اقتصاد۲۴- به یاد داشته باشیم که ایستادگی و مقاومت مردم افغانستان در برابر هیولای تروریسم و طالبانی وحشی، پیروز میشود و این پیروزی، نقطه عطفی در تاریخ معاصر افغانستان خواهد بود. این پیروزی معلول دور اندریشی، فراست و نگریستن به آفاق دوردستها خواهد بود. دانستن این نیز لازمی است که مقاومت و التزام به اهداف بلند آن، همانند فریضهی است که نمیتوان از آن غافل بود. من دلایلی چندی برای این مدعا دارم که میخواهم با استفاده از این نوشته، به گونهی فشرده آن را خدمت وطنداران خود، عرض کنم:
اول: اگر مقاومت نکنیم، باید بی عزت شویم. کارنامههای سیاه طالبان در یک سال گذشته نشان داده است که این گروهی تاریک اندیش و فاقد وجدان انسانی و اسلامی، هیچ وقعی به عزت و آبروی حتی مردمان ملکی ندارند. اگر عزت ما حفظ نشود، زندگی برای هیچ یک ما ارزشی نخواهد داشت. پس این مقاومت برای حفظ عزت است که جانمایه زندگی میباشد.
دوم: تجربه تاریخی مخصوصا یک سال گذشته، واقعیتهای تلخ را به رخ ما میکشد. تغافل از آن، به معنای انکار از واقعیتهایی است که زمینه ساز نابودی ما خواهد بود. این نابودی نه تنها نابودی فزیکی نیست، بلکه نابودی هویت، زبان و تاریخ ما خواهد بود.
سوم: دیگر ثابت شده که دشمن، هیچ ترحمی به ما نمیکند و هیچ جایی برای گفتگو و مذاکره باقی نمانده است. اگر مقاومت نکنیم و در برابر آن، از تسامح و تضرع کار گیریم، یعنی نمیخواهیم حقیقت را درک و واقعیتها را زنده سازیم.
چهارم: اگر مقاومت نکنیم، پیروزی واهی تروریزم ملی و بین المللی که معلول جهل مرکب طالبانیزم است و نتیجه و محصول دست به هم دادن یک کولکتیف بزرگ تروریستی است، خالی از اثرات سوء فرهنگی، هویتی برای ما نخواهد بود. تروریسمی که طالبان آغوش گرم خود را برای آن گشوده اند، محصول چهار دهه کار دقیق، سنجیده شده و حساب شده و برآیند یک پروژه بزرگ، توسط بیرونی هاست. این تروریسم حالا همدست نزدیک این گروه جاهل شده و عجالتا، پیروزیهایی را برای آن به ارمغان آورده است.
اما سئوال اصلی این است که این مقاومت چه زمانی پیروز میشود؟ پاسخ به این صورت خواهد بود:
اول: تا زمانی که منافع قدرتهای بزرگ و همسایه در بودن طالبان در قدرت باشد، هیچ گونه تغییری جدی در وضعیت افغانستان بوجود نخواهد آمد. اما مادامی که، این منافع در تضاد قرار بگیرند و یکی یا دو قدرت در تقابل با این اجماع شومی که به نفع تروریسم و افراط گرایی شکل گرفته است، قرار گیرند، وضعیت تغییر جدی خواهد کرد. تا آن زمان، تنها بار سنگین مبارزه و مقاومت ضد طالبان و شریکهای تروریست و افراطی آن، بر دوش مردم افغانستان، با هزینههای سنگین مالی و جانی خواهد بود. از اینکه این جنگ برای عدالت است و گامی است برای رهایی از شر شوم تروریسم، نیاز است تا اجماع کلان در سطح منطقه به استثنای پاکستان، بوجود بیاید و تمام همسایهها و کشورهای منطقه، طالبان را به عنوان خطر جدی برای امنیت منطقه، بشناسند. این مقاومت علاوه بر بار سنگین نظامی و تلفات، هزینههای مالی و امکانات لوجستیکی نیز نیاز دارد که در درازمدت فقط یک اجماع مورد اعتماد منطقهای میتواند از عهده آن بر آید. مثلا هند یا روسیه و یا حتی چین درک کنند و به این نتیجه نهایی برسند که طالب، ابزاری برای ناامن سازی و بستر مساعدی برای رشد تروریسم و افراط گرایی است و حمایت و یا هم بی تفاوت ماندن در برابر آن، قابل قبول نیست. این دقیق زمانی است که وضعیت به ضد طالب تغییر خواهد کرد و چنین روزی دور نیست.
