اقتصاد۲۴- قتل ناپدری در صالح آباد اتفاق افتاد. در پرونده قتل ناپدری قاتل با ضربات چاقو مقتول را به قتل رساند. مصطفی به عنوان متهم قتل ناپدری به دفاع پرداخت و گفت: ناپدری ام مادرم را اذیت میکرد. متهم قتل ناپدری گفت: من بعد از قتل فرار کردم و همراه مادرم شبها را در خیابان میگذراندم تا این که بازداشت شدم. خواهر و برادرهای ناتنی مصطفی در قتل ناپدری با درخواست دیه از قصاص گذشتند.
رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت سال ۸۳ به دنبال درگیری خونین در صالح آباد آغاز شد. در آن درگیری مصطفی ۲۵ ساله با ضربه چاقو به سینه ناپدری ۴۰ ساله اش به نام احمد زد و گریخت. ناپدری که به بیمارستان منتقل شده بود تسلیم مرگ شد. مصطفی یک ماه بعد از سوی پلیس ردیابی و بازداشت شد.
وی به قتل اعتراف کرد و در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در آن جلسه خواهر و برادرهای ناتنی مصطفی با درخواست دیه از قصاص گذشتند و معاون اول قوه قضاییه از طرف برادر خردسال وی درخواست دیه را مطرح کرد.
سپس مصطفی به دفاع پرداخت و گفت: ناپدری ام مادرم را اذیت میکرد. مادرم بارها از او کتک خورده بود. به همین دلیل آنها از هم جدا شدند، اما اختلافهای آنها ادامه داشت و ناپدری ام اجازه نمیداد مادرم خواهر و برادر ناتنی ام را ببیند و احمد خواهر و برادر ناتنی ام را به شدت اذیت میکرد. من که از این وضع خسته شده بودم مقابل خانه احمد رفتم و با او درگیر شدم. اما من واقعا قصد کشتن او را نداشتم. من در آن درگیری یک ضربه به سینه احمد زدم که باعث مرگ وی شد.
بیشتر بخوانید: مخالفت شوهر با کار همسرش به قیمت جانش تمام شد
بدین ترتیب درخواست اعسار را مطرح کرد و از قضات دادگاه کمک خواست، اما درخواست اعسار وی از سوی قضات دادگاه پذیرفته نشد.
در حالی که ۱۷ سال از قتل گذشته و مصطفی ۴۲ ساله شده بود وی بار دیگر درخواست اعسار را مطرح کرد و از قضات دادگاه خواست تا با تقسیط دیه موافقت کند.
به این ترتیب وی این بار در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
وی در تشریح جزئیات زندگیاش گفت: مادرم سالها قبل از پدرم که معتاد بود جدا شد. برای همین من و برادر بزرگم با مادرم زندگی میکردیم و مادرم سرپرستی برادر کوچکم را که آن زمان هشت ماه داشت به پدرمان سپرد و ما دیگر از آنها خبری نداشتیم. تا این که سال ۶۷ مادرم با احمد آشنا شد و با او ازدواج کرد. مادر و ناپدری ام صاحب یک دختر و پسر به نامهای لیلا و کیوان شدند، اما ناپدری ام مرد بد خلقی بود و مدام مادرم را کتک میزد.
وی ادامه داد: پنج ماه بود به خدمت سربازی رفته بودم و نامههایی را که برای مادرم ارسال کرده بودم بی جواب مانده بود تا اینکه مادرم به ملاقاتم آمد. او به من گفت هیچ نامهای از من دریافت نکرده است. من که از شنیدن حرفهای او تعجب کرده بودم متوجه شدم احمد نامههای من را پاره کرده و اجازه نداده است نامهها به دست مادرم برسد. سر همین موضوع مادرم وقتی به تهران برگشت با احمد درگیر شد و کار آنها به کتک کاری کشید.
تا اینکه مادرم هفت ماه به زندان افتاد. در آن زمان احمد دوباره ازدواج کرد و همسرش باردارشد. مادرم وقتی از زندان آزاد شد و این ماجرا را شنید، شوکه شد. آنها از هم جدا شدند و احمد دیگر اجازه نمیداد تا مادرم کیوان را که ۱۴ ساله و لیلا را که یازده ساله بود ببیند.
این متهم گفت: یک روز وقتی مادرم برای دیدن لیلا مقابل مدرسه او رفته بود متوجه شد همسر احمد موهای لیلا را از ته قیچی کرده است. مادرم که عصبانی بود مقابل خانه احمد رفت و با او و همسرش درگیر شد و با قیچی به دست همسر احمد زد که دستش آسیب دید. به همین دلیل بار دیگر مادرم ۵۰ روز را در زندان خورین سپری کرد. بعد از آن ماجرا وقتی مادرم از زندان آزاد شد دیگر سراغ خواهر و برادر ناتنی ام نرفت.
چند ماه گذشت تا این که فهمیدیم وقتی مادرم برای دیدن کیوان و لیلا مقابل خانه احمد رفته ناپدری ام او را به شدت کتک زده است. من از این زندگی خسته شده بودم و نمیتوانستم شکنجه و آزارهای مادرم را ببینم. من آن زمان تعداد زیادی قرص خوردم و دست به خودکشی زدم، اما زنده ماندم. من به هواخواهی مادرم چاقوی آشپزخانه را برداشتم و مقابل خانه احمد رفتم. من طی درگیری او را کشتم، اما واقعاً این قصد را نداشتم.
من ۱۳ سال با او زندگی کرده بودم، اما او با رفتارهایش مادرم را آزار میداد.
وی درباره فرار یک ماهه اش نیز گفت: من بعد از قتل فرار کردم و همراه مادرم شبها را در خیابان میگذراندم تا این که بازداشت شدم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من آن زمان ۲۵ ساله بودم، اما حالا ۴۲ سال دارم. ۱۷ سال است که در زندان هستم و توان پرداخت دیه را ندارم.
خواهر و برادر ناتنیام، چون میدانستند قصد قتل پدرشان را نداشتم اعلام گذشت کردند حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم با تقسیط دیه موافقت کنند. من اگر ۱۰۰ سال دیگر هم در زندان بمانم کسی را ندارم که پیگیر پرونده ام شود و یا با پرداخت دیه مرا از زندان نجات دهد. اما اگر از زندان آزاد شوم کار میکنم و دیه را قسطی به خواهر و برادرهای ناتنیام میپردازم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره درخواست دوباره این متهم اظهارنظر کنند.