تاریخ انتشار: ۱۳:۰۶ - ۱۱ آبان ۱۳۹۸
گفتگوی اقتصاد24 با 5اقتصاددان برجسته پیرامون رویکرد جایزه نوبل اقتصاد در سال 2019

نوبل فقرا !

فریبرز رئیس دانا، موسی غنی نژاد، کمال اطهاری، مرتضی افقه و میکائیل عظیمی در گفت‌وگو با اقتصاد24 به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهند که چه شد در سال 2019 کمیته نوبل جایزه اقتصادی خود را به تحقیقات فقر اختصاص داد، اساسا نوبل اقتصاد تا چه اندازه برای کاهش فقر و نابرابری در جهان روی گشاده دارد و در این مسیر تا چه اندازه رویکرد میدانی مورد توجه است.

سجاد خداکرمی ، اقتصاد24- بیش از یک هفته از اهدای جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۹ به یک زوج هندی-فرانسوی و یک اقتصاددان آمریکایی می‌گذرد. جایزه‌ای که به گفته کمیته جایزه نوبل به‌پاس نقش قابل‌توجه مطالعات آنها در یافتن عوامل تأثیرگذار بر کاهش فقر جهانی بوده است و بر پایه اعلامیه آکادمی نوبل نتایج مطالعات این سه اقتصاددان تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر بهبود و موفقیت سیاست‌های اعمال‌شده برای کاهش سطح فقر در جهان داشته است. به همین سبب شاید بتوان نوبل اقتصاد 2019 را نوبل فقر نامید اما آیا می‌توان به آن نوبل فقرا نیز نام داد، به این معنا که برای زدودن چهره فقر و نابرابری در جهان راه گشایی کند؟

در مجموعه گفتگوهای پیش رو پنج اقتصاددان برجسته ایرانی از یک‌سو به چگونگی روند منتخبان نوبل اقتصاد، چرایی اهدای جایزه نوبل اقتصاد سال جاری میلادی به این سه اقتصاددان پاسخ می‌دهند و از سوی دیگر اقتصاددانان ایرانی در برابر این پرسش قرار می‌گیرند که اقتصاددانان هم‌وطنشان کجای این گردونه قرار دارند و آنها در رابطه با سیل فقر و نابرابری در ایران چگونه از علم اقتصاد برای کمک به حل این معضلات عظیم بهره می‌برند.

نوبل اقتصاد، چطور و چگونه؟


مرتضی افقه در گفتگو با اقتصاد24 در توضیح آنکه چه شد نوبل اقتصاد در سال 2019 به مطالعات فقر اختصاص یافت می‌گوید: «توجه به دو نکته در فهم چرایی چنین انتخابی کمک می‌کند. اول اینکه مسئله فقر از دهه هفتاد میلادی به‌عنوان یک معضل روند سرمایه‌داری لجام‌گسیخته مطرح شد و به‌عنوان موضوعی در نظر گرفته شد که به‌خودی‌خود قابل‌حل نیست و نیاز به مطالعات جداگانه و وسیع دارد، به این سبب که تا پیش از آن عموماً تصور بر آن بود که رشد به‌خودی‌خود منتهی به توزیع درآمد و کاهش فقر می‌شود و تجربه کشورهای متعدد نشان داد این اتفاق قابل تحقق نیست. در دهه‌های اخیر موضوع فقر در کنار نابرابری فزاینده که شانه‌به‌شانه هم به‌عنوان معضلاتی برای توسعه جهانی مطرح شدند و پررنگ‌تر شدن این دو معضل در سال‌های اخیر یکی از عوامل توجه کمیته نوبل در حوزه اقتصاد به این موضوعات بود.»

