اقتصاد۲۴ همه چیز از انتشار یک کلیپ در فضای مجازی آغاز شد؛ کلیپی خشن، خونین و دلخراش که نشان میداد پسری را دست و پا بسته کف زمین انداخته و دور و برش روی سرامیک کف خانه، پر از خون است و یک نفر هم بالای سرش ایستاده و حرف میزند و با کمربند او را میزند.
تماشای این فیلم آنقدر تاثر برانگیز و اعصاب خردکن بود که هر بیننده را به این فکر وامیداشت که چه اتفاقی افتاده که این جوان را این طور دست و پا بسته، کتک میزنند.. و اصلا حالا وضعیت این جوان چگونه است.. اصلا زنده مانده است؟!
بعد از انتشار این کلیپ بود که سازمان اطلاعات پلیس تهران با رصد اطلاعاتی هویت پسر مصدوم را شناسایی کرد و به سراغ وی رفت.
پسر مصدوم کلیپ فوق مجید نام دارد؛ پسری که به گفته خودش ۸ شبانهروز در همان وضعیت ظالمانه و بیرحمانه دست و پا بسته و فیتیلهپیچ قرار داشت و هر کسی که از راه میرسید او را به باد کتک میگرفت؛ از کمربند و شلاق گرفته تا تیزی تا آنجا که فقط به مرگ میاندیشید و فکر نمیکرد که روزی بتواند از دست آنها نجات پیدا کند.
سرهنگ سعید راستی معاون عملیات سازمان اطلاعات پلیس تهران در گفتگو با خبرنگار انتظامی خبرگزاری فارس در خصوص انتشار کلیپ وحشتناک آدمربایی و ضرب و شتم در فضای مجازی گفت: پلیس اطلاعات در رصد فضای مجازی با فیلمی مواجه شد که نشان از آدمربایی و ضرب و شتم یک جوان داشت.
در ادامه و انجام ساعتها کار اطلاعاتی در نهایت فرد مصدوم را شناسایی و به سراغ وی رفتیم؛ بعد از آن هم متهمان را یک به یک شناسایی کرده و برای دستگیری اقدام کردیم، اما یک نفر از آنها قبل از اینکه اصلا فیلم در فضای مجازی منتشر شود به خارج از کشور رفته بود. در واقع این پرونده ۳ متهم داشت که یک نفر خارج رفته و ۲ نفر نیز شناسایی و دستگیر شدند.
بیشتر بخوانید: از جنایت تا بخشش
مجید، شاکی پرونده آدمربایی، در مواجهه با متهم در مقر سازمان اطلاعات پلیس تهران از آشنایی با آدمرباها خبر داد و گفت: من با آدمرباها از قبل آشنا بودم. ما یک مغازه ساندویچیفروشی داشتیم در تهرانپارس. حدود ۱۰ سال آنجا بودم و آنها هم مشتری ما بودند.
بعد از آن، این افراد کسب و کاری زدند و از من خواستند به کمکشان بروم و برایشان کار کنم، من هم رفتم. اما وقتی رفتم، دیدم که کارگاه عرقسازی است و راستش پشیمان شدم.
۲، ۳ روز که رفتم با خودم دو دو تا چهارتا کردم و دیدم من نمیتوانم در این شغل کار کنم. به آنها گفتم این کار دردسر دارد، من بچه شهرستان هستم و پدر و مادرم چشم به راه من هستند، بگذارید من بروم و مرا مرخص کنید، اما آنها نگذاشتند من بروم. گفتند جای ما را یاد گرفتهای اگر بروی ما را لو میدهی حتی قسم و آیه خوردم قبول نکردند.
مجبورم کردند که بمانم پیششان، کارهای آشپزی، نظافت، شستوشوی لباس و ... را انجام دهم. از من بیگاری میکشیدند. مرا در خانه حبس کرده بودند تا اینکه یک روز دو ساعتی از خانه آمدم بیرون، زنگ زدند که کجایی؟ من هم جواب دادم کجا هستم.
آنها هم آمدند و سوار ماشینم کردند و بردند همان خانهای که در فیلم میبینید. دست و پایم را بستند گفتند مثل یک جوجه به سیخت میکشیم و شروع کردند به ضرب و شتم.
