اقتصاد24- تا اجرا شدن گام چهارم تعهدات برجامی ایران روزهای زیادی باقی نمانده است. پس از یک سال صبر استراتژیک ایران در مقابل خروج امریکا از برجام و بدعهدی اروپا برای اجرای اینستکس، ایران سه گام را تا کنون در راستای تعهدات برجامی طبق بند 36 برداشته است که در این مدت دولت فرانسه به ریاست مکرون بسیار تلاش ها کرده است تا بلکه طرف آمریکایی را برای عملی شدن کانال مالی با ایران و لغو تحریم ها راضی کند که در این کار تا کنون موفق نشده است. در آخرین تلاش ها مکرون در نشست جی 7 در مرداد مال سال جاری تیر خود را رها کرد و بار دیگر پاسخی تحقیر امیز از سوی ترامپ دریافت کرد. تیر نهایی زمانی بود که رئیس جمهور کشورمان برای شرکت در هفتادمین چهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل راهی نیویورک شد و در آنجا بار دیگر طرح 4 بندی فرانسه مطرح شد و بار دیگر هم از سوی ترامپ پاسخ منفی شنیدند. این در حالی است که رئیس جمهور نیز دیدار با همتای امریکایی را نپذیرفت بدین ترتیب کار میانجی ها به بن بست خورد. در اینباره نصرت الله تاجیک سفیر اسبق ایران در اردن و دیپلمات با سابقه کشورمان گفت: «طی دو سه ماه گذشته تحولات فشرده و سر نوشت سازی در خلیج فارس اتفاق افتاد که میتواند اینده منطقه را از منظر توازن ژئوپلیتیکی عناصر تاثیر گذار تحت تاثیر قرار دهد. به دنبال خروج ترامپ از برجام و اعمال تحریمهای فلج کننده اقتصاد ایران، فرانسه به دنبال آن بود که اگر هم قرار باشد طرحهای تکمیلی برجام محقق شود نه با استراتژی خروج از برجام همچون ترامپ بلکه حفظ سازه برجام و تکمیل آن صورت گیرد. در این راستا فعالیت دیپلماتیک فشرده ای بین ایران و اروپا و مخصوصا" فرانسه که در غیاب انگلیس که زنجیر برگزیت بر پای سیاست خارجی اش پیچیده شده است و سرگرم بودن آلمان به تثبیت جایگاهش در نظام اقتصادی اروپا و جهان صورت گرفت که منجر به ارائه طرح چهار ماده ای ماکرون نخست وزیر فرانسه گردید.»
در آستانه سفر رئیس جمهور ایران به سازمان ملل نشریه پالیتیکو به نقل از برخی منابع فرانسوی مدعی شد ترامپ و روحانی بر سر یک سند چهار بندی که توسط مکرون تهیه شده بود به عنوان مبنایی برای دیدار با یکدیگر در حاشیه نشست مجمع عمومی این سازمان و آغاز مجدد مذاکره میان ایران و آمریکا توافق کرده بودند.در اینباره تحلیل شما چیست؟
البته موضع رسمی مقامات ایران در آستانه این سفر از عدم امکان مذاکره به مذاکره مشروط مبنی بر لغو تحریمها و مذاکره در قالب 5+ 1 تغییر کرده بود که کار فرانسویها را تسهیل میکرد. اما علیرغم این تمهیدات شکلی و محتوائی دیدار سران دو کشور علیرغم توافق بر سر این سند محقق نشده زیرا روحانی اصرار داشته ترامپ ابتدا رفع تحریمها علیه ایران را اعلام کند و ترامپ نیز معتقد به مذاکره و تحریم همزمان بود که مورد تائید ایران نبود.
مطابق این سند ، ایران موافقت کرده «هرگز به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نخواهد بود و کاملاً به تعهدات خود در برجام پایبند است، ضمن آنکه مذاکره بر سر چارچوبی طولانیمدت تر درباره فعالیتهای هستهای خودش را پذیرفته و متعهد شده از هر گونه ستیزهجویی خودداری خواهد کرد و از طریق مذاکره به دنبال صلح و احترام واقعی در منطقه خواهد بود. و در مقابل آمریکا با «رفع همه تحریمهای بازاعمالشده بعد از سال ۲۰۱۷» موافقت کرده تا ایران از توانایی کامل برای صادر کردن نفت خود و استفاده آزادانه از درآمدهایش برخوردار شود.