این اقتصاددان در ادامه با اشاره به شیوه‌ای که برندگان جایزه نوبل اقتصاد در تحقیقات و پژوهش‌های خود در پیش گرفتند، افزود: «در کنار این سبب دیگر توجه کمیته نوبل هم این است که این اقتصاددانان برگزیده نوبل اقتصاد سال 2019 در مطالعات و پژوهش‌های خود گرایش‌های اقتصاد رفتاری به‌عنوان شاخه جدیدی از مطالعات اقتصادی که عمدتاً کاربردی و عملی و به تعبیری میدانی است را در پیش گرفتند. گرایشی که مناسب پژوهش و کار در جوامع توسعه‌نیافته و یا کمتر توسعه‌یافته است در برابر اقتصاد نظری و مدل‌های سنجشی در اقتصاد که بیشتر برای کشورهای توسعه‌یافته کاربرد دارد. به نظر می‌رسد مجموعه این دو عامل یعنی برجسته بودن مسئله فقر و نابرابری و هم رایج شدن مطالعات میدانی و رفتار آزمایشگاهی در علوم اقتصادی که در عملکرد این سه اقتصاددان به خوبی از آن استفاده‌ شده باعث توجه به فعالیت آنها و اعطای جایزه نوبل اقتصاد به ایشان شده است.»

کمال اطهاری نیز در گفتگو با اقتصاد24 به سویه دیگری از موضوع می‌نگرد و در رابطه با این سؤال که در سال‌هایی که نوبل اقتصاد به برگزیدگان اعطاشده معمولاً این جایزه جز مورد «آمارتیا سن» اقتصاددان و نظریه‌پرداز هندی و چند مورد محدود دیگر، به اقتصاد فقر چندان توجه نکرده، چه شده این بار اقتصاد فقر و اقتصاد توسعه موردتوجه کمیته نوبل قرارگرفته، می‌گوید: «کمیته نوبل از دهه 90 به این‌سو یک تغییر نسبتاً کیفی در اهدای جوایز نوبل داشته و کسانی چون «آمارتیا سن» و دیگرانی که روی موضوعاتی چون فقر یا موارد این‌چنینی کارکرده‌اند در این سال‌ها ازنظر کمیته نوبل دور نمانده‌اند و در حوزه اقتصاد برگزیده شدند.»

این پژوهشگر حوزه فقر می‌افزاید: «فاصله اقتصادی و توسعه‌ای کشورهای پیرامونی با مرکزی در سال‌های اخیر بسیار زیاد شده، موضوعی که البته با ظهور اقتصاد دانش در دوران پساصنعتی پیش‌بینی می‌شد، هرچند تقلیل آن به جهانی‌شدن درست نیست اما بااین‌همه چنین شکاف عمیقی منجر شده تا توجه و اقبال بیشتری نسبت به اقتصاد توسعه ایجاد شود و همین نیز به نحوی موردتوجه کمیته نوبل در انتخاب‌هایش قرار گرفت.»

این اقتصاددان دراین‌بین نقبی نیز به تاریخ شکل‌گیری اقتصاد توسعه در دهه 50 میلادی می‌زند و می‌گوید: «برخلاف برخی که معتقدند اقتصاد چپ‌گرا در دل خود اقتصاد توسعه را دارد می‌گوید نمی‌توان آنچه توسط چپ‌گراها و یا مشخصاً آنچه در روسیه پیشینی صورت گرفت را اقتصاد توسعه دانست.»

این اقتصاددان در ادامه می‌افزاید: «در دهه 50 میلادی فاصله کشورهای پیرامونی با کشورهای مرکزی یک به ده بود اما در حال حاضر این فاصله یک به صد هست و عامل آن نیز رشد روزافزون فقر است که در پی خود این فاصله موج مهاجران را در دنیا به راه انداخته و این موج به این سبب که اقتصاد جهانی است تبعات در سطح جهانی به‌جای خواهد گذاشت.» وی مجموعه این عوامل را عامل توجه بیشتر کمیته نوبل در انتخاب برگزیدگانش می‌داند اما درعین‌حال می‌گوید علم اقتصاد علم گسترده است و دیگر وجوهات این علم نیز در کمیته نوبل موردبحث و بررسی باید قرار گیرد.

