تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۱۱ مرداد ۱۴۰۳

هیزمی برای آتش یک جنگ تمام‌عیار در خاورمیانه/ ایران به دنبال درگیری مستقیم نیست/ یک تیر و دو نشان اسرائیل در ایران و منطقه

محمد خواجویی، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه و مدیر گروه مطالعات لبنان پژوهشکده تحقیقات استراتژیک خاورمیانه معتقد است که اسرائیل با ترور اسماعیل هنیه در تهران و فؤاد شکر در بیروت به دنبال پیروزی در معادلات امنیتی است. خواجویی معتقد است که احتمالاً واکنش ایران از طریق نیرو‌های شبکه مقاومت خواهد بود و سیاست کلان ایران در اجتناب از ورود مستقیم به درگیری همچنان پابرجا است.

اقتصاد ۲۴- محمد خواجویی، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه و مدیر گروه مطالعات لبنان پژوهشکده تحقیقات استراتژیک خاورمیانه معتقد است که اسرائیل با ترور اسماعیل هنیه در تهران و فؤاد شکر در بیروت به دنبال پیروزی در معادلات امنیتی است. خواجویی معتقد است که احتمالاً واکنش ایران از طریق نیرو‌های شبکه مقاومت خواهد بود و سیاست کلان ایران در اجتناب از ورود مستقیم به درگیری همچنان پابرجا است.

*‌تحلیل شما از ترور‌های سه شنبه شب و بامداد چهارشنبه در بیروت و تهران چیست؟

اولاً ترور فؤاد شکر و ترور اسماعیل هنیه یک نقطه اشتراک مهم دارد و آن اینکه در شرایطی انجام شده که اسرائیل در عرصه نبرد نظامی دچار وضعیت فرسایشی و بن‌بست‌گونه شده است و حتی از سمت حوثی‌ها هم احساس تهدید می‌کند و حالا به مزیت نسبی خودش یعنی ترور روی آورده است. همیشه هم این رویکرد ترور یک نقطه مزیت برای اسرائیل بوده و اگر بخواهیم واقع‌گرا باشیم این موضوع یک نقطه آسیب برای محور مقاومت نیز بوده است. چراکه محور مقاومت به لحاظ اطلاعاتی و توان امنیتی برای حفاظت از نیرو‌های خودشان همیشه دچار این ضعف بوده است.

به نوعی اسرائیل از طریق این اقدامات تلاش می‌کند که خودش را برنده معادلات امنیتی معرفی کرده و می‌خواهد دست برتر داشته باشد. مجموعه تحولات هفته‌های اخیر هم وضعیت تنگنا را برای اسرائیل تشدید کرده بود و به نظر می‌رسد با این اقدامات اسرائیل سعی دارد وجهه بازدارندگی خودش را احیا کند. نکته مهم این است که زمانبندی این عملیات در تهران و آن‌هم در اولین روز شروع به کار رئیس‌جمهوری جدید حامل پیام‌های ویژه است. مسلماً این اتفاق شرایط را برای دولت آقای پزشکیان برای پیشبرد رویکردش در سیاست خارجی که عبارت است از برقراری توازن در روابط خارجی و تنش‌زدایی با غرب، دچار چالش خواهد کرد. این اتفاقات ایران را ناگزیر خواهد کرد که به سمت درگیری بیشتر در معادلات امنیتی منطقه حرکت کند و هر چه ایران بیشتر وارد این معادلات شود طبیعتاً برنامه‌هایی از جنس پیشبرد تنش‌زدایی با غرب که نقطه شروعش با بهبود روابط با اروپا است، سخت خواهد شد. طبیعتاً با توجه به اینکه پیروزی آقای پزشکیان احتمال تقویت و بهبود روابط ایران و غرب را بیشتر می‌کرد مسلماً این مسئله باب میل اسرائیل و به‌خصوص جریان‌های راستگرا در اسرائیل نبود و یکی از اهداف انجام این عملیات در تهران به چالش کشیدن آقای پزشکیان در عرصه خارجی است.

