اقتصاد24 - این پرسش از سوی افرادی مطرح میشود که دارای منابع مازاد برای سرمایهگذاری هستند، در همین حال، عدهای از افراد جامعه به دلیل هزینه بالای زندگی اقدام به فروش دارایی برای جبران هزینههای زندگی(خرج وبرج) میکنند. شماری از افراد هم که دارای منابع نقد (نقدینه) بودند، به دلیل عدم پذیرش ریسک یا ناآگاهی نسبت به چشمانداز بازارها، ازقطار خرید دارایی و تبدیل منابع نقد به دارایی جاماندهاند و اکنون غبطه میخورند.
رفتار اقتصادی
رفتار عمومی جامعه به زبان ساده اقتصادی به اشکال مختلفی از جمله مصرفی، پس اندازجویانه و سرمایه گذارانه و سفته بازانه یا سوداگرایانه تقسیم میشود. رفتار اقتصادی مردم تابع سیاستهای اقتصادی کشور در زمانهای مختلف است. سیاست اقتصادی دولتها در قالب برنامهها و راهبردها به اجرا درمیآید و در هرمقطع زمانی با توجه به عوامل سیاسی و اقتصادی تفاوت دارد.
سیاستهای اقتصادی دولتها زمینه ساز ثبات اقتصادی، رکود، تورم یا رکود همراه با تورم است. در تمام موقعیتهای چهارگانه رفتارهای اقتصادی جامعه متفاوت است. با این مقدمه میتوان گفت که رفتار عمومی ما اکنون در برابر عوامل تورم ساز یا رکود آفرین متفاوت است.
واکنش به محرک
اکنون این سؤال مطرح میشود، رفتار مصرف کنندگان در برابر کاهش یا افزایش نرخ تورم چگونه است؟ این سؤال را به شکل دیگری هم میتوان مطرح کرد: رفتار مصرف کنندگان در برابر کاهش، افزایش یا تثبیت نرخ ارز چگونه است؟ به گواه بسیاری از اقتصاددانان، وضعیت کنونی اقتصادی کشور در حالت رکود تورمی است و این وضعیت الگوهای رفتار سرمایه گذاران را شکل میدهد.
رفتار متأثر از دلار
بررسی رفتار سرمایه گذاران کوتاه مدت، سفته بازان یا سوداگران نشان میدهد که بعد از رشد ارزش داراییها طی دو سال گذشته که همسو با روند افزایشی نرخ ارز بوده است، آنها به یک الگوی ثابت و پیش نگر برای شروع و پایان سرمایهگذاری شان رسیدهاند.
اینگونه که به محض افزایش نرخ ارز با تورم، انتظارات تورمی برای خرید انواع داراییها تقویت میشد، یعنی به محض اینکه نرخ دلار تقویت میشد، همه سوداگران برای خرید دارایی هجوم میبرند و به محض اینکه روند کاهشی طی میکند، انگیزه و تمایلات شان کاهش مییابد. در هنگام افزایش نرخ ارز، انتظارات تورمی تقویت میشود و به دلیل اینکه ارزش دارایی شان افزایش مییابد، از فروش آن خودداری میکنند. به این ترتیب تقاضای سفته بازی و غیرمصرفی وارد بازار میشد. همه اینان انتظار دارند که ارزش داراییهای شان افزایش یابد، چرا؟چون که نرخ برابری دلار افزایش مییابد و دارایی شان سوار بر دلار پرواز میکند.
اما حالا که نرخ ارز در دامنه مشخصی قرار گرفته و تورم روی سطح 40 درصد قرار گرفته است، انتظارات سفته بازان وسوداگران در بازار داراییها فروکش کرده است.اما الگو یا ارسال علائم ارزی مزبور در بازارهای سرمایه پذیر همواره وجود خواهد داشت؛ بنابراین تا هراندازه که نرخ ارز در بازار تقویت شود، ارزش داراییها نیز افزایش خواهد یافت. این الگو به فانوس یا چراغ راه سرمایه گذاران مبدل شده است. وقتی آهنگ رشد نرخ دلار شنیده میشود، راه خرید دارایی را پیش میگیرند.