در سوی دیگر فریبرز رئیس‌دانا در گفتگو با اقتصاد24 از به‌کار بردن عبارت آزمایشگاهی برای رویکردی که اقتصاددانان برنده جایزه نوبل اقتصاد 2019 در پیش گرفتند، انتقاد می‌کند و می‌گوید: «به‌کار بردن برخی از اصطلاحات در علوم اجتماعی گمراه‌کننده است. در علوم اجتماعی که علم اقتصاد ذیل آن قرار می‌گیرد، بخش عمده‌ای از مباحث و رویکردها صرفاً آکادمیک است که به‌شدت هم تولید می‌شوند و به‌شدت هم مورد اعتنا قرار می‌گیرند و جایز می‌برند. بر این اساس این رویکرد سلطه بر علوم اجتماعی پیداکرده و در پی آن یک امپریالیسم علم اقتصاد ایجادشده است.»

این اقتصاددان می‌افزاید: «رویکرد آزمایشگاهی به این معنی است که بحث‌های آکادمیک و نظری با پیش‌فرض‌های فراوان پی گرفته شود که مشخصاً نتیجه ناگوار آن به‌وضوح دیده می‌شود.» او در توضیح رویکرد برندگان نوبل اقتصاد 2019 و توضیح رویکرد آنها که مقابل رویکرد صرفاً نظری در اقتصاد است، خاطرنشان می‌کند: « رویکرد دیگر که در برابر رویکرد صرفاً نظری و خیالاتی و یا رویکردی که با پیش‌فرض‌ها روش آزمایشگاهی در آن پی گرفته می‌شود، قرار می‌گیرد رویکردی است که برندگان نوبل سال جاری میلادی نیز تا حدی گویا به این روش استقبال نشان داده‌اند و از آن بهره‌مند شده‌اند؛ این روش و رویکرد میدانی است به معنی رفتن درصحنه عمل. به‌نحوی‌که آنها در میدان حاضر شده‌اند و در آنجا آزمایشگاه نظری برپا کرده‌اند.»

رئیس دانا در تأیید رویکرد میدانی در علم اقتصاد می‌گوید: « اقتصاددانانی که از این رویکرد بهره‌مند می‌شوند خود را با زندگی واقعی مردم آشناتر می‌کنند و مستقیماً اطلاعات را از بتن جامعه برداشت می‌کنند. به‌هرحال اقتصاد علم خوشبختی مادی مردم و حل بازدارندگی‌های رشد همه آنها است و لازم است برای آنکه این علم رویکرد درست دهد به این روش آن را تحصیل کند.»

وی آفتی را نیز متوجه برخی اقتصاددانانی که از رویکرد میدانی بهره می‌برند می‌داند و می‌گوید: «برخی در این رویکرد محدود می‌شوند اما بهترین راه برای حصول نتیجه این است که از تئوری و علم نظری به‌کار میدانی بپردازیم و از کار میدانی به تئوری و علم رجوع کنیم و میان رویکرد تئوری و رویکرد میدانی دادوستد جریان داشته باشد.»

رئیس دانا روی‌آوری به استفاده بیشتر از روش‌های میدانی و پیوند دادن آن با رویکردهای نظری را ماحصل آن می‌داند که «روش‌های پیشینی در حل مسائل اقتصادی پاسخ نداده است. این رویکرد جدید واکنشی است به کنش رویکردهای انتزاعی ابهام‌آمیز بی‌خاصیت در اقتصاد و اینکه نمی‌توان اقتصاد را در چهارچوب مفروضات در اختلاط با ریاضیات به جهت محکم کردن استدلال‌های بی‌خاصیت به‌پیش برد.»