*‌یعنی عملاً اسرائیل با یک تیر دو نشان زد؟

دقیقاً. هم دولت ایران را دچار چالش کرد و هم در عرصه منطقه‌ای دست خودش را بازتر کرد. درباره نحوه پاسخ به این عملیات، برآورد من این است که رویکرد کلان ایران مبنی بر اجتناب از ورود به درگیری مستقیم در منطقه همچنان پابرجا است. اما ایران نمی‌تواند بی‌تفاوت هم باشد. احتمالاً از طریق متحدان خودش در منطقه فشار‌هایی به اسرائیل وارد می‌کند. اما چالش این است که این عملیات‌هایی که محور مقاومت علیه اسرائیل انجام می‌دهد هم‌سطح با اقدامات اسرائیل نیست. گروه‌های مقاومت هم اگر قرار باشد اقدامی بکنند به سمت گزینه‌های نظامی پیش خواهند رفت و توان‌شان برای انجام اقداماتی مبنی بر ترور اندک است. طبیعتاً عملیات جنگی و نظامی هم با چالش‌هایی روبه‌رو است و مهمترین‌شان خطر نقض همان سیاست کلان عدم ورود مستقیم ایران به جنگ مستقیم با اسرائیل است.

*‌اگر برگردیم به لبنان، الان حزب‌الله هم یکی از فرماندهان ارشدش را از دست داده است. معمولاً وقتی که ایران مورد حمله اسرائیل قرار می‌گیرد همیشه این بحث مطرح می‌شود که ایران می‌تواند از طریق حزب‌الله پاسخ دهد. در حال حاضر شرایط را چطور می‌بینید؟

با توجه به اینکه سه شنبه حزب‌الله ضربه‌ای متحمل شده و چهارشنبه هم با ترور هنیه بخش دیگری از محور مقاومت ضربه‌ای متحمل شده است، بنابراین حزب‌الله ناگزیر به سمت پاسخ دادن به اسرائیل پیش خواهد رفت. به جهت اینکه حزب‌الله هم نمی‌خواهد در این عرصه ناکام باشد و نمی‌خواهد این موازنه به نفع اسرائیل تمام شود. چون اگر این اتفاق رخ دهد، برنده معادلات امنیتی، اسرائیل خواهد بود.

حزب‌الله در روز‌های آتی به سمت افزایش تنش حرکت خواهد کرد و احتمال اینکه تنش در منطقه افزایش پیدا کند زیاد است. البته معمولاً یکی از اهداف اصلی ترور‌های بزرگ، زمینه‌سازی برای یک توافق سیاسی است. یعنی ممکن است زمینه برای تنش‌زدایی فراهم شود. به عبارتی یک ترور بزرگ می‌تواند شرایط را به نفع آن کسی که آن ترور را انجام داده تغییر دهد تا توافقی سیاسی حاصل شود. حالا اینکه یک شکلی از توازن شکل بگیرد که کسانی که ضربه خورده‌اند ناگزیر به رفتن به پای میز مذاکره شوند، موضوع دیگری است.

اما به نظر من اساساً اقداماتی نظیر ترور‌های بزرگ با هدف تغییر معادلات امنیتی با کمترین هزینه انجام می‌شوند. یعنی اگر اسرائیل اقدام خودش علیه حزب‌الله را از طریق حملات کور در بیروت یا شهر‌های دیگر پیش می‌برد، طبیعتاً این کار هزینه‌بر بود. اما ترور‌ها از آنجایی‌که نقطه‌زن هستند می‌توانند حامل پیام باشند و معادلات را تغییر دهند.

‌*ممکن است در خصوص این سیاست هماهنگی بین آمریکا و اسرائیل وجود داشته باشد با توجه به اینکه خبر حضور دستیار آقای بایدن در منطقه هم شنیده می‌شود؟

قطعاً ترور‌هایی از این جنس بدون تائید آمریکایی‌ها نیست. به این نکته هم باید توجه داشت که آمریکایی‌ها در موضوع لزوم پیروزی اسرائیل در نبرد غزه هم‌نظر با اسرائیل هستند. چیزی که باعث تفاوت موضع آمریکا با اسرائیل بوده، این بوده که اسرائیل جنگ را از غزه فراتر نبرد. اما هر اقدامی که بتواند اسرائیل را در نبرد با فلسطینی‌ها پیروز کند و معادلات را در آن نقطه به پایان برساند، مورد خواست آمریکا هم هست. آمریکایی‌ها در یک چیز با اسرائیل مشترک هستند و آن اینکه به هیچ عنوان تمایل ندارند اسرائیل در مقابل محور مقاومت بازنده امنیتی باشد. اما آمریکا ترجیح‌اش این است که اسرائیل از طریق پیروزی در مقابل حماس و احیای قدرت بازدارندگی‌اش در مقابل حزب‌الله به همین حد کفایت کند و تنش را فراتر نبرد. اما در اصل ماجرا تردیدی نیست که هر اقدامی که در جهت تحکیم اسرائیل در مقابل محور مقاومت باشد، آمریکا هم با آن همسو است.