تورم یا بازدهی
قالب دهکهای درآمدی بالا یا متوسط رو به بالا که میل به سرمایهگذاری دارند، تعریف متضادی از تورم در ذهن خویش دارند. وقتی سطح عمومی قیمتها افزایش مییابد، بویژه در حوزه کالاهای مصرفی، آنها ابراز انتقاد و گلایه دارند، اما هنگامی که ارزش داراییها و کالاهای سرمایهای شان افزایش مییابد، آن را بازدهی و سودآوری خطاب میکنند.چرا؟ چون که اولی را افزایش هزینه زندگی و صرف سبد مصرفی خانوار فرض میکنند، اما دومی را ناشی از افزایش سودآوری و بازدهی سرمایهگذاری میدانند؛ بیتوجه به آنکه افزایش نرخ تورم باعث تغییرقیمت تمامی کالاها میشود. افزایش نرخ تورم مبین رشد قیمت روی تمامی کالاهای مصرفی (مثل مواد خوراکی)، کالاهای نیمه مصرفی و واسطه ای (تجهیزاتی که کالا را کامل و به محصول نهایی تبدیل میکنند، مثل چراغ ماشین) و کالاهای سرمایهای (تجهیزات تولید کالا) است.
مکث بازار
وقتی نرخ تورم افزایش مییابد، اما نرخ ارز کاهش مییابد، فعالان بازار برای خرید دارایی دچار تردید میشوند. البته مکث کوتاه مدت بازار ناشی از عوامل متعدد از جمله وقفه در تأخیر انعکاس اطلاعات در قیمتها، تأخیر در کشف قیمت، نبود چشمانداز و در نهایت وقفه کوتاه مدت در تصمیمگیری سرمایه گذاران است.
این اتفاق اکنون در بازارهای سرمایه پذیر افتاده است. بعد از کاهش نرخ ارز، تمامی بازارها سرمایه پذیر دچار خواب سرمایه شدهاند، برخی از این کاهش بازدهی به عنوان خالی شدن حباب قیمتی در بازارهای سرمایه پذیر یاد میکنند و برخی هم اصولاً حباب و حباب زدایی را تعبیر نادرستی میدانند.
دلار سوخت تورم
اینک افزایش نرخ ارز به عنوان سوخت یا محرک افزایش مستمر قیمتها (بازدهی ها) روند نزولی یا حداقل تثبیتی پیدا کرده است و سفته بازان، میانگین گیران و سرمایه گذاران خرد و کلان با یک سردرگمی رو به رو شدهاند.
اکثر بازارهای سرمایه پذیر همسو با دلار رفتار همگرایی داشته و گزینه انتخابی سرمایه گذاران داخلی محدود است. اکنون نقدینگی همچون ملخهایی که به مزارع حمله میکنند در بانکها به عنوان ایستگاه نهایی پول، پارک شده است.
واقعیت این است، اکنون ظاهراً رشد نرخ تورم تا اندازه زیادی متأثر ازعوامل روانی و افزایش نرخ ارز و افزایش قیمت اقلام خوراکی و رشد قیمت کالاهای مصرفی است.اما افزایش قیمت داراییها برای تمام جویندگان بازده بالای داراییها متأثر از افزایش نرخ ارز بوده است.به بیانی، غالب سود کسب شده آنان ناشی از تورم ارزی یا افزایش هزینههای بخش عرضه بوده است و حالا با کاهش یا تثبیت نرخ ارز، چرخه تجاری سفته بازان روند نزولی پیدا کرده است. اینک تثبیت نرخ ارز نگرانی جدی برای کسانی که با قیمت بالاتر از سطح کنونی دارایی خریداری کردهاند، ایجاد کرده است. در مقابل سرمایه گذاران که به فعالیت در بخش واقعی اقتصاد هستند، تمایل دارند در صورت فروکش کردن نرخ تورم، منابع مالی را صرف فعالیتهای اقتصادی مولد کنند، چرا که تورم بلای فعالیتهای غیرسوداگرانه اقتصادی است.
