اقتصاد۲۴- «داود سوری» عضو سابق هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در میزگرد «تجارت فردا» که با حضور دو تحلیلگر اقتصادی دیگر «فرشاد فاطمی» و «محمدحسین کریمیپور» درباره عملکرد شخصیتهای تأثیرگذار کشور در سال ۹۸ برگزار شد، ضمن بیان اینکه خیلی از اتفاقاتی که در اقتصاد کشور رخ داده، نتیجه طبیعی چند دهه آزمون و خطا در نظام مدیریتی کشور است، درباره عملکرد رئیسجمهوری در سال گذشته گفت: بعد از خروج آمریکاییها از برجام به نوعی اعتماد به نفس دولت از بین رفت و نتیجه اینکه اقتصاد ایران وارد فاز روزمرگی شد. در حال حاضر به نظر میرسد کشور با روزمرگی آمیخته با پوپولیسم اداره میشود.
سوری ادامه داد: خیلی از مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد ریشه در ضعفهای مدیریت دارد. سال ۹۸ با سیل و سردرگمی شروع شد و اگر اسفندماه با کرونا به پایان برسد همه خوشحال خواهیم بود. دامنه اثرگذاری بحرانهای متعدد سال ۹۸ نشاندهنده یک نظام مدیریتی ضعیف و عاری از دانش و درایت است و شواهد نشان میدهد این نظام مدیریتی از کفایت کافی برخوردار نیست. قطعاً برای اداره کشور محدودیتهای زیادی وجود دارد و هیچکس منکر اثرگذاری ذینفعان متعدد در نظام تصمیمگیری کشور نیست، اما چرا اثری از یک رئیسجمهور قاطع و بادرایت نمیبینیم؟ روحانی به عنوان فرد اول اجرایی کشور بارها از تنزل جایگاه دولت سخن گفته، پیش از او احمدینژاد هم گفته فاقد اختیار کافی برای اداره کشور است و خاتمی هم رئیسجمهوری را تدارکاتچی خوانده است. این نظرات البته گویای برخی نارساییها در اداره کشور است که کاری به آن نداریم، اما سوال این است که در این ساختار، افراد تا چه اندازه میتوانند تاثیرگذار باشند. همه اینها به کنار، اما ما در نهایت به کارهای کرده افراد نمره میدهیم.
این اقتصاددان افزود: آقای روحانی دو دوره است که ریاستجمهوری ایران را بر عهده داشته و دارد و نکته مهم این است که دوره اول ریاستجمهوری ایشان کاملاً متفاوت از دوره دوم است. در دوره اول دولت کاملاً بر پروژه برجام متمرکز بود که با توافق به عمل آمده، روند خوبی در کشور شکل گرفت، اما در دوره دوم با اقدامات مخالفان دولت، برجام رسماً از بین رفت و در نتیجه با تحریمهای بیسابقهای روبهرو شدیم. موضوع این است که آقای روحانی بعد از شکست برجام دیگر هیچ برنامهای برای مدیریت اقتصاد کشور نداشته است. تقریباً تمام انرژی دولت صرف به ثمر نشستن برجام شد و نه برای استفاده از مزایای برجام و حتی نقض احتمالی آن هیچ برنامهای تدوین نشد. بعد از خروج آمریکاییها از برجام به نوعی اعتماد به نفس دولت از بین رفت و نتیجه اینکه اقتصاد ایران وارد فاز روزمرگی شد.
استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف شکل اداره کشور را «روزمرگی آمیخته با پوپولیسم» عنوان کرد و با اظهار اینکه نقشه راه منسجمی وجود ندارد و شاهد تصمیمهای مقطعی و کوتاهمدت هستیم، هشدار داد: مساله از دید ما فقط مدیریت ضعیف و فساد در نظام اداری نیست، بلکه مهمتر از آن، فقدان نظریه برای اداره سیاسی و اقتصادی کشور است و البته نگرانی عمده این است که اقتصاد ایران با سرعت بسیار زیاد به سمت بستهتر شدن حرکت میکند.
وی در بخش دیگری از میزگرد با اشاره به مطرح شدن بحث استعفای رئیسجمهوری گفت: البته در ساختار سیاسی ایران قطعاًچنین اتفاقی نمیافتد، اما واضح است که آقای روحانی آرزو دارد این دوره هر چه زودتر تمام شود. بحث افرادی که در کنار رئیسجمهوری بر روندهای اقتصادی و مدیریتی کشور تاثیرگذار هستند، بحث مهمی است.