بیشتر بخوانید: فیلم/ حضور نمایندگان مقاومت در مراسم تشییع اسماعیل هنیه


*‌اگر بخواهیم مرور کوتاهی بر ١٠ ماه گذشته داشته باشیم، مجموعه تحولاتی که ما را به امروز رسانده چیست و آیا به رغم تلاش حزب‌الله برای مدیریت تنش، ممکن است تحولات چند روز گذشته آتش یک جنگ تمام‌عیار در این منطقه را روشن کند؟

درگیری‌های بین حزب‌الله و اسرائیل از فردای عملیات ۷ اکتبر با تبادل آتشی که در مرز‌ها صورت گرفت و شروع آن نیز از سوی لبنان بود، آغاز شد. این اقدام حزب‌الله اهداف متعددی را دنبال می‌کرد. از آن تاریخ تا امروز که قریب به ۱۰ ماه می‌گذرد، ما شاهد یک وضعیت تبادل آتش و درگیری بین دو طرف هستیم که به‌صورت کلی یک حالتی از کنترل و احتیاط در این درگیری حفظ شده است، اما به‌صورت فزاینده رو به جلو رفته است.

به این صورت که هم محدوده درگیری از نظر وسعت افزایش پیدا کرده؛ به این معنا که در روز‌های نخست از هر دو طرف، درگیری در ۵ کیلومتر از مرز‌ها صورت می‌گرفت و هرچه به سمت جلو حرکت کردیم این محدوده از نظر وسعت افزایش پیدا کرده و تا ۱۵ و ۲۰ کیلومتر نیز از دو سوی مرز پیش رفته و حتی فراتر از این‌ها مواردی بوده که مناطقی مورد هدف قرار گرفته که خارج از این محدوده بودند. با این حال قالب درگیری در این محدوده بین ۵ تا ۱۵ کیلومتر بوده و شکل فزاینده داشته و از نظر نوع تسلیحاتی نیز که دو طرف مورد استفاده قرار داده‌اند و ضرباتی که به یکدیگر وارد کرده‌اند نیز شکل فزاینده‌ای داشته است.

به عبارتی ما از ۱۰ ماه قبل شاهد درگیری‌هایی بودیم که در یک فرآیند روبه‌جلو و تصاعدی بوده و در عین حال دو طرف احتیاطی دارند که وارد درگیری گسترده نشوند. ما از روی آمار نیز می‌توانیم به خوبی متوجه شویم که شرایط امروز با درگیری‌های پیشین میان حزب‌الله و اسرائیل متفاوت است و شکل کنترل‌شده‌ای داشته؛ برای مثال، در جنگ سال ۲۰۰۶ که ۳۳ روز به طول انجامید، از نیرو‌های حزب‌الله و غیرنظامیان لبنانی، چیزی حدود ۱۲۰۰ نفر و از سمت اسرائیل نیز از غیرنظامی و نظامی، نزدیک به ۵۰۰ نفر کشته شدند که در برهه زمانی نزدیک به یک ماه بود. در طول ۱۰ ماه گذشته، اما مجموع کشته‌شده‌های لبنانی تقریباً ۴۵۰ نفر بودند و از سمت اسرائیل نیز در مجموع ۴۰ نفر کشته شده‌اند.

این آمار نشان می‌دهد درگیری‌ها در مجموع شکل کنترل‌شده دارد و دلیل این احتیاط و کنترل نیز به قدرت تخریبی دو طرف علیه یکدیگر بازمی‌گردد که باعث شده هر دوی آن‌ها از ورود به یک جنگ گسترده اجتناب کنند؛ مگر اینکه ناگزیر شوند و مسیر تحولات به سمتی برود که در این چرخه تصاعدی درگیری‌ها، دو طرف به نقطه‌ای برسند که جنگ گسترده اجتناب‌ناپذیر باشد.