نگرانی کاسبان تورم
نگرانی این گروه از علاقهمندان به سرمایهگذاری یا خرید دارایی با انگیزههای متعدد کوتاه مدت یا میان مدت در همان سؤال ابتدایی تحلیل پیش رو یعنی، «حالا چی بخریم، کی بفروشیم» مستتر است.
نگرانی کسانی که کاسب تورم یا واسطه گران تورم ارزی محسوب میشوند، بیش از هر زمان دیگری نمایان است.این گروه از افراد در زمانی که نرخ تورم یا به گفتهای نرخ ارز در سطح پایین قرار دارد، اقدام به خرید دارایی میکنند؛ منظور از خرید دارایی، خرید ارز نیست. بلکه تمام داراییها همانند خودرو، طلا و سایر دارایی هاست؛ آنگاه درهنگامه اوج قیمتها آن را میفروشند و به اصطلاح سود شناسایی میکنند و از بازار خارج میشوند. این گونه فعالیتها زمینه افزایش قیمت را فراهم میکند.
رونق با تورم
جا دارد که به یک خطای برداشتی رایج که از سوی مسئولان و باز روایت روزنامه نگاران اقتصادی در میان افراد جامعه که باز تولید میشود، اشاره کرد. برای برخی از رسانهها میان شرایط تورمی و رونق بازار هیچ تفاوتی وجود ندارد، یعنی وقتی ارزش داراییها در حال افزایش است، روایت گزارشگران این گونه است که بازار در وضعیت رونق قرار دارد، در حالی که شرایط تورمی و رشد فزاینده قیمت یک کالا در بازار با رونق تفاوت دارد، رونق زمانی است که شمار معاملات در بازه طولانی متعدد و مکرر باشد (عمق بازار) تعداد خریداران و فروشندگان بیشمار باشد، نه اینکه تعداد خریداران زیاد، شمار فروشندگان اندک و قیمتها روند صعودی داشته باشد و شوک تورمی خریدهای مصرفی را به عقب براند.
سفته گران عقب میمانند
گاه همین افراد سفته باز از روند بازار جا میمانند؛ همانند روزهای اخیر. پرشمار هستند افرادی که دست به خرید هنگفت دارایی زدهاند و انتظار کاهش شدید نرخ ارز را نداشتند و از بازار جاماندند. این گونه ضرر کردهاند و حالا هم چشم اندازی برای رشد ارزش دارایی شان ندارند.
با وجود افزایش نرخ تورم در تیرماه و ضعیف بودن بخش تقاضا در بازار چشمانداز هرگونه رشد فزاینده قیمتها را از میان برده است. در چنین شرایطی پیشبینی میشود که قیمتها در بازار مسکن و خودرو روندی کاهشی داشته باشد، چرا که فعلاً افزایش نرخ ارز دلیل افزایش قیمت داراییها و به تعبیری سودآوری ارزی نیست. در واقع با کاهش نوسانات ارزی، سطح دامنه فعالیت سوداگران کاهش یافته است. این شرایطی است که ذائقه آنها به کسب سودهای چند ده درصدی که در واقع نمایهای از افزایش قیمتها و نرخها در بازارهای مسکن، طلا، ارز و سهام است، به جزو اصلی بازده انتظاری سرمایه گذاران مبدل شده است و سود اندک برای شان راضی کننده نیست. جدای از این، آنچه کاهش بازدهی در بازارها را تشدید میکند، کاهش قدرت خرید و رکود موجود در بخش تقاضاست.
