رابطه تعریف شده نمایندگی میان سیاستمدار و مردم وجود ندارد؛ بنابراین باید رابطه‌ای دیگر میان سیاستمدار و مردم تعریف شود و چه رابطه‌ای بهتر از رابطه قدیمی و پرسابقه ارباب - رعیت؟ خب با توجه به سقوط نظام شاهنشاهی دیگر کسی نمی‌تواند خودش را ارباب مردم بخواند بنابراین با اینکه مسئولین هر روز بدون اطلاع یا رضایت ما درباره کوچک‌ترین و خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی‌مان تصمیم می‌گیرند، بدون آنکه رابطه حقیقی قدرت عوض شده باشد، در سطح کلام، رابطه عکس می‌شود و مسئول محترم «نوکر و یا حمال مردم» می‌شود.

به حیات سیاسی آقای مخبر نگاه کنید. بخش عمده حیات سیاسی او در دستگاه بوروکراسی گذشته است. هیچ سابقه یا مقامی از او سراغ نداریم که وابسته به رای مردم باشد. هیچ سابقه‌ای از حضور در نهاد‌های سیاسی و حزبی وجود ندارد؛ به‌جز دوره‌ای عضویت در یک گروه چریکی انقلابی. آقای مخبر یک بورکرات است که با شرایط ویژه پلکان قدرت را طی کرده است. طبیعی است که او به همین «حمالی» راضی باشد و حضور در رقابت‌های انتخاباتی پشیزی برایش ارزش نداشته باشد. او بدون رای، بدون اینکه لازم باشد به رسانه‌ها پاسخ دهد، بدون اینکه لازم باشد از کارنامه‌اش دفاع کند تا همین‌جا به بالاترین مقام اجرایی کشور رسیده است. حتی ممکن است در صورتی که پرویز فتاح به ریاست‌جمهوری برسد، باز مخبر در قامت معاون اول باقی بماند و یا در بدترین حالت به دفتر قدیمی‌اش در ستاد اجرایی فرمان امام بازگردد. پس چرا خودش را برای رای‌آوری و پاسخگویی به زحمت بیاندازد؟

منبع: رویداد24
ارسال نظر