بیشتر بخوانید: تروریستهای طالبان چند زن را در دو روز اخیر در پنجشیر سر بریدند
دوم: زمانی که مقاومت علاوه بر میدان جنگ و مبارزه مستقیم در برابر گروه طالبان، در عرصههای فرهنگی، فکری و سیاسی نیز فعال باشد. دقیق شویم اگر مقاومت بدون فکر سیاسی و بصیرت باشد، نتیجه آن چندان موثر نیست. متوجهیم که طالب امروز نه تنها در داخل کشور بلکه در بیرون نیز لابیگرانی دارد و کار گسترده فکری به نفع آن صورت میگیرد. عین این کار باید در عرصه حمایت از مقاومت در برابر طالب از جانب حامیان جبهه مقاومت نیز صورت بگیرد. کار سیاسی باید به حدی عمیق، تاثیرگذار و سنجیده شده باشد تا تصویری را که حامیان طالبان از گروه جاهل در خور جهانیان داده اند، به کلی تغییر کند و تمام زمینههای همفکری با این گروه زدوده شود.
سوم: مقاومت نظامی و جنگی باید با مقاومت فرهنگی، فکری و سیاسی هماهنگ شود. اگر این هماهنگی بوجود آید، به یقین که هم برنده میدان جنگ میشویم و هم برنده میدان سیاست. یادمان است که در مقاومت گذشته، علاوه بر ایستادگی در برابر هیولای سیاه تروریسم و جهل طالبانی، عاملی باعث شد تا پیروز میدان جنگ شویم، اما در مرحله بعد پیروزی، در میدان سیاست باختیم و قوی باختیم.
زمان آن فرارسیده تا از اشتباهات گذشته بیاموزیم، در آغوش پرنیرنگ و حیله دشمن، نه غلتیم و با تدبیر و یک اجماع قوی، برای پیروزی این مقاومت کار کنیم.
چهارم: مقاومت زمانی پیروز میشود که فضای بی اعتمادی، یاس و ناامیدی، به امید به پیروزی، توقع برنده شدن و اعتقاد به شکست دشمن بدل کند. ما باید باور جمعی را برای این پیروزی که زمانی خواهد فرارسید، بوجود H وریم. زدودن هر نوع خود ناباوری و یاس و نا امیدی، بزرگترین دشمن ما در برابر این داعیه مقاومت خواهد بود. اگر فکر اتکا به نصرت الهی که همواره با حق است و سطح نارضایتی مردم از حاکمیت مستبدانه و جاهلانه طالبان، مدنظرگرفته شود، امکان ایجاد این فضای پیروزی، چندان دشوار نیست. زیرا ذهنیتها برای مبارزه و مقابله با هیولای طالبانی، خیلی خوب مساعد است و فرصت طلایی در اختیار داعیه داران مقاومت قرار گرفته است. اگر به فرض مثال چنین فضای تا حال به وجود نیامده، باید تلاش کنیم و عرق بریزیم تا این مهم مسیر شود و این اعتماد به وجود بیاید.
پنجم: مقاومت زمانی پیروز میشود که واقعیتهای ناشی از فضای وحشت، تعدی طالبان در برابر عام مردم، ناتوانی آنها در امر تامین عدالت اجتماعی، تعصب و خود بزرگ بینی، بطور واضح برای مردم و جهانیان نشان داده شود و قناعت و یک باور جمعی برای حمایت از این جبهه بوجود بیاید. مردم باید به این نتیجه رسیده باشند که درک اشتباه ناشی از تبلیغات سوء ستون پنجمیها مبنی بر "تغییر در ماهیت طالب" ضرورت بازنگری دارد؛ و این بازنگری مستلزم یک داعیه به نام مقاومت است. مقاومت باید به یک فرهنگ مبدل شود و ذهن و قلب و فکر هر هموطن ما که در زیر ساطور تعصب و خود بزرگ بینی طالبان که ناشی از جهل مرکب است، به آن مشغول باشد. اگر به چنین توفیقی دست یابیم، به یقین که پیروزی از آن ماست.
ششم: زمانی مقاومت پیروزی میشود که تمام عناصر جاه طلب، خود خواه، منفعت طلب و آنهایی که قدرت سیاسی را مال پدر خود میدانند و میراثی گونه فکر میکنند و تداوم بی عدالتی را برای منفعت طلبیهای شخصی خود، میخواهند از بدنه مقاومت دور شوند. هیچ شکی نیست که علت اصلی شکست مردم افغانستان در برابر تروریسم طالبانی و این فرقه متعصب، موجودیت چنین عناصری بوده است. اگر هنوز هم به خود نیامده ایم، باید به خود بیاییم و صف مقاومت را از چنین عناصری پاک کنیم.