برای بررسی این طرح ابتدا توجه به چند نکته قابل اهمیت است:
نکته نخست وضعیت کنونی است که در آن قرار داریم. یعنی از یک سو با شرایط سیال بین المللی و منطقه ای و مشکلاتی که قدرت های موثر جهان و منطقه - از منظر داخلی و خارجی- با آن مواجه هستند واز سوی دیگر نوع بازی ایران و استفاده از اهرمهای منطقه ائی اش که خود مشکلات فراوان داخلی و خارجی دارد قابل بحث است.
در حال حاضر ما در منطقه ای قرار گرفته ایم که عوامل آن متغیر است. یعنی تحولات باسرعت و شتاب زیادی در حال وقوع بوده و اگر امروز تصمیمی گرفته شود معلوم نیست فردا این تصمیم درست باشد یا خیر. منطقه مانند بشکه ای پر از باروت بوده که هر لحظه منتظر کشیدن کبریت و جرقه ای است. بنابراین با توجه به التهابات می بایست این طرح را تجزیه و تحلیل کرد و یا به ارائه نسخه اقدام کرد.
مثلا اگر چندین سال پیش بود و منطقه آرام بود و هرکشوری در پی الگوی توسعه خود و مسائل رفاه اقتصادی و غیره خویش می بود، می توانستیم طور دیگری این طرح را تحلیل کنیم. اما اکنون با این شرایط، چهار بند فوق، نوع دیگری از تحلیل را می طلبد.
نکته دوم کار فشرده فرانسه نه به نیابت از آمریکا و ایران، بلکه به عنوان حلقه نسبتا کم مسئله دارتر اروپا است که علاقه و جاه طلبی رهبری اش به این ابتکار عمل کمک می کند.
برجام حاصل یک کار فشرده بین المللی ده- دوازده ساله بود که نهایتا دنیا به یک تفاهمی رسید تا مسائل را نه از طریق جنگ، بلکه از طریق دیپلماسی و راه های دیپلماتیک و تفاهم متقابل- این تفاهم متقابل یکی از شاخه هایش عمل متقابل به تعهدات است- شکل گرفت.
ما نیز برجام را انتخاب کردیم که هم راه کره شمالی را نرویم و هم تعاملات بین المللی مان را از این طریق سر و سامان بدهیم . ولی واقعیت امر این است که این کار فشرده با آن سابقه، نیاز مقطعی جهان و ایران برای تفاهم بود. در واقع دولت یازدهم این گونه شکل گرفت که برجام راهی شود تا ما از زیر بند هفتم منشور ملل بیرون بیائیم. پس ما در سیاست خارجی پذیرفتیم تا با پذیرش هنجارهای بین المللی و تفاهم با جهان نیازهای اساسی مردم ایران و از جمله به حقوق حقه خود در هر زمینه دست یابیم .
لذا فرانسه که تقریبا کشور بی مسئله تری نسبت به انگلستان و آمریکا به ایران است وارد عمل شد. درست است که جنبش جلیقه زردها مشکلاتی را برای پاریس بوجود آورده اما این مشکلات نهایتا قابل مدیریت است و در دموکراسی فرانسه هم قابل تعریف است و نسبت به جاهای دیگر مثل انگلستان در برگزیت و آمریکا در چالش هایی که ترامپ چه از نظر شخصی و چه از نظر حکومتی با ان مواجه است، قابل مقایسه نیست.از سویی آلمان اگرچه یک قدرت و یک وزنه در اروپا است، ولی اصولا مطامع و جاه طلبی های بین المللی ندارد بلکه به دنبال محکم کردن جای پای خود در اقتصاد جهان است.
اما فرانسه در درجه اول علاقمند است تا تحرکات فوق را در قالب این چارچوب به پیش ببرد که اولا تنش های منطقه ای و بین المللی در همین سطح باقی بماند. یعنی بحث انجماد دوجانبه مبنی بر این که ایران اقدامات خود را منجمد و امریکا هم تحریم ها رو متوقف کند، تحقق یابد. به این مفهوم که سطح تنش های منطقه ائی و بین المللی در همین حد نگه داشته شود. ولی واقعیت امر این بود که آمریکا بر اساس اهداف خود در قبال ایران به دنبال تغییر حکومت از طریق تحریم ها است. اما فرانسه می دانست که ایران دارای یک قدرت تاثیرگذار منطقه ای است که دست بسته در برابر تحریم آمریکا نخواهد بود. طبیعی است که ایران در پی عکس العمل هاست و سعی می کند از اهرم هایش به خوبی استفاده کند و تبعات چنین اقداماتی از سوی ایران می تواند برای منطقه و خاورمیانه خطرناک باشد. فرانسه یا اروپا در حقیقت به عنوان حلقه اول امنیتی خاورمیانه هستند. یعنی هر تحولی در خاورمیانه اتفاق بیفتد در درجه اول به اروپا می رسد تا به آمریکا.