‌*حزب‌الله در سال‌های اخیر تلاش کرده تا با افزایش مؤلفه‌های بازدارندگی خود، مرز‌های جنوبی لبنان را با ثبات نگه داشته و از هرگونه تجاوز اسرائیل جلوگیری کند؛ امروز پس از گذشت ١٠ ماه و افزایش روزافزون سطح تنش، آیا از این مؤلفه‌ها چیزی باقی مانده است؟

مهم‌ترین نشانه‌ای که ما می‌توانیم به آن استناد کنیم این است که نوعی وضعیت توازن بین دو طرف وجود دارد و آن عدم ورود اسرائیل به یک جنگ فراگیر با گذشت نزدیک به ۱۰ ماه تبادل آتش در مرز‌های شمالی است. الان هر دو طرف در آن محدوده درگیری دارای مناطق خالی از سکنه هستند که البته به آن معنا نیست که همه ساکنان از این مناطق کوچ کرده‌اند و درگیری‌ها عمدتاً در مناطقی رخ داده که دارای کمترین غیرنظامی بوده و شهر‌هایی که در عمق خاک دو طرف قرار دارد هنوز وارد درگیری نشده‌اند و جز موارد اندکی که در لبنان شکل ترور داشته، عمده شهر‌های صور، صیدا و نبطیه که در جنوب قرار دارند، جز در موارد خاص، هدف موشک قرار نگرفته‌اند.

ما در حال صحبت در خصوص وضعیتی هستیم که لبنان نزدیک به دو دهه تحت اشغال بوده و نیرو‌های اسرائیلی تا قلب پایتخت این کشور پیشروی کرده بودند و معروف بود که اساساً اسرائیل محدوده مرز‌های خودش با لبنان را مشخص و تحت حصاری قرار نمی‌دهد تا هر زمان که اراده کند، وارد این کشور شود. حالا بعد از سال‌ها اشغال و خروج ناگزیر سال ۲۰۰۰ اسرائیل از این کشور، دو طرف در یک وضعیت تبادل آتشی قرار دارند که اسرائیلی که یک روزی وارد لبنان شده بود، امروز حتی برای آغاز یک درگیری همه‌جانبه با این کشور حتی از جنس حملات هوایی، ابا دارد و این به دلیل قدرت ضربه زنندگی بالای حزب‌الله است.

به باور من همین احتیاط را طرف مقابل نیز دارد چراکه ما باید مسائل را نسبی ببینیم. تعداد کشته‌های لبنان قریب به ۱۰ برابر اسرائیل است، اما این به معنای این نیست که ما شاهد جنگی یک‌طرفه هستیم و در خصوص وضعیتی نسبی صحبت می‌کنیم. اسرائیل در منطقه خودش حرف اول را از نظر امنیتی می‌زد، اما حالا در شرایطی که یک جنگ یک‌طرفه را در غزه علیه حماس به راه انداخته و هرکاری که اراده کرده، انجام داده است، در لبنان این اتفاق نمی‌افتد. به باور من این همان قدرت بازدارندگی حزب‌الله است که توانسته برای لبنان خلق کند که البته شکل نسبی دارد و یک بازدارندگی تمام‌عیار نیست.

*‌آیا واقعه مجدل‌الشمس می‌تواند نقطه عطف تنش در مرز لبنان و اسرائیل باشد؟ چراکه نه‌تن‌ها ممکن است تل‌آویو به دنبال بهانه برای آغاز جنگ باشد، همچنین با این موضوع می‌تواند حاکمیت خود بر جولان اشغالی را مورد تاکید قرار دهد؟

قطعاً این حادثه سطح تنش را افزایش داده و خواهد داد و در این تردیدی نیست. اما الان خیلی زود است که بگوییم توانسته دو طرف را وارد جنگ بدون مرز کند؛ به باور من هنوز تا آن نقطه خیلی فاصله داریم و هنوز این ظرفیت وجود دارد که یک تبادل آتش و درگیری بین دو طرف در چارچوب قواعد مشخصی که وجود دارد، ادامه پیدا کرده و در همان محدوده مرزی بر شدت آن افزوده شود. خیلی زود است که صحبت از این کنیم که دو طرف وارد یک جنگ تمام‌عیاری می‌شوند که بخواهد عمق خاک لبنان، توسط اسرائیل مورد هدف قرار بگیرد. ما در یک وضعیت تصاعدی هستیم و درگیری‌ها شکل تصاعدی دارد، اما به یک‌باره از این پله سوم و چهارمی که دو طرف در آن قرار دارند، به پله دهم نخواهند رسید، اما احتمال دارد یک پله افزایش پیدا کند.