این اقتصاددان در پاسخ به اینکه آیا به گمان او رویکرد اهدای جایزه نوبل اقتصاد تغییر کرده و آیا می‌توان در سال‌های پیش رو دید این جایزه به طیف وسیع‌تری از اقتصاددانان که گرایش‌های کلاسیک علم اقتصاد را زیر سؤال می‌برند نیز داده شود می‌گوید: «جایزه به برندگان نوبل 2019 نیز در چهارچوب اقتصاد سرمایه‌داری است و این را بدانید که جایزه نوبل اقتصاد به اقتصاددان رادیکال داده نمی‌شود.»

او در ادامه می‌افزاید: «کمیته نوبل و هیئت انتخاب برندگان جایزه نوبل به نحوی به سبب گسترش فقر و نابرابری در دنیایی که از مجموع افراد ساکن در آن چیزی در حدود یک میلیارد و 300 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق هستند و بیش از 800 میلیون نفر از این افراد گرسنگی دارند، آنها نیز مجبور شده‌اند گوشه چشمی به مسئله فقر و به مسئله میدان‌های واقعی اجتماعی بی‌اندازند.»

رئیس دانا خاطرنشان می‌کند: «اقتصاددانی که بگوید ریشه فقر در نظام طبقاتی است که سرمایه‌داری حاکم برپا کرده وی را از قرارگیری در چنین انتخابی برای برگزیده شدن و شاید اهدای جایزه محروم می‌کنند. بحث اقتصاد سیاسی رادیکال و بحث پیدا کردن ریشه‌های ثروت در فقر و مباحث این‌چنینی هنوز در کمیته نوبل و چنین مجامعی مطرح نیست.»

این اقتصاددان بااین‌همه اما به دو نمونه انتخاب‌های کمیته نوبل اقتصاد در گذشته اشاره می‌کند که به مباحث فقر و نابرابری اجتماعی پرداخته‌اند و یادآور می‌شود: «البته برخی نمونه‌ها را می‌توان در تاریخ نوبل دید که با همه افکار متفاوتشان موردتوجه قرار گرفتند. یکی از آنها «گونار میردال» اقتصاددان نسبتاً رادیکال و مستقل سوئدی بود که به مسئله حذف نابرابری پرداخت و دیگری «آمارتیا سن» اقتصاددان برجسته هندی بود که به موضوع فقر پرداخت.» وی خاطرنشان می‌کند: «به نظر نمی‌رسد این سه نفر برنده نوبل امسال اقتصاددانان رادیکالی باشند و بتوان آنها را به دو نفری که نام بردم و نسبتا در مقطعی رادیکال بودند بی‌افزاییم اما می‌توان گفت آنها تا حدی اقتصاددانان متفاوتی هستند.»

کار آزمایشگاهی با منطق اقتصادی سازگار نیست


گفته‌های این سه اقتصاددان به‌خصوص فریبرز رئیس دانا در یک‌سو قرار دارد و اما دیدگاه موسی غنی نژاد در گفتگو با اقتصاد24 در سوی دیگر. به نظر غنی نژاد اعطای جایزه نوبل به سه اقتصاددان به سبب تحقیقاتشان بی‌تناسب است. این اقتصاددان در رابطه با روش آنها در پژوهش و تحقیقی که منتهی به دریافت نوبل برایشان شده می‌گوید: «از نظر روش‌شناسی کار آزمایشگاهی با منطق اقتصادی سازگار نیست و با روش آزمایشگاهی نمی‌توان یک تئوری اقتصادی را نه ایجاد کنید و نه آزمون کرد. علت هم در این است که علم اقتصاد علم متفاوتی است و به‌صورت آزمایشگاهی نمی‌شود و نمی‌توان آن را آزمود و به‌پیش برد.»