راهبردهای سوداگری
در کل سوداگران در بازار کنونی دست به دو اقدام کلی و فوری میزنند یا اینکه اقدام به فروش فوری دارایی کرده و با سود کم و بیش از بازار خارج میشوند، یا اینکه به انتظار دوره بازگشت مجدد افزایش قیمتها متأثر از افزایش نرخ ارز مینشینند. در میان کسانی که همواره به امید افزایش نرخ تورم، اقدام به خرید داراییها در اندازه کلان (سایز سرمایه) میکنند، افرادی وجود دارند که همواره شاخصها ومتغیرهای پولی تورم ساز را دنبال میکنند، آنها در ادواری که سیاستهای پولی دولتها، تورم زا بوده و غول تورم ساختاری بیدار میشود، با خرید دارایی و ایجاد بدهی اقدام به سرمایهگذاری میکنند. بنابراین دوران کاهش ارزش داراییها، فرصت مغتنمی برای این گروه محسوب میشود تا دارایی را با قیمت پایینتر خریداری کنند. این افراد تا خرخره بدهی ایجاد میکنند و دارایی میخرند، چون میدانند که اقتصاد تورمی همیشه در رفت و برگشت است.
اینان با شرکت در برنامه خصوصیسازی، شرکتهای ارزنده متعلق به دولت را خریداری میکنند اقدام به مدیریت بدهی میکنند، به این شکل که در دوره «پیشا تورم» یا «پیش تورم» شرکتهای با دارایی بالا را در قیمتهای پایین خریداری میکنند و با توجه به ارزشهای ذاتی و دارایی مشهود و نامشهود آنها، در دورههای تورمی که قیمت دارایی هایش افزایش مییابد، اقدام به واگذاری و فروش آن میکنند؛ البته بعد از تسویه حساب با دولت. خرید شرکتها به ثمن بخس در دورانی که خریداری برای واحدهای بزرگ وجود ندارد، یکی از روشهای رایج است. در واقع این گروه از جمله برندگان تورم ساختاری در اقتصاد ایران هستند.
اما گروه دیگر کسانی هستند که به امید افزایش مجدد قیمت دارایی که خریداری کردهاند، روزشماری میکنند، اما وقتی بازار ارز سیگنال روند نزولی میدهد، این افراد دچار استرس ناشی از خرید دارایی میشوند، چرا که هر لحظه نگران کاهش ارزش دارایی خریداری شده شان هستند. این نگرانی در افرادی که دارایی را در قیمتهای بالا خریداری کرده و حالا قیمت آن از حد ضرر واقعی عبور کرده، بیشتر است.
این افراد معمولاً به این نتیجه میرسند که اگر امکان کسب سود از دارایی برای شان وجود دارد، آن را میفروشند، وگرنه فروش آن در شرایطی که خریداری در بازار وجود ندارد با زیان مضاعف از قیمتهای جاری بازار رو به رو میشود، چون در این شرایط، قیمتها شکل صوری دارند. به بیان سادهتر، اگر آنها بخواهند دارایی شان را بفروشند مجبور به فروش در قیمتهای پایین هستند، حال اگر بخواهند همان دارایی را در همان شرایط بخرند، باید بهای بیشتری بپردازند. در واقع، شکاف قیمتی میان عرضه و تقاضا و کشف قیمت دارایی در این لحظه از ورود یا خروج به بازار بیشتر است. در این شرایط، آنهایی که پول لازم هستند، بیش از کسانی که از سر ترس اقدام به فروش دارایی میکنند، زیان میدهند؛ چرا که در دوره زمانی سرگیجه بازار، نقدشوندگی داراییها کاهش مییابد.
در نقطه تصمیمگیری
اینجا باید میان سرمایه گذاران و سوداگران تمایز قائل شد.اگر واقعاً برای دارندگان دارایی به عنوان سرمایه گذاران این موضوع امکان پذیراست، در حال حاضر از فروش و عرضه آن خودداری کنند، چرا که سوداگران که در قیمتهای پایین حاضر به خرید هستند میتوانند دارایی شما را با قیمت بسیار پایینتر از آنچه دارایی ارزش دارد، خریداری کنند.
