اقتصاد ۲۴- جایی در شهرک صنعتی عباسآباد، در دفتر یکی از کارخانههای تولیدی قرار گذاشتهایم. زنی جوان و زیبا، با چشمانی نگران، به همراه پسری نوجوان روبهرویمان نشستهاند. زانوهای پسرک نحیف و لاغر به وضوح میلرزند. ضبط صوت را هنوز روشن نکردهام که رئیس کارخانه میگوید: الان بخشی از خانواده روبهروی شما نشستهاند. میخواهند همه چیز را بگویند.
به صورت وحشتزده زن جوان نگاه میکنم و میگویم: شما یکی از دخترها هستید؟ زن در حالی که اشکهایش را پاک میکند، میگوید: نه خانم! من مادرشان هستم. مادر سمیرا و سمانه که بعد از ۱۹ سال دیدمشان. این هم پسرم، ایمان است. خانم من میخواهم به همه بگویم که همسر سابقم از هشت سالگی به دخترم تعرض میکرده و حالا تنها با قرار کفالت بازداشت است و اگر بیرون بیاید، بچههایم خودشان را میکشند.