امیرحسین احمدی، اقتصاد24- پاییز مشکین شهر نه مثل آن پاییز مالوف در کتابها و شعرها که تصویر قدم زدن در رنگینکمان برگها را به یاد آرد بلکه به مثال بهاری است سرشار از رنگهای قرمز و زرد و سبز. قرمزی و زردی سیبهایی که چون نوعروسان خود را در حله سبز برگها پوشاندهاند.
هرچند دست طبیعت اردبیل آنقدر برای باغداران گشوده بوده که در فصل خزان سیبهای رنگارنگ را برای آنها به ارمغان آورده است اما امسال دست تطاول دیگری به جان سیبهای باغداران مشکین شهری افتاده و آنها را به یغما میبرد.
فصل برداشت رسیده اما سیبهای مشکینی همچنان روی درخت ماندهاند به امید اینکه مگر دستی نوازشگر را حس کنند. سیبها میرسند و صدای خفه افتادن یکی پس از دیگری آنها در هر باغ به گوش میرسد، باغهایی که سفید شدن موی صاحبانشان را به خود دیدهاند.
دلالها به بازار صادرات هم آسیب میزنند
علی یکی از همین باغدارهاست. معلم است و کنار کار در آموزش و پرورش باغ سیبی هم دارد. اول صبح که نم باران بر زمین مشکینشهر مینوازد، علی هم در باغ خود مشغول انجام آخرین خردهکاریها است. او محصول باغ را روی درختان فروخته و قرار است تا مشتریها بیایند و سیب باغ علی را به بازار ببرند. « 83 درخت سیب دارم و قرار بر این شده تا 80 درختم را بچینند و دستآخر 7 و نیم میلیون به من بدهند. تا همین جا قیمت هر کیلو سیب برایم بیش از دو هزار تومان تمام شده و اگر بخواهم پول بستهبندی و کرایه ماشین و ... را هم بدهم و خودم سیبها را به بازار برسانم دیگر نمیدانم باید آنها را به چه قیمتی بفروشم».
قیمت سیب مشکین شهر در میدان این شهر سودی که برای علی و دیگر باغداران میشکینشهر ندارد کفاف قیمت تمام شده آنها را هم نمیدهد. «چند روز پیش رفتم میدان میوه و ترهبار و قیمت سیب قرمز از هزار و 700 تومان بود تا دو هزار تومان و همین سیب برای من کیلویی دو هزار تومان آب خورده یعنی اگر سیبهایم بماند اینجا بپوسد ضررش کمتر است تا خودم بچینم و به میدان ببرم. یکی با برادران و پسرانش میآید باغهای روستا را میچیند و خودش میفروشد».
علی میگوید: دلالها هم گوش ما را میبرند و هم بازار صادراتی محصولاتمان را خراب میکنند.
"اینهایی که سیب ما را میخرند هم گوشمان را میبرند و هم بازارمان را در کشورهای دیگر خراب میکنند." علی از این شکایت میکند که دلالان سیب محصولات بیکیفیت را زیر جعبه میگذارند و روی آن را با محصولات درجه یک بزک میکنند.«سیب را که به قیمت نمیخرند یک بازار صادرات هم که هست خراب میکنند و قوز بالای قوز میگذارند. هیچ نظارتی هم نیست یا کاری انجام نمیشود که کارخانه مسئولی باشد که سیب را یکدست کند و بعدش به هرجا که خواست بفروشد».
علی میگوید که "محصول سیب مشکین شهر چندسال است که سودی ندارد" و او میخواهد تا امسال درختان سیب خود را قطع کند و از صفر باغ شلیلی احداث کند.
جای سیب یونجه میکاریم تا غذای الاغها را تامین کنیم
در هر باغ مشکینشهر که به روی سیبها مثل برگ خزان زیر پا افتادهاند سیبهایی که خریداری برای آنها نیست و قرار نیست هیچ سودی برای باغداران داشته باشد. باغدارها سیبها را هم که میچیدند به این نیت بود که از شر آنها خلاص شوند. حجت یکی از همین باغدارها بود که میگفت: محصول دو تا از باغهایم را تقریبا مجانی دادم رفت که فقط جلو چشمم نباشند که آتش به جانم بزنند.