پس چه باید کرد؟ اول: استفاده اعظمی از روحیهای بوجود آمده ضد طالب که نتیجه یک سال حاکمیت این گروه جبار، قهار و عوام فریب بوده و هیچ فردی از ظلم و تعدی آنها، مصئون نمانده است. این روحیه همه را شامل میشوند؛ پیر و جوان، زن و مرد، تحصیل کرده و بی سواد، نظامی و غیر نظامی، آنهایی که در داخل هستند و یا بیرون از کشور. اگر دقیق شویم، در یک مبارزه، بزرگترین عنصر، داشتن روحیه است تا شرط پیروزی را تضمین کند. این روحیه است که سرنوشت مختوم یک مبارزه را تعیین میکند، نه امکانات جنگی و یا پول فراوان. این حداقل چیزی است که به کرات در تاریخ معاصر ما و ملتهای دیگر، ثابت شده و قطعی است و جایی تردیدی در آن باقی نمیماند.
دوم: امکانات نظامی، لوجستیکی، مهمات و اسلحه موجود است. اکثریت افسران و منصوبان ارتش پیشین، توانایی استفاده از آن را دارند و یک لشکر جنگی منظم و دارای تجربه غنی جنگی برای تضمین موفقیت مقاومت وجود دارد. تصور کنید یک یا دو ولایت سقوط کند و حاکمیت جبهه مقاومت در آنها، تامین شود، تعداد زیادی از این منصوبان که از حاکمیت متحجرانه طالبانی به ستوه آمده اند، به صف آن خواهند پیوست. این راز بزرگ پیروزی خواهد بود و در مدت زمان کوتاه، اثرات مثبتی بر روحیه جمعی خواهد داشت.
سوم: وضعیت بد اقتصادی مردم میتواند به نفع داعیه مقاومت مبدل شود، چگونه؟ طالبان نه تنها اینکه از تامین عدالت، امنیت و حاکمیت سیاسی مقبول در نزد مردم، عاجزند و نتوانستهاند بهبودی در دسترخوان مردم بیاورند و نه تنها اینکه بهبودی در وضعیت اقتصادی مردم رونما نشده، بلکه وضعیت اقتصادی و مالی مردم نیز بدتر شده است. این وخامت اوضاع اقتصادی، ناشی از تعزیراتی است که این گروه از آن رنج میبرد و عملکردهای هر روز آنها، زمینه هرنوع بهبودی در این عرصه را محدود میسازد. اما زمانی که یک یا دو ولایت در تحت حاکمیت جبهه مقاومت ضد طالبان باشد و مقبولیت و مشروعیت داخلی و بیرونی داشته باشد، طبیعتا، امکانات اقتصادی هم بوجود خواهد آمد. این دقیق زمانی است که مردم نه تنها از شر ظلم و ستم طالبان، بلکه از وضعیت اقتصادی بد ناشی از حاکمیت طالبان، فرار کرده اند یا در صف مقاومت قرار میگیرند و یا هم در سایه تحت حاکمیت آن.
چهارم: بعد از اندک تعمق در مییابیم که نباید اشتباهات گذشته تکرار شود و برای پیروزی در میدان جنگ فکر کنیم. به فرض مثال مقاومت پیروز میشود و باز مجال تصاحب حاکمیت سیاسی را مییابد، قدم بعدی چیست؟ چگونه میتوان با بصیرت و دور اندیشی برای فردای مردم مان، اندیشید و فردای بهتر را برای آنها نوید داد؟ برای این کار نیاز است تا برای یک تعامل فعال و طراحی یک سیاست معقول و عمل گرایانه و با مد نظر قرار دادن واقعیتهای عینی جامعه در یک معامله متعادل با خرد اندیشی و تعقل با همسایه ها، کشورهای منطقه و در مجموع غرب و شرق قرار گیریم. این سیاست باید بعد داخلی و خارجی داشته باشد. برنامه برای بهبودی اقتصادی داشته و تمهیدی برای حکومت داری بهتر و تعیین نوع نظام سیاسی مشروع، کارآمد و قابل قبول برای عام مردم باشد تا در آینده هم از گزند بی مهریهای همسایه ها، کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ در امان باشیم و هم توانسته باشیم منافع جمعی و کلان کشور را تامین کنیم. به یقین اگر به چنین امر بزرگی دست یابیم، موفقیت مقاومت تضمین شده و امیدی برای فرداست. در غیر آن فضای تاریک ناامیدی، شکست و ترس دامنش را هر روز گستردهتر خواهد ساخت.
منبع: دیپلماسی ایرانی