عضو سابق هیئت علمی دانشگاه شریف ادامه داد: همیشه اینگونه بوده که سازمان برنامه و بودجه مغز اقتصادی دولت و تصمیمگیر بوده است. بدنه کارشناسی این سازمان به نوعی با تصمیمهایی که اتخاذ میشده، روندهای اقتصادی کشور را هدایت میکردند. اما همه اینها مربوط به گذشته است. یعنی عملاً بعد از دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی، سازمان برنامه در اقتصاد کشور دیگر نقش منسجمی ایفا نکرده است. در دوره آقای احمدینژاد که این سازمان ابتدا بیاثر و بعد کلاً منحل شد. آقای روحانی اگرچه تصمیم گرفت این سازمان را مجدداً احیا کند و نقش اصلی را به سازمان برگرداند، اما فکر میکنم لباسی که برای این سازمان دوخته شد اساساً برای تن رئیس کنونی سازمان دوخته شد و بحث وجود سازمان برنامه و بودجه به عنوان سازمانی که بتواند سیاستهای اقتصادی را طراحی و اجرا کند و در نهایت به سایر ارگانهای مرتبط با این مقوله نظم دهد، دیگر در دستور کار این سازمان نبوده است. باید ببینیم اساساً چرا چنین فرآیندی شکل میگیرد که رئیسجمهور حتی بعد از اینکه انتخاب میشود و رای مردم را در پشتوانه خود دارد و باید برای مردم کار کند و رضایت آنها را کسب کند، همچنان علاقهمند هستند حلقه یاران قبل از انتخابات و منافع آنها را حفظ کنند. این به نظر من یک مشکل است که در مورد رئیس دولت قبلی نیز وجود داشت اکنون هم میبینیم وجود چنین حلقههایی دولت را از حرکت بازمیدارد به طوری که حتی در بدنه دولت نیز به صورت غیررسمی به آن اذعان میشود.
داود سوری درباره تغییر و تحولات قوه قضائیه نیز گفت: آقای رئیسی فرد غریبهای در قوه قضائیه نبودند و نیستند. به جز یک دوره کوتاه تمام دوره خدمت ایشان در قوه قضائیه گذشته است. ایشان همواره از بنیانگذاران و ادارهکنندگان قوه بودهاند و بنابراین با قوه قضائیه به خوبی آشنا هستند. در زمان ریاست ایشان بر قوه دادگاههایی را شاهد بودیم که در زمینه مبارزه با فساد اقدام کردند. فارغ از اینکه آیا پشت این دادگاهها اهداف سیاسی بود یا خیر، ولی نفس شکلگیری دادگاههای محاکمه مفسدان اقتصادی خوب است و باید ادامه پیدا کند. باید نشان داده شود که بالاخره جایی برای مبارزه با فساد وجود دارد و دادگاههایی هستند که به فساد افراد رسیدگی میکنند.
وی افزود: میتوانیم درباره انتخاب مفسدان صحبت کنیم که آیا این افراد گزینشی بودهاند یا میشد کسان دیگری را نیز به میز محاکمه کشاند. بحثهایی در این زمینه وجود دارد. میتوان نوعی ناسازگاری در نحوه برخورد با مفسدان و دیگر مجرمانی که قوه قضائیه تعریف میکند و با آنها برخورد میکند، دید. این نوع برخورد متفاوت نوعی شک و شبهه در مورد نفس برخورد به وجود میآورد. اما در نهایت خیلی از این دادگاههایی هم که برگزار شد، نتیجه نهایی آن برای افکار عمومی معلوم نشد. ما تنها خبرهایی از برگزاری دادگاه در رسانه صدا و سیما و بعضاً مطبوعات دیدیم و دیگر نتیجهای شاهد نبودیم، البته شاید به زمان نیاز دارد.