این توصیه بویژه برای دارندگان سهام در بورس تهران کاربرد بسیار دارد. فرهنگ سرمایهگذاری در بورس، یعنی خرید دارایی(سهام) و کسب سود از آن در بلندمدت؛ غالباً معامله گران بورسی بویژه آنانی که سهمهای بنیادی خرید میکنند، صبور هستند.
بنابراین این گروه از سهامداران که ریسک کمتری دارند، نگهداری سهمها بویژه سهمهایی که دارای ارزش بنیادی هستند، امری بدیهی است. کمپینهای متعددی در بازار سرمایه کشور راه افتاده است با این هشتگ که «هوشیار باشیم» یا «ارزان نفروشیم.»
برای این گروه از سرمایه گذاران هیچ گاه فروش دارایی و خرید دارایی (مدیریت دارایی ها) توصیه نمیشود چرا که اصولاً وقتی ارزش داراییها در تمامی بازارها که رفتاری کاهشی همگرا و متأثر از کاهش نرخ ارز دارند، تنزل مییابد، چشمانداز بازده آنها هم نمیتواند رشدی باشد؛ ضمن اینکه کف اصلاح قیمت یا پایینترین سطح قیمتها برای هر دارایی مشخص نیست؛ یعنی معلوم نیست که تا پایینترین حد، کجا قیمتها کاهش مییابد.
همان گونه که عنوان شد، اصولاً بازارهای سرمایه پذیر در اقتصاد ایران رفتار واگرا ندارند و جملگی متأثر از پارامترهای همگن هستند، پس همگرا هستند. آن هم متأثر از افزایش یا کاهش نرخ ارز(دلار) مگر آنکه فعالان اقتصادی بتوانند سیکلهای متسلسل و مرتبط با بازارها را از قبل از ورود هر بازار به چرخه رکودی یا تورمی شناسایی و تحلیل کنند؛ یعنی بدانند که بعد از رکود بازار ارز، آیا بازار خودرو هم بدون فاصله زمانی وارد روندهای نزولی یا صعودی میشود یا خیر؟
برخی از سرمایه گذاران حرفهای وقتی از شناسایی سیکلهای نزولی و صعودی کوتاه مدت و تحلیل و آگاهی از نقطه اوج ارزش داراییها جا میمانند، دیگر اقدام به فروش دارایی شان نمیکنند و سعی میکنند راهبردهای بلند مدت سرمایهگذاری را انتخاب کنند. این استراتژی همان راهبرد خرید - نگهداری است. هدف از انتخاب این راهبرد، توجه به دورههای برگشتی بازار و کسب سود در بازههای آتی است.
سود تورمی
اما این نکته را باید توجه داشت، استراتژی هرچه که باشد، این موضوع را نمیتوان فراموش کرد که سودهای ناشی از افزایش نرخ تورم، سودهای تورمی هستند، یعنی اینکه چه از سوداگر تا سرمایهگذار وقتی براثر افزایش نرخ تورم، به یک بازدهی میرسید، این سودآوری در پرتو تغییرات اقتصادی واقعی در ارزش دارایی شما شکل نگرفته است، بلکه ناشی از افزایش نرخ تورم بوده است. یعنی اینکه این سودآوری در تمام بازارهای دارایی روی داده است، کما اینکه اگر شما هر دارایی دیگری خریداری میکردید، باز هم براثر افزایش ارزش دارایی ناشی از تورم، با سودآوری روبه رو میشدید. منتها این موضوع که در شرایط تورمی سود از یک بازارتا یک بازار دیگر کمتر یا بیشتر است، همیشه وجود دارد. بنابراین باید میان سود حسابداری و سود اقتصادی(هزینه فرصت) هم تفاوت قائل شد.
آیا سوار تورم به معنی سودآوری است؟
برای آنکه به صورت دقیقتر سود ناشی از تورم توضیح داده شود، کافی است بدانید این روزها تعداد شرکتهایی که تعداد یا تیراژ تولید محصولات شان نسبت به سال قبل کاهش داشته است اما درآمد حاصل از فروش شان افزایش داشته است (با فرض ثابت بودن هزینههای بالاسری شان) اندک نیست، چرا؟ چون که تیراژ شان کم شده است اما قیمت فروش محصولات شان را افزایش دادهاند. این شرکتها سود تورمی شناسایی میکنند و مواد اولیه کمتری برای کسب درآمد همسان با سال قبل یا بیش از امسال، مصرف میکنند.
