اقتصاد24 - بخش هایی از این یادداشت را بخوانید؛
*اصلاحطلبان (رسمی و اسمی) امروز پیشاپیش تصمیم خود را گرفتهاند: آنها به قدرت و درقدرتبودن نیاز دارند؛ بنابراین مسئله برای آنان چندان این نیست که برون/ برقدرتی وجود دارد، چون در رفتار و میل و اراده معطوف به قدرتشان تغییری ایجاد نخواهد کرد. مسئله برای اصلاحطلبان حتی این نیست که اگر شرطبازی کنیم و در این بازی شرطبندی ناکام بمانیم، چه باید کرد و چه نباید کرد؟ چون آنچه حادث میشود، در رفتار انتخاباتی و بازی قدرت آنها تأثیر و تغییر معناداری نخواهد گذاشت؛ درهرحال جریان اصلی/ رسمی اصلاحطلبی در انتخابات شرکت خواهد کرد.
*بگذارید یک گام جلوتر بگذاریم و بگوییم برای اصلاحطلبان رسمی، مسئله حتی این نیست که اگر با تمامی کارتهای در دست و بدون شرطوشروط پای میز بازی انتخابات حاضر شوند و حقیرانه شکست بخورند، نباید در انتخابات شرکت کنند، چون با این حرکت، در واقع، بر سرِ هستی و هویت خود قمار میکنند.
پس با این وصف، در افق رفتاری اصلاحطلبان سه راه پیداست: نخستین، راه به ننگ آغشته اما رو به شهر و باغ و آبادی. این راه، راه انتخاب انتخابات (بازی مرسوم و مسلط قدرت و سیاست) بدون هیچ پیشاشرط، و تندادن بهنوعی حذف ادغامی یا ادغام حذفی است. دو دیگر، راه نیمش ننگ و نیمش نام. این راه، راه انتخابِ انتخاب است؛ راهی بهسوی پیروزی «انتخاب» و نه لزوما پیروزی جریان اصلاحات. سه دیگر، راه بیبرگشت، بیفرجام. این راه، راه خروج و عبور و امتناع و تخطی و تحریم است.
*بهگونهای دیگر بگوییم: وضعیت امروز این اصلاحطلبان بیشباهت به وضعیت آن بیمار داستان ژیژک که دچار تزلزل سوبژکتیو شده، نیست. ژیژک در مقاله «ناانسان» خود نقل میکند: یک بیمار در یک اتاق بیمارستانی بزرگ با تعداد زیادی تخت درمورد سروصدای مداومی که سایر بیماران تولید میکنند، به دکتر شکایت میکند، سروصدایی که او را دیوانه میکند. دکتر پاسخ میدهد که هیچ کاری نمیتواند بکند؛ نمیتوان بیماران را از بیان یأسشان ممنوع کرد، چون آنها همگی میدانند که در حال مردن هستند. بیمار اولی جواب میدهد: «در این صورت چرا آنها را در اتاقی مجزا برای مردن قرار نمیدهید؟ دکتر به آرامی و با چربزبانی جواب میدهد: «همین اتاق مخصوص کسانی است که در حال مردن هستند...».
مزه «هگلی» این جک، به بیان ژیژک، دقیقا بهدلیل پیچش نهایی است، پیچشی که در آن وضعیت سوبژکتیو بیمار متزلزل میشود: او خود را گنجاندهشده در همان مجموعهای پیدا میکند که میخواست فاصله خود را با آن حفظ کند. در این حالت، بیمار را سه رفتار ممکن است: نخست، فغان برآورد که مرا با شما (سایر بیماران) سروکاری نیست و در بودنم در میان شما اشتباهی یا جفایی رخ داده است... و تلاش برای پرتاب خود (یا دیگران) به بیرون اتاق. دو دیگر، واقعیت را بپذیرد و زیر فشار سوبژکتیویته عاصی خود و نگاه خیره دیگری بزرگ، به ساختن یادبودهایی از آرمانهای خود و خودِ آرمانی مشغول شود. سه دیگر، به خمودگی آموختهشده تن سپارد و به دیگری بزرگ توکل و تکیه کند.
*در شرایط کنونی و در میان این سه «ناراه» آن که عقلاییتر و ممکنتر، راه نیمش ننگ و نیمش نام است. امروز بازی سیاست و قدرت برای اصلاحطلبان بازی مرگ یا خودِ مرگ است، چه در بازی باشند و چه بر بازی؛ اما نباید این بازی را آنچنان ببازند که چیزی برای گفتن نداشته باشند. پس، تمام هستی اصلاحطلبان در شرایط اکنون، در گرو این «گفتن» (چهگفتن و چگونهگفتن و با چه کسی گفتن) است. شاید امروز اصلاحطلبان باید از انتخابِ انتخاب بگویند: کنشی نه ناظر بر میل و اراده قدرت، بلکه ناظر بر میل و اراده معطوف به خودآیینی، سوژهشدگی و شور زندگی و جشن و جنبش باهمبودگی.
*اما به نظر نمیرسد شرایط کنونی و افکار عمومی جامعه امروز ایرانی را صرفا بتوان با این «گفتن»ها تدبیر و تمهید کرد، زیرا گفتهپرداز خود با نوعی بیکفایتی کفایتِ نمادین و بیاقتداری/ بیاعتباری در بیان گزارههای جدی (به بیان فوکو) مواجه است. پس شاید مقدم بر «گفته» و «گفتن» باید درنگی انتقادی و واساختی در زبان و بیان و منش و روش گفته/ نکتهپرداز (جریان اصلاحطلبی) داشت و آن را با یک «انتخاب و تغییر در خود» مواجه کرد.
* اکنون پرسش این است آیا جریان (رسمی) اصلاحطلبی پذیرای چنین تغییر انتخابی هست؟ به بیان دیگر، آیا این جریان برای تدبیر هنگامههای انتخاب و تغییر جامعه خود گریز و گزیری جز دیدنِ خود بهمثابه یک «مشکله» و تغییر انتخابی بخشهای ازکارافتاده و اوراقشده خود دارد؟
منبع: خبرآنلاین