اقتصاد 24 - «فایننشال تایمز» در مقاله ای به نوشته کلر جونز به چالش های سیستم پولی جهان اشاره کرد که از ضعف سیاستگذاری رنج می برد و مسائل عمده در آن فراتر از رفتارهای پیش بینی ناپذیر ترامپ نهفته است.
پیشتر نمودار تولید ناخالص داخلی در طول 150 سال نشان از رشد منحصر به فرد اقتصاد جهان داشت که محرک اصلی آن صنعتی شدن کشورهای مختلف بود، اما از پایان دهه 1920 تا اوایل دهه 1930 این رشد صعودی کاهش چشمگیری به خود گرفت. اقتصاددانانی مانند رابرت لوکاس مشکل آن دوران را کاهش تقاضا می دانستند و معتقد بودند اقتصاد جهان راه مقابله با این مشکل را دیگر پیدا کرده و گرفتار این چالش نخواهد شد.
جونز در مقاله خود اینگونه نوشت: "آن دوران دقیقا زمانی بود که بانک های مرکزی در جهان سعی داشتند روی پای خود بایستند و نرخ سود بهره را آنگونه که صلاح می دانستند اعلام کنند و اقدام آنها بر پایه این تصور بود؛ تا زمانی که نرخ تورم پایین و نرخ ارز انعطاف داشته باشد، رشد جهانی ثابت باقی خواهد ماند. در آن زمان سیاستگذاری مالی تا حد زیادی از میان برداشته شد و فرض بر این بود که تثبیت کننده های اتوماتیک به اندازه کافی قدرت ایجاد رونق اقتصادی را دارند، بازارهای جهانی خود کارآمد هستند و در جهانی با سیستم ثابت پولی، شوک مالی دیگر ایجاد نمی شود."
اما این تصور اشتباه، خود را در بحران سال 2008 آمریکا به خوبی نشان داد. پس از گذشت حدودا 10 سال اقتصاددانان دیگر اطلاعات جدیدی ارائه نمی دهند. شاید برگزاری سمپوزیوم اقتصادی Jackson Hole «جکسون هول» در روزهای پایانی تابستان 2019 خود نشانی از پایان طرز تفکر پیشین باشد.
جونز در ادامه افزود: "حتی فدرال رزرو آمریکا، بزرگترین بانک مرکزی جهان، هم سیاست مشخصی برای آینده خود ندارد و همه حاکی از حجم نگرانی سیاستگذاران است."
مشکل اصلی این است که بسیاری از بخش های جهان هنوز نتوانسته اند بر تورم غلبه کنند و بسیاری از بانک های مرکزی می دانند که امکانات لازم را برای غلبه بر این چالش ندارند. اگر خیلی خوش شانس باشید می توانید نرخ سود بهره را کاهش دهید. در غیر این صورت، باید وارد محدوده زیر صفر شوید، اوراق قرضه بیشتری خریداری کنید و در قسمت هایی نیز هیچ درآمدی نداشته باشید. در این شرایط اصلا نمی توان آینده را پیش بینی کرد.
مشکل دوم حداقل برای فدرال رزرو رفتارهای غیرقابل پیش بینی دونالد ترامپ است. بانکداری جهانی مانند جامعه ای است که اعضای آن قوانین آکادمیک را دنبال می کنند. آنها تردیدها را کنار می گذارند و اینگونه تصور می کنند که مردمان جهان و بازارهای جهانی همه منطق محور هستند. بانک های مرکزی نمی توانند رفتارهای ترامپ را درک کنند که چرا باید تعرفه های جدیدی را اعمال کند یا استقلال بانک های مرکزی را به چالش بکشد. جونز نوشت: "این حرکت برای تمام آنهایی که دخیل هستند مخرب است. ترامپ برای بانک های مرکزی دیوانه کننده نیست، به معنای ساده تر دیوانه است."
اما مارک کارنی در کنفرانس بانکداری به موضوع قابل تاملی اشاره کرد؛ این دو مشکل برآمده از مساله ای عمیق تر است: وابستگی بیش از حد به دلار، به طوری که آماج تورم و نرخ بی ثبات ارز را دیگر نمی توان تحت کنترل داشت. به علاوه، وی در سمپوزیوم «جکسون هول» به عدم کارایی صندوق بین المللی پول اشاره کرد که باید چالش های کوتاه، میان و بلند مدتی را که این سازمان برای چارچوب های سازمانی و سیاست های پولی جهان ایجاد می کند، همه شناسایی شوند.
تسلط دلار بر اقتصاد جهانی خیلی پیشتر از ورود ترامپ، اقتصاد جهان را تهدید می کرد. طبق گزارش کارنی، سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهان تنها 15 درصد و از تجارت جهانی تنها 10 درصد است اما سهم دلار از بازارهای جهانی در حد شگفت انگیزی بالا است.
حتی پارادایم جدید هم ذره ای روشن و واضح نیست. برخی مانند رابرت پرینگل، که چهل سال درباره بانک های مرکزی تحقیق کرده است، پیشنهاد می کنند ارزی جهانی وابسته به ارزش سهام جهانی ارائه شود. اما کارنی معتقد است که ارزهای دیجیتال باید وارد سبد ارزهای جهانی شود ـ مانند لیبرا، یا چیزی که بانک های مرکزی در جهان از آن استفاده کنند.
نویسنده این مقاله همچنین به مسائل زیادی اشاره کرد که پیش روی لیبرا است، "از حفظ امنیت شخصی تا سیستم های AML یا CFT و برگشت پذیری اجرایی" همه به اقدامات محسوسی در زمینه ثبات مالی و پولی بستگی دارند. به هر حال، امید است تا محرک مالی دوباره در سیاستگذاری های اقتصادی جهان مورد توجه قرار بگیرد، به طوری که نه تنها رشد اقتصادی را در نظر بگیرد بلکه مشکلات بانک های مرکزی را نیز مورد هدف قرار دهد. ابزار کنونی بی فایده هستند و دیدگاه تورم محور ابعاد بسیار محدودی را پوشش می دهد. نابرابری یا تغییرات آب و هوایی را نباید در سیاست های پولی از نظر دور کرد.
مترجم: فرزانه اسکندریان
منبع: فایننشال تایمز