بیشتر بخوانید: عکس/ وداع با شهید اسماعیل هنیه در معراج شهدای تهران


*کانال‌های دیپلماتیک در حالی پس از تحولات جدید فعال شده‌اند که عبدالله بوحبیب، وزیر امور خارجه لبنان از امکان عقب‌نشینی حزب‌الله به پشت رودخانه لیتانی در صورت توقف تجاوز اسرائیل سخن گفته است؛ آیا در این مقطع زمانی امکان اجرای قطعنامه ١٧٠١ وجود دارد؟

روی کاغذ این احتمال وجود دارد؛ اساساً ما باید ببینیم قطعنامه ۱۷۰۱ چه زمانی و در چه شرایطی تصویب شد؛ این قطعنامه در پایان جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ در شورای امنیت سازمان ملل مصوب شد و براساس این قطعنامه، قرار بر این شد محدوده رود لیتانی در جنوب لبنان و مرز‌های بین لبنان و اسرائیل که نزدیک به ۳۰ کیلومتر است، یک محدوده غیرنظامی اعلام شود به معنای اینکه حزب‌الله در آنجا حضور نداشته باشد و در این محدوده، نیرو‌های سازمان ملل (یونیفیل) و ارتش لبنان مستقر شوند.

با این حال این قطعنامه تنها در خصوص این موضوع سخن نمی‌گوید و بحث دوم این است که اسرائیل از اقدامات خصمانه و تجاوزکارانه علیه لبنان دست بردارد. ما در طول این دو دهه اخیر شاهد بودیم که عملاً هر دو طرف لبنان و اسرائیل، مفاد این قطعنامه را نقض کردند. استدلال حزب‌الله مشخصاً این است که اسرائیل در طول سال‌های اخیر، دائماً حریم هوایی، زمینی و دریایی لبنان را نقض کرده است و این به معنای آن است که طرف اسرائیلی ناقض این قطعنامه بوده، در نتیجه نمی‌توان از طرف لبنانی نیز انتظار داشت که به آن پایبند باشد.

زمانی که قطعنامه در سال ۲۰۰۶ تصویب شد، حزب‌الله موافقت خود را با آن اعلام می‌کند، اما اساساً به دلیل این شرایط ناپایداری که میان دو طرف رقم می‌خورد، قطعنامه ۱۷۰۱ عملاً شکل اجرایی پیدا نکرده است. نکته دیگری نیز که باید به آن اشاره کنم این است که عدم حضور نیرو‌های حزب‌الله در محدوده مشخص‌شده در قطعنامه تقریباً از نظر عملی بی‌معناست چراکه حتی در دوره‌ای که جنگی نیز میان دو طرف وجود ندارد، شما اثری از حضور نیرو‌های حزب‌الله نمی‌دیدید یعنی نیرو‌های حزب‌الله هیچ حضور علنی و پادگانی در این منطقه ندارند بلکه تمام حضور نیرو‌های حزب‌الله در این منطقه پیش از ۷ اکتبر، حضوری غیررسمی بود چراکه سراسر آن منطقه پوشیده از تونل‌هایی است که حتی پیش از شکل‌گیری تونل‌های غزه، در جنوب لبنان شکل گرفته بود و لبنان پیش از فلسطین تجربه ساخت تونل‌هایی را دارد که یا نیرو‌های حزب‌الله در آن مستقر هستند و یا انبار سلاح‌های این گروه است.

