اقتصاد۲۴- موشکباران آسمان آستانه اشرفیه فقط چند ساعت پیش از شروع آتشبس اتفاق افتاد. حملهای وحشیانه که مانند تمام حملات پیشین رژیم غاصب، جان کودکان را هم نشانه گرفت. با اینهمه ناظم مدرسهای ابتدایی در آستانه اشرفیه میگوید جنگ دنیای کودکانه را از بین نمیبرد، اگرچه مستقیم انگار سراغ کودکان میرود. او از یکی دانشآموزان آسیبدیدهاش روایت میکند که با همه دلهره و اضطرابی که از خرابشدن خانه و صدای انفجار مهیب موشک داشته است، نگران بازی کامپیوتریاش بود که سالم از زیر آوار بیرون بیاید. بااینحال، زخم جنگ در همین خاطرات خودش را ماندگار میکند. اهالی آستانه میگویند اندوه پیشآمده بیش از تحمل آستانه است و جای این زخم به این سادگیها ترمیمشدنی نیست. اهالی در حالی با «پیام ما» گفتوگو میکنند که بهگفته خودشان آوار، مانده بر شهر و بادی که با هر وزش غبار خانههای ویران را بلند میکند، نمیگذارد کسی آتشبس را بهخاطر بیاورد. برای آستانه جنگ هنوز تمام نشده، نه لااقل تا وقتی که خرابیها پابرجاست.
بامداد روز ۳ تیرماه، در خیابانهای فردوسی و معین «آستانه اشرفیه» گیلان، انگار باران نخاله باریده بود. جنگ هنوز ادامه داشت، اما کمتر کسی فکرش را میکرد که غاصبان صهیونیست در شمال کشور هم منازل مسکونی را بمباران کنند. استاندار گیلان فقط در فاصله چند ساعت اعلام کرد که شمار شهدای این حمله به ۱۳ نفر رسیده است. عددی که برای ماتم آستانه اشرفیه بهقدر کفایت بزرگ بود. آنهم درست وقتی که قرار بود کمتر از چند ساعت آینده آتشبس شود.
باران نخاله
مصطفی یکی از اهالی این شهر است که کمی آنسوتر از خیابانهای محل حمله زندگی میکند: «گردوغبار نه، نخاله تمام خیابانهای اطراف هلالاحمر و پشت پمپ گاز را گرفته بود. گردوخاک نه، تکههای آجر همهجا پخش شده بود. گویا حمله به یک خانه دوطبقه و خانهای یکطبقه انجام شده بود، اما سقف بسیاری از خانهها تقریباً جدا شده بود. تکههای حلب توی خیابان ریخته بود. وقتی ما رسیدیم مردم خودشان داشتند حلبها را دوباره روی سقف میگذاشتند. صدای انفجار تقریباً از تمام شهر شنیده شد. همه میدانستند آستانه هم از حمله دشمن بینصیب نمانده است.»
ابراهیم یکی از اهالی ساکن خیابان فردوسی میگوید دوتا از پسرهایش ۱۳ و ۱۰ساله هر دو با صدایی مانند حرکت سریع شیئی بزرگ فقط چند ثانیه پیش از صدای انفجار متوجه اتفاق شدند: «بعد هم صدای انفجار شنیده شد. صدای انفجار خیلی شدید بود. من فکر میکنم تمام آستانه آن را شنیدند. آستانه هم مانند سراسر ایران در جنگ تحمیلی ایران و عراق شهید بسیار داد. بروید گلزار شهدا، خواهید دید چه جوانهایی آنجا در سینه خاک خوابیدهاند. اما اینبار برای آستانه فرق داشت. همین الان بچههای کوچکی که در این فاجعه آسیب دیدند، در بیمارستان بستری هستند.»
سیلی به صورت
ابراهیم میگوید: «این فاجعه شبیه سیلی به گوش ما بود. میدانید چرا؟ چون معلوم بود که فقط به قصد کشتن شلیک کردهاند. چند ساعت بعد آتشبس بود. چرا باید آنقدر وحشیانه حمله کنند؟ ما این را نمیفهمیم. خانه من و برادرم (دو خانه کنار هم) هم از ناحیه سقف و هم از ناحیه حرز بیرونی، آسیب دید، اما همان صبح رفتیم کمک همسایههایی که سقف خانههایشان یکجا در آمده بود. مردم در شوک بودند. همسایههای ما را که با هم سلاموعلیک داشتیم، کشتند، با هم چشم توی چشم میشدیم، بچههای همدیگر را میشناختیم. صبح روز فاجعه مردم در سکوت کامل در خیابان بودند. نیروهای امدادی و هلالاحمر خیلی زود آمده بودند، اما مردم هم کمک میکردند. کسی لام تا کام حرف نمیزد.»