حجت 60 ساله است و لهجه غلیظ اما شیرین اردبیلی دارد. کسادی بازار سیب و ارزانتر شدن هر روزه قیمت آن با حجت کاری کرده که دائم در حال حرص خوردن است و پس از آن به همراه خود حسرتی برای حجت و باغداران دیگر دارد. حسرت از بین رفتن باغهای آلما (سیب) .«یکی دو هفته دیگر که بگذرد و فصل چیدن سیب که تمام شود، ارههای موتوری در باغها چهچهه خواهند زد و کامیونها هم کنار باغها چوب درختان قطع شده را بارخواهند زد و جای آن یونجه خواهند کاشت تا غذای الاغها را تامین کنند.»
حجت میگوید: درختان سیب خود را نابود میکنیم و جای آنها یونجه میکاریم تا غذای الاغها را تامین کنیم.
هرچند خود حجت دلش نمیآید درختان سیبش را به دندانهای اره بسپارد اما او هم به نوع دیگری میخواهد هر آنچه در باغش دارد را نابود کند. « دلم نمیآید که اره به دستم بگیرم و درختانی را که روزی نهال بودند و خودم کاشتم نابود کنم اما دیگر پول آبی بابت آنها نمیدهم تا روز به روز جلو چشمانم خشک شوند و از بین بروند».
باغهای حجت امسال محصول خوبی دادهاند اما این خوش بار بودن درختها داغ دل حجت را بیشتر میکند چرا که او باید سیبهایش را بار کند و راه کارخانههای فرآوری را بگیرد. کارخانههایی که قرار است سیبهایی که دو هزار تومان بابت آنها هزینه شده را به ثمن بخس بخرند یعنی فقط دویست تومان.« نه محصول باغ من که سیب همه باغداران دیگر مفت چنگ صنایع غذایی میشود تا سیبی را که ارزش خوردن دارد، تبدیل به لواشک و آبمیوه کنند. کمیسیون قیمتگذاری در شهرستان قیمت سیب را دو هزار و 400 تومان اعلام کرده بود اما کسانی که حقالعمل کاری میکنند قیمت با هم متحد شدند و تصمیم آن کمیسیون را هم له کردند».
حجت چند گونی سیب کنار هم گذاشته تا آنها را به عنوان سیب ضایعاتی بفروشد. دست درون یکی از گونیها میکند و چند دانه سیب درشت بیرون میآورد.« این سیبها ارزش غذایی دارند به اینها ضایعاتی نمیگویند. ضایعاتی یعنی سیب له شده و لکهدار. کجای این له شده و لکه دارد»؟
سخنش به اینجا که میرسد هر چه قدرت در دست دارد جمع میکند وسیبها را محکم به زمین میکوبد.«لعنت اولسون بِبلَ زحمتَ کی چَهمیشَم» "لعنت به این همه زحمت که کشیدم".
حرف حجت تنها این نیست که چرا صنایع غذایی سیب را به لواشک تبدیل میکنند بلکه میگوید سیب مشکینشهر ارزش صادراتی دارد اما تبدیل به لواشک میشود. «کارشناسها میگویند نسبت تولید سیب به مصرف مردم دو ونیم برابر است اما بازار این همه سیب کجاست؟ وقتی کسی فکری نکرده همین میشود باید سیبخود را کنار جاده بریزیم تا به عنوان سیب ضایعاتی روانه کارخانههای فرآوری شود و آنها هرچه بیشتر از محصولات ما سود ببرند».
گفتههای حجت هیچ فاصلهای با حقیقت نداشت وقتی که صبح جمعه کشاورزان یک به یک میآمدند و سیبهای باغ خود را نیسان پشت نیسان کنار جادهها میریختند و پس از آنها تریلیها عظیمی بودند که حاصل یکسال زحمت باغداران مشکین شهر را به چشم بر هم زدنی به سمت کارخانههای فرآوری میبردند.
کمی مانده به مشکینشهر دو برادر کنار جاده روی نیسانی ایستادهاند و با بیل سیبها را روی زمین میریزند. بیل زدنشان آن قدر سریع است که عصبانیت را به هر بیننده منتقل میکند. « این همه سال زحمت کشیدیم و خون دل خوردیم که باغی داشته باشیم. امسال هزار و یکجور هزینه کردیم و با خود گفتیم در این شرایط لقمهای نان سر سفره زن و بچه ببریم حالا امروز باید بیاییم سیب را مثل خاکی که روی گور مرده میریزند کنار جاده بریزیم و برویم پی کارمان. این هم شد حاصل یک سال شب بیداری و دویدن های ما».