همچنین از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از ساکنان آن مناطق، شیعیان و خانواده نیرو‌های حزب‌الله هستند و ساکنان آن منطقه عملاً کادر حزب‌الله هستند؛ بنابراین اینکه گفته شود آن منطقه خالی شود، اساساً عملیاتی نیست. برگردیم به تحولات اخیر؛ صحبت حزب‌الله این است که نمی‌شود از این گروه توقع داشته باشد که به پشت رودخانه لیتانی برگردد و جنگ را متوقف کند، اما در عین حال اسرائیل هیچ تضمینی مبنی بر توقف اقداماتش علیه لبنان ارائه ندهد. البته حزب‌الله در ماه‌های اخیر مطالبه دیگری را نیز مطرح می‌کند که همان توقف جنگ در غزه است به این معنا که اساساً حزب‌الله پس از عملیات ۷ اکتبر جنگ علیه اسرائیل را آغاز کرده است و استدلالش نیز این بود که ما در یک جبهه واحد در کنار نیرو‌های فلسطین هستیم و نمی‌توانیم نسبت به این تحولات سکوت کنیم؛ بنابراین به باور من تا زمانی که جنگ در غزه تعیین تکلیف نشده، حملات اسرائیل علیه این منطقه متوقف نشود و توافقی شکل نگرفته باشد، پایان درگیری میان اسرائیل و حزب‌الله چندان محتمل به نظر نمی‌رسد و احتمالاً شاهد ادامه آن خواهیم بود، اما اگر جنگ غزه پایان بگیرد، امکان اینکه بین لبنان و اسرائیل توافقی با میانجی‌گری ایالات متحده و فرانسه و سازمان شکل بگیرد، وجود دارد. حال اینکه حزب‌الله نیروهایش را به پشت رودخانه لیتانی ببرد یا در محدوده‌ای بین رود لیتانی و مرز باشد بحث‌های ثانویه است.

*‌می‌دانیم که نقطه آغاز تنش میان حزب‌الله و اسرائیل ۷ اکتبر نبود و از ماه‌ها قبل شاهد برپایی چادر‌های معروف حزب‌الله در مزارع شبعا بودیم؛ توافق احتمالی پس از پایان جنگ چه دستاوردی می‌تواند برای لبنان داشته باشد؟

پیش از آغاز این جنگ از ۸ اکتبر، در فاصله بین جنگ ۲۰۰۶ و این جنگ شاهد یک وضعیت ثبات نسبی در دو طرف مرز بودیم و می‌توان گفت که آرام‌ترین مرز‌های اسرائیل اتفاقاً مرز با لبنان بود. این به آن معنا نیست که در این منطقه هیچ تنشی رخ نمی‌داد، اما سطح آن در حد درگیری‌های محدود و در حد تبادل آتش چندساعته بود چراکه دو طرف پذیرفته بودند که موازنه‌ای شکل گرفته و دو طرف وارد درگیری تمام‌عیار نشوند. نکته، اما اینجاست که بین دو طرف مسائل اختلافی اساسی وجود دارد که مهمترین آن عدم تعیین مرز‌های رسمی بین دو طرف است.

می‌دانید که میان لبنان و اسرائیل مرز رسمی نداریم و عملاً یک خط آبی سازمان ملل وجود دارد که از سال ۲۰۰۰ و پس از عقب‌نشینی اسرائیل ترسیم شده، اما مرز‌های رسمی میان دو طرف به جهت وجود اختلافات مرزی گسترده هنوز شکل نگرفته است، بر این اساس دولت لبنان اعلام کرده که در ۱۳ نقطه با اسرائیل اختلاف مرزی داریم و حزب‌الله هم مزارع شبعا، شمال روستای قجر و تپه‌های کفرشوبا را مناطق اشغالی دانسته است. بر همین اساس شاهد بودیم که در روز نخست آغاز عملیات حزب‌الله علیه اسرائیل در ۸ اکتبر، این گروه ابتدا نیرو‌های اسرائیل را در همین مناطق مورد هدف قرار داد که استدلال حزب‌الله این بود که اسرائیل را در یک منطقه لبنانی زده است. البته در خصوص این موضوع بحث‌های زیادی مطرح است و دو طرف استدلال‌های خود را دارند و صحبت از این می‌شود که بخش‌هایی از این منطقه اساساً متعلق به سوریه است؛ بنابراین این اختلافات میان دو طرف همیشه وجود داشته که حزب‌الله تلاش کرده با قدرت خودش بتواند وزن لبنان را در این اختلافات بالا ببرد که اگر قرار باشد مذاکراتی صورت بگیرد، طرف لبنانی بتواند برد بالایی را داشته باشد. ما شاهد این بودیم که از سه چهار سال قبل تحرکاتی از سمت آمریکا شروع شده تا اختلافات مرزی میان لبنان و اسرائیل پایان بپذیرد. اولین پروژه اختلافات مرز‌های آبی میان دو طرف بود که آن منطقه از نظر دارا بودن ذخایر انرژی نیز از اهمیت بالایی برخوردار بود و این پتانسیل وجود داشت که در صورت عدم حل‌وفصل موضوع، باعث بروز درگیری شود. به‌رغم اینکه لبنان هیچ سرمایه‌گذاری در آن منطقه انجام نداده بود و تنها کنسرسیومی متشکل از توتال و چند شرکت دیگر تشکیل شده بود که قرار بود در این منطقه سرمایه‌گذاری کنند، اما به این علت که اختلافات رفع نشده بود، این سرمایه‌گذاری صورت نگرفت.