او که به نظر با اقتصاد توسعه آن‌هم به روشی که میان برخی به‌عنوان روش میدانی یا کارکردی و یا آزمایشگاهی مطرح می‌شود، مخالف است؛ در پاسخ به این گزاره که با تمام آنکه فقر حتی برای نظام سرمایه‌داری نیز تبعاتی همچون مهاجرت و برخی مضرات دیگر به همراه دارد، آیا روش‌های صرفاً متودولوژیک در کاهش فقر کارگر است و در این مسیر استفاده صرف از شیوه‌های نظری بروندادی خواهد داشت؟ می‌گوید: «اگر منظور روش میدانی یا آزمایشگاهی است که توسط اقتصاددانان برنده جایزه نوبل پیش‌تر گفته شد، معتقدم به لحاظ روش‌شناختی روش درستی نیست، بنابراین معتقدم از این مسیر نمی‌توان کاری پیش برد.»

غنی نژاد در پاسخ به اینکه اگر بخواهد الگویی در این زمینه پیشنهاد کند آن چیست، می‌گوید نمی‌تواند الگویی در این زمینه پیشنهاد کند اما درعین‌حال می‌افزاید: «معتقدم اقتصاد آزاد باشد به نفع همه است، اعم از فقیر و غنی، ثروتمند و فقیر.» این اقتصاددان همچنین خاطرنشان می‌کند: «در اقتصاد آزاد افزایش رفاه برای همه قابل حصول است و می‌توان با بهره‌گیری از این سیستم اقتصادی در راستای کاهش فقر نیز گام برداشت.» وی یادآور می‌شود: «در کشورهایی که آزادی اقتصادی بیشتر است سطح رفاه مردم بیشتر و در پی آن فقر کمرنگ‌تر است و هرچه از اقتصاد آزاد فاصله گرفته می‌شود این روند نیز معکوس است.»


اقتصاد میدانی در کجای نبرد فقر و نابرابری در ایران


اما پرسش دیگر جدای از خود جایزه اخیر نوبل اقتصاد اینجاست که الگوی مورد توجه برندگان نوبل اقتصاد 2019 که موردتوجه قرارگرفته و به تعبیر دیگر الگوی اقتصاد «میدانی» در پیوند با اقتصاد «نظری» مورد کاربرد اقتصاددانان ایرانی است و بروندادهای قابل‌توجهی از اقتصاددانانی با این رویکرد دیده می‌شود؟ چیست و پرسش دیگر اینکه این الگو در صورت کاربست، بروندادهای برآمده از آن‌ها تا چه اندازه در دادن تصویر درست اقتصادی از فقر و نابرابری در ایران و دادن راه‌حل‌های کارکردی و مؤثر در زدودن این دو معضل به‌دست آمده است؟

فریبرز رئیس دانا در گفتگو با اقتصاد24 در پاسخ به پرسش اول می‌گوید: «اقتصاددانانی که این پتانسیل را داشته باشند داریم اما فرصت و امکان تحقیق و پژوهش مستقل برای آنان فراهم نیست. البته این بدان معنا نیست که چنین اتفاقی نیفتاده است و کسانی هستند که با تمام محدودیت‌ها چنین می‌کنند من‌جمله خود بنده که چنین کرده‌ام و بیش از 130 تحقیق نظری و میدانی داشته‌ام که حدود یک‌چهارم آنها نظری بوده اما حجم وسیعی از تحقیقات و پژوهش‌های بنده در پیوند با میدان بوده است.» این اقتصاددان البته یادآور می‌شود که نتایج این تحقیقات و پژوهش‌ها هیچ‌گاه موردتوجه و مداقه و نه حتی کاربست از سوی آنها که دست در کار اقتصاد کشور دارند، نبوده است و چنین سرانجامی نیز برای دیگر اقتصاددانان متعهد رخ نموده است.»