یکی از آنها سیبی بر میدارد که در یک دست جا نمیشود و آن را وزن میکند. عقربه ترازوی کوچکش عدد 551 گرم را نشان میدهد. « خدا و پیغمبر را در نظر بگیر. این سیب باید کیلویی 150 تومان فروخته شود؟ کجای دنیا همچین سیبی تولید میکنند؟ اگر کسی هم تولید کند با او اینطور رفتار میکنند؟ داد خود را به که بگوییم من فقط میخواهم بپرسم که بچههای من حق زندگی ندارند؟ لباس نمیخواهند؟ نباید مدرسه بروند؟ پول زندگی کردن خودم و زن وبچهام را از کدام راه دیگر باید تامین کنم؟ خوب شد که نمردیم و حمایت از تولیدکننده را هم دیدیم».
باغداران سیبهای خود را کنار جاده خالی میکنند به عنوان سیب ضایعاتی آن را کیلویی 200 تومان میفروشند.
جاده مشکینشهر گویی سیبستان بود. تا آنجا که چشم کار میکرد سیب بود و سیب بود.کنار هر تپه سیب کشاورزی ایستاده و پکهای عمیق به سیگارش میزد و دود غلیظ آن را با غیظ بیرون میداد.
تولید سیب از دم ضرر است
ساعتی از ظهر گذشته که میدان میوه و ترهبار مشکینشهر غلغله شده. حجرهدارها کنار حجرههای خود ایستادند و کارگرانشان بار خالی میکنند. بار کشاورزانی که به میدان آمدهاند تا به هر قیمتی که شده یک مشتری برای یک تن سیب پیدا کنند. یکی از آنها صمد است. صمد جوان است و جثه ریز اما چابکی دارد. کنار نیسان سیبهایش ایستاده. سیبهایی که دیدنشان هر کسی را به هوس خوردن میاندازد اما کسی از حجرهداران نیست که بخواهد سیب صمد را بخرد.« از دم ضرر همین. دیگه چه حرفی باید بزنم؟ یک ساعت اینجا ایستادم تا سیبم را بفروشم هیچ کس بالاتر از هزار تومان نمیخره با هزار تومان پول کودی هم که دادم در نمیآید».
نه تنها صمد که خیل کشاورزان آشفتهای که به میدان آمدند دنبال آخرین راهکارها برای فروش سیب هستند. «به ذهنم رسید که خودم سیبم را صادر کنم ولی دستآخر 17 میلیون تومان ضرر کردم. من نه سیاسی هستم و نه با چیزی کاری دارم فقط میخواهم سیبم را به قیمت بفروشم».
صمد از صبح به میدان آمده و حالا ظهر شده اما سیبی که چیده را حتی کیلویی 800 تومان هم نتوانسته بفروشد.
یکی از حجرهدارها که باغدار هم هست میگوید: صادرات هر محصول در دنیا به عهده یک شرکت کشاورزی است اما اینجا سیب دست باغدار هست، دست بارفروش هست و دست دولت هم هست. هر که هر آشغالی را صادر میکند سال بعد کسی که از ایران سیب خریده میگوید "دیگر نمیخواهم." ما در این میدان 48 نفر بارفروشیم و همه سیب را به عراق بار زدیم چنین کاری ضرر است عراق مگر چقدر از ما سیب میخواهد؟کسی که سر خود صادر میکند هویتی ندارد چرا که یکبار صادر میکند و کسی نیست که یقهاش را بگیرد که چرا محصول بد فرستادی و بازار را خراب کردی».
یکی از کشاورزان نیز که به میدان آمده تا سیب خود را بفروشد، میگوید«در ایران همه چیز صاحب دارد به جز کشاورز. امسال چقدر از بودجه دولت را برای کشاورزی خرج کردند؟ بودجهای که امسال به کشاورزی میدهند اندازه بودجه تیم استقلال و پرسپولیس هم نیست؛ من پارسال درختان سیب دو تا از باغهایم بریدم. امسال هم آخری را میبرم و جای سیب یونجه میکارم چون دیگر سیب همهاش شده ضرر».
یکی از بارفروشها میگوید که "کمیته قیمتگذاری که هر سال تشکیل میشود امسال قیمت سیب را کیلویی دو هزار و 400 تومان گذاشته است در کمیته هم فرماندار و سازمان جهاد کشاورزی و سازمان صنعت و معدن و تجارت و هم باغدارها هستند. «این قیمتی است که کمیته گذاشته ولی امروز چه کسی سیب را کیلویی دو هزار و 400 تومان میخرد»؟
بارفروشهای میگویند که کشور عراق برای واردات سیب ایران از بارفروشهای مشکینشهر چهار هزار تومان تعرفه میگیرد و سیب ایران از مرزهای اصلی به نام پاکستان صادر میشود. به همین علت کشاورزان مجبور هستند جعبههایی تهیه کنند که نام "ایران" از روی آنها پاک شده و سیب سوا شده و درجه یک ایران به نام پاکستان به کشور عراق صادر میشود.« بابت هر کامیون که 20 تن سیب دارد و به عراق میرود، 50 میلیون تومان کم میکنند اما وقتی سیب به نام پاکستان باشد نباید تعرفهای پرداخت کرد».
