اقتصاد ۲۴ - سید محمود صدری سفیر سابق ایران در کوبا در ادامه سلسله یادداشتهای خود با موضوع موقعیت کنونی ایران و مشکلات و چالشهای پیش روی جمهوری اسلامی، به ارائه راهکارها و بررسی دقیق مناسبات پرداخته و نسبت به خطرات پیش روی هشدار میدهد. تازهترین یادداشت صدری را میتوانید در ادامه بخوانید:
این روزها جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج از کشور از بدترین متهمان تاریخ بشمار میرود. بررسی چرایی این موضوع برای مقامهای کشور مفید بوده و در صورت رفع آن میتوانند کشور را از موضع اتهام خارج نمایند.
در عرصه خارجی، جمهوری اسلامی ایران متهم است که در لبنان و یمن و عراق و ... دخالت میکند و یک دولت سرکش است. مقامهای عربستانی میگویند ایران حق ندارد در مسائل اعراب وارد شود. برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بزرگترین مشکل را دخالتهای ایران در منطقه میدانند و هر روز در مجامع بینالمللی و مصاحبهها نسبت به آن موضعگیری میکنند، ولی خود را محق میدانند که در همه کشورهای منطقه دخالت کنند. کشورهای غربی هم بدون وقفه و با تمام ابزارهای خود جمهوری اسلامی ایران را مزاحم منطقه و مشکل قلمداد کرده و یکی از شروط خود را گفتگوهای منطقهای میدانند. آمریکا کمکهای ایران به نیروهای آزادیبخش را در سطح تروریست تعریف کرده و تحریمهای بیشماری را از این رهگذر متوجه ایران میکند. آیا این اتهامات درست است؟ واقعا جمهوری اسلامی ایران مشکل منطقه است؟ اگر معضل منطقه نیست چرا از جانب همه محکوم میشود؟ چرا هیچ دولتی از جمهوری اسلامی حمایت نمیکند؟ حتی در مواقعی مانند حمله حوثیها به آرامکو آمریکا تلاش میکند ایران را در شورای امنیت مقصر جلوه دهد که اگر این اتهام مورد مخالفت روسیه قرار نمیگرفت احتمال صدور قطعنامه هم وجود داشت! از طرفی عربستان به خود حق میدهد به یمن تجاوز کرده و برای این کشور قیممابانه تصمیم بگیرد. عربستان در صدد است یمن را به چند قسمت تقسیم کند و این کشور را تحت الحمایه خود قرار دهد.
طرح عربستان در یمن آن است که بر بنادر استراتژیک این کشور و باب المندب تسلط کامل یافته و منابع نفتی را دستاندازی کند. همچنین از طریق خاک این کشور پروژههای لولهگذاری نفتی را پیگیر باشد. امارات نیز در یمن بدنبال اهداف خود و تسلط بر مناطقی از خاک این کشور و تجزیه جنوب آن است. در این میان اگر چه ائتلافی بین عربستان و امارات وجود دارد، اما طرفین بر سر تقسیم منابع و منافع و امتیازات بیشتر و چپاول مردم یمن اختلاف دارند.
بیشتر بخوانید: واکنش ایران به اقدام تحریکآمیز اسرائیل
این کشورها به عنوان نیروهای ائتلاف شبانهروز مردم، آب آشامیدنی، خانه، تاسیسات حیاتی، کارخانجات، مدارس، کودکان و افراد مسن و... را با مجهزترین هواپیماها و بمبهای مدرن نابود میکنند. آنها تاکنون هزاران کودک و زن و مرد را به قتل رساندهاند.
عربستان و امارات اینها را حق خود میدانند و دفاع حوثیها را محکوم و آنها را از اینکه از سرزمینشان دفاع میکنند مردمانی یاغی معرفی میکنند که مستحق برخورد از جانب سازمان ملل و شورای امنیت هستند. در این تجاوز دد منشانه انگلیس و دولتهای غربی و آمریکا انواع سلاحها را در اختیار عربستان و امارات قرار میدهند و از هیچگونه حمایتهای سیاسی فروگذار نیستند. از جانب دیگر عربستان بحرین را با نیروی نظامی در خدمت خود قرار داده و اکثر مردم آنجا که شیعه هستند را سرکوب کرده و چنانچه چند نفر عالم دینی و یا شهروندان این کشور با ایران رابطه برقرار کنند دولت تحمیلی بحرین و حوزه خلیج فارس آن را حمایت تروریستی نامیده و در مجامع بینالمللی کشورمان را محکوم میکنند.
