اقتصاد۲۴ - ایان گلدنبرگ مقام سابق پنتاگون در این باره طرحی ارائه کرده که به دموکراتها پیشنهاد میکند در صورت پیروزی از بندهای موسوم به بند غروب در برجام صرفنظر کنند. از طرفی او عقیده دارد مذاکره ایران و آمریکا در ابتدا باید در گروههای کوچک و دیدارهای غیر رسمی شکل بگیرد.
«ایان گلدنبرگ» مقام سابق پنتاگون در یادداشتی که در نشریه «فارین افرز» منتشر شده راه تعامل دولت بعدی آمریکا، چه بایدن و چه ترامپ را ترسیم کرده و گفته هر یک از این ۲ نفر که به ریاست جمهوری برسند باید در رویه گذشتهشان در قبال تهران تجدیدنظر کنند.
در این یادداشت آمده: همین ۹ ماه پیش آمریکا و ایران در آستانه یک جنگ تمام عیار قرار داشتند. حتی بحرانهای بهداشت عمومی و اقتصادی که امروز جهان را در بر گرفته هم ایران را از اولویتهای دولت بعدی آمریکا خارج نکرده است.
در ادامه این مطلب آمده است: دولت بعدی آمریکا برای کاهش تنشها باید دیپلماسی با ایران را مجددا فعال کند، اما یک دیپلماسی موافق با ایران به این سادگی به دست نخواهد آمد. آمریکا باید سیاستهای داخلی ایران و سیاستهای خودش را بار دیگر مورد بررسی قرار دهد. اسرائیل و برخی کشورهای خلیج فارس از این رویارویی خصمانه استقبال میکنند. از این گذشته ما میراثی از بیاعتمادی عمیق میان تهران و واشنگتن داریم. با همه اینها تغییرات سیاسی در آمریکا فرصت جدیدی را در اختیار این کشور قرار میدهد و ایران هم احتمالا امکان تعامل با «جو بایدن» یا حتی برگشت به مذاکرات با ترامپ را (در صورتی که به این نتیجه برسد که چهار سال دیگر باید با تحریمهای سخت سر و کله بزند) مورد بررسی قرار میدهد.
به گفته گلدنبرگ آمریکا باید مذاکره برای توافق کاهش تنشها را در حالی آغاز کند که این توافق شامل برنامه هستهای و منطقهای ایران باشد. اما همزمان باید هم مذاکراتی مشابه آنچه در سال ۲۰۱۵ رخ داده بود را دنبال کند هم بر اختلافات بنیادین بر سر منطقه با ایران فایق بیاید.
درسی که آمریکا باید از گذشته بگیرد چیست؟
دولت بعدی آمریکا باید درسهای ارزشمندی از تجربه دولت اوباما در مذاکره برای توافق هستهای و همچنین خروج ترامپ از این توافق گرفته باشد.
توافق هستهای (برجام) نشان داد که آمریکا و ایران میتوانند به توافق کنترل سلاح دست پیدا کنند و زمینههای ایجاد شده از این طریق میتواند مذاکرات فنی بعدی در آینده را بین دو طرف راحتتر کند، اما بخش تراژیک توافق هستهای ۲۰۱۵ این بود که نشان داد هر توافقی که مشمول سیاستهای بیثبات کننده ایران در منطقه نباشد محکوم به شکست است چرا که اسرائیل، کشورهای عربی و تقریبا همه جمهوری خواهان و برخی دموکراتها با آن مخالفند.
بیشتر بخوانید: آیا ترامپ جهان را غافلگیر میکند؟
به رسمیت شناختن این واقعیت بدان معنا نیست که توافق هستهای باید همه منافع ایران در خاورمیانه را به رسمیت بشمارد و همه بندهای ۱۲ گانه درخواستهای آمریکا در آن رعایت میشد. چرا که پیگیری سیاست «معامله بزرگ» که به طور جامع همه برنامههای هستهای و منطقهای ایران را در یک توافق واحد در خود جای دهد یا خواستار کاپیتولاسیون باشد محکوم به شکست است.
اما اینکه نسبت به نگرانیهای منطقهای نیز بیتوجه باشیم سیاست پایداری نیست. هرچه رویکرد سیاسی موفقتر باشد بیشتر شامل همه نگرانیهای هستهای و غیر هستهای خواهد بود.
وضعیت روابط آمریکا با ایران در دوران ریاست جمهوری ترامپ میزان قدرت اقتصادی ایالات متحده را نشان داد. واشنگتن نشان داد بدون همکاری با متحدانش هم توانایی افزایش فشارهای اقتصادی به صورت یک جانبه را دارد. این وضعیت نشان داد که قدرت آمریکا اهرم خوبی در دست اوست و همچنین انعطاف لازم برای امتیاز دادن را هم دارد.
اولین قدم برای کاهش تنش میان تهران و واشنگتن
در ادامه این یادداشت آمده است: اصولگرایان تندرو در ایران احتمالا پیروز انتخابات ریاست جمهوری بعدی خواهند بود، اما حسن روحانی که مذاکرات هستهای را کلید زد و به سرانجام رساند همچنان تا شش ماه دیگر بر سر کار خواهد بود. رهبر ایران تصمیم گیرنده نهایی است، اما حتی با این شرایط هم استمرار دولت روحانی میتواند فرصتی برای آغاز تنش زداییهای اولیه باشد. اگر ایران به دنبال تعامل با واشنگتن باشد، تیم روحانی بهترین گزینه برای رساندن این پیام است.