مرتضی افقه نیز در گفتگو با اقتصاد24 اما از دریچه دیگری در پی پاسخ هست و مشکل را در بخش عظیمی از اقتصاددانان به‌خصوص اقتصاددانان نزدیک به دولت و حاکمیت می‌بیند و می‌گوید: «یکی از مشکلات متخصصین ما به‌طور اعم در حوزه علوم انسانی و به‌طور اخص اقتصاد این است که به‌ندرت مطالعات آنها به‌صورت بومی و میدانی انجام می‌شود. مضاف بر این آنها در عرصه نظری نیز عمدتاً از مدل‌هایی که به‌صورت رایج استفاده می‌شود و آبشخور آنها هم کشورهای دیگر دنیا هستند با مفروضات خاص خودشان بهره می‌برند. البته در این میان برخی از اقتصاددانانی که از اقتصاد نهادی یا نهادگرا تبعیت می‌کنند دراین‌ارتباط یک مقداری گرایش استفاده از متغیرهای غیراقتصادی بیشتری در مطالعاتشان لحاظ کنند اما اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک که به دولت نیز نزدیک هستند کماکان با مدل‌ها و مفروضات غیربومی و معادلات نظری، تحلیل ارائه می‌دهند که به نظر خیلی نتیجه قابل‌اعمالی و قابل‌برداشت در اقتصاد کشور ندارند.»

این استاد اقتصاد دانشگاه اهواز با اشاره به اینکه خروجی خاصی در حوزه کاهش فقر و نابرابری در کشور توسط اقتصاددانان ارائه نشده است، در توضیح گفته‌هایش می‌افزاید: عدم خروجی در این حوزه به سبب آن بوده که سیاست‌گذار و نهاد دولت تا به الان از این نوع مدل‌های کاربردی و عملی استقبال نکرده و عمدتاً در این حوزه‌ها تابع پیشنهادات و فرمول‌هایی بوده که اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک عرضه کرده‌اند. از سوی دیگر متأسفانه بیشتر اقتصاددانان ایرانی بیشتر رشدی کار می‌کنند تا توسعه‌ای؛ رشدی به این معنی که عمدتاً به افزایش تولید ملی به هر شکل ممکن فارغ از مؤلفه های جانبی آن توجه دارند و این عدم توجه به اقتصاد توسعه حلقه گمشده‌ای است که می‌تواند در صورت توجه بیشتر و کاربست عوامل و ملزومات پیش‌گفته نتایج علمی در خوری که بتواند در کاهش فقر و نابرابری مورداستفاده قرار گیرد به‌دست دهد.»

البته آنچه از جانب افقه در رابطه با عملکرد اقتصاددانان ایرانی در رابطه با اقتصاد توسعه و ذیل آن کاهش فقر و نابرابری مطرح می‌شود در سوی دیگر و از جانب میکائیل عظیمی در گفتگو با اقتصاد24 به گونه دیگری مطرح می‌شود. عظیمی در پاسخ به این سؤال که تا چه اندازه در مجامع آکادمیک ایران و از سوی اقتصاددانان ایرانی موضوع مطالعات فقر و نابرابری در جریان است، می‌گوید: «می‌توان گفت پرداختن به این موضوعات از سوی اقتصاددانان ایرانی و در مجامع آکادمیک زیاد است به این سبب که تقریباً در تمام دانشکده‌های اقتصاد ایران حداقل یک استاد، حوزه اصلی مطالعاتی‌اش فقر و نابرابری است و در کنار آن تحقیقات و مقالاتی که اساتید اقتصاد چه در مجامع دانشگاهی چه بیرون از آن در این حوزه‌ها ارائه می‌کنند زیاد است.»