دخالت امارات در لیبی، الجزایر، تونس، سوریه و حمایتهای تروریستی در جای جای خاورمیانه بدون محکومیت است، اما ورود جمهوری اسلامی ایران در سوریه و دفاع از دولت این کشور به عنوان حمایت از یک دیکتاتور محسوب شده و از همه طرف محکوم میشود!
کمک ایران به حوثیها به عنوان بخشی از مردم یمن، از طرف سازمان ملل و شورای امنیت زیر سوال بوده و کمکها مصادره میشود. حضور جمهوری اسلامی ایارن در عراق هم با تمام قوا محکوم میشود، ولی تربیت داعش و گروههای تکفیری از طرف دولتهای خلیج فارس مورد بیاعتنایی همه سازمانهای حقوق بشری و مجامع بینالمللی واقع میشود.
امارات و عربستان گروههای افراطی و گروههای جنایتکار را پرورش و آنها را از همه امکانات برخوردار کردهاند. همچنین ترکیه نگاه عثمانیگرایی و ادعای تسلط بر مناطقی از خاک سوریه را طلب دارد. این کشور نیز تروریستهای مخصوص به خود را از همه جای جهان از جمله ایغورها دارد و ادلب و مناطقی از خاک سوریه را در اختیار گرفته است. همه این متجاوزین مشروعیت جهانی دارند و تنها جمهوری اسلامی ایران محکوم است. چرا چنین قضاوت ناعادلانه و تبعیضآمیز و هدفمندی وجود دارد؟
بهنظر میرسد علت این امر روشن است، اما مقامات کشورمان حاضر نیستند واقعیتها را درک کنند. جهان دارای نظمی غیرعادلانه به رهبری آمریکاست که بعضی کشورها مثل اتحادیه اروپا سهم خود را در آن دارند. گروهی دیگر از دولتها مانند کشورهای خلیج فارس یا دیگر دولتهای جهان این رهبری را پذیرفته و از این طریق منافع مشروع و نامشروع خود را دنبال میکنند.
کشوری مانند چین با زیرکی از امکانات همین غرب قدرتمند شده و درخواست سهم و شریک بودن را دارد. روسها در این میان کوشش میکنند که شریک شوند، اما به جز شورای امنیت کوشش غرب آن است که وزن دیگری به آنها داده نشود چرا که مانند چین از ظرفیتهای همهجانبه برخوردار نیستند.
جمهوری اسلامی ایران به دلایل متعدد با آمریکا درگیر است و در صدد است منافع این کشور را بهطور کامل در منطقه نادیده بگیرد یا آن را از بین ببرد. از این رو نه تنها هزینههای بیشماری را متحمل میشود بلکه هر حرکت و حضور طبیعی و مشروعش در منطقه نیز محکوم و در صورت امکان در شورای امنیت به عنوان یک معضل و مزاحم نظم جهانی مطرح میگردد. روشن و طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران نمیتواند از این اتهامات ناعادلانه رها شود مگر در مناسبات خود با غرب تجدیدنظر کند.
البته صرفنظر از بعضی اغراض داخلی، آمریکا و متحدین این کشور محکوم هستند و جمهوری اسلامی ایران در یک دنیای عادلانه حق دارد سهمی در منطقه داشته باشد، ولی مبارزه علیه این بیعدالتی با انتحار امکان نداشته بلکه این مبارزه باید درازمدت، با برنامه و تدبیر و در یک کوشش دسته جمعی و همراه با تلاشهای دیگر کشورها صورت بگیرد.
