اقتصاد۲۴- شنبه هفته جاری بود که توافق آتشبس دوماهه (از دوم آوریل تا دوم ژوئن ۲۰۲۲) در یمن به مرحله اجرا درآمد؛ توافقی که زمان آن قابلتمدید است. از آن جهت که هدف اعلامی آتشبس دوماهه فراهمکردن فضای مناسب برای رسیدن به راهحلی مسالمتآمیز با هدف برونرفت از بحران یمن و نه فرصتدادن به طرفها برای تجدید قواست، به نظر میرسد توافق مذکور از ابعاد مختلف بهویژه از حیث تأثیر بر صحنه تحولات منطقه غرب آسیا دارای اهمیت و قابلارزیابی است، به گونهای که میتوان این آتشبس دوماهه را متفاوت از ابتکار عملهای پیشین سازمان ملل در نظر گرفت. با توجه به چراغ سبز همزمان تهران و واشنگتن به این آتشبس، آنهم در بزنگاه توقف مذاکرات وین میتوان روی تأثیرات این توافق بر روند مذاکرات احیای برجام تمرکز کرد. از این منظر سؤالی که ذهن را درگیر میکند این است که آیا اساسا اجرای این آتشبس در یمن ارتباطی به مذاکرات وین دارد؟ این توافق میتواند به رفع اختلافات باقیمانده بین طرفین با محوریت سپاه برای حصول هرچه زودتر توافق کمک کند؟ توافق جاری در صورت تداوم مسیر احیای روابط تهران – ریاض را هموارتر میکند؟ برای یافتن پاسخ این سؤالات و پرسشهایی از این دست، گفتوگویی را با استادان دانشگاه، تحلیلگران و کارشناسان این حوزه انجام داده است که در ادامه میخوانید:
علی بیگدلی، استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل بینالملل: آتشبس دوماهه در یمن که از شنبه هفته جاری با ابتکار عمل سازمان ملل شروع شد، قطعا میتواند فضای مثبتی را طی این مدت برای حصول توافق در وین و احیای برجام شکل دهد. بهویژه آنکه اکنون مهمترین و تنها مانع بر سر لغو تحریمهای آمریکا به خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی بازمیگردد؛ بنابراین اگر شاهد اجرائیشدن این توافق باشیم عملا حساسیتها روی اقدامات منطقهای تهران بهشدت کاهش پیدا میکند. از این نظر بود که در اتفاقی کمنظیر، هم جمهوری اسلامی ایران و هم ایالات متحده واکنش مثبتی نسبت به این توافق نشان دادند.
به هر حال این توافق دوماهه نشان میدهد که طرفین از خود انصارالله یمن و عربستان گرفته تا ایران، ایالات متحده و کل جامعه جهانی به دنبال مدیریت و خاتمهدادن به این جنگ تقریبا هشتساله هستند؛ بنابراین اگر این توافق دوماهه در نهایت به آتشبس دائمی و صلح پایدار منجر شود، علاوه بر احیای برجام، فضای مثبتی را در کل منطقه خاورمیانه شکل خواهد داد که نهایتا صحنه تحولات غرب آسیا را به کلی دگرگون خواهد کرد، بهخصوص آنکه در یک ماه اخیر شاهد برگزاری دو نشست مهم شرمالشیخ مصر و نشست ششجانبه در نقب بودیم. از این منظر امیدوارم جمهوری اسلامی ایران با درک تحولات معنادار در منطقه، فضا را به سمتی هدایت کند که از یک طرف به صلح، ثبات و امنیت پایدار در یمن و کل منطقه خاورمیانه منجر شود و از طرف دیگر زمینه لازم برای احیای برجام و حصول توافق را شکل دهد و نهایتا حساسیتها روی توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران، تا حد بسیار زیادی تعدیل شود. با توجه به آنچه گفته شد، به نظر میرسد آتشبس دوماهه در یمن باید بهعنوان فرصتی مغتنم از نگاه تهران تعبیر شود؛ چون علاوه بر تمام مزایایی که قبلا به آن اشاره کردم، تأثیر مستقیم و مثبتی، آن هم در حداقل زمان ممکن بر احیای روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی دارد. این دو کشور بهعنوان دو بازیگر کلیدی و دو بازوی قدرتمند در منطقه غرب آسیا نهایتا باید در یک برهه زمانی به توافق دست پیدا کنند؛ چراکه عملا تداوم و تشدید پروژه جنگهای نیابتی، چه از جانب تهران و چه از جانب ریاض تنها و تنها به فرصتسوزی دو طرف و در درجه اول تحمیل هزینههای گزاف انسانی، نظامی، لجستیکی، اقتصادی، تجاری بر دو کشور و در سطح کلانتر بر کل منطقه خاورمیانه دامن زده است؛ بنابراین آتشبس دوماهه باید از جانب همه طرفین بهعنوان یک نقطه عزیمت با هدف گذار از جنگ یمن و تعریف شرایط جدید در منطقه خاورمیانه بدل شود.