شما اشاره کردید که نگاه فرانسه به ایران و با نگاه امریکا مقایسه کردید؛ این نگاه از کجا متفاوت شده است؟ چرا جهانبینی غرب نسبت به ایران و منطقه متفاوت است؟ ایران در چه موقعیتی است که مساله مهم جهان شده است؟
لازم است یک تصویر از زندگی ما در نظم جهانی متکثر و چند تیکه و موقعیت ما مخصوصا" بعد از سلسله تحولات خلیج فارس (ماجرای نفتکشها، ساقط شدن پهپاد آمریکائی، مایوس شدن اعراب از رودرروئی نظامی ترامپ با ایران و دست برتر مبارزین یمنی در مقابل عربستان) ارائه دهم.
اولا" آمریکا به عنوان قدرت هژمون با آنکه در داخل و خارج دارای مشکلاتی است اما با روشهائی بجز روشهای قبلی که بر چند جانبه گرائی استوار بود تلاش در تثبیت موقعیت خود در جهان دارد.
اما در همین نظم ژله ائی و لرزان در حالیکه به دلیل قدرت اقتصادی آمریکا و نقش دلار شاهد اقتصادی جهانی ولی با غلطت بیشتر سیاست محلی هستیم.
مشکل از آنجا ناشی میشود که اقتصاد جهانی خود نیازمند صلح و ثبات و امنیت جهانی است که اینهم نیازمند دولت جهانی است که وجود خارجی ندارد و سیاست محلی و مخصوصا" سیاست مناطق ژئوپلیتیکی همچون خاورمیانه و خلیج فارس به دلیل ذخائر انرژی بر آن تاثیر مستقیم دارد.
اما در غیاب دولت جهانی نه لزوما" به دلیل عدم وجود مکانیزم اجرائی و عملیاتی آن حتی به دلیل نبود هویت جهان شهری و نظام حقیقت و ایدئولوژی اجماعی جهانشمول، بلوک های قدرت منطقه ائی اجتناب ناپذیر هستند.
اما این ضرورت با تلقی آمریکا که می پندارد بعد از سقوط شوروی در دهه ۹۰ میلادی و اتمام جنگ سرد جهان از نظامی دو قطبی به نظامی یک قطبی میل کرده است و این کشور بدل به تنها ابرقدرت جهانی شده است که متکفل برقراری نظم در امپراطوری جهانی خویش است کاملا" مغایرت دارد.
در اینجا مشکل تنها به این مغایرت اساسی که بعضی کشورها هر یک به نوعی قائل به پذیرش این هژمون نیستند بر نمیگردد، بلکه مشکل اصلی از آنجا آغاز میگردد که رئیس جمهور آمریکا برای حل مشکلات داخلی خود به دنبال یکجانبه گرائی است، قدرتهای بزرگی همچون چین و روسیه و نیز قدرتهای نوظهور همچون برزیل و هند هر یک نقش انتقادی خود را در درون نظام کنونی تعریف کرده و اروپا نیز به عنوان عضوی موثر در درون این نظام آمریکا- محور عمل می کند.
در چنین جهانی چند جانبه گرائی واقعی که بعد از دو جنگ جهانی شکل گرفت یا شدنی نیست و یا سخت است اما نمی توان بدون این روش یعنی مشارکت مسئولیت پذیر همه کشورها جهان را اداره کرد.
بخش دیگر مشکل به آنجا برمیگردد که آمریکا حاضر نیست نقش منطقه ائی قدرتهای کوچکتر که خارج از سلطه این کشور تعریف میشوند از جمله ایران را به راحتی بپذیرد.
پس اگر با این دو زمینه یعنی شرایط بین المللی و اهداف فرانسه، به طرح چهاربندی نگاه کنیم، مشکل در طرح فوق و یا چگونگی این چهاربند یا چگونگی اجرای آن نیست، بلکه نخست این که زمینه مناسب و لازم و کافی، شفافیت، نگرش راهبردی، اعتماد، جسارت و اراده لازم برای ورود به دوران جدیدی از روابط ایران و آمریکا در دو طرف وجود ندارد چون این یک معادله دوطرفه است.
ثانیا؛ به تلقی طرف ها گوناگون از این چهار بند بازمی گردد.بنابراین با علم به این که حساسیت ایران نسبت به مذاکرات موشکی زیاد است و به دلیل این که این مذاکرات به دکترین امنیت دفاعی ایران بازمی گردد،این مذاکرات شکل نخواهد گرفت.