هر روز مرا میزدند از صبح تا شب و از شب تا صبح. روزی چندین نفر آدم را از ۵ تا ۱۵_۱۰ نفر میآوردند و مرا نشان میدادند که چگونه مرا میزنند... میخواستند از بقیه زهرچشم بگیرند؛ رعب و وحشت ایجاد کنند تا اینکه بعد از ۸ روز یک آقایی آمد؛ او تنها کسی بود که دلش برایم سوخت. به آنها گفت ولش کنید دارد میمیرد، جنازهاش روی دستتان میماند.
بعد از این دیگر دستان مرا باز کردند یکی دو روز در همان خانه بودم تا کمی جان گرفتم بعد به من گفتند حواست را جمع کن اگر از ما و این کارها به کسی چیزی بگویی ننه و بابایت را هم میکشیم.
بعد از آنکه از آنجا رفتم هر ماه به من هشدار میدادند که حواست جمع باشد اگر کسی بفهمد آدرس همه فامیلت را بلد هستیم میریزیم و ناکارشان میکنیم.
تا اینکه ۲ سال گذشت. همین دو ماه پیش بود که یکدفعه همان فیلم شکنجه و آزارم را در فضای مجازی دیدم. وحشت کردم که چه کسی این فیلم را گذاشته است؛ نکند بریزند و بلایی سرم بیاورند.
تا اینکه پلیس به سراغم آمد و بقیه قضایا را هم که میدانید، پرونده را به دست گرفته و آنها را دستگیر کردند.
میپرسم این آقا را که اینجا دست و پا ایستاده است میشناسی؟
مجید پاسخ میدهد بله، یکی از همان نفرات اصلی است که در فیلم هم چهرهاش مشخص است.
اما منصور همان پسری که تصویرش در فیلم آزار و اذیت و آدمربایی نقش بسته است؛ روایت دیگری دارد که راست و دروغش را تحقیقات پلیس و مستندات پرونده مشخص میکند که تا این لحظه بر صحت آن تردید داشته و به عنوان متهم اصلی پرونده آدم ربائی و آزار و اذیت مطرح است.
منصور میگوید: من یک بوتیک لباس در پاساژ پارسیان دارم، هیچ سابقهای هم ندارم.
همان موقع دو سال پیش یک شب آمدم که به رفقایم سر بزنم در همان خانهای که در تصویر است. دیدم مجید را کت و کول بسته روی زمین انداختهاند دورش خونی بود من ضربهای نزدم.
آن دو دوست دیگرم دور کرده و گفتند که مجید انگشتر طلایمان را دزدیده، حالا هم گردن گرفته است. تو نمیخواهی تعصب ما را بکشی؟ اگر رفیق ما هستی باید تو هم او را بزنی و به سزای خیانتش برسانی.
آنها گوشی به دست گرفتند و گفتند باید مجید را بزنی و ما هم فیلم بگیریم... همانطور که در فیلم هم میبینید من بیشتر حرف میزدم و فقط دو ضربه با کمربند زدم... خب با آن دو ضربه هم که نمیتوانستم این همه بلا سرش بیاورم... من بی گناهم.. من کاری نکردم.
سرهنگ راستی از منصور متهم پرونده آدمربایی و ضرب و شتم وحشیانه مجید میپرسد: اگر انگشتر دزدیده بود خب شکایت میکردید؛ پس چرا به جانش افتادید؟
منصور میگوید ما که نمیدانستیم مقصر کیست، خودش اعتراف کرد که همین لحظه سرهنگ میگوید اگر هر فردی را هم به این نحو زده و شکنجه کنند معلوم بود که به هر کار نکردهای اعتراف میکند.
سرهنگ سعید راستی در خاتمه خطاب به اراذل و اوباش اعلام کرد: پلیس هم فضای مجازی و هم فضای حقیقی را رصد کرده و نمیگذارد عدهای معدود هنجارشکن با شرارت، درگیری، عربدهکشی و رجزخوانی آرامش و آسایش مردم را به مخاطره انداخته و قلدری کنند.
وی گفت: شهروندان میتوانند هرگونه آگاهی از شرارت، درگیری اراذل و اوباش و گروگانگیری را به پلیس ۱۱۰ اطلاع دهند تا مأموران بلافاصله در محل حاضر شده و با مخلان امنیت به شدت برخورد میکند.