وی سپس به این نکته اشاره کرد که قوه قضائیه مسوولیت برخورد با فساد را بر عهده دارد و فساد اقتصادی در جای دیگری تولید میشود. سوری در اینباره گفت: ریشه فساد اقتصادی اقتصاد دولتی است تا زمانی که اقتصادمان دولتی است و تا زمانی که انحصار توسط دولت تشویق میشود، فساد ایجاد میشود و قوه قضائیه با سیلی از فساد و مفسدان روبهرو است که طبیعی است که تنها با برخی از آنها بتواند برخورد کند. اگر واقعاً به دنبال این هستیم که فساد را از بین ببریم باید ابتدا بحث اقتصاد دولتی را مورد مداقه قرار دهیم. چون عمده بحثهای پیرامون فساد به اقتصاد برمیگردد و اینکه عدهای میخواهند از منابع دولت و منابع بخش عمومی سوءاستفاده کنند. از قدرتی که دولت به صورت انحصاری به برخی داده است میخواهند بهره ببرند. پس بهترین کار این است که انحصار و قدرتی که به افراد در توزیع منابع داده شده است کم شود تا سیل پروندههای فساد که روی میز قضات در قوه قضائیه قرار میگیرد نیز کم شود. به عنوان نمونه، بسیاری از افرادی که امروز به عنوان مفسد در دادگاهها هستند، فاسد نبودند.
سوری ادامه داد: خیلی از مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد ریشه در ضعفهای مدیریت دارد. سال ۹۸ با سیل و سردرگمی شروع شد و اگر اسفندماه با کرونا به پایان برسد همه خوشحال خواهیم بود. دامنه اثرگذاری بحرانهای متعدد سال ۹۸ نشاندهنده یک نظام مدیریتی ضعیف و عاری از دانش و درایت است و شواهد نشان میدهد این نظام مدیریتی از کفایت کافی برخوردار نیست. قطعاً برای اداره کشور محدودیتهای زیادی وجود دارد و هیچکس منکر اثرگذاری ذینفعان متعدد در نظام تصمیمگیری کشور نیست، اما چرا اثری از یک رئیسجمهور قاطع و بادرایت نمیبینیم؟ روحانی به عنوان فرد اول اجرایی کشور بارها از تنزل جایگاه دولت سخن گفته، پیش از او احمدینژاد هم گفته فاقد اختیار کافی برای اداره کشور است و خاتمی هم رئیسجمهوری را تدارکاتچی خوانده است. این نظرات البته گویای برخی نارساییها در اداره کشور است که کاری به آن نداریم، اما سوال این است که در این ساختار، افراد تا چه اندازه میتوانند تاثیرگذار باشند. همه اینها به کنار، اما ما در نهایت به کارهای کرده افراد نمره میدهیم.
این اقتصاددان افزود: آقای روحانی دو دوره است که ریاستجمهوری ایران را بر عهده داشته و دارد و نکته مهم این است که دوره اول ریاستجمهوری ایشان کاملاً متفاوت از دوره دوم است. در دوره اول دولت کاملاً بر پروژه برجام متمرکز بود که با توافق به عمل آمده، روند خوبی در کشور شکل گرفت، اما در دوره دوم با اقدامات مخالفان دولت، برجام رسماً از بین رفت و در نتیجه با تحریمهای بیسابقهای روبهرو شدیم. موضوع این است که آقای روحانی بعد از شکست برجام دیگر هیچ برنامهای برای مدیریت اقتصاد کشور نداشته است. تقریباً تمام انرژی دولت صرف به ثمر نشستن برجام شد و نه برای استفاده از مزایای برجام و حتی نقض احتمالی آن هیچ برنامهای تدوین نشد. بعد از خروج آمریکاییها از برجام به نوعی اعتماد به نفس دولت از بین رفت و نتیجه اینکه اقتصاد ایران وارد فاز روزمرگی شد.
استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف شکل اداره کشور را «روزمرگی آمیخته با پوپولیسم» عنوان کرد و با اظهار اینکه نقشه راه منسجمی وجود ندارد و شاهد تصمیمهای مقطعی و کوتاهمدت هستیم، هشدار داد: مساله از دید ما فقط مدیریت ضعیف و فساد در نظام اداری نیست، بلکه مهمتر از آن، فقدان نظریه برای اداره سیاسی و اقتصادی کشور است و البته نگرانی عمده این است که اقتصاد ایران با سرعت بسیار زیاد به سمت بستهتر شدن حرکت میکند.
وی در بخش دیگری از میزگرد با اشاره به مطرح شدن بحث استعفای رئیسجمهوری گفت: البته در ساختار سیاسی ایران قطعاًچنین اتفاقی نمیافتد، اما واضح است که آقای روحانی آرزو دارد این دوره هر چه زودتر تمام شود. بحث افرادی که در کنار رئیسجمهوری بر روندهای اقتصادی و مدیریتی کشور تاثیرگذار هستند، بحث مهمی است.