تصور کنید میخواهید خانه تان را عوض کنید
برای آنکه سودآوری ناشی از تورم تبیین شود، مثال دیگری عنوان میشود، فرض کنید شما در پی تبدیل به احسن کردن منزل تان هستید، یک آپارتمان 60 متری دارید و میخواهید آن را 80 متر کنید؛ میبینید که هر چه پول روی مبلغ (داشته) ناشی از فروش آپارتمان 60 متری تان میگذارید، باز هم پول کم دارید. این موضوع نشان میدهد که افزایش قیمت مسکن یا تورم بخش مسکن نه فقط روی بهای خانه شما، بلکه روی بهای تمام واحدهای مسکونی اثر داشته است. بنابراین شما از محل افزایش قیمت مسکن تان سودی نکرده اید و سود یکسانی نصیب همه دارندگان دارایی در بازار مسکن شده است. حال وقتی شما دارای تقاضای مصرفی هستید، همان بازده یا افزایش قیمت مسکن 60 متری در هنگام یا شرایط تبدیل به احسن مسکن به صورت تورم خود را نشان میدهد.
از منظر مصرف کننده (تقاضای مصرفی) اگر بخواهیم همین موضوع را بررسی کنیم، باز هم به شکل دیگری قابل بیان است، تصویر کنید شما میخواهید آپارتمان 60 متری تان را بفروشید، حال اگر بخواهید دو ماه بعد یکی چیز شبیه آن را جایگزین کنید، باز به نسبت رشد نرخ تورم وافزایش قیمت مسکن، باید همان مبلغ را کم وبیش پرداخت کنید. یعنی ارزش جایگزینی تمام واحدهای مسکونی افزایش یافته است. در لحظه شما میبینید اگر قیمت مسکن شما افزایش پیدا کرده است، قیمت مسکن سایرین هم افزایش داشته است، پس دیگر سودی نکرده اید. این واقعیت سودآوری بر مبنای رشد نرخ تورم است.
از منظر سوداگران
فراتر از انتظار سودآوری و ماهیت و کیفیت سود، دوره یا بازه سرمایهگذاری است، در نظر داشته باشید که از منظر تئوریک تورم خاستگاه پولی(عرضه پول) داشته و تثبیت قیمتها در آینده به دشواری صورت میگیرد. بنابراین امکان بازگشت افزایش نرخ تورم همیشه وجود دارد. رفتار سینوسی تورم در 50 سال گذشته گویای این چنین واقعیتی است. تحریم، جنگ، سیاستهای پولی انبساطی، کسری بودجه، انبساط بودجهای، فشار دولتها برای ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی از جمله علل ثانویه افزایش نرخ تورم است.از این رو، جریان سرمایهگذاری و نیروهای اقتصادی در سایزهای مختلف کوچک و بزرگ همواره با دیدی بلند مدت به سرمایهگذاری شان نمینگرند. به همین دلیل، ذائقه سرمایهگذاری در بازارها غالباً رویکرد سوداگرانه است تا سرمایهگذاری پایدار.
مشاوران سرمایهگذاری چه میگویند
مشاوران حرفهای سرمایهگذاری در چنین شرایط، توصیهای جالب دارند، اتفاقاً آنها میگویند که وقتی ارزش داراییها پایین میآید، بهترین زمان برای خرید آن است. بنابراین همین روزها که برخی براثر تثبیت نرخ ارز و شکلگیری تورم همراه با رکود، به دنبال فروش دارایی شان هستند، شماری در پی صید داراییهای ارزان هستند.
بنابراین داشتن دید بلند مدت و صبوری در سرمایه گذاری، برای جلوگیری از زیانهای تورمی ناشی از نوسانات ارزی امری ضروری است.