اما از آنجا که صلح منطقه مطرح است، آنها در نظر دارند در بحث همکاری های منطقه ای، مسایل موشکی را نیز مطرح کنند.پس این تلقی از طرح چهار بندی این است که بتوانند موارد مورد چالش مطرح شود. چراکه ایران از قبل هم اماده مذاکره درباره تعهدات هسته ای، بحث همکاری های منطقه ای بوده است . اما اروپا قائل به این بود هم بحث موشکی و بحث حقوق بشر را در قدم های بعدی، بعد از شکل گیری برجام دنبال کند.
در نهایت ایران کم کم در استانه اجرایی شدن گام چهارم است؛ با توجه به تفاصیر شما از این سند تحلیل کلی و پیشبینی شما از این وضعیت چیست؟
بهر حال اگر بخواهیم جمع بندی داشته باشیم این سند به گونه ای تنظیم شده بود که به همه طرف ها امکان می دهد خود را پیروز اعلام کنند. یعنی هر طرف این معادله به نوعی پیروز مذاکرات خواهند بود .
این طرح مثل مثلثی است که در سه راس آن آمریکا، ایران و فرانسه- به نیابت از اروپا - قرار دارد. یعنی در صورت موفقیت در این طرح، ترامپ می توانست اعلام کند، برای گسترش برجام و گنجاندن مسائل منطقه ای موفق شده است. بحثی که در حقیقت ترامپ به دلایل داخلی و شعارهایش به دنبال آن است. چراکه ترامپ از قبل به رای دهندگان و طرفداران خود قول داده بود که برجام را پاره کند و ایران را بر سر میز مذاکره بازگرداند.
از طرفی ایران می تواند ادعا کند که در برابر فشار حداکثری مقاومت کرده و توانسته تحریم ها را از سر بگذراند. مکرون هم می تواند خود را به عنوان واسطه صلح و کسی که توانسته سایه یک جنگ را از منطقه خاورمیانه دور کند معرفی کند.
بنابراین طرح فوق با چنین هدفی و در این شرایط ،طراحی شده است. ولی تقدم وتاخری که برای اجرای بندها وجود دارد - همان طور که ترامپ و رئیس جمهوربه آن اشاره کردند- هر کدام قائل به پا پیش گذاشتن طرف مقابل بودند. یعنی ایران نخست خواستار لغو تحریم ها بود، بعد مذاکرات صورت گیرد. ولی ترامپ مذاکره را الویت دانسته و سپس لغو تحریم ها که معلوم نبود چه مکانیزم و سرنوشتی میتوانست داشته باشد. بهمین دلیل حداقل تا اکنون این طرح عملی نشده مگر آن که همان طور که اقای مکرون گفت درفرصت یک ماه آینده به نتایجی برای مذاکره دست یابند. البته بعید به نظر می رسد در یک ماه، اتفاق جدیدی شکل بگیرد.
نکته ای که در طرح 4 ماده ای وجود دارد و باید در نظر داشته باشیم - حالا چه به صورت متغیر و چه به صورت ثابت- حواشی جانبی و اهداف غیرشفاف و اعلام نشده ترامپ است. باید توجه کنیم که وی نتوانست الگوی مذاکره و تحریم همزمان را در برابر کره شمالی را جلو ببرد. با این که کره شمالی برخی ازاهرم های ما را ندارد اما ما با نقش منطقه ای و اهرم هایی که داریم، مخصوصا درمسائل خاورمیانه، طبیعی است که ما نمی توانیم این الگو را قبول کنیم.
این را هم نمی توانیم از نظر دور بداریم که سه طرف نیازهایی دارند و این نیازها باید به نوعی در قالب این چهار بند پاسخ داده شود . این را نیز نباید از نظر دور داشت که از منظر اوضاع سیاسسی اجتماعی اقتصادی ایران ادامه روند موجود بدون دسترسی به یک توافق منصفانه که هم پاسخگوی مشکلات ، بحرانها و چالشهای موجود باشد و هم عزت روحیه ایرانی را رعایت نماید، در نهایت یا کشور را با فروپاشی اقتصادی مواجه خواهد ساخت و یا با سر و سامان دادن اوضاع داخلی و بر طرف نمودن سوء مدیریت و تغییر رویکرد نحوه اداره جامعه به سختی میتوان از مشکلات و بحرانها عبور کرد. مگر آنکه ایران همچون دو سه ماه گذشته از اهرمها و مزیتهای نسبی خود بیشتر و موثر تر استفاده کند. در غیر اینصورت ادامه روند کنونی و تزاید خصومتهای منطقه و بین المللی منجر به ورود به فضای جنگی شده که در هر دو حالت منافع و امنیت ملی با مخاطره جدی مواجه خواهند شد.
منبع: خبرآنلاین