عضو سابق هیئت علمی دانشگاه شریف ادامه داد: همیشه اینگونه بوده که سازمان برنامه و بودجه مغز اقتصادی دولت و تصمیمگیر بوده است. بدنه کارشناسی این سازمان به نوعی با تصمیمهایی که اتخاذ میشده، روندهای اقتصادی کشور را هدایت میکردند. اما همه اینها مربوط به گذشته است. یعنی عملاً بعد از دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی، سازمان برنامه در اقتصاد کشور دیگر نقش منسجمی ایفا نکرده است. در دوره آقای احمدینژاد که این سازمان ابتدا بیاثر و بعد کلاً منحل شد. آقای روحانی اگرچه تصمیم گرفت این سازمان را مجدداً احیا کند و نقش اصلی را به سازمان برگرداند، اما فکر میکنم لباسی که برای این سازمان دوخته شد اساساً برای تن رئیس کنونی سازمان دوخته شد و بحث وجود سازمان برنامه و بودجه به عنوان سازمانی که بتواند سیاستهای اقتصادی را طراحی و اجرا کند و در نهایت به سایر ارگانهای مرتبط با این مقوله نظم دهد، دیگر در دستور کار این سازمان نبوده است. باید ببینیم اساساً چرا چنین فرآیندی شکل میگیرد که رئیسجمهور حتی بعد از اینکه انتخاب میشود و رای مردم را در پشتوانه خود دارد و باید برای مردم کار کند و رضایت آنها را کسب کند، همچنان علاقهمند هستند حلقه یاران قبل از انتخابات و منافع آنها را حفظ کنند. این به نظر من یک مشکل است که در مورد رئیس دولت قبلی نیز وجود داشت اکنون هم میبینیم وجود چنین حلقههایی دولت را از حرکت بازمیدارد به طوری که حتی در بدنه دولت نیز به صورت غیررسمی به آن اذعان میشود.
داود سوری درباره تغییر و تحولات قوه قضائیه نیز گفت: آقای رئیسی فرد غریبهای در قوه قضائیه نبودند و نیستند. به جز یک دوره کوتاه تمام دوره خدمت ایشان در قوه قضائیه گذشته است. ایشان همواره از بنیانگذاران و ادارهکنندگان قوه بودهاند و بنابراین با قوه قضائیه به خوبی آشنا هستند. در زمان ریاست ایشان بر قوه دادگاههایی را شاهد بودیم که در زمینه مبارزه با فساد اقدام کردند. فارغ از اینکه آیا پشت این دادگاهها اهداف سیاسی بود یا خیر، ولی نفس شکلگیری دادگاههای محاکمه مفسدان اقتصادی خوب است و باید ادامه پیدا کند. باید نشان داده شود که بالاخره جایی برای مبارزه با فساد وجود دارد و دادگاههایی هستند که به فساد افراد رسیدگی میکنند.
وی افزود: میتوانیم درباره انتخاب مفسدان صحبت کنیم که آیا این افراد گزینشی بودهاند یا میشد کسان دیگری را نیز به میز محاکمه کشاند. بحثهایی در این زمینه وجود دارد. میتوان نوعی ناسازگاری در نحوه برخورد با مفسدان و دیگر مجرمانی که قوه قضائیه تعریف میکند و با آنها برخورد میکند، دید. این نوع برخورد متفاوت نوعی شک و شبهه در مورد نفس برخورد به وجود میآورد. اما در نهایت خیلی از این دادگاههایی هم که برگزار شد، نتیجه نهایی آن برای افکار عمومی معلوم نشد. ما تنها خبرهایی از برگزاری دادگاه در رسانه صدا و سیما و بعضاً مطبوعات دیدیم و دیگر نتیجهای شاهد نبودیم، البته شاید به زمان نیاز دارد.
