اقتصاد۲۴- زمستان سال 95 بود که با بریدهای از روزنامه انقلاب اسلامی در فضای مجازی مواجه شدم؛ صفحاتی از یک روزنامه در سال 58 که به پرسش و پاسخ کوتاهی از سیاسیون آن ایام اختصاص داشت: «بزرگترین اشتباه شما چه بوده است؟». به ذهنم رسید اگر این پرسش در یک سالگی انقلاب وجهی برای پرسیدن داشته، آن هم از سیاسیونی که تازه به قدرت رسیدهاند، به طریق اولی، در حوالی 40 ساله شدن انقلاب، بیش از پیش زمان پرسیدن آن است.
از همان ایام، همراه با «شیما شعاعی»، خبرنگار همکارم، با هریک از چهرههای سیاسی که مواجههای داشتیم، این سؤال را از آنها پرسیدیم.
**و اما پاسخها یا به تعبیری اعتراف به اشتباه رجال سیاسی
هاشمی رفسنجانی: اشتباهاتی داشتهام
شاید یکی از پاسخهای خواندنی برای خوانندگان، متعلق به مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی باشد. در آستانه انتخابات پنجمین دوره خبرگان رهبری که اسفند 94 برگزار شد، با جمعی از اهالی رسانه به دیدار آیتالله رفته بودیم. ابتدای دیدار، فرصتی دست داد که همراه با سلام و معرفی خود، پرسشی را از او بپرسم. چند روزی از اخبار ردصلاحیتها و بهطور خاص ردصلاحیت سیدحسن خمینی گذشته بود. آیتالله هاشمی در سخنرانی 12 بهمن خود در فرودگاه مهرآباد، برای دفاع از یادگار امام، سنگ تمام گذاشته بود: «همه باید خود را به امام(ره) و بیت امام(ره) بدهکار بدانیم اما متأسفانه بدهکارها هدیه خوبی به بیت امام(ره) در مقدمه انتخابات ندادند.». او همچنین خطاب به افراد دخیل و مؤثر در ردصلاحیت سیدحسن خمینی، در بیانی سرزنشآمیز گفته بود: «شما صلاحیت خود را از کجا آوردهاید؟ اگر امام و نهضت و اراده عمومی مردم نبود هیچکدام از اینها نیز نبودند».
اما آن زمان، جملهای از آیتالله هاشمی رفسنجانی، نگاهم را به سمت گذشته برده بود: «من که قدرتی ندارم فشار بیاورم که در مورد تأیید صلاحیتها تجدیدنظر شود». این جملات از کسی که همواره مرد دوم سیاست و گاهی مردم اول سیاست در ایران بوده، سنگین بود. وقتی در دیدار با آیتالله، میکروفون را به دست گرفتم، بعد از سخن از رد گذر ایام بر چهرهاش، از او پرسیدم: «فکر میکنید آیتالله هاشمی رفسنجانی در گذشته چه اشتباهاتی داشته است که امروز میگوید من که قدرتی ندارم...؟». سخنم را گوش داد، میکروفون چرخید و چند نفری سؤالات دیگری پرسیدند. نوبت به سخنرانی آیتالله که رسید، ابتدا به اظهارات دیگران پاسخ داد و از گذشتهها گفت. آنگاه نگاهی سمت من کرد و گفت: بله، هر کسی اشتباهاتی داشته و من هم اشتباهاتی داشتهام. مجالی نشد که سؤالم را ادامه دهم و آیتالله نیز به همین جمله اکتفا کرد.