در آن برهه تحرکات صورت‌گرفته از سوی حزب‌الله و ارسال پهپاد به شمال تاسیسات معروف به کاریش با هدف ارسال این پیام که اگر مرز تعیین تکلیف نشود، لبنان این توانایی را دارد که به اسرائیل اجازه برداشت یک‌طرفه انرژی را ندهد، موجب شد تا توازنی شکل بگیرد و مقدمه امضای توافقی شود که خود لبنانی‌ها از آن راضی هستند. قرار بود که آمریکایی‌ها این میانجیگری را برای تعیین مرز‌های زمینی نیز ادامه بدهند که ۷ اکتبر فرارسید و عملاً این روند را متوقف کرد. هنوز نیز این امیدواری وجود دارد که پس از پایان جنگ، فضا به سمت مذاکرات برای تعیین مرز‌ها پیش برود که البته فرآیند بسیار سختی خواهد بود چراکه سطح اختلافات میان دو طرف به شدت افزایش یافته است، اما به باور من این مسئله دور از ذهن نیست.

*‌ما در مورد محدودیت‌های اسرائیل صحبت کردیم. حزب‌الله هم محدودیت‌هایی در لبنان دارد. خلأ سیاسی در لبنان، بحران‌های اقتصادی و دولتی - که نمی‌شود گفت به صورت قانونی در لبنان سر کار است - از محدودیت‌های لبنان است. ایران هم به عنوان حامی حزب‌الله دچار محدودیت‌هایی نظیر فشار بین‌المللی، وضعیت تنش‌آلود منطقه و بحران اقتصادی است. این‌ها چقدر بر شرایط درگیری تاثیرگذار است؟

این نکته را بگویم که نقطه مزیت حزب‌الله قدرت بازدارندگی‌اش در مقابل اسرائیل است. البته این قدرت نسبی است. اما در عین حال این قدرت حزب‌الله را محتاط‌تر از گذشته کرده است. به این جهت که تمام حرف حزب‌الله در مقابل جریان‌های مخالفش در داخل لبنان این است که اگر سلاح من نبود همچنان اسرائیل در لبنان حضور داشت. با این استدلال حزب‌الله در مقابل مخالفانش که معتقدند حزب‌الله نباید سلاح داشته باشد و سلاح باید در اختیار ارتش لبنان باشد، ایستاده است. حالا تصور کنید که اگر حزب‌الله دست به اقدامی بزند که تمام این نقطه قوت از بین برود؛ مثلاً اگر دست به اقدام انتحاری علیه اسرائیل بزند و جنگ را به فازی ببرد که سراسر خاک لبنان هدف حمله اسرائیل قرار بگیرد، تمام آن نقطه‌قوت و مزیت حزب‌الله زیر سوال می‌رود.

دلیل احتیاط حزب‌الله در طول ماه‌های اخیر همین موضوع بوده است. این را بگذاریم در کنار وضعیت ناپایدار سیاسی در لبنان و وضعیت بی‌دولتی و بحران اقتصادی بی‌سابقه در لبنان که طبق نظر بانک جهانی یکی از سه بحران بزرگ اقتصادی در جهان است. این‌ها باعث می‌شود که لبنان توان ورود به یک جنگ تمام‌عیار را نداشته باشد. حزب‌الله این‌ها را درک می‌کند و بنابراین دست به اقدامی نمی‌زند که وزن سیاسی‌اش تضعیف شود و هم مردم لبنان با یک وضعیت بحرانی روبه‌رو شوند. فراموش نکنیم که گرچه حزب‌الله بخشی از محور مقاومت است، اما رفتارهایش براساس ملاحظات داخلی لبنان هم هست. به این جهت که مسئولیت اصلی حمایت از امنیت لبنان در عمل به حزب‌الله واگذار شده است؛ بنابراین در عمل فقط یک گروه شبه‌نظامی نیست که دست به اقدامی بزند و پاسخگو هم نباشد. همه این‌ها باعث شده که حزب‌الله محتاط باشد. از طرف دیگر ایران هم به‌عنوان مرکز اصلی محور مقاومت عملاً در طول ماه‌های اخیر نوعی احتیاط را در خصوص ورود مستقیم به این درگیری داشته است. از نظر اقتصادی و اجتماعی هم، امکان اینکه ایران وارد یک درگیری گسترده در منطقه شود را کاهش می‌دهد. با این وجود شبکه مقاومت سعی کرده است که با استفاده از ابزار‌های خودش که مشخصاً نیرو‌های حوثی در یمن و نیرو‌های حزب‌الله در لبنان و برخی گروه‌های عراقی است تحرکاتی را صورت دهند. البته من معتقدم که تحرکات نیرو‌های عراقی بعد از تفاهم میان ایران و آمریکا کمتر شده است و اصلی‌ترین نیرو‌هایی که مواجهه جدی در اسرائیل دارند نیرو‌های یمنی و حزب‌الله و گروه‌های فلسطینی هستند.

ظاهراً تحلیلی که در شبکه مقاومت شکل گرفته این است که اسرائیل را باید وارد یک نبرد فرسایشی کرد تا در این نبرد فرسایشی توان بازیابی قدرتش را نداشته باشد و از طرفی نبرد‌های فرسایشی به این جهت که میزان ضربه‌پذیری‌اش کمتر است و مانع از این می‌شود که گروه‌ها وارد درگیری‌های گسترده شوند، هزینه کمتری هم دارد. کما اینکه ایران در قبال حزب‌الله لبنان چنین ملاحظه‌ای داشته و تمایل ندارد حزب‌الله وارد درگیری گسترده با اسرائیل شود.

‌*با توجه به اینکه ماه‌های اخیر نشان داده است که شرایط منطقه اصلاً قابل پیش‌بینی نیست، اگر جنگ گسترده‌ای در لبنان رخ دهد واکنش ایران چه خواهد بود. ممکن است ایران ملاحظات خود را کنار بگذارد و عملاً وارد درگیری شود؟

من شانس یک جنگ فراگیر در منطقه را بسیار کم می‌دانم. مهمترین دلیل این است که طرفین در قدرت ضربه زنندگی به یکدیگر محدودیت‌هایی دارند. اسرائیل می‌تواند علیه لبنان اقدامات گسترده‌ای انجام دهد، اما حزب‌الله حماس نیست که صرفاً بشود یک حمله یک‌طرفه علیه‌اش انجام داد. حزب‌الله هم می‌تواند ضربات سختی به اسرائیل بزند. از طرف دیگر عوامل منطقه‌ای و بین‌المللی متعددی هم هستند؛ نظیر آمریکا و فرانسه و کشور‌های منطقه که به‌هیچ‌عنوان تمایلی به شکل‌گیری این درگیری‌ها در محدوده مرزی لبنان و اسرائیل ندارند. اما اگر چنین اتفاقی رخ دهد به باور من شرایط به طور کلی تغییر خواهد کرد و ایران به طور جدی‌تری وارد مناقشه خواهد شد، اما حتی در همان مراحل اول هم به صورت مستقیم وارد نخواهد شد، چون به قدرت حزب‌الله باور دارد و امروز حزب‌الله به نقطه خوداتکایی از نظر تسلیحات و تجهیزات رسیده است. امروز خیلی از موشک‌های حزب‌الله در خود لبنان تولید می‌شود. از طرفی به باور من اگر این اتفاق رخ دهد یکی از سیاست‌های ایران فعال‌تر کردن تحرکات اجزای دیگر محور مقاومت است. لبنان به لحاظ جغرافیایی پتانسیل ارسال نیرو و تجهیزات از عراق و سوریه را دارد. این وضعیت در غره بود، چون غزه تحت محاصره بود. در چنین شرایطی ملاحظات کنار خواهد رفت، اما باز هم بعید می‌دانم که ایران اقدام مستقیمی علیه اسرائیل انجام دهد، چون ایران هنوز ابزار‌های ضربه‌زننده دیگری هم دارد.

منبع: هم میهن
ارسال نظر