وی سپس به این نکته اشاره کرد که قوه قضائیه مسوولیت برخورد با فساد را بر عهده دارد و فساد اقتصادی در جای دیگری تولید میشود. سوری در اینباره گفت: ریشه فساد اقتصادی اقتصاد دولتی است تا زمانی که اقتصادمان دولتی است و تا زمانی که انحصار توسط دولت تشویق میشود، فساد ایجاد میشود و قوه قضائیه با سیلی از فساد و مفسدان روبهرو است که طبیعی است که تنها با برخی از آنها بتواند برخورد کند. اگر واقعاً به دنبال این هستیم که فساد را از بین ببریم باید ابتدا بحث اقتصاد دولتی را مورد مداقه قرار دهیم. چون عمده بحثهای پیرامون فساد به اقتصاد برمیگردد و اینکه عدهای میخواهند از منابع دولت و منابع بخش عمومی سوءاستفاده کنند. از قدرتی که دولت به صورت انحصاری به برخی داده است میخواهند بهره ببرند. پس بهترین کار این است که انحصار و قدرتی که به افراد در توزیع منابع داده شده است کم شود تا سیل پروندههای فساد که روی میز قضات در قوه قضائیه قرار میگیرد نیز کم شود. به عنوان نمونه، بسیاری از افرادی که امروز به عنوان مفسد در دادگاهها هستند، فاسد نبودند.
وقتی دلار چهار هزار و ۲۰۰ تومان نبود خیلی از این افراد داشتند زندگی خود را میکردند و کنار زن و فرزند خود بودند و کسبوکار معمول خود را داشتند. وقتی چنین دریای گستردهای از رانت و سود مالی را در اختیار افراد معمولی جامعه قرار میدهید، طبیعی است که بسیاری از این افراد وسوسه شوند. باید بر مبنای متوسط جامعه برنامهریزی کنیم نباید انتظار داشته باشیم تمامی افراد جامعه افراد منزه و پاکی باشند. وقتی چنین انگیزهای را برای افراد متوسط ایجاد میکنید آنها وسوسه میشوند که از این شرایط استفاده کنند و دچار خطا شوند و یک امر فسادانگیز را انجام دهند. کسی که این وسوسه را ایجاد کرده به همان اندازه مقصر است. باید جلو این فضا گرفته شود. درست است که قوه قضائیه مسوولان بانک مرکزی و کسانی را که به نوعی در ایجاد چنین فضای فسادانگیزی نقش داشتهاند به محاکمه کشانده، اما آنها که اولین یا تنها مسوولانی نبودند که چنین فضایی را فراهم آوردهاند. مسوولان پیشین نیز چنین کردهاند و مسوولان آینده نیز چنین خواهند کرد چراکه فرآیند تصمیمگیری فرآیند فسادزایی است و همچنان دارد فعالیت میکند که باید جلوی آن گرفته شود.
نکته دیگر اینکه ما میبینیم برخی مسوولان قوه قضائیه در مورد برخی مسائل قوه اجرایی که تبعات اقتصادی دارند فقط از دید قوه قضائیه و از بعد حقوقی تصمیمگیری میکنند و توجهی به ابعاد اقتصادی ندارند. این بخش در قوه قضائیه ضعیف است و در غالب کشورهای دنیا بحثی به نام حقوق اقتصادی وجود دارد که آقای فاطمی به آن اشاره کرد. در تمام دنیا و در دانشگاههای جهان اقتصاددانهایی که با حقوق آشنا شدهاند و حقوقدانانی که با علم اقتصاد آشنا شدهاند وجود دارند، اما در ایران ما با چنین فقدانی مواجه هستیم. این مشکل جدی برای خیلی از بنگاههای اقتصادی در کشور است.
داود سوری در بخش بعدی میزگرد درباره عملگرد قوه مقننه و شکل گرفتن این تصور که نقش پارلمان در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری کمرنگ شده است، گفت: من فکر میکنم چارچوب تصمیمگیری و سیاستگذاری در مجلس به گونهای نیست که نمایندگان نقش قابل توجهی داشته باشند. تعداد قابل توجهی نماینده را انتخاب میکنیم و از این افراد میخواهیم درباره یک مسالهای نظر بدهند و قانونی را تصویب کنند. چه فرآیندی داریم که این تعداد نماینده با نظرهای متفاوت و متفرق را هدایت کند؟ در کشورهای دیگر این کار بر عهده احزاب است. احزاب باعث میشوند نظرات متفرق آبدیده شده و اشکالات آنها رفع شود و کنار هم قرار بگیرند. علاوه بر آن باعث میشود افرادی که در احزاب مختلف هستند، ناظری بر رفتار خود داشته باشند.