اعترافات موسوی خوئینی: چرا از نهضت آزادی و آقای منتظری دفاع نکردم
حالا در حالی این جملات را مینگارم که طی هفتههای گذشته، گفتوگویم با آیتالله سیدمحمد موسویخوئینی درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی، واکنشهای زیادی داشته و نقدهای تند پدر معنوی جریان چپ مذهبی به پدر معنوی جریان اعتدال، دو هفتهای افکارعمومی را به خود مشغول کرد؛ گفتوگویی که در خلال آن، همین پرسش را از آیتالله موسوی خوئینی هم پرسیدم: «اگر به گذشته برگردید، کدام کار را انجام میدهید و کدام کار را انجام نمیدهید؟ فکر میکنید مهمترین اشتباهات آقای موسویخوئینی تا امروز چه بوده است؟»
آیتالله موسوی خوئینی که نقشش در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58، محل نقد برخی سیاسیون ابتدای انقلاب و همچنین بسیاری از ناظران سیاسی امروزی است، در پاسخ به این پرسش، دو اشتباه را از خود برشمرد: من قبلا هم یک بار گفتهام، درباره دو موضوع همیشه احساس تأسف میکنم؛ یک، اینکه چرا آن زمان که به دفتر و اعضای نهضت آزادی حمله میشد علیرغم اینکه با آنها بسیار اختلاف دیدگاه داشته و دارم، در حد توان خودم سعی نکردم جلوی این هجومها و حملهها را بگیرم. چون آن کارها، کارهای غلطی بود ولو اینکه ما با آنها اختلافات داشتیم. لذا چیزی که همیشه متأسف هستم این است که چرا آن زمان در حد توانم اقدامی نکردم، البته شاید نمیتوانستم اثرگذار هم باشم ولی اقدام لازم بود. دوم هم، راجع به آقای منتظری است. علیرغم اینکه به آقای منتظری انتقادهای زیادی داشتم و بعد از شروع آن مسائل، متوجه شدم که ایشان واقعا ظرفیت رهبری را ندارد؛ اما چرا از تندرویهایی که علیه ایشان شد در حدی که میتوانستم جلوگیری نکردم. مقصودم این نیست که لازم بود از ایشان در مخالفتهایش دفاع کنم یا ایشان ذیحق در آن قضایا بوده باشد ولی در مقابل تندرویها علیه ایشان باید میایستادم.
سخنگوی شورای نگهبان: در ردصلاحیتها بهتر میتوانستیم عمل کنیم
عباسعلی کدخدایی، مردی که سالهاست نامش با شورای نگهبان و انتخابات گره خورده است، زمستان سال 95 در محوطه برفی دانشکده حقوق دانشگاه بهشتی، جایی که خودش را متعلق به آنجا میداند، در نقد خود و بیان اشتباهاتش گفت: اگر زبانم به نقد باز شود، صحبت بسیار است. شاید بهتر از این میتوانستیم در بحث نظارت عمل کنیم تا برخی مشکلات موجود، رفع شده باشد. اگرچه تلاش بسیاری شد اما در بحث بررسی صلاحیتها و دقت بیشتر در انجام آن، مواردی است که شاید بتوانیم در گذر زمان آن را کمتر کنیم. البته بخشی از آن به دلیل قوانین موجود بود و ما امیدواریم قوانین دست ما را بازتر کند تا بتوانیم در بررسی صلاحیتها و نظارت بر صحت انتخاباتها، شفافتر به مردم گزارش دهیم.
مرد لابی در پارلمان: ابزار اصلاح درونیام فعال نبود
محمدرضا باهنر، از پرسابقهترین نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، چهره اثرگذار اصولگرا و برادر کوچکتر شهید باهنر و از معدود کسانی است که میتوان «مرد لابی» خطابش کرد. حدود یک سال قبل از او پرسیدم بعد از سالها حضور در مجلس و محافل سیاسی، بزرگترین اشتباهی که در عملکرد خود یافتید چه بود؟، باهنر پاسخ داد: من آدمی هستم که در حوزه مسئولیتهایم به وظایفم عمل نکردم. نقدهای بسیاری به ما وارد است؛ یکی از اشتباهات اصلی فعالان سیاسی این است که تمهیدات لازم را برای آنکه بتوانند با ابزارهای روز پیش بروند، فراهم نکردهاند. افراد باید گفتمان های خود را با تدبیر و سرعت اصلاح کنند اما فعالان سیاسی ما ابزار اصلاح درونیشان فعال نیست. گاهی فعالان سیاسی این قدر در مواضع سیاسی گذشته خود متوقف میشوند که یک شکست بزرگ به سراغ شان بیاید.