نه بایدن و نه ترامپ هیچ کدام در زمان کوتاه باقیمانده از دولت روحانی نمیتوانند به یک توافق تاریخی دست پیدا کنند، اما نباید این فرصت را هدر بدهند، برای این کار واشنگتن نیاز به اقدامات سریع و یک جانبه دارد. حداقل اینکه باید ممنوعیت سفر ایرانیان به آمریکا را لغو کند و ترتیب ارسال نیازهای بشردوستانه به ایران به ویژه در موقعیت بحران کرونا را بدهد.
پس از این، ایران و آمریکا باید سعی کنند سیکل تنش زایی را با یک توافق غیر رسمی «آرامش برای آرامش» قطع کنند. ایران باید حمله نیروهای نیابتیاش به نیروهای آمریکایی در عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه را متوقف کند و آمریکا باید شعارهای جنگ طلبانه را متوقف کرده و هرچه در توان دارد برای مهار اقدامات تحریک آمیزی نظیر انفجارهای مرموز چند ماه اخیر در ایران به کار ببندد.
فارن افرز مینویسد: دولت بایدن احتمالا سعی خواهد کرد که ایران و آمریکا را بار دیگر وارد توافق هستهای ۲۰۱۵ کند. چنین رویکردی شاید سادهترین راه برای مذاکره باشد. همچنین این اقدام به طور معناداری برنامه هستهای ایران را به عقب خواهد راند و به آمریکا کمک میکند روابطش را در حوزه ترنس آتلانتیک بهبود ببخشد. با این حال بازگشت به برجام به طور دائم مخالفان توافق هستهای را به حاشیه خواهد راند. مخالفانی نظیر اسرائیل، عربستان سعودی و جمهوری خواهان کنگره. این وضعیت میتواند دیپلماسی آتی را پیچیدهتر کند. سیاستهای داخلی ایران شاید نزدیک به انتخابات به سمت مذاکره مجدد سوق پیدا کند چرا که اصولگرایان تندرو نمیخواهند این پیروزی را به جریان روحانی اعطا کنند.
دولت بعدی آمریکا که احتمالا ترامپ خواهد بود در عوض استراتژی رسیدن به توافق کوتاه مدت متفاوت را دنبال خواهد کرد: این توافق احتمالا فاقد کلیات توافق هستهای است، اما برنامههای هستهای ایران را فریز میکند یا در ازای برداشتن بخشی از تحریمها آن را به عقب میراند.
این ساز و کار مشابه همان چیزی خواهد بود که امانوئل مکرون در سال ۲۰۱۹ به دنبال ایجاد آن میان ایران و آمریکا بود یا مشابه طرح اقدام مشترک سال ۲۰۱۳ که در نهایت به توافق هستهای منجر شد.
مخالفان برجام نیز راهی پیدا میکنند که این گزینه را بپذیرند چرا که هنوز بخش زیادی از تحریمها سر جایش میماند.
اقدامات موازی واشنگتن در قبال تهران
توافق تنش زدایی اولیه باید مانع از هرگونه بحرانی قبل از انتخابات ایران شود. با این کار دولت آمریکا برای توسعه استراتژی خود در مشورت با شرکا و کنگره وقت بیشتری خواهد داشت. به این ترتیب طرفین میتوانند تعاملاتی را در مسیرهای موازی آغاز کنند: یکی بر تنش زدایی منطقهای متمرکز شود و دیگری بر چالش هستهای. این مسیرها باید موازی، اما نه چندان مستقل در پیش گرفته شوند.
ایران، آمریکا و بازیگران منطقهای و اعضای ۵+۱ به چارچوبی نیاز دارند که در آن با هم وارد تعامل شوند و آمریکا باید از مشارکت در این دیالوگهای چندجانبه حمایت کند. همین که خود آمریکا وارد این دیالوگ شود چراغ سبزی برای دیگران است.
هدف نهایی باید رسیدن به یک راه حل پایدار باشد، اما اهداف ابتدایی میتوانند سادهتر در نظر گرفته شوند. یک گردهمایی سطح بالا با مداخلات رسمی احتمال موفقیت کمتری دارد و باید دیدارهای متعدد چند جانبه با گروههای کوچک ترتیب داده شود.
همزمان آمریکا و گروه ۵+۱ باید مذاکره درباره برنامه هستهای ایران را در دستور کار داشته باشند و اولین قدم باید تمدید تاریخ انقضای بندهای موسوم به بند غروب در برجام در ازای برداشتن تحریمهای آمریکا باشد.
بازیگران دیگر گزینه ایران برای آمریکا
برای اینکه این استراتژی کار کند دولت آمریکا باید اسرائیل، کشورهای عربی منطقه و کنگره را قانع کند که نقش سازندهتری بازی کنند. دولت ایالات متحده باید به شرکای خود اطمینان بدهد که برنامه هستهای ایران در اولویت است و مسائل منطقهای نیز در این راستا مورد بحث قرار میگیرد.
شاید در ضرورت انتخاب بایدن، کنگره مانع قابل توجهی بر سر راه این تعاملات باشد. دولت ترامپ با تکیه بر جمهوری خواهان میتواند در این مسیر قدم بردارد و دموکراتها هم که طبق معمول از تنش زدایی استقبال میکنند.
در صورت انتخاب بایدن، او باید کنگره را قانع کند که نگران بندهای موسوم به بندهای غروب در برجام است و از سویی برنامه موشکی و مسائل منطقهای ایران را نیز مورد توجه قرار میدهد.
هر کدام چه بایدن چه ترامپ اگر انتخاب شوند باید بدانند که باید خلاف جریان گذشته عمل کنند. بایدن باید دموکراتها را از استراتژی صرفا هستهای منصرف کند و تمرکز بیشتری بر منطقه داشته باشد و ترامپ باید در استراتژی صرفا فشار خود دست بردارد و وارد مذاکرات جدیتری شود. هر دو باید دیپلماسی را در دستور کار اولیه خود قرار دهند.