یکی از بارفروشهای با اعتبار میدان که میخواهد اسمش فاش نشود میگوید که" دستهایی نامرئی وجود دارند که نه مردم و دولت عراق را دوست دارند و نه مردم و دولت ایران را و میخواهند ایران را از بازار عراق کنار بزنند. از طرفی رانتخواری هم میکنند. در کوتاه مدت سود کلانی میبرند و در بلند مدت هم نام محصولات ایران را خراب میکنند. امروز در مملکت ما تا اسم جنس چینی بیاید همه میگویند خراب است. امروز این عوامل که فکر کنم از سعودیها باشند می خواهند ذهنیت عراق نسبت به محصولات ما را اینطور کنند".
او همچنین از لابیگری دستهای پنهان در عراق و پاکستان و ایران میگوید.« اینطور که من شنیدهام کسی در سفارتخانه پاکستان و با وزارت امور خارجه عراق این تبادل را انجام دادند که از سیب ایران تعرفه گرفته شود. توضیح مابین هم این است که تعرفه سیب پاکستان را ایران میگیرد و از طرفی مسیر ایران به عراق نزدیکتر است و این تعرفه باید از ایران گرفته شود.
نبود نظارت در ایران در مرزهای ایران بحث دیگری است که این بارفروش درباره آن چنین میگوید: باغهای مشکینشهر بستهها را به نام پاکستان میزنند و در ایران هم نظارت نمیکنند. اگر بگویند برای پاکستان است کسی پیگیری نمیکند از کجا ترانزیت شده و بارنامه کجاست؟ سیب از اینجا که میرود برای ایران است اما به مرز که میرسد برای پاکستان است و به حساب پاکستان میگذرد درحالیکه سیب، سیب مشکن شهر است. خود من سیبم را به نام پاکستان میزنم و 50 میلیون تخفیف میگیرم.
او راه حل را در ایجاد یک تعاونی میداند.«دولت باید از تشکلها یا شرکتها حمایت کنند تا همه محصولات با "برند" صادر شوند. امروز در ایران استاندارد اجباری گذاشتهاند و این ارزیابی استاندارد زمانی قابل پیگیری است که صادرکننده هویتی داشته باشد. اگر من امروز خلافی کنم از تعزیرات و اماکن و ... به سراغم میآیند اما کسی که هویتی ندارد سیب را به ارزانترین قیمت میخرد و از هر راهی که شده صادر میکند و این کار او تبعات بدی برای بازارهای صادراتی ما دارد.
یک منبع آگاه دیگر همچنین در اینباره میگوید: برنامه برای دور زدن تحریمها این بوده است که سیب ایران به نام پاکستان صادر شود. از روی جعبهها "برند" ایران حذف شده و برچسب پاکستان روی جعبهها میخورد. از ایران دو نوع سیب صادر میشود یکی سیب "جداکرده" است و به نام پاکستان ترانزیت میشود که از مبادی اصلی بیرون میرود و خود بارفروشهای مشکین شهر و تبریز و ... این کار را میکنند اما نوع دیگر سیبی است که از مبادی فرعی و به صورت قاچاقی به عراق میرود و به نام محصولات ایران صادر میشود.
او همچنین میافزاید: برای سیبی که قیمت آن برای باغدار بیش از دوهزار تومان تمام شده هر مقدار که بخواهند قیمت تعیین میکنند و آن را کمتر از 800 تومان میخرند. از آنطرف سیب را در لب مرز به قیمت بیش از دوهزار تومان میفروشند و به نام پاکستان هم صادر میکنند."
نه برای باغداران و نه برای باغفروشان مشخص نبود که کدام دست باعث ایجاد تعرفه برای سیب ایران شده و چرا بارفروشان باید سیب های صادراتی را با برچسب پاکستان به عراق صادر کنند. اما آنچه از آفتاب برای باغداران مشکینشهری روشن تر بود، کسادی بازار سیب مشکینشهر در عراق بود، بازاری که دیگر رمقی برای باغداران مشکینشهری نگذاشته بود.