وی میافزاید: شاید این کارها پیشگیرانه باشد، نه درمان. نکته دیگر این است که ما عمدتا در پی منافع تشکیلاتی و حزبی هستیم، اما حاضر به پذیرش هزینه حزبی و تشکیلاتیاش نیستیم. به این معنا که فرد تا زمانی که نامزد مورد حمایت جبهه اصولگرایی باشد، اصولگراست؛ اما به محض آنکه از او حمایت نکنند، حاضر نمیشود هزینه جریانی را بپردازد و این از بازدارندگیهای اصلی کار تشکیلاتی در کشور ماست.
وزیر اطلاعات خاتمی: غافلگیر شدم
حجتالاسلام علی یونسی، روحانی که زندگی حرفهای خود را با ریاست بر سازمان قضایی نیروهای مسلح و دادستان عمومی تهران در دهه 60 آغاز کرد، اواسط دهه 70 به وزارت اطلاعات دولت اصلاحات رفت و بعد از چند سال کنارهگیری از قدرت، در دهه 90 به دولت اعتدالی حسن روحانی آمد و بر کرسی دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی نشست؛ در پاسخ به اینکه «چه نقدی به عملکرد سیاسی خود دارید و بزرگترین اشتباه حرفهایتان چه بود است؟»، میگوید: من از این سؤال غافلگیر شدم. من نقدهای زیادی به خودم وارد میدانم اما نمیگویم.
یار دیرین روحانی: نیاز به فکر کردن دارم
محمدباقر نوبخت، از حلقه نزدیکان حسن روحانی است، نمایندگی ادوار سوم تا ششم مجلس را در کارنامه کاری خود دارد؛ اما نام او از زمانی بر سر زبانها افتاد که همراه با حسن روحانی به مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و معاون پژوهشهای اقتصادی این مرکز شد. این همراهی سالها ادامه یافت و به تشکیل دولت یازدهم رسید و او توانست هم بر کرسی ریاست سازمان برنامه و بودجه تکیه بزند و هم تریبون سخنگویی را از آن خود کند. دو سال قبل و در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از او پرسیدم «بزرگترین اشتباه کاریتان چه بوده است؟». گفت: ما همیشه به اشتباهات خودمان نقد داریم. همیشه میگوییم ای کاش به جای گفتن این، آن را میگفتیم یا کار دیگری را میکردیم. قطعا من هزاران اشتباه دارم اما نمیدانم کدام را بگویم؛ نیاز دارم در این باره فکر کنم.
آقامحسن جبههها: خداحافظ
محسن رضایی نامش با جنگ، سپاه و عملیاتهایی که با برد و باخت همراه بوده، گره خورده است. هرچند سال هاست جنگ تمام شده و رضایی به امور غیرنظامی چون فراگیری علم اقتصاد، ریاست بر دبیرخانه مجمع و حضور در انتخاباتهای ریاست جمهوری روی آورده است، اما همچنان گروهی نقدهای تندی به فرماندهیاش در دفاع مقدس وارد میکنند. چند روزی بعد از سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب، یعنی سال گذشته، در راهروهای مجمع تشخیص از «آقامحسن» سالهای جنگ پرسیدم «بعد از سالها فعالیت نظامی و سیاسی، کدام رفتار و تصمیمتان را شایسته تندترین نقدها میدانید؟». گفت: هیچ کشور و ملتی نیست که در مسیر زندگی اشتباه نداشته باشد. مهم این است که خوداصلاحی و عبرتآموزی از گذشته را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم. یعنی ما مرتب و سال به سال باید اشتباهاتمان را بیابیم و از تکرار آن پرهیز کنیم.
آقامحسن، البته بعد از اصرار من برای گرفتن پاسخ دقیق، خداحافظی کرد و رفت.