راهی که چینیها رفتهاند. سهمی که «آسه. آن» از اقتصاد به کمک همین غربیها گرفتهاند به طور طبیعی از وزن آمریکا و غرب کاسته و به وزن آسیا افزوده است. زمانی شصت درصد اقتصاد دنیا در آمریکا قرار داشت امروزه این رقم به سی و اندی رسیده است. زمانی قدرت نظامی آمریکا بلامنازع بود امروزه چین و روسیه برتریهای این کشور را به چالش کشیدهاند. همچنین ائتلافهای جهانی و پیوندهای اقتصادی تامین کننده بخشی از حقوق کشورهاست. به عنوان مثال تشکیل اوپک تا اندازهای منافع تولید کنندگان را در مقابل مصرفکنندگان در بر داشته است.
جمهوری اسلامی ایران به جای انتخاب بد میتواند هچون دیگران راهبرد دیگری را برگزیند. راهی که به اقتدار ایران و تقویت مولفههای قدرت یعنی بالفعل رساندن ظرفیتهای نظامی، اقتصادی، و سیاسی بینجامد. به این طریق از تحمیل هزینههای سنگین رهائی یابد. از اتهامات بیجا خلاص شود و وزن خود را سنگینتر کند. بدیهی است با رشد کشورها در اقتصاد و تاثیرگذاری در سیاست بینالملل، توازن لازم برای مقابله با غرب به وجود خواهد آمد. در آن صورت است که جایگزین شدن نظمی دیگر و یا کاهش اثرگذاری بلوک غرب امکان پذیر میشود.
در عرصه داخلی، اما عملکرد و گفتار و رفتار مقامات جمهوری اسلامی ایران به خصوص پس از دولتهای نهم و دهم شکاف بزرگی را بین مردم و دولتمردان ایجاد کرد. در زندگی اجتماعی و یک جامعه هیچ ارزشی بالاتر از اعتماد نیست و تقریبا چیزی نمیتواند جای آن را بگیرد. پیروزی انقلاب و عدم موفقیت دشمنان در جنگ نابرابر و ظالمانه تحمیلی علیه ایران، به سبب اعتماد جامعه به حاکمان بود. مادری که فرزندش را بهخاطر عضویت در سازمان مجاهدین خلق در اختیار مقامات امنیتی قرار میداد در حالیکه میدانست امکان اعدام او وجود دارد؛ مادری که فرزندانش را برای جنگ بدرقه میکردند و ...، همگی ناشی از اعتماد بیانتها و وصف ناشدنی ملت به مقامات بود. در زمان اعتماد حتی عملکرد اشتباه یا بیمروتی و سوءاستفاده مقامات چندان مورد توجه و باور واقع نمیشود. به همین دلیل در دوران انقلاب و دو دهه پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران مردم نسبت به سخنپراکنیهای درست و غلط رسانههای خارجی و دشمنان کشور بیاعتنا بودند. متأسفانه به مرور روابط بین ملت و دولتمردان تغییر پیدا کرد و بیاعتمادی بوجود آمد.
در این وضعیت هر چه دشمنان مطرح میکنند، مورد قبول اکثریت قرار میگیرد. متاسفانه شک و تردید نسبت به سخن درست مقامات نیز وجود دارد و کارهای صحیح و درست هم تعبیر به سوء استفاده و فریب میشود.
این وضعیت جدید سبب شده اکثریت نخبگان و مردم و متفکران حضور جمهوری اسلامی ایران در کشورهای منطقه، پیشرفتهای دفاعی و هر اقدام دیگری از طرف دولتمردان را در موضع سوءظن و شک قرار دهند و تفسیر واژگونه از آن بدهند. از این رو سیاستهای اتخاذ شده از جانب جمهوری اسلامی ایران حتی اگر درست و منطقی نیز باشد، مورد قبول اکثریت مردم واقع نمیشود و نوعی محکومیت در آن وجود دارد. خیلی روشن است که برای برقراری اعتماد مجدد راهی جز صداقت و راستی و درستی و راستگوئی و شفافیت و عدول از عملکرد قبلی وجود ندارد. در این صورت یعنی در صورت تحول در رفتار و کردار مقامات مدتی طول خواهد کشید تا دوباره اعتماد بین جامعه و مقامات برقرار گردد. روشن است تا زمان بر آمدن اعتماد، محکوم بودن جمهوری اسلامی ایران از سوی اکثریت جامعه پا بر جای خواهد بود.