اقتصاد ۲۴- میرا قربانیفر-حالا دوباره یکی دو روزی است که چشم بسیاری از کارشناسان عرصه دیپلماسی و سیاسیون و رسانهها به وین دوخته شده و کمتر رسانه جریان اصلی در جهان، طی دو روز اخیر در بخش سیاسی و بین الملل خود در گزارش یا تحلیلی به آن چه در وین جریان دارد نپرداخته است.
اما این بار شاید روند مذاکرات پیش رو از بسیاری مذاکرات پیش از این نیز سختتر باشد. چرا که به نظر میرسد دیوار بلند بی اعتمادی پس از خروج دولت آمریکا پس از به قدرت رسیدن ترامپ از برجام، آن دیوار ۴۰ ساله را از همیشه بلندتر و ضخیمتر کرده است. بیانیهها و مصاحبهها و اظهارنظرهای کوتاه طرفین نیز نشان میدهد که فاصله جدی بین مطالبات و اهداف و خواستههایی که قرار است روی میز قرار بگیرد، وجود دارد. مطالباتی که بخشی از آن درخواست تضمین مشخص طرف ایرانی از طرفهای دیگر مذاکره و به خصوص آمریکا است. عرصه دیپلماسی و سیاست البته که عرصه «ستیز و سازش» است و گاه در مذاکرات میتوان به دست آوردهایی رسید که کمتر تحلیلگری امید به آن داشته، اما برای ایران و طرفهای مقابل در این مذاکرات اوضاع چگونه است؟
برای درک بهتر شرایط پیش رو در مذاکرات به سراغ «فریدون مجلسی» دیپلمات سابق و تحلیلگر تاریخ و سیاست و کارشناس بین الملل رفتیم تا نظرات وی در رابطه با هفتمین دور مذاکرات در وین را جویا شویم.
مسالهای که در این دور از مذاکرات باعث بی اعتمادی مضاعف طرف ایرانی شده، نقض برجام و خروج از آن توسط طرف آمریکایی بود. مسالهای که باعث شده ایرانیها از همیشه بی اعتمادتر شوند و حتی جواد ظریف، وزیر پیشین ایران نیز به به آن اذعان داشت که مرتکب خطا شده اند و متوجه نبوده اند امکان خروج از برجام در متن وجود دارد. این رفتار آیا سابقه تاریخی دیگری داشته است؟ و این که طرف ایرانی با این شرایط چه باید بکند؟ آیا باید تن به توافق تحت هر شرایطی بدهد یا اصلا امکان گرفتن تضمینهای خاصی وجود دارد یا خیر؟
با توجه به این که دلیل مذاکرات برجام تخلف جمهوری اسلامی ایران از تعهدات قراردادی N P T و انجام اقدامات پنهانی در نطنز و فردو و رآکتور آب سنگین اراک و تولید پلوتونیوم قابل استفاده در تولید بمب هستهای و ملاحظات دیگر در حوالی لویزان و همچنین پارچین بود لذا به منظور جلب اعتماد اعضای شورای امنیت و «تعلیق» شش قطعنامه منجر به تحریمهای بین المللی که ایران را به ستوه آورده بود، جمهوری اسلامی ناچار شد تعهداتی را در قالب توافقنامه برجام بپذیرد. برجام اجرایی شد و ایران آهنگ رشد اقتصادی خود را چند برابر افزایش داد.
متأسفانه تحریم تجارت با آمریکا از سوی ایران و انجام آزمایش موشکی با ذکر هدف به سه زبان همراه با جنگ نیابتی و اقدامات نظامی در لبنان و سوریه و لبنان و یمن موجب تزلزل اعتماد طرفهای مقابل شد، زیرا آنان خود را بیش از ایران در مقابل اسرائیل و حفظ موجودیت آن متعهد میدانند و اصولا امضای برجام برای رفع خطر استفاده از بمب هستهای ایران برای نابودی اسرائیل بود.
بیشتر بخوانید: مذاکرات در یک دوره به نتیجه نمیرسد، چون درخواستها و مطالبات طرفین با هم فرق دارد/ فعال کردن مکانیسم ماشه یعنی دست زدن به انتحار
اقدامات نظامی و موشکی ایران با هدف نابود سازی اسرائیل، با جانشین کردن موشک به جای بمب اتمی، در اصل صورت مسئله تغییری نداد؛ لذا در همان دوران به دستور اوباما موجب ابطال قراردادهای فروش شد. حتی اگر آقای ظریف گفته باشد که به خاطر برجام ، خرید هواپیماهای بوئینگ و ایرباس و ایتالیایی و خروج شرکتهای نفتی و اتومبیل سازی و مخابراتی اروپایی و لغو معاملات بانکی با ایران رقم خورده اما باز نیز کشورهای دیگر از آمریکا تبعیت کردند.