بادامچیان: نمیگویم! گلستان جمع کن به جای خار
اسدالله بادامچیان، رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی، از چهرههای در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق در اوایل دهه50 و نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی است. نام او همچون دیگر مؤتلفهایها و جریان سنتی اصولگرا با بازار و تجارت عجین شده است. یک سال و نیم پیش به بهانه بازگشت مؤتلفه به فضای سیاسی کشور و معرفی مصطفی میرسلیم بعنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری، به دیدارش در دفتر مؤتلفه رفتم و از او پرسیدم، «بزرگترین اشتباهی که اسدالله بادامچیان طی سالها کار سیاسی کرده است، چیست؟» و او گفت: از نظر مبانی اسلامی، انسان باید هر شب محاسبه نفس داشته باشد؛ اما اینکه بیاید بیرون بیان کند یا آن شیوه غلط سازمان منافقین که جلسات انتقاد از خود برگزار میکردند و از افراد نقطه ضعف جمع میکردند، در اسلام شایسته نیست. چراکه اسلام میگوید نقظعه ضعفها را بپوشان و خوبیها و زیباییها را ببین. بهتر است از افراد بپرسیم زیباترین کاری که در طول عمر خود کردی، چیست؟ اجازه دهید نگاه ما به جای نقدها و انتقادات، جمع زیباییها باشد، گلستان جمع کنیم جای خار.
شهردار حبسکشیده: نباید شهردار میشدم
غلامحسین کرباسچی، طلبه دهه 40، دانشجوی ریاضی دانشگاه تهران و مبارز سیاسی دهه 50، استاندار اصفهان در دهه60 ، شهردار پرحاشیه تهران در دهه 70 و دبیرکل حزب سازندگی در سالهای اخیر. حدود دو سال قبل، برای بازخوانی جلسات دادگاهش و پرونده فساد شهرداری تهران که به نام او در قوه قضائیه گشودند، به دفترش در خیابان جردن رفتم. در خلال مصاحبه از او پرسیدم «بزرگترین اشتباهتان چه بوده است؟» و گفت: اگر به گذشته بازگردم، دیگر شهردار نمیشوم. بزرگترین اشتباهم پذیرش شهرداری تهران بود.
آقازاده شهید مطهری: مکث بیپاسخ
علی مطهری، خبرسازترین چهره خانواده شهید مطهری در عرصه سیاسی بوده است. در مجلس هشتم به عنوان نماینده اصولگرای تهران بر کرسیهای بهارستان تکیه زد و توانست تا امروز این جایگاه را حفظ کند، البته با یک چرخش کوچک به سمت لیست امید. طی دو سال اخیر چندین بار از او پرسیدم بزرگترین نقدی که میتوان به علی مطهری وارد دانست، چیست و او هر بار بعد از یک مکث طولانی گفت: به این سؤال پاسخ نمیدهم.
مرد 37 شغله نظام: سعی کردم با اخلاص در هر حوزهای کار کنم
علیاکبرولایتی، مرد 37 شغله نظام است که دامنه فعالیتهایش از طب تا فرهنگ و روابط بینالملل کشیده است. سال قبل در حاشیه نشست خبری کنفرانس جهانی اهل بیت علیهم السلام از او پرسیدم، «بعد از 39 سال فعالیت در سمتهای مختلف، بزرگترین اشتباه یا نقطه قابل نقدی که در کارنامهتان میبینید، چیست؟». ولایتی گفت: آنچه ما در این سالها کردیم، در حد وسع و توانمان بوده و معلوم هم نیست وسع بنده چیزی باشد که مورد نیاز وکافی بوده است. قطعا اگر کارها را بررسی کنیم، نقدهایی به آن وارد است؛ البته هرچه زمان گذشته است، بنده خودم به آنها آگاه شدهام و بدون تردید، سعی کردم با اخلاص، حسن نیت و تمام توان در هر حوزهای کار کنم.
رئیسجمهور حقوقدان: شما باید بگویید
حجتالاسلام حسن روحانی، رئیسجمهوری حقوقدان و اعتدالگرا؛ نزدیک به دو سال قبل و در حاشیه رونمایی از منشور حقوق شهروندی که آن را دستاورد دولت خود میدانست، در راهروهای ساختمان اجلاس سران کشورهای اسلامی، اتفاقی با او و همراهانش مواجه شدم. کوتاه پرسیدم «آقای روحانی، بزرگترین انتقادی که به خودتان دارید، چیست؟»، با لبخند و تعجب گفت: شما باید بگویید...