این داستان همیشگی کسانی است که از منظرنوسان نرخ ارز به صورت کوتاه مدت در بازارها سرمایهگذاری میکنند. این داستان همیشگی کسانی است که با رویکرد کسب سود کوتاه مدت اقدام به خرید دارایی با انگیزه سفته بازی میکنند، سرمایه گذاران حرفهای همیشه نگاهی بلند مدت به بازار دارند.
استراتژی سفته بازان
سناریو 1
این گروه از افراد در زمانی که نرخ تورم یا بهگفتهای نرخ ارز در سطح پایین قرار دارد، اقدام به خرید دارایی میکنند؛ منظور از خرید دارایی، خرید ارز نیست. بلکه تمام داراییها همانند خودرو، طلا و سایر دارایی هاست؛ آنگاه درهنگامه اوج قیمتها آن را میفروشند و به اصطلاح سود شناسایی میکنند و از بازار
خارج میشوند.
سناریو 2
سوداگرانی هستند که همواره شاخصها و متغیرهای پولی تورم ساز رادنبال میکنند، آنها در ادواری که سیاستهای پولی دولتها، تورم زا بوده و غول تورم ساختاری بیدار میشود، با خرید دارایی و ایجاد بدهی اقدام به سرمایهگذاری میکنند. دوران کاهش ارزش داراییها، فرصتی برای این گروه محسوب میشود تا دارایی را با قیمت پایینتر بخرند. آنها بدهی ایجاد میکنند و دارایی میخرند، چون میدانند که اقتصاد تورمی همیشه در رفت و برگشت است.
سناریو 3
میان سرمایهگذاران و سوداگران باید تمایز قائل شد.اگر واقعاً برای دارندگان دارایی بهعنوان سرمایهگذاران این موضوع امکان پذیراست، در حال حاضر از فروش و عرضه دارائی شان
خودداری کنند، چرا که سوداگران که در قیمتهای پایین حاضر به خرید دارایی هستند، میتوانند دارایی شما را با قیمت بسیار پایینتر از آنچه ارزش دارد، خریداری کنند.
انتخاب سرمایهگذاران
نگاه1
این روزها در مقابل برخی براثر تثبیت نرخ ارز و شکلگیری تورم همراه با رکود، بهدنبال فروش داراییشان هستند، شماری در پی صید داراییهای ارزان هستند. بنابراین داشتن دید بلند مدت و صبوری در سرمایه گذاری، برای جلوگیری از زیانهای تورمی ناشی از نوسانات ارزی امری ضروری است. این داستان همیشگی کسانی است که از منظرنوسان نرخ ارز بهصورت کوتاه مدت در بازارها، سرمایهگذاری میکنند.
نگاه2
برخی از سرمایهگذاران حرفهای وقتی از شناسایی سیکلهای نزولی و صعودی کوتاه مدت و تحلیل و آگاهی از نقطه اوج ارزش داراییها جا میمانند، دیگر اقدام به فروش داراییشان نمیکنند و سعی میکنند راهبردهای بلند مدت سرمایهگذاری را انتخاب کنند. این استراتژی همان راهبرد خرید - نگهداری است. هدف از انتخاب این راهبرد، توجه به دورههای برگشتی بازار و کسب سود در بازههای آتی است.
نگاه3
فروش دارایی در شرایطی که خریداری در بازار وجود ندارد، دارنده را با زیان مضاعف روبه رو میکند. چون در این شرایط، قیمتها شکل صوری دارند. به بیان سادهتر، اگر آنها بخواهند داراییشان را بفروشند مجبور به فروش در قیمتهای پایین هستند، حال اگر بخواهند همان دارایی را در همان شرایط بخرند، باید بهای بیشتری بپردازند. در واقع، شکاف قیمتی میان عرضه و تقاضا و کشف قیمت دارایی در این لحظه از ورود یا خروج به بازار بیشتر است.
منبع: روزنامه ایران