اقتصاد24- جان مالدین، ستون نویس بخش مالی نیویورک تایمز و رئیس یک شرکت مشاوره اقتصادی در آمریکا در یادداشت خود در نشریه اقتصادی فوربس مینویسد: برای حل بحران مالی 2012 در اروپا ماریو دراگی رییس بانک مرکزی اروپا وعده داد که هر کاری لازم است انجام دهد، اما سیاست های بانک مرکزی تنها ابزار در دسترس او بود.
شی جین پینگ ابزارهای بیشتری در دست دارد. درک این وضعیت برای جهان غرب سخت است. شی هرگونه ابزاری برای زیر و رو کردن دولت را در دست دارد.
قوانین بازی متفاوت
من چندین ساعت با مارک یوسکو موسس شرکت مدیریت سرمایه مورگان کریک وقت صرف کردم. وی زمان زیادی را در چین سپری کرده و بر روی بازار این کشور تحقیق کرده است. هر زمان من درباره فرصت ها در چین از او چیزی می شنوم دلم می خواهد با اولین پرواز به شانگهای یا گوانجو پرواز کنم.
این کشور فرصت های فوق العاده ای برای سرمایه گذاری و فرهنگ قوی ای در حوزه کار آفرینی دارد. کارآفرینان می توانند هرچیزی که در نظر دارند را در این کشور بسازند. با این حال شما باید بدانید که این برای شما هزینه خواهد داشت. هزینه آن نفوذ دولت چین بر کسب و کار شماست، چیزی که در غرب قابل تحمل نیست.
در آمریکا کارآفرینان درباره نحوه جمع آوری داده از طریق شرکت هایی نظیر فیس بوک و گوگل مجادله می کنند. همتایان آنها در چین تشویق می شوند که از چنین داده هایی استفاده کرده و آن را با دولت به اشتراک بگذارند. من متوجه شده ام که بیشتر چینی ها به این مساله اهمیتی نمی دهند یا دستکم علنا نارضایتی خود را ابراز نمی کنند.
اجرای یک بازی در چند دهه
شی جین پینگ می خواهد که چین بار دیگر به عنوان یک ابرقدرت شناخته شود. از برخی جهات این اتفاق رخ داده است. سران چین همگی دانشجویان تاریخ چین بوده اند. آنها می دانند که از چه تمدنی برخاسته اند. آنها خواستار بازگشت آن چیزی هستند که به آنها تعلق داشته است. آنها یک بازی طویل المدت و دیرینه را آغاز کرده اند.
چین دستکم به همان اندازه در ربوتیک و بیگ دیتا سرمایه گذاری کرده که غرب کرده است. ارتش چین به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر همه این سرمایه گذاری ها و تحقیقات کنترل دارد. در نتیجه وقتی می گوییم سیاست گذاران نظامی اروپایی و آمریکایی نگران پیشرفت های چین در حوزه فن آوری هستند بی مورد نیست.
چین می خواهد یوان به ارز اصلی جهان تبدیل شود. ضرورت چنین رویکردی اراده برای افزایش صادرات در برابر واردات است. به همین دلیل ارزش افزوده تجارت بزرگ چین در حال کم شدن است. این یک اتفاق نیست. این یک طراحی از پیش تعیین شده است.
در حوزه دارایی های معنوی و حقوق پتنت، چین به سرعت جای خود را باز کرده است. چین 4.5 میلیون شتاب دهنده نرم افزار، ریاضیدان و دانشمند تربیت کرده است. تعداد قابل توجهی پتنت در حوزه هوش مصنوعی در سال گذشته در چین به ثبت رسیده است.
چالش های پیش رو
در عین حال چین با چالش های زیادی نیز روبهروست. آنچه باید درباره اقتصاد چین بدانیم این است که اقتصاد این کشور با تغییرات ساختاری زیادی همراه بوده است.
این تغییرات شامل موارد زیر است:
- کمپانی های صادر کننده به خارج از کشور منتقل شده اند چرا که هزینه های داخلی رو به افزایش بوده و تاکتیک های آمریکایی که برای کاهش واردات تدوین شده نیز بیشتر شده است.
- کوچک کردن نیروی کارگر
- تمرکز بر های-تک
- نیاز به ایجاد زیرساخت هایی برای تطبیق با وضعیت 150 میلیون مهاجرت از روستاها به شهرها
- نیاز به تمرکز بر توسعه شهرهای کمتر توسعه یافته و بخش های روستایی
من معمولا درباره اینکه چین چقدر بزرگ است و با چه سرعتی در حال رشد است حرف می زنم. معمولا این کشور را بزرگترین اقتصاد جهان بعد از آمریکا می دانم اما می دانیم که وضعیت به زودی تغییر خواهد کرد.
بانک استاندارد چارترد این ماه اعلام کرد که چین احتمالا به بزرگترین اقتصاد جهان در سال 2020 تبدیل خواهد شد. 2020 سال آینده است! زیاد دور نیست. اما این پایان جهان نیست. این یک منطق ریاضیاتی است. چین چهار برابر آمریکا نیروی کار دارد که بسیار بهره وری بالایی دارند. در مقایسه با نیروی کار آمریکا و اروپا، چنین رشدی در چین منطقی و غیر قابل اجتناب است.
این رشد بدون وقفه هم نخواهد بود. ما به خاطر داریم که اقتصاد چین و آمریکا به مواردی وابسته است که ما نمی توانیم به سرعت آنها را تغییر دهیم. مشکلات این کشورها به رشد آنها صدمه خواهد زد و هر دو در حال حاضر مشکلاتی دارند.