البته خودانتقادی رویه تازهای نیست، علاوه بر چهرههایی که از آنها مستقیما سؤال کردیم، دیگرانی هم هستند که هر ازگاهی در سالهای گذشته به اشتباهات خود اشاره کردهاند.
رهبر انقلاب: خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد
مهمترین این شخصیتها، رهبر معظم انقلاب هستند که سال 1391 در سفر به بجنورد درباره موضوع تحدید نسل، سخنرانی کردند و گفتند: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم - بنده خودم هم در این خطا سهیمم - این مسأله تحدید نسل از اواسط دهه 70 به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلی که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه 70 باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیماند، خود بنده حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد.»
برادر سید اصلاحات: اشتباه هشتاد و هشتی اصلاحطلبان
از سویی، محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم که برادر رئیس دولت اصلاحات هم هست، اخیرا در گفتوگویی تصویری با برنامه رودررو که آپارات آن را منتشر کرده است، گفت: بزرگترین اشتباه اصلاحطلبان در سال 88 این بود که کاندیدا معرفی کردند، نباید این کار را میکردیم. شاید 1400 به این نتیجه برسیم که اصلا کاندیدایی معرفی نکنیم.
معاون عبدالله نوری: از جانب خودم و نسل انقلاب عذر میخواهم
مصطفی تاجزاده که به حضور همزمان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت مشهور است، معاون سیاسی عبدالله نوری در وزارت کشور اصلاحات و معاون خاتمی در دوران وزارت ارشاد بوده است. او در سالهای گذشته بارها اعلام کرده که «از خطاهای خود و نسل انقلاب در دهه اول انقلاب پوزش میخواهم».
چریک پیر: درباره عملکردمان در مجلس ششم حرف دارم
بهزاد نبوی، فعال سیاسی اصلاحطلب که زندگی سیاسیاش را با فعالیت در جبهه دموکراتیک خلق آغاز کرد و همواره دست راست شهید رجایی شناخته میشد، در دهه 60 وزیر صنایع دولت میرحسین موسوی شد و سازمان مجاهدین انقلاب را در کنار دیگر همفکرانش بنیان گذاشت؛ بعد از قدرت گرفتن جریان اصلاحات از نمایندگان مؤثر در مجلس ششم بود و در نهایت بعد از انتخابات ریاست جمهوری 1388 به سبب قرار گرفتن در کنار میرحسین موسوی، راهی زندان شد و عنوان «چریک پیر» بیش از هر زمان گویای احوالش بود. او نیز این ایام، مانند دیگر مسئولان دیروز و امروز جمهوری اسلامی زبان به نقد خود گشوده است و در سخنرانی که آبان سال گذشته در حزب ندا انجام داد، گفته است: «کلی بگویم که به نظرم باید بعضی کارها را انجام میدادیم و بعضی کارها را نمیکردیم. اما نگذارید باز کنم. چراکه حرکت اصلاحی باید از بدو شکلگیری بررسی شود. من درباره ٨٤ حرف دارم، درباره عملکرد خودمان در مجلس ششم حرف دارم. ولی اینها در فضایی که همه چیز را بشود بدون تنش مطرح کرد، ممکن میشود، نه اینکه بخشی را گفت و بخشی را نگفت.»