بیشتر بخوانید: وزیر خارجه آمریکا مدعی شد: سپاه گروه تروریستی است
در عین حال باید این نکته کلیدی را هم خاطرنشان کرد که در شرایط اقتصادی و معیشتی کنونی ایران به دلیل سیاست فشار حداکثری قطعا جامعه دیگر توان پرداخت هزینههای برخی اقدامات در منطقه به نام نفوذ منطقهای را ندارد؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران باید یک تجدید نظر اساسی و تغییر نگاه بنیادی را نسبت به تحولات منطقه در دستور کار قرار دهد و اتفاقا آتشبس دوماهه یمن کمک شایانی در این مسیر خواهد کرد. پیرو نکته یادشده جمهوری اسلامی ذیل همان تجدیدنظرخواهی در نگاهش به تحولات منطقه باید نفوذ میدانی خود را به نفوذ استراتژیک بدل کند. یعنی با کمک به اجرائیشدن آتشبس دوماهه در یمن و تبدیل آن به آتشبس دائمی و نهایتا صلح پایدار در کنار تلاش برای احیای روابط با عربستان، بحرین و دیگر کشورهای منطقه و نیز تکاپو برای احیای برجام و لغو تحریمها عملا نفوذ سیاسی و دیپلماتیک و مهمتر از آن نفوذ اقتصادی و تجاری خود را جایگزین نفوذ میدانی کند؛ نفوذی که از یک طرف ضمن کاهش شدید هزینهها برای ایران در ابعاد مختلف یقینا میتواند یک نفوذ پایدار و در عین حال پرسود را برای ایران رقم بزند. تعریف و تحقق چنین نفوذی به پیشبرد کلان راهبرد سیاست خارجی دولت رئیسی مبنی بر تعمیق روابط با همسایگان بهخصوص همسایگان کلیدی مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس کمک شایانی خواهد کرد؛ بنابراین باز هم تکرار میکنم کمک و حمایت ایران در جهت پیشبرد آتشبس دوماهه در یمن یک نقطه عطف و نقطه شروع کلیدی برای دولت سیزدهم و در کل نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
صباح زنگنه، تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا: بیشک هر بحران منطقهای اگر با تلاش طرفین رو به کاهش میگذارد، آثار مثبت خود را بر دیگر بحرانها در منطقه و جهان خواهد داشت. اما اینکه مطرحشدن آتشبس دوماهه در یمن میتواند آثار مستقیم، ملموس و کوتاهمدتی بر مذاکراتی در ابعاد مذاکرات وین با حضور جمهوری اسلامی ایران و شش ابرقدرت جهانی داشته باشد، جای تحلیل و بررسی مفصل دارد؛ بهخصوص آنکه اساسا احیای برجام نه یک مسئله منطقهای در خاورمیانه، بلکه یک چالش فرامنطقهای و جهانی است. با این اوصاف، من معتقدم اگر آتشبس دوماهه در یمن اجرائی شود، آثار مثبتی، ولو حداقلی، برای پیشبرد مذاکرات وین خواهد داشت. به تبع این نکته، اگر همین توافق در ادامه به یک صلح پایدار منجر شود، آثار مثبتش بر احیای برجام دوچندان خواهد شد؛ بنابراین من بر این باورم اگر مذاکرات وین و آتشبس دوماهه در یمن همزمان به نتیجه برسد، قطعا بهترین شرایط را برای ارتقای جایگاه و نفوذ جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در منطقه رقم میزند. پس اگرچه معتقدم ارتباط مستقیم و تنگاتنگی بین مذاکرات وین برای احیای برجام و لغو تحریمها با آتشبس دوماهه یمن وجود ندارد، اما جا دارد