اقتصاد ۲۴ - هر جامعهای که به آن تعلق داریم و شهروند آن به حساب میآییم و در آن محیط، زیست میکنیم نیازمند قوانینی است که صد البته باید قابلیت اجرایی شدن داشته باشند. همانطور که در فضای حقیقی نیازمند قوانینی برای زیست هستیم اگر زیست مجازی را بپذیریم متوجه میشویم که زیست مجازی نیز نیازمند قوانین است. در یکسال و نیم گذشته همه ما بیشتر از آنکه در فضای حقیقی و کوچه و خیابان زیست کنیم، زیست مجازی داشتهایم. کلاس آنلاین شرکت کردهایم. خریدهای اینترنی کردهایم و حتی معاشراتمان نیز یا با کلمات بوده یا به وسیله لنز دوربینمان انجام شدهاست. اگر بپذیریم که همه شهروندان فضای مجازی هستیم باید اصول آن را نیز رعایت کنیم. اصولی که در کشور ما چندان وجود ندارد و هربار به جای سرو سامان بخشیدن به فکر اعمال محدودیت بودهاست و چه کسیست که نداند قوانین محدود و غلط به کجیها و غلطیها بیشتر دامن میزند.
در چندروز گذشته در فضای مجازی خبری منتشر شد پیرامون آنکه کشور نروژ قانون جالبی را برای فعالیت بلاگرهایش تصویب کرد. این قانون میگوید بلاگرها نباید از عکسهای روتوش شده و برای صفحههای اجتماعیشان استفاده کنند و اگر چنین کنند باید در کنار آن عکس اصلی را نیز منتشر کنند. این قانون برای این است که تصورات رویایی از بینقضی بلاگرها از بین برود و مخاطبان چهره واقعی آنها را بدون فیلترهای مختلف نرم افزارهای مجازی ببینند.
بلاگری در ایران اگر در دوران وبلاگها و اوایل شبکههای اجتماعی مفید بود. این روزها در بیقانونی و بیضابگی فضای مجازی به قهقرا رفتهاست. بلاگرها تبدیل به الهههای فضای مجازی شدهاند. اگر تا دیروز نیازمند تخصص برای تولید محتوا بودند امروز به هیچ چیز نیازی ندارند. آنها میرقصند، میخندند، غذایشان را با ولع و با دست جلوی دوربین میخورند و صدای بزاق دهانشان را حتی به مخاطب نشان میدهند و از روی حسرتهایی که پای صفحهشان روی هم تلنبار میشود یک ارتش چندمیلیونی میسازند تا به وقتش دستور حمله و یا حمایت بدهند. اگرچه در ایران هیچ قانونی برای بلاگری با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی خاص خودش وجود ندارد اما رفتار بلاگرهای ایرانی با هیچ ساختار و ضابطههای فرهنگ جهانی هم نمیخواند. فحش دادن، ساخت کلیپهایی با محتوای جنسی، استفاده از کودکان در محتواهای تبلیغی و حتی رقصاندن آنها برای کسب درآمد و تبلیغات با هیچ قانون و ضابطهای در غربیترین و اروپاییترین فرهنگ ممکن هم نمیخواند. در چندسال گذشته تنها دو مورد علنی را دیدیم که تلاش داشت برای بلاگرها و یا اینستاگرامرها ضابطه تعیین کند. اولی دوسال قبل بود که در نهایت خروجی آن را در جلوکشیدن روسریهای برخی از آنها دیدیم و دومی که به نظر ساختار قانونی داشت تعیین مالیات برای فعالان اینستاگرامی بالای 500هزار نفر در صورت تبلیغ بود اما هر فعال فضای مجازی بهتر میداند که این قوانین یا اجرایی نیستند یا اینکه آنقدر ضعیف هستند که نمیتوانند این فضا را کنترل کنند.
قطعا جواب این سوالات منفی است. فرض کنید میخواهید آخر هفتهها فیلمهای روز ایران و جهان را خانوادگی تماشا کنید اما وقت و زمان این را ندارید که فیلمها را بررسی کنید و ببینید که آیا مطابق با سلیقهتان و یا قابلیت پخش خانوادگی دارند یا خیر اینجاست که یک فیلمباز که به شکل حرفهای فیلمهای روز را دنبال میکند به شما کمک میکند و طبق خواسته شما فیلمهایی که دنبالشان میگردید را معرفی میکند. حالا شما این موضوع را به خرید اقلام مختلف بسط بدهید. بلاگرها در همه جای دنیا چنین هستند و واسطههای خوبی بین تولیدکننده و فروشنده هستند و برای هردو مفید هستند. اما بلاگری در ایران یک شترگاوپلنگ کامل است که هیچ شباهتی به آنچه باید باشد ندارد. بلاگرها میتازند، میبلعند، از تولیدکنندهها مفتبری میکنند و طبق گزارشها اگر فروشنده ای حاضر به چنین کاری نشود آنها ارتش طرفدارانشان را سوی او میفرستند. آنها در این آشفتگی بدون هیچ ریالی مالیات درآمدهای ماهانه چندصدمیلیونی دارند و مقصد بسیاری از آنها در نهایت خارج از ایران است و ارز زیادی را از کشور خارج میکنند.
اوضاع تبلیغات در بلاگرها بسیار آشفته است. هیچ نظارتی روی کالاهای تبلیغی وجود ندارد و در این آشفته بازار برخی جشنوارههای مجازی به آنها وجهه میدهند و به بهانه حمایت از تولید کنندهها پول بیشتری به جیب میزنند. با نگاهی به لیست اسپانسرهای این جشنوارهها که قرار است مثلا تولید کنندهها باشند به اسامی بر میخوریم که واقعا شگفت انگیز است. در یکی از این جشنوارهها یکی از اسپانسرهایی که به دعوت از بلاگرها باید فالوئر میشد. موسسهای قلابی بود که در ازای دریافت چند صدمیلیون به شما مدرک آکادمیک و دانشگاهی میداد!
آنچه این روزها نیاز فوری و جدی فضای مجازی است ساماندهی آن است. فضای مجازی نیازمند ضابطهای مشخص است. ضابطهای که اجازه کودکآزاری و سوءاستفاده از کودکان برای امور تبلیغاتی را ممنوع کند. تبلیغ کالاهای مضر را ممنوع کند و این سبک زندگی و پوچگرا و بدون حریم شخصی را تبدیل به یک «ضدارزش اجتماعی» کند.
وگرنه چطور یک مادر میتواند فرزندش را تشویق به درسخواندن کند وقتی او میتواند با پاشیدن حریم شخصیاش در فضای مجازی چندین برابر حقوق یک دکتر یا مهندسی که سالها برای درسخواندن و رشد علمی زحمت کشیده کسب درآمد داشته باشد؟