وقتی به آنجا رسیدیم پیکر غرق به خون داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، همسرش را برده بودند. نزدیکان، بستگان و برخی از اهالی هنر و علاقمندان این کارگردان بزرگ سینمای ایران، اما بهت زده و اندوهناک کنار دری که روزگاری به