این اقتصاددان و پژوهشگر حوزه فقر در ادامه اما یادآور می‌شود رویکردی که به رویکرد میدانی و یا آزمایشگاهی که نمونه نوتری از رویکرد میدانی است در این آثار علمی بسیار کم است و می‌افزاید: «درمجموع علوم انسانی ما با این رویکرد مواجهه با واقعیت بیگانه است و این گریبان‌گیر بسیاری از اقتصاددانان ایرانی نیز هست چه برسد به رویکرد آزمایشگاهی که بنده نمونه‌ای را در میان کارهای انجام‌شده در ایران سراغ ندارم. کسانی که مواجه با واقعیت از جانب آنان محدود می‌شود با مراجعه به آمار و اینکه پیوندی بزنند میان مطالعات میدانی و مطالعات اقتصادی از سوی جریان قالب اقتصاددانان کاملاً یا رد می‌شود و یا بسیار محدود صورت می‌پذیرد.» البته عظیمی در رابطه با عملکرد خود به‌عنوان یک اقتصاددان و اینکه آیا این نقد نیز به خود او وارد است یا نه یادآور می‌شود: «این رویکرد را در چندین پژوهش پی گرفته و اقتصاد توسعه از محورهای اصلی وی در این فعالیت‌ها بوده است.»

کمال اطهاری نیز در گفتگو با اقتصاد24 در رابطه با موضوع اقتصاددانان ایرانی و عملکرد علمی آنان در حوزه فقر و نابرابری به نحوی از اقتصاددانان نئولیبرال انتقاد می‌کند و آنچه را که دلیل اعطای نوبل اقتصاد امسال می‌داند را تذکری به اقتصاددانان به قول او «راست مبتذل» در ایران می‌داند. این اقتصاددان می‌گوید: «آنها به این موارد توجهی نمی‌کنند و به انشای قدیمی علم بهتر است یا ثروت یا بازار خوب است یا برنامه می‌پردازند.» و خاطرنشان می‌کند «آنان تنها به مبانی ایدئولوژیک که به‌روز نشده بسنده کرده‌اند و اساساً اقتصاد توسعه را قبول ندارند که بخواهند از دریچه آن فقر و نابرابری را دستمایه کار قرار دهند.»

او معتقد است اقتصاددان باید به برنامه نوشتن و سیاست‌گذاری کمک کند تا بتوان فقر و نابرابری را در ایران کاهش داد اما متذکر می‌شود اقتصاددانانی که به سیاست‌گذاران نزدیک‌اند و این امکان را دارند معمولاً نمی‌خواهند چنین کنند. اطهاری در ادامه خاطرنشان می‌کند «اقتصاددانان ایرانی نباید صرفاً پلن بدهند و باید در روند سیاست‌گذاری مشارکت کنند.»

اطهاری در رابطه با اینکه چطور اقتصاددانان ایرانی می‌توانند کارهای علمی خود را در زمینه فقر ثمربخش کنند و از روش‌های متدولوژیک و نظری به روش‌های میدانی پل بزنند متذکر می‌شود: «آنچه در ارتباط با فقر مورد توجه سازمان‌های بین‌المللی مثل سازمان ملل هست و در نوبل اقتصاد امسال نیز مورد توجه بوده است است که اقتصاددانان در مواجهه با موضوع کار میدانی کنند و این اگر به این‌گونه باشد که تحقیقات منضبط را جایگزین ایدئولوژی بکنید و با آن نهاد بسازید این نتیجه‌بخش است و می‌توان با این فرمول اقتصاددانان در ایران خروجی قابل قبولی در حوزه فقر داشته باشند. در این مسیر اقتصاددانان «راست مبتذل» و «چپ شعاری» یا به تعبیر دیگر «چپ وُلگار» مسیری دیگر می‌رود و ایدئولوژی تفت می‌دهد که با این روش نمی‌توان از آنان انتظار کار علمی خوب و ثمربخش در حوزه فقر و نابرابری انتظار داشت.»