تهران هر دو مسئله را به صورت موازی و در کمال هوشمندی و انعطاف دیپلماتیک پیش ببرد. البته اگر بخواهیم از منظر متفاوتی به ارتباط آتشبس یمن و مذاکرات وین نگاه کنیم، میتوان عنوان کرد که احتمالا دولت بایدن برای فضاسازی لازم با هدف احیای برجام و بازگرداندن تعهدات ایران بهمنظور دور کردن تهران از نقطه گریز هستهای، ریاض را مجبور به پذیرفتن پیشنهاد آتشبس کرده باشد. در نتیجه، چون خوانشی بین تحرکات دیپلماتیک سازمان ملل برای اجرای آتشبس دوماهه در یمن و تغییرات تاکتیکی واشنگتن با هدف پیشبرد مذاکرات وین و احیای برجام ارتباط وجود دارد. با همه این اوصاف عربستان سعودی در موضعگیریهای رسمی خود سعی کرده است به نحوی عمل کند که این آتشبس نتیجه ابتکار عمل سازمان ملل و تمایل خود برای پایاندادن به جنگ و درگیری قلمداد شود، نه فشار ایالات متحده؛ بنابراین باید دید در پشت پرده، ابتکار عمل دست سازمان ملل و ایالات متحده آمریکا بوده است یا عربستان سعودی؟ چون هرکدام از این دو حالت، شرایط متفاوتی را برای پیشبرد و اجرائیکردن توافق وین رقم خواهد زد. اگر این آتشبس دوماهه با فشار ایالات متحده بر سعودیها شکل گرفته باشد، به نظر میرسد توافق مذکور بین ریاض و انصارالله بیش از آنکه با هدف مدیریت جنگ در یمن باشد، متأثر از تبعات مخرب جنگ اوکراین بر بازارهای جهانی است. به هر حال، با شروع جنگ اوکراین در بیش از یک ماه گذشته شاهد افزایش بهای انرژی در بازارهای جهانی بودیم که لطمه بزرگی به اقتصاد اروپا و آمریکا وارد کرده است؛ تا جایی که دولت بایدن مجبور شد برای شش ماه آینده، روزانه یک میلیون بشکه نفت از ذخایر استراتژیک خود را وارد بازارهای جهانی کند؛ بنابراین دولت بایدن باید هم برای مدیریت تبعات مخرب ناشی از جنگ اوکراین و هم احیای برجام و بازگرداندن ایران به تعهدات برجامی با هدف دورکردن تهران از نقطه گریز هستهای، عربستان را مجبور به پذیرش آتشبس دوماهه کند. از طرف دیگر، عملکرد دولت بایدن و شخص رابرت مالی در مذاکرات وین، بهخصوص تلاش برای خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای آمریکا، به بروز اختلاف بین واشنگتن و ریاض دامن زد؛ تا جایی که بنسلمان درخواست بایدن برای افزایش تولید و صادرات انرژی به بازارهای جهانی برای پرکردن خلأ روسیه را رد کرد. در عین حال اقدامات انصارالله نظیر حمله موشکی و پهپادی به تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی، شرایط مناسبی برای افزایش تصاعدی بهای انرژی در بازارهای جهانی را به وجود آورد، در نتیجه بایدن اگرچه به دلیل انتقاد ریاض نسبت به عملکرد وی در مذاکرت وین و تلاش ایالات متحده برای خروج سپاه از لیست تحریمها نمیتواند عربستان را مجبور به افزایش تولید کند، اما با این آتشبس دوماهه، حداقل سعی دارد انصارالله را از ادامه حمله به تأسیسات نفتی آرامکو که به کاهش تولید و صادرات انرژی عربستان و به دنبال آن افزایش بهای انرژی در جهان منجر شده است، دور کند.
