اقتصاد۲۴- تقی آزاد ارمکی در یادداشتی با عنوان «طبقه متوسط و نگهداشت جامعه» برای روزنامه اعتماد مینویسد: بحث درباره برجام، چه در قالب مناظره بین طرفین موافق و مخالف و چه در قالب جشن نابودی آن یا سوگواری برای شکست آخرین پروژه بینالمللی حاکمیت، دیگر موضوع محوری جامعه ایران نیست. توافقی که زمانی کانون منازعات سیاسی و امیدها و ترسهای اجتماعی بود، اکنون به مرحلهای رسیده که نه امکان احیا دارد و نه امکانی برای نابودی بیشتر، تمام شد. اما این اتمام شاید فرصتی برای طرح پرسشهای بنیادیتر فراهم کند. در این میان، طبقه متوسط شهری به عنوان نیرویی پنهان، اما تعیینکننده، به اصلیترین عامل نگهداشت جامعه بدل شده است.
عقلانیت؛ سد فروپاشی اجتماعی
در دو دهه گذشته، گفتار حکمرانی ایران کمتر بر مصالح عمومی تکیه داشته و بیشتر بر حذف، طرد و بسیج لحظهای نیروها متکی بوده است. نتیجه آن که توان تولید گفتار خردمندانه از درون ساختار قدرت کاهش یافته و جامعه بیش از پیش در معرض آسیبها قرار گرفته است. اما پرسش اساسی اینجاست: چه چیزی مانع از فروپاشی کامل اجتماعی شده است؟ پاسخ را باید در طبقه متوسط شهری جستوجوکرد.
خرد طبقه متوسط
طبقه متوسط شهری در ایران چنان نحیف و زیر فشارهای اقتصادی و امنیتی قرار گرفته که نه توان تداوم الگوهای مصرف فرهنگی و اقتصادی را دارد و نه ظرفیت ایفای نقش میانجیگری میان جامعه و حاکمیت. سیاستهای انقباضی و محدودیتهای سیاسی، این طبقه را از کارکردهای کلاسیک خود تهی کرده و به جایگاه تدافعی و حداقلی رانده است؛ جایگاهی که بیشتر بر بقا و حفظ حداقلهای زیست اجتماعی متمرکز است تا برآفرینش فرهنگی یا میانجیگری سیاسی. با این حال، حتی در چنین وضعیتی، این طبقه نقشی تعیینکننده در جلوگیری از گسترش شکافهای اجتماعی ایفا کرده است. بقای جامعه را باید مدیون نوعی عقلانیت عملی دانست که این طبقه به ویژه در بزنگاههای بحرانی از خود نشان داده است.
جنگ ۱۲روزه؛ تجلی عقلانیت طبقه متوسط
نمونه روشن این نقش را میتوان در جنگ ۱۲ روزه اخیر مشاهده کرد. در شرایطی که «آسمانها دراختیار نیروی متخاصم بود»، طبقه متوسط شهری خیابان را در اختیار نگرفت. این تصمیم نه نشانه انفعال بلکه تجلی عقلانیت جمعی بود. این کنش مانع از آن شد که جامعه در بحبوحه جنگ خارجی با بحران امنیتی و شکافهای داخلی مواجه شود.
بیشتر بخوانید:عکس/ برگزاری مراسم ختم برجام در دانشگاه امیرکبیر
طبقه متوسط دو کارکرد همزمان ایفا کرد: نخست، نجات حاکمیت از سقوط ناگهانی و فروپاشی امنیتی و دوم، جلوگیری از چندپارگی جامعه. این کارکرد دوگانه نشان میدهد که طبقه متوسط نهتنها برای جامعه، بلکه برای خود حاکمیت نیز به طور ناخواسته به ستون ایجاد تعادل بدل شده است.
وفاق اجتماعی علیه وفاق سیاسی
ویژگی طبقه متوسط این است که نیرویی یکدست و همگن نیست. در درون آن گرایشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گوناگون وجود دارد. اما آنچه این طبقه را متمایز میکند، تواناییاش در تبدیل این تکثر به عقلانیت عملی است. این عقلانیت به جای حذف دیگری، به پذیرش حضور متکثر شهروندان در جامعه میانجامد.
فروپاشی برجام و بازتعریف رابطه جامعه و حاکمیت
با فروپاشی برجام، آخرین پیوند ساختاری میان حاکمیت و جامعه جهانی از بین رفت. این فروپاشی نشان میدهد که اتکای صرف به دیپلماسی خارجی نمیتواند بنیان نگهداشت جامعه را تضمین کند؛ باید از جامعه دفاع کرد. تنها راه بقای جامعه، بازتعریف رابطه میان حاکمیت و شهروندان است. در اولین گام، حاکمیت چارهای جز پذیرش این واقعیت ندارد که بقایش را مدیون طبقه متوسط شهری است.