این اقتصاددان معتقد است ضعف بسیاری از اقتصاددانان ایرانی این است که بیشتر به‌جای توجه به اقتصاد ایران به مسائل کلان آن‌هم در مقیاس جهانی توجه دارند و با مثال آوردن از جریان «علیه وال استریت» در میان اقتصاددانان چپ نقدی به برخی اقتصاددانان این جریان می‌زند و می‌گوید: «این‌گونه عمل کردن چه نتیجه‌ای دارد؟!» و در ادامه می‌افزاید عملکرد این خیل از اقتصاددانان منجر شده تا پژوهش‌های کیفی و قابل‌تأملی نیز که در حوزه فقر و نابرابری انجام‌شده و در میانشان به‌واسطه استفاده از الگوهای میدانی نتایج کارکردی نیز هرچند کم اما یافت می‌شود، دیده نشوند.»

وی متذکر می‌شود در میان اقتصاددانان ایران سیاست زدگی مثل تب، بسیاری را فراگرفته و شاهد مثالش نیز این است که می‌گوید نهادسازی با تحسین نهادگراها خیلی متفاوت است و به‌گونه‌ای دیگر در جریان راست اقتصادی. اطهاری در انتها خاطرنشان می‌کند که «مبانی پژوهش‌های میدانی که بتواند یک الگوی توسعه خلاق را به‌صورت ساختارمند فراهم آورد می‌تواند بهترین کار یک اقتصاددان در شرایط اقتصاد امروز و اقتصاد فردای ایران باشد، البته نه با گرته‌برداری؛ فرقی هم نمی‌کند در رابطه با فقر یا غیر فقر، در مجموع گرته‌برداری فعالیت یک اقتصاددان را برای کشورش به زمین می‌زند، البته این به معنی این نیست که از تجربه‌ها استفاده نشود اما باید خلاقیت جریان داشته باشد و فرقی نمی‌کند این خلاقیت ملهم از شیوه چینی است یا شیوه کره جنوبی و یا غیره.»

شیب تند فقر و نابرابری و میزان سنجی احساس مسئولیت اقتصاددانان


تمام آنچه از سوی این پنج اقتصاددان برجسته ایرانی در رابطه با اعطای نوبل اقتصاد در سال 2109 به سه اقتصاددان آسیایی، اروپایی و آمریکایی به دلیل رویکرد تجربی آنها برای کاهش فقر جهانی گفته شد، در مسیر یافتن پاسخ برای این پرسش قرار داشت که نوبل اقتصاد تا چه اندازه برای کاهش فقر و نابرابری در جهان روی گشاده دارد و در این مسیر تا چه اندازه رویکرد میدانی مورد توجه است. همچنین از سوی دیگر در گفتگو با این اقتصاددانان در پی یافتن پاسخ به این پرسش پیش رفت که اقتصاددانان ایرانی تا چه اندازه در مسیر رفتن به بطن جامعه و پیوند اقتصاد نظری و عملی قرار دارند و یافته‌های آنان چه بروندادی در دادن تصویر درست از فقر و نابرابری در ایران دارد و راه‌حل‌های کارکردی و مؤثر در زدودن این دو معضل در ایران چه سرانجامی دارد.

این پرسش‌ها در خلال کلام این بزرگان اقتصاد ایران پاسخ‌هایی یافت که می‌توان با قیاس پاسخ هر یک از آنها با پاسخ دیگری تکه‌ای از پازل پاسخ به پرسش‌های پیش طرح‌شده را یافت اما این‌همه تصویری کلی را به‌دست می‌دهد که فقر و نابرابری اقتصادی نه‌تنها در ایران که در جای‌جای جهان به‌طور فزاینده رو به رشد است و دانایان علم اقتصاد پیکان دارانی هستند که باید برای زدودن آن احساس مسئولیت کنند و علم را از پشت تخته‌های تدریس و نظریه‌های صرف برای کمک به بشر امروز به میدان عمل بیاورند و شاید بتوان در مجموع کلام امید بعیدی داشت در صورت انجام این مهم از سوی اقتصاددانان دیگر نه مانند انتخاب سال 2019 که نوبل فقر اهدا شد، بلکه روزگاری جایزه نوبل فقرا نیز اهدا شود.
ارسال نظر