امیرحسین احمدی، اقتصاد24- غروب است و از گرمای هوا کاسته شده. باد وزیدن گرفته و گرمای ظهر رفته و حالا گلهها یکی یکی به صحراها میروند تا چرا کنند. آفتاب پشت کوه خود را به پهنه یکی از دشتهای روستای سوق پهن کرده و در امتداد آن، در دوردست پیرمردی با قدی خمیده دیده میشود که به عصای خود تکیه داده و چرای گوسفندانش را تماشا میکند. یدالله است که گوسفندان خود و چند نفر از همولایتیهایش را به صحرا آورده تا بچرند.
گاهی خم میشود به طرف یکی از گوسفندان ریگی پرتاب میکند تا از گله دور نشود. در جواب اینکه این روزها دامداری چگونه است خنده تلخی میزند و میگوید: قد این هِست که شو را به صبح بَرِسانیم و نون بخور نمیری سیِ خودمون پیدا کنیم.
گوسفندان به این طرف و آن طرف میروند و میچرند و در همه صحرا پخش شدهاند. زمینهایی که گله یدالله در آن میچرد، دیمزارهای گندمی است که محصول آن را برداشتهاند و مقدار زیادی کاه روی زمین مانده است که زمین را طلایی رنگ کرده و سهم گوسفندان دامدارهاست.
از یدالله میپرسیم که وقتی گوشت گران شد رونقی به کار شما نیفتاد؟ با چفیهای که به سر دارد صورتش را از باد میپوشاند و میگوید: «به قدری که گوشت گرون شد خرج تولیدش هم بالا رفت. جو و یونجه دو برابر شد و سوزن و دوای گوسفندان هم که امروز خیلی گرونه».
سن یدالله به هشتاد سال میرسد اما همچنان دنبال بزها و گوسفندان میدود. بعد از دویدن خسته میشود و در گوشهای از دشت مینشیند. «یک ماه دیگه این زمینهای دیمکاری را در همه صحرا میکارند تا بعد از عید و اول تابستون که بخواهند برداشت کنند. تا وقتی هم که گندم را درو نکنند، گوسفندان را باید به چاردیواری ببریم و هزینه کنیم و علوفه بخریم تا گوسفندان خوراک داشته باشند. گندم را که برداشت کردند دوباره حیوان را به صحرا میبریم. اگر گوسفند را باید به چهاردیواری ببریم و برایش علوفه بخریم عیبی ندارد اما قیمت جو و یونجه از پارسال تا امروز به قدری بالا رفته که دیگر زور کسی به خریدش نمیرسد. جو و یونجه گران است؛ یونجه را میگویند کیلویی دو هزار و 300 تومان و جو را هم همین قیمت میفروشند».
گرانی جو باعث شده تا یدالله هم در زمین های خود این محصول را کشت کند و بخشی از خوراک گوسفندانش را از این طریق تامین کند. «قدری از جو را خودمون عمل میآوریم و در زمینهای کشاورزی میکاریم و اگر کم آمد میخریم. اگر هم بخواهیم جو و یونجه بخریم از دهدشت میخریم و از اداره کشاورزی و امور عشایرین میآورند. پارسال یونجه هزار و 300 تومان بود اما الان شده کیلویی دو هزار و 300 تومان».
گرانی داروی دام یکی دیگر از مسائلی است که دامداری را برای یدالله و همشهریانش سختتر کرده است. «قیمت دارو و سوزن قیامت است و از پارسال تا امروز دو برابر شده و دیگر سهمیه داروی دولتی وجود ندارد و باید همه را از بازار آزاد بخریم و این گرانیها صرفه گلهداری را کمتر کرده اما اگر هم نصرفد شغل دیگری نداریم و کاری بلد نیستیم که بتوانیم با آن نان خود را در بیاوریم».
یدالله میگوید که از سال گذشته تا امسال قیمت گوشتی که میفروشد، 10 هزار تومان گرانتر شده و میافزاید: «در قصابیهای دهدشت و شهرهای دیگری که خودم شنیدم گوشت گوسفند را کیلویی 90 هزار تومان هم میفروشند اما گوسفند را از ما کیلویی 40 تا 45 هزار تومان میخرند. سال گذشته همین موقع گوسفند را از ما کیلویی 30 هزار تومان بیشتر نمیخریدند».
پیرمرد شبان هرچند دوست دارد که میشها و برههای گله خود را بیشتر کند اما قادر به انجام این کار نیست. لابد با خودش فکر میکند وقتی که برای تهیه خوراک همین 100 راس گوسفندی که دارد این همه مصیبت میکشد، چطور میتواند، غذا و جا برای یک گله چند صدتایی فراهم کند.
وقتی از او میپرسیم چرا گله گوسفندانش را بیشتر نمیکند، بدون معطلی جواب میدهد: «جا و غذا نیست که بخواهم دامم را رشد بدهم. چرای گوسفند و بز را در خیلی از دشتها و کوههای سوق قدغن کردند و قیمت علوفه هم که وضع درست و حسابی ندارد که بتوانم راحت بخرم».
روی دو پایش بلند میشود و آرام آرام به سمت گله میرود. زمینهای روبه رو را نشان میدهد: «با کشاورزی ریشه دامدار را در آوردهاند. همه زمین های صحراها را میکارند و میکارند و دیگر جا برای دامدار و گلهاش نیست. غذا که به جای خودش آب طبیعی که از یک چشمه بزند بیرون هم دیگر برای دامدار پیدا نمیشود و باید با آب چاه گوسفندان را سیراب کنیم».
با همه اینها یدالله باید به دامداری ادامه دهد. عمری است که او دامداری را رها نکرده و هرچند که پیر است اگر مانعی برایش وجود ندارد. خوب میداند که چطور باید گوشت تولید کند. «کسی نیست که داد صدای ما رو به دولت برسونه که حداقل قیمت علوفه پایین بیاد که ما هم بتونیم دام خودمون را سیر کنیم و سودی از کارمان در آریم. اگر هوای دامدار را داشته باشند که دیگر نیازی نیست که بخواهند با کشتی و طیاره از این طرف و اون طرف دنیا گوسفند به مملکت بیارند منتها به شرطی که کاری کنند که انقدر سنگلاخ تو راه ما نباشد که نتونیم دام پرورش دهیم».