بیشتر بخوانید: بدرقه شهدای اقتدار در قلب تهران / گزارشی از حضور شخصیتها، فعالین سیاسی و مدنی در تشییع شهدای حمله اسرائیل به ایران + فیلم و عکس
«فاطمه» ناظم مدرسه ابتدایی در آستانه اشرفیه است. او هم مانند سایر همشهریانش روایت تلخی دارد: «من در مدرسه چند دانشآموز دارم که منزلشان حوالی هلالاحمر و پشت پمپ گاز است. ما به هیچ وسیله ارتباطی دسترسی نداریم. در حالت عادی برای تمام کلاسهای درس گروهی در تلگرام و واتساپ میان اولیا و مربیان داریم. در زمان مدرسه با هم در ارتباط هستیم و در زمان تعطیلی هم اطلاعیهها یا موارد مربوط به ثبتنام سال آینده و اینها را از همین طریق اعلام میکنیم. اما اینترنت قطع بود. صبح زود بود. پایم نمیرفت بیایم سمت خانه بچهها. از آنچه ممکن بود در انتظارم باشد، خیلی میترسیدم. من مادرم و سه بچه دارم. اما دانشآموزانم هم کم از بچههایم ندارند. به خانوادههای دانشآموزانم که در همان حوالی زندگی میکنند، زنگ زدم؛ همان چیزی که فکرش را میکردم، پیش آمده بود.»
دمارِ درآمده
کمی مکث میکند و میگوید: «خانه دانشآموزانم خراب شده بود. جنگ دنیای کودکانه را از بین نمیبرد. یکیشان نگران وسیله بازیاش بود؛ نام اسباببازیاش را نمیدانم، از این بازیهای جدید کامپیوتری بود. بچه با آنهمه ترس و اضطراب بزرگترین غمش اسباببازیش بود. جنگ دنیای کودکان را خراب نمیکند، اما دمار از روزگار ما بزرگترها درمیآرود، خصوصاً اگر در خانه کودک داشته باشیم. انصاف نبود فقط کمی قبل از آتشبس این بلا را سر ما بیاورند. چه میگویم؟ رژیم متجاوز اگر انصاف سرش میشد که وضعیت غزه و فلسطین اینطور نبود. بههرحال، خوشحالیم که آتشبس شده است، اما غم آستانه خیلی بزرگ است، خیلی.»
جنگ تحمیلی به ایران سه روز است که به آتشبس رسیده است. از همان چند ساعت بعد از اینکه در کمال شگفتی آستانه اشرفیه، شهری که حتی بسیار از پایتخت دور است مورد حمله وحشیانه قرار گرفت. آتش به پایان رسیده است، اما چهره آستانه به حالت عادی برنگشته است. خیابانهای حوالی محل حمله هنوز در بهت حاضران و عابران با ویرانههای حمله بهجای مانده است. هر وزش باد غباری سهمگین را هوا بلند میکند. هر صدایی شبیه انفجار، کودکان را میترساند و معلوم نیست خاطره دهشتناک بامداد سوم تیر کی از یاد مردم برود.
استاندار گیلان میگوید عملیات آواربرداری در مناطق مسکونی آسیب دیده ناشی از حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به آستانه اشرفیه همچنان ادامه دارد و دستور رسیدگی فوری به وضعیت آسیب دیدگان بلافاصله صادر شده است.
دستورات ویژه
«هادی حقشناس» میگوید: «تاکنون ۱۳ غیرنظامی از جمله زنان و کودکان بیگناه در این حمله به شهادت رسیدهاند. عمیقاً از این حادثه تلخ متأثریم. این جنایت بار دیگر بر بیرحمی و قساوت رژیم صهیونیستی در برابر مردم بیگناه و اقدامات غیرانسانی این رژیم جعلی صحه گذاشت. تجاوز وحشیانه رژیم گرگ صفت صهیونیستی به مناطق مسکونی مصداق بارز جنایت جنگی و نمایانگر استیصال و درماندگی این رژیم است. هدف قرار دادن مردم غیرنظامی نشان داد رژیم صهیونیستی در میدان جنگ مغلوب قدرت موشکی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی شده است. ازاینرو، دست به اقدامات جنایتکارانه علیه مردم میزند. باید این سند جنایت برای عموم جهانیان به تصویر کشیده شود.»
بهگفته او، در بازدیدی که از محل حادثه داشته است، با مردم و آسیب دیدگان این حادثه تروریستی صحبت کرده است: «باید دستگاههای مربوطه فوری به وضعیت آسیبدیدگان رسیدگی کنند، دستوراتی برای تسریع در روند امدادرسانی، ارزیابی خسارت، تأمین اسکان موقت، بازسازی واحدهای آسیبدیده و حمایت از خانوادههای آسیبدیده صادر شده است.»