روی کار آمدن حزب جمهوریخواه و ترامپ موجب واکنش خروج آمریکا از برجام شد. طرح صورت مساله به صورت حق به جانب آرزو اندیشانه است و کمکی به حل مساله نمیکند. این شیوه فقط میتواند بهانهای برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات توسط کسانی باشد که به دلایل اعتقادی از آغاز نیز با توافق برجام مخالف بودند و در اجرای آن کارشکنی میکردند و اکنون خودشان متولی ادامه مذاکرات شده اند.
حتی اگر آقای ظریف گفته باشد که مرتکب خطا شده و متوجه نبوده است که امکان خروج از برجام در متن آن وجود دارد، اشتباه میکند یا تعارف کرده است. زیرا جمهوری اسلامی ایران برای جلب اعتماد از دست رفته و برای رفع تحریمهای ویرانگر علیه ملت ناچار بود تعهداتی را بر عهده بگیرد و متقابلا طرف مقابل را به رفع تحریمها وادارد. اقدامات بعدی که ذکر شد و روی کار آمدن ترامپ و دولت جمهوریخواه موجب تشدید مقابله و خروج آمریکا شد. جمهوری اسلامی معتقد بوده است که اجرای برجام ربطی به سیاست راهبردی آن نسبت به اسرائیل یا اقدامات دیگر ندارد. دولت ترامپ یادآور شد که تعهد ایران در باره به مخاطره نینداختن صلح و آرامش در منطقه که در مقدمه برجام آمده نقض شده و آزمایش موشکی با اعلام و درج هدف موجب سلب اعتماد از ایران شده است. بایدن با خروج آمریکا از برجام مخالف بود، زیرا باقی ماندن آمریکا را مانع واکنش نسبت به اقدامات مخاطره آمیز دیگر جمهوری اسلامی نمیدانست. بلکه با حضور در برجام امکان مذاکره و تفاهم بیشتر بود. از این رو بازگشت به برجام در سیاست دولت خود اعلام کرده بود. پیش از انتقال قدرت به بایدن، نیروهای مخالف برجام با برداشتن گامهای دیگر تلافی جویانه در توسعه و تشدید غنی سازی صحنه بازی را تغییر دادند و بایدن خودش را نسبت به صحنه جدید و قرار گرفتن در مقابل عمل انجام شده متعهد نمیدانست و توافق معوق ماند؛ لذا سلب اعتماد را نمیتوان یک جانبه داست. امکان گرفتن تضمین از دولتها برای انجام تعهداتی در مقابل مجهولات آینده امکان پذیر نیست.
مساله اختلاف بین آمریکا و اسرائیل بر سر ایران و مذاکرات هستهای را چقدر جدی میبینید؟ آیا واقعا در هدف و محتوا و راهبرد بنا به گزارش رسانهها، اختلاف بین این دو کشور در مورد مساله ایران به وجود آمده است؟
البته اختلافات تاکتیکی میان دولت دموکرات آمریکا و اسرائیل وجود دارد. اسرائیل خواهان اعمال زور نظامی است و میخواهد تنها نباشد و در پناه سپر آمریکا و کشورهای عرب منطقه قرار گیرد. آمریکا خواهان مشارکت در مناقشه جدید و درگیری و رویاروی در منطقه نیست. یکی از دلایلی که نیروهای خودش را از افغانستان و بخشی را از عراق خارج کرد برای همین است که در صورت برخورد تلفات و گروگانی ندهد. دولت دموکرات از هزینه حمایت از اقدامات فراتر از مرزهای ۱۹۶۷ اسرائیل نیز خسته شده و با آن موافق نیست و مایل به دفاع از زیاده خواهیهای اسرائیل، اما حمایت آمریکا و روسیه و اروپا در باره موجودیت اسرائیل امری راهبری است و برای دلخوشی ایران در آن تغییری نمیدهند. چین هم با میلیاردها دلار سرمایه گذاری صنعتی در بندر حیفا تعهداتش نسبت به اسرائیل بیش از ایران است.