او حتی در مصاحبهای که اسفندماه سال گذشته با روزنامه شرق انجام داده است نیز اشارهای به ماجرای تحصن نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم کرده و تأکید کرده است: «من خودم جزو کسانی بودم که در آن حرکت (تحصن و استعفا در مجلس ششم) حضور داشتم. به جرأت میگویم آن حرکت هیچ نتیجه عینی و ملموسی نداشت؛ حتی همفکران ما که برای مجلس هفتم کاندیدا شده و ردصلاحیت هم نشدند، در انتخاباتی که اداره آن برعهده دولت اصلاحات بود، رأی نیاوردند. ما در انتخابات مجلس هفتم شرکت نکردیم، چه اتفاقی افتاد؟ چه نتیجهای گرفتیم؟»
داماد بازرگان: در مخالفت با نگاه بازرگان به استبداد اشتباه کردیم
بستهنگار، سخنگوی شورای فعالان ملی_مذهبی، از اعضای سابق جبهه ملی و همسر طاهره طالقانی، فرزند آیتالله طالقانی در گفتوگویی که در سال های واپسین عمر خود با مجله صدا انجام داده بود، عملکرد خود و هممسلکانش را زیر تیغ نقد برده و گفته است: «ما در حمایت از حسن حبیبی در انتخابات ریاست جمهوری سال 58 اشتباه کردیم.» او همچنین درباره نوع برخورد با بازرگان گفته است: «ما صحبت بازرگان، مبنی بر اینکه مبارزه با استبداد داخلی مهمتر از استکبار خارجی است را جدی نگرفتیم و گمان میکردیم ایشان رویکرد ضد استکباری ندارند.»
عذرخواهی قاضی از متهم
یکی از اتفاقات درسآموزی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد، حلالیتطلبیهایی بود که از یک زندانی صورت گرفت. عباس امیرانتظام که بر اساس اسناد لانه جاسوسی آمریکا، حدود دو دهه در زندان جمهوری اسلامی به سر برده بود، پس از آزادی از زندان، زمانی که برای معالجه به بیمارستان پارس مراجعه میکند، متوجه میشود که آیتالله محمد محمدیگیلانی در همان بیمارستان بستری است و تصمیم میگیرد به ملاقات او برود. گیلانی قاضی دادگاهی بود که امیرانتظام را به حبس ابد محکوم کرد. شنیده میشود در این ملاقات محمدیگیلانی از امیرانتظام بابت برخی برخوردها طلب حلالیت کرده و امیر انتظام نیز با آغوش باز این عذرخواهی را پذیرفته است. غیر از قاضی دادگاه، تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که با انتشار اسناد لانه جاسوسی زمینه بازداشت امیرانتظام را فراهم کرده بودند، پس از آزادی به منزل او رفته و طلب حلالیت کرده بودند. از میان این چهرهها میتوان به محمدجواد مظفر و ابراهیم اصغرزاده اشاره کرد. مرگ عباس امیرانتظام نیز واکنش بسیاری از فعالان سیاسی را به همراه داشت که روزی در جبهه مقابل او ایستاده بودند. محسن میردامادی و مصطفی تاجزاده که هر دو از دانشجویان پیرو خط امام بودهاند، از جمله کسانی بودند که بعد از مرگ امیرانتظام، در گفتوگوهایی اعلام کردند که در حق امیرانتظام ظلم کردهایم.
تسخیر لانه و دانشجویان پیرو خط امام
اما خود تسخیر لانه جاسوسی آمریکا هم یکی از موضوعاتی بود که این سالها همواره محل بحث، عذرخواهی یا عدم عذرخواهی بوده است. ابراهیم اصغرزاده، از دانشجویان پیرو خط امام که در تسخیر سفارت آمریکا نقش پررنگی داشت، به عنوان نماینده دفتر تحکیم وحدت به مجلس سوم رفت و پس از آن همواره ردصلاحیت شد؛ البته توانست به اولین دوره شورای شهر تهران راه یابد. این فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگویی که با نیویورک تایمز انجام داده، گفته است: «اصغرزاده هرچند هنوز از اقدام خود در اشغال سفارت آمریکا دفاع میکند اما اظهار داشته که حاضر است به خاطر این کار عذرخواهی کند، اگر این کار به بهبود روابط دو کشور کمک کند.» البته او در سخنرانی دیگری نیز تأکید کرده است: «ما اشتباهات زیادی کردیم اما در اشغال سفارت اشتباه نکردیم، امریکا به ما سیلی زده بود و ما باید تلافی میکردیم.»