محسن جلیلوند، استاد روابط بینالملل و تحلیلگر مسائل خاورمیانه: اجرائیشدن آتشبس دوماهه در یمن میتواند آثار مثبتی برای احیای برجام داشته باشد؛ بهخصوص آنکه هم ایالات متحده آمریکا و هم جمهوری اسلامی ایران به این باور رسیدهاند که صحنه تحولات کلان منطقهای به یک نقطه کاملا فرسایشی رسیده است که هیچ امتیازی برای هیچکدام از طرفین به دنبال ندارد؛ یعنی به معنای دقیقتر کلمه، شرایط کنونی در یمن مشابه شرایط ماههای پایانی جنگ جهانی اول است؛ شرایطی که در نهایت کشورها را مجبور به پایاندادن به جنگ در ۱۹۱۸ میلادی کرد؛ بنابراین با وجود آنکه ذیل جنگی نامتقارن، شاهد عدم توازن قوا بین انصارلله یمن و نیروهای ائتلاف عربی به رهبری عربستان نیستیم، اما حوثیها توانستهاند نوعی از «موازنه تهدید» و همچنین «موازنه وحشت» را پیش ببرند؛ تا جایی که حوثیها با پهپادها و موشکهای ۱۰ هزار دلاری خود عربستان را مجبور کردهاند با سامانه دفاعی مانند سامانه پاتریوت با قیمتی بیش از یک میلیون دلار به مقابله برخیزد.
ضمن اینکه عملیاتهای انصارالله مانند حمله به تأسیسات نفتی آرامکو، خساراتی بیش از یک میلیارد دلار را به سعودیها تحمیل کرده است. پس اکنون وضعیت برای تبدیل آتشبس به صلح دائمی وجود دارد، اما به دلیل آنکه جنگ یمن هم در سطح منطقهای و هم در سطح کلان به منافع بازیگران ربط دارد، نمیتوان به آینده این آتشبس چندان خوشبین بود؛ چراکه جنگ یمن «بازی با حاصل جمع صفر» را برای همه طرفین تعریف کرده است؛ بهطوریکه منافع یک طرف به حذف طرف مقابل گره خورده است؛ بنابراین آتشبس در یمن تنها یک وقت استراحت دوماهه برای طرفین است.
البته با توجه به تمام نکات یادشده، معتقدم همین فضای دوماهه برای اجرائیکردن آتشبس در یمن میتواند یک بستر مثبت، ولو حداقلی و موقت را در اختیار تهران قرار دهد که مذاکرات وین را برای احیای برجام و لغو تحریمها به نتیجه برساند. بهویژه که اکنون تنها مانع برای حصول توافق به خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای آمریکا بازمیگردد؛ بنابراین اگر این آتشبس در یمن اجرائی شود، تهران میتواند آن را مصداق بارز تغییر رفتار خود در منطقه قلمداد کند و به دنبال آن دولت بایدن نیز با این آتشبس میتواند جمهوریخواهان مخالف ادامه مذاکرات احیای برجام و منتقدان خروج سپاه از لیست تحریمهای آمریکا با محوریت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و اسرائیل را قانع کند.
فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین کشور و تحلیلگر مسائل بینالملل: بشخصه درباره تأثیر مثبت آتشبس یمن بر احیای برجام نگاهی نهچندان خوشبینانه یا بهتر بگویم نگاهی محتاطانه دارم. چون آتشبس در یمن زمانی میتواند به احیای برجام کمک کند که در صحنه عمل شاهد اجرائیشدن و پیشبرد این آتشبس طی دو ماه آینده باشیم. بههرحال انصارالله یمن با عملیاتهای اخیر بهخصوص حمله به فرودگاه ابوظبی و حمله به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی شرایطی را برای منطقه رقم زد که نهایتا انگشت اتهامات بهسوی ما نشانه رفت، آنهم درست در بحبوحه مذاکرات حساس واشنگتن و تهران روی آخرین و شاید مهمترین اختلاف باقیمانده بر سر احیای برجام یعنی خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای آمریکا. از این حیث به دلیل حساسیتهای جدی روی اقدامات منطقهای و توان موشکی شاهد آن بودیم که کار به مخالفت کشورهای حاشیه خلیج فارس و بهویژه اسرائیل کشیده شد. در پی این مخالفتها صحنه تحولات دیپلماتیک منطقه با نشستهایی، چون نشست سهجانبه شرمالشیخ مصر و نشست ششجانبه در نقب درحال پوستاندازی معناداری است؛ پوستاندازیای که نتیجه مستقیم دو پارامتر یادشده ناظر بر اقدامات گروههایی مانند انصارالله بهموازات احتمال خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای ایالات متحده است؛ بنابراین با نگاهی واقعبینانه به نکات یادشده معتقدم توافق آتشبس در یمن توافقی شکننده است و هرلحظه امکان دارد با اقدامات مخرب از سوی هرکدام از طرفین این آتشبس به کل کنار گذاشته شود.
بیشتر بخوانید: رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا: از حذف سپاه قدس از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی حمایت نمیکنم
ضمن اینکه نباید فراموش کرد اجرای توافق آتشبس و متعاقبش تغییر صحنه تحولات منطقه به سود بازیگری به نام اسرائیل نیست؛ چراکه حمله حوثیها به فرودگاه ابوظبی و تأسیسات نفتی آرامکو در کنار تلاش دولت بایدن برای خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی که افزایش فشار منطقهای با محوریت کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل در کنار طیف گستردهای از جمهوریخواهان و بخشی از بدنه دموکراتها در آمریکا را به دنبال داشت، بهترین فضا را در اختیار تلآویو و دولت بنت برای عدم احیای برجام قرار داده است. پس باید این احتمال را مطرح کرد که ظرف دو ماه آینده اقداماتی برای شکستن توافق آتشبس در دستور کار تلآویو قرار گیرد. در کنار آنچه گفته شد، باید خاطرنشان کرد که جنگهای نیابتی ایران و عربستان در منطقه که منبعث از تقابل ایدئولوژیک تهران – ریاض است، جنگ یمن را به یک جنگ فرسایشی بدل کرده است؛ جنگ یمن، جنگی پیچیده و چندلایه است. بههمیندلیل تحرکات دیپلماتیک منطقهای و فرامنطقهای، حتی از جانب سازمان ملل برای مدیریت و پایاندادن به این جنگ پروسهای زمانبر و بغرنج خواهد بود که احتمال شکست آن بیش از موفقیتش است؛ کمااینکه در ادوار قبلی هم با ابتکار عمل سازمان ملل، نهتنها جنگ یمن پایان نیافت بلکه با شدت بیشتری تا به اکنون ادامه دارد. پس به نظر میرسد توافق دوماهه آتشبس در یمن حتی در صورت تداوم نمیتواند به آتشبس پایدار و توافق صلح دائمی منجر شود. درنتیجه اگر، تأکید دارم اگر این توافق در این دو ماه پیشرو شکسته نشود، با وجود آنکه میتواند در کوتاهمدت روی احیای برجام کمک کند؛ اما در بلندمدت کماکان هزینههای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و امنیتی را برای تهران به دنبال دارد. اینها علاوه بر آن است که ما در اصطلاح با کلیدواژهای به نام «صلح عربی» طرف هستیم که بر شکنندهبودن توافقات صلح بین کشورهای عربی دلالت دارد. چون در طول تاریخ جنگهای کشورهای عربی در مقاطعی شاهد امضای توافق صلح بودهایم و فردای آن روز تداوم و تشدید جنگ از سر گرفته شده است. مبین و مؤید مسئله مذکور به نقض عهدهای مکرر دو طرف در همین جنگ یمن در هشت سال گذشته بازمیگردد. پس باید در باب اجرائیشدن توافق آتشبس دو ماه در یمن با دیده تردید نگاه کرد.