ایران مدام از این که تضمینهای خاصی میخواهد سخن میگوید، آیا از نظر حقوق بین الملل و سوابق چنین قراردادهایی در عرف دیپلماسی، مفهومی برای تضمین قطعی داخلی وجود دارد؟ مثلا آمریکا برای این که دیگر رئیس جمهوری برجام را نقض نکند چه میتواند انجام بدهد؟ طرف ایرانی چه میتواند بکند؟
توافق نامه برجام قرارداد بین المللی نیست و به تصویب کنگره آمریکا هم نرسیده است. متکی به قطعنامه شورای امنیت و «تعلیقی» است و در صورت نقض آن از سوی ایران یک مکانیسم ماشه یا شلیک و بازگشتن به قطعنامههای تحریمی وجود دارد. مساله ایران و برجام امری سیاسی و امنیتی است نه دعوای حقوقی!
استناد به مواضع و استدلال حقانیت حقوقی آرزواندیشانه است و فقط ابزاری برای خودداری از تفاهم در مناقشه است. رعایت جنبههای سیاسی و امنیتی این توافقنامه از هر دو طرف برای بقا و بهره مندی از امتیازات آن ضروری است. جمهوری اسلامی در صورت انصراف از تهدید و جنگهای نیابتی میتواند جلب اعتماد کند.
بیشتر بخوانید: آمریکا برای ایران شرط گذاشت
در وضعیت فعلی آیا تصور میکنید ممکن است خطاهایی که دولتهای نهم و دهم (احمدی نژاد) در مقابل طرفهای مذاکره انجام داد به نوعی دیگر از دولت فعلی سربزند یا فکر میکنید دولت سید ابراهیم رئیسی در سیاست خارجی راه دولت دوازدهم را پیش خواهد گرفت؟
با توجه به نحوه گزینش دولت سیزدهم که مجلس و قوه قضائیه و نیروهای مسلح را نیز همراه دارد، و با توجه به مخالفت اصولی مسئولان و منصوبان و متصدیان دولت کنونی که خود را بیشتر تابع ارزشهای جهادی به هر قیمت میدانند، تصور نمیکنم در مواضع ارزشی خودشات خصوصا در تهدید به نابودی اسرائیل تغییری بدهند. آخرین اظهارات مقامات بالای نظامی و غیر نظامی در آستانه مذاکرات نیز حکایت از عدم موافقت با مذاکره در باب «هرگونه پیشنهاد منطقه ای» دارد که منظور از منطقه اسرائیل و پیشنهاد شامل «تحرم در مقابل تهدید» است.
این مساله که از این دور مذاکرات به عنوان خانه آخر، فرصت آخر و آخرین گزینه توافق سخن میگویند را چطور میبینید؟ با این حد از تحریمهای فراگیر و همه جانبه، آیا تصور میکنید ایران دیگر نگرانی از تحریمهای بیشتر یا حتی فعال شدن مکانیسم ماشه (آن طور که وعده داده شده است) داشته باشد؟
به نظر بنده این دور مذاکرات با توجه به تبلیغاتی که در مذاکرات انجام شد بعید است با گردشی ناگهانی و نتیجهای مواجه شود. احتمالا مقامات دلگرم به حمایت ایثارگرانه مردم نگران تشدید تحریم و مکانیسم ماشه نخواهند بود. اکنون به نوع تحریمهای زمان صدام یعنی نفت در برابر غذا و دارو نزدیک شده ایم. هنوز به تحریم هوایی و دریایی لیبی قذافی نرسیده ایم که میتواند مشکلاتی به بار آورد.
اما ایران کشور بزرگی است با امکانات صنعتی و تولیداتی که معادل چهارم و نیم میلیون بشکه نفت مصرف گاز و نفت داخلی دارد و احتمالا با اقتصاد بخور و نمیر به شرط آن که رنگ برخورد نظامی پیدا نکند میتواند به بقای خود ادامه دهد و تصور نمیکنم دست به اقدامی بزند که حتی در صورت برخورد با مکانیسم ماشه و بازگشتن تحریمهای بین المللی، دست به اقدام حادی بزند که به واکنش نظامی منجر شود. میتوان حدس زد اوضاع طی ۵ تا ۱۰ سال آینده بر همین منوال باشد. مرزهای مشترک با ۱۵ کشور و صنعت قاچاق و فروش ارزان نفت و محصولات پتروشیمی هم ارز یا بهتر است بگویم اعتبار تهاتری برای امور حیاتی تأمین خواهد کرد. ایران، ونزوئلا و کره شمالی نخواهد شد. تنها خطر ادامه غرق شدن در جنگهای فرسایشی به همان صورتی است که شوروی را از پای درآورد.