داود سوری در بخش بعدی میزگرد درباره عملگرد قوه مقننه و شکل گرفتن این تصور که نقش پارلمان در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری کمرنگ شده است، گفت: من فکر میکنم چارچوب تصمیمگیری و سیاستگذاری در مجلس به گونهای نیست که نمایندگان نقش قابل توجهی داشته باشند. تعداد قابل توجهی نماینده را انتخاب میکنیم و از این افراد میخواهیم درباره یک مسالهای نظر بدهند و قانونی را تصویب کنند. چه فرآیندی داریم که این تعداد نماینده با نظرهای متفاوت و متفرق را هدایت کند؟ در کشورهای دیگر این کار بر عهده احزاب است. احزاب باعث میشوند نظرات متفرق آبدیده شده و اشکالات آنها رفع شود و کنار هم قرار بگیرند. علاوه بر آن باعث میشود افرادی که در احزاب مختلف هستند، ناظری بر رفتار خود داشته باشند.
یعنی وقتی شما عضو یک حزب هستید نمیتوانید برخلاف نظر حزب رای بدهید. حزب بر کار شما نظارت میکند. ما در ایران چنین چیزی را نداریم. تعدادی نماینده داریم که اگر در یک دوره چهارساله عملکرد آنها را بررسی کنیم، متوجه میشویم جهتگیری آنها درباره مسائل مختلف از یک رویه منطقی و منظم پیروی نکرده است. اصولاً نمایندگی در مجلس ایران شبیه هیچ پارلمانی در جهان نیست. نمایندگان ما به شدت از بیرون پارلمان تاثیر میپذیرند و عموم سیاستگذاریها بسته به موضوع یا بسته به سفارشها و تلفنهایی که از این طرف و آن طرف میشود، شکل و فرم میگیرد. چارچوب سیاستگذاری در ایران چارچوبی نیست که از درون آن بتوان نظرات و تصمیمات مناسب و متناسب خارج کرد؛ بنابراین در مورد چهرههایی که اخیراً وارد مجلس جدید شدهاند به سختی میتوان نظر داد.
این استاد دانشگاه درباره شخصیت سردار سلیمانی گفت: سردار سلیمانی یا آنطور که عادت داریم ایشان را صدا کنیم، حاج قاسم، فکر میکنم بهترین قضاوتی که در مورد ایشان شد حضور مردم در مراسم تشییع جنازه ایشان بود. فرصت کمی بود و تبلیغات زیادی صورت نپذیرفت و تبلیغات منفی هم وجود داشت، اما مردم با جان و دل آمدند و نشان دادند سرباز وطنشان را میشناسند. سعی میشود که از ایشان بهرهبرداری شود. بعد از شهادت ایشان صحبتهایی شد، اما آنچه واقعیت دارد اینکه سردار سلیمانی سرباز این کشور بود. برای ما که مقداری سنمان بیشتر است و ایشان را از ابتدا دیدیم، هیچ شکی نیست که ایشان سرباز این کشور بودند و تا روز آخر حیاتشان هم سرباز این کشور ماندند و در راه ایران فداکاری کردند و کشته شدند. درست است که بحثهایی مطرح میشود در خصوص اینکه ایشان در چارچوب نظام بودند، اما هیچ سربازی در هیچ کشوری در جهان نمیتواند خارج از چارچوب نظام سیاسی آن کشور فعالیت کند، اما من همچنان ایشان را یک سرباز ایرانی میبینم.
این استاد دانشگاه درباره شخصیت سردار سلیمانی گفت: سردار سلیمانی یا آنطور که عادت داریم ایشان را صدا کنیم، حاج قاسم، فکر میکنم بهترین قضاوتی که در مورد ایشان شد حضور مردم در مراسم تشییع جنازه ایشان بود. فرصت کمی بود و تبلیغات زیادی صورت نپذیرفت و تبلیغات منفی هم وجود داشت، اما مردم با جان و دل آمدند و نشان دادند سرباز وطنشان را میشناسند. سعی میشود که از ایشان بهرهبرداری شود. بعد از شهادت ایشان صحبتهایی شد، اما آنچه واقعیت دارد اینکه سردار سلیمانی سرباز این کشور بود. برای ما که مقداری سنمان بیشتر است و ایشان را از ابتدا دیدیم، هیچ شکی نیست که ایشان سرباز این کشور بودند و تا روز آخر حیاتشان هم سرباز این کشور ماندند و در راه ایران فداکاری کردند و کشته شدند. درست است که بحثهایی مطرح میشود در خصوص اینکه ایشان در چارچوب نظام بودند، اما هیچ سربازی در هیچ کشوری در جهان نمیتواند خارج از چارچوب نظام سیاسی آن کشور فعالیت کند، اما من همچنان ایشان را یک سرباز ایرانی میبینم.
منبع: اقتصاد نیوز