عبدالرضا فرجیراد، سفیر ایران در نروژ، ایسلند و استاد ژئوپلیتیک: واقعیت امر این است که آتشبس دوماهه در یمن کمکی به پیشبرد مذاکرات وین نمیکند؛ چراکه اساسا این توافق بین عربستان و انصارالله ارتباطی به مذاکرات احیای برجام ندارد. به باور من مجموعه حملات موشکی و پهپادی انصارالله به تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی خسارات جدی هم به تولید نفت و هم به اقتصاد این کشور وارد کرده است. به دنبال آن هم شاهد آثار مخرب این حملات بر بازارهای جهانی انرژی بودیم؛ بنابراین در وهله اول خود ریاض و در مراحل بعدی آمریکا سعی کردند شرایطی را برای پایاندادن به جنگ یمن شکل دهند. از طرف دیگر با وجود آنکه در مقاطعی مانند همین اجرای آتشبس دوماهه در یمن شاهد اشتراک نظر بین جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و ایالات متحده هستیم، اما نمیتوان آن را دلیل متقنی بر ارتباط تحولات یمن با احیای برجام دانست؛ چراکه مذاکرات وین بهجز یک مورد مشخص درخصوص سپاه تقریبا در همه موارد به نتیجه رسیده است؛ بنابراین تنها یک گام تا حصول توافق در وین فاصله مانده است. پس نباید اقتضائات جنگ یمن و آتشبس دوماهه را به مذاکرات وین گره زد. در عین حالی که تنها اختلاف باقیمانده به مسئله خروج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای آمریکا بازمیگردد، اما این اختلاف را نمیتوان به تحولات منطقه مانند جنگ یمن ارتباط داد بلکه مشکل کنونی ناظر به ناتوانی دولت بایدن در اقناع مخالفان داخلی و منطقهای برای احیای برجام است. به نظر من دولت بایدن در حال فراهمکردن شرایط لازم برای این مهم (احیای برجام) است. پس بیشک اختلاف کنونی (سپاه) قابل حلوفصل است و نباید آن را با ارتباطدادن به دیگر مسائل منطقهای و فرامنطقهای پیچیدهتر و بغرنجتر کرد بلکه باید اجازه داد دولت بایدن با تحرکات سیاسی و دیپلماتیک خود مخالفان و منتقدانش از جمهوریخواهان گرفته تا کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل را در خصوص احیای برجام قانع کند. بههرحال توجیه مخالفان و منتقدان ادامه مذاکرات و خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و تحریمهای آمریکا کار چندان آسانی نیست و به زمان نیاز دارد. ضمنا در ادامه باید این سؤال مهم را پرسید که آیا این آتشبس دوماهه در یمن میتواند اثری روی راهبردهای منطقه ایران بگذارد؟ از این منظر اگر این توافق در یمن بر راهبردهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران اثر بگذارد که من احتمال آن را بسیار کم و ناچیز میدانم، میتوان ادعا کرد که آتشبس جاری میتواند روی احیای برجام اثر بگذارد، اما واقعیت آن است که این آتشبس به معنای تغییر راهبردهای منطقهای تهران نیست. جمهوری اسلامی ایران راهبرد منطقهای خود را «راهبرد مقاومت» تعریف کرده است؛ راهبردی که در سوریه، فلسطین، عراق، لبنان، یمن و ... کاملا مشترک است. بنابراین، چون آتشبس دوماهه در یمن آثار و تبعاتی در حوزه تاکتیکی دارد، نمیتواند روی مذاکرات کلان و راهبردی مانند احیای برجام اثرگذار باشد. مخلص کلام اینکه مذاکرات وین و آتشبس دوماهه در یمن دو واقعیت موازی و مجزا از همدیگر هستند.
منبع: شرق