تاریخ انتشار: ۱۶:۰۰ - ۲۸ مرداد ۱۴۰۳

شکست راهبرد فشار حداکثری واشنگتن به تهران؛ آمریکا همچنان فاقد استراتژی جامع در برابر ایران!

«فرید زکریا» اندیشمند برجسته هندی-آمریکایی و مفسر شبکه CNN با انتشار مقاله‌ای در واشنگتن پست، با اشاره به افزایش تنش‌ها در خاورمیانه، می‌نویسد: واقعیت جدید و خطرناکی که منطقه با آن روبرو شده است، بیش از هر نتیجه‌ای، ریشه در «فروپاشی سیاست آمریکا در قبال ایران» دارد.

اقتصاد۲۴-در حال حاضر، خاورمیانه به اندازه‌ای که در چند دهه اخیر نزدیک به جنگ وسیع منطقه‌ای بوده، نزدیک است. این وضعیت تنش‌زا و خطرناک ناشی از عوامل مختلفی است، اما یکی از این عوامل به ویژه بر سایر عوامل سایه افکنده است: ایران.

ایران تصمیم گرفته است که به دلیل پیشبرد یک سیاست تهاجمی علیه واشنگتن و متحدانش در منطقه، بیشتر سود ببرد تا ضرر کند. این تصمیم نشان‌دهنده تغییرات جدی در سیاست‌های ایران است و بر اوضاع منطقه تأثیرات عمیقی گذاشته است.

واقعیت جدید و خطرناک در خاورمیانه به دلیل فروپاشی هر گونه سیاست منسجم ایالات متحده در قبال ایران به وجود آمده است. فقدان یک سیاست منسجم و واضح از سوی ایالات متحده موجب شده است که ایران احساس کند می‌تواند با اتخاذ سیاست‌های تهاجمی به نفع خود عمل کند و از این وضعیت بهره‌برداری کند.

شکست رویکرد فشار حداکثری ایالات متحده در قبال ایران

با توجه به شکست رویکرد کنونی ایالات متحده، لازم است به تحلیل وضعیت موجود پرداخته شود. از زمان خروج رئیس‌جمهور دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای ایران در ماه مه ۲۰۱۸، سیاست ایالات متحده در قبال ایران به "فشار حداکثری" تبدیل شده است. در این رویکرد، تعداد تحریم‌های علیه ایران به طور قابل توجهی افزایش یافته است؛ از ۳۷۰ مورد تحت مدیریت «باراک اوباما» به بیش از ۱۵۰۰ مورد در دوران ریاست‌جمهوری «ترامپ». این افزایش قابل توجه موجب شده است که ایران به یکی از کشور‌هایی با بالاترین تعداد تحریم‌ها در سطح جهانی تبدیل شود. استراتژی "فشار حداکثری" که در دولت «بایدن» نیز تا حد زیادی ادامه یافته، با هدف تضعیف اقتصاد ایران و وادار کردن این کشور به مذاکره طراحی شد.

در این میان، سایر طرف‌های مذاکره‌کننده در توافق هسته‌ای شامل کشور‌های اروپایی، روسیه و چین با این سیاست مخالفت کردند. با این حال، ایالات متحده از تحریم‌های ثانویه استفاده کرد تا به طور مؤثر از تجارت این کشور‌ها با تهران جلوگیری کند.

این استمرار در سیاست فشار حداکثری، در کنار مخالفت‌های بین‌المللی و استفاده از تحریم‌های ثانویه، به پیچیدگی و دشواری وضعیت کنونی افزوده است.

نتایج معکوس رویکرد فشار حداکثری

نتیجه سیاست فشار حداکثری «ترامپ» و «بایدن» به وضوح نمایان شده است. اما برخلاف انتظار، ایران به‌جای تسلیم شدن، برنامه هسته‌ای خود را گسترش داده و طبق گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، میزان ذخایر اورانیوم غنی‌شده‌اش به ۳۰ برابر حد مجاز در برجام رسیده است.


بیشتر بخوانید:توهم آمریکایی درباره خاورمیانه پرآشوب / پشت پرده سیاست‌های شکست خورده امریکا در خاورمیانه


این رویکرد نتایج معکوسی به‌همراه داشته است. با رفع محدودیت‌های برجام، زمان لازم ایران برای تولید مواد هسته‌ای کافی جهت ساخت یک سلاح هسته‌ای به یک یا دو هفته کاهش یافته، موضوعی که وزیر خارجه آمریکا، «آنتونی بلینکن» نیز به آن اشاره کرده است. این وضعیت به وضوح نشان‌دهنده ناکامی رویکرد فشار حداکثری در محدود کردن پیشرفت‌های هسته‌ای ایران است.

واکنش ایران به فشار‌های خارجی و شکست سیاست فشار حداکثری ایالات متحده

در واکنش به فشار‌های خارجی، ایران روابط خود را با گروه‌های شبه نظامی در منطقه تقویت کرده است. این گروه‌ها شامل حزب‌الله در لبنان، حماس در غزه، حوثی‌ها در یمن و نیرو‌های نیابتی عراق و سوریه هستند. این «محور مقاومت» به طور مشترک تاثیرات قابل‌توجهی بر منطقه داشته است؛ از جمله اینکه اسرائیل را به طولانی‌ترین و خطرناک‌ترین جنگ خود در دهه‌های اخیر کشانده، حدود ۷۰ درصد از تردد کشتی‌ها در دریای سرخ را مختل کرده و نفوذ ایران در عراق و سوریه به حدی افزایش یافته که این دو کشور به دولت‌های وابسته به ایران تبدیل شده‌اند. به این ترتیب، سیاست ایالات متحده در قبال ایران به طور کلی با شکست مواجه شده است.

تحلیل پیامد‌های تحریم‌های گسترش‌یافته و ناکامی سیاست‌های ایالات متحده در قبال ایران

تحریم‌های گسترش‌یافته علیه ایران پیامد‌های منفی قابل توجهی برای طبقه متوسط این کشور داشته است. این تحریم‌ها باعث شده‌اند که طبقه متوسط ایران اعتماد خود را به سیاستمداران اصلاح‌طلبی که از دیپلماسی تنش‌زدا حمایت می‌کردند، از دست بدهند. در پی خروج ایالات متحده از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، تندرو‌های ایرانی از این اقدام برای تأکید بر درستی دیدگاه خود مبنی بر فریب بودن مذاکرات استفاده کردند.

با شروع خروج شرکت‌های اروپایی و سایر شرکت‌های بین‌المللی از ایران، تندرو‌ها به سرعت در را به روی سرمایه‌گذاران چینی گشودند و از چین خواستند تا جای خالی را پر کنند. این تغییرات نشان‌دهنده قدرت گرفتن تندرو‌ها در مواجهه با فشار‌های بین‌المللی و اقتصادی است.

تحلیل سیاست‌های ایالات متحده

حقیقت این است که، به مدت نزدیک به یک دهه، واشنگتن در قبال ایران رویکردی متشکل از مخالفت و فشار بی‌وقفه داشته است، اما فاقد استراتژی مشخصی بوده است. دولت «اوباما» در تلاش بود تا با ترکیب تحریم‌های شدید و ارائه راه‌حلی برای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران، این کشور را به رفتار کمتر تهاجمی در منطقه تشویق کند.

امکان کاهش تنش‌ها از طریق مذاکرات هسته‌ای

آیا مذاکرات هسته‌ای می‌توانستند به کاهش کلی‌تر تنش‌ها منجر شوند؟ پاسخ به این سوال دشوار است. چراکه در مدت ۲ سال، «ترامپ» قدرت را به دست گرفت و سیاست آمریکا را به کلی معکوس کرد. دولت «بایدن» می‌توانست سیاست‌های پیشین را تغییر دهد، اما از ترس واکنش شدید جمهوری‌خواهان، از این اقدام اجتناب کرد. در حال حاضر، مشکل اصلی این است که رویکرد کنونی ایالات متحده به معنای یک استراتژی جامع نیست. این رویکرد، بیشتر بر اساس تظاهر به سخت‌گیری در برابر مخاطبان داخلی آمریکایی شکل گرفته است و به نظر می‌رسد که تنها بر این ایده مبهم تکیه دارد که مخالفت بی‌وقفه ممکن است به نتیجه‌ای مثبت، حتی ممکن است به فروپاشی حکومت در ایران، منجر شود.

نیاز به یک استراتژی مؤثر

با این حال، امید به تنهایی یک استراتژی نیست. ایالات متحده و متحدانش نیاز به تدوین سیاستی دارند که واقعیت وجود جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد و سپس تهدید‌ها و مجازت‌هایی را برای بازدارندگی در برابر آن اعمال کنند، اما مشوق‌هایی هم برای کاهش تنش به همراه داشته باشد. این سیاست به احتمال زیاد منجر به تنش زدایی نخواهد شد، چه برسد به همکاری با تهران، اما می‌تواند تنش‌ها را کاهش دهد و از بسیاری از اصطکاک‌هایی که ممکن است این منطقه بی‌ثبات را به جنگی طولانی و خونین سوق دهد، بکاهد.

منبع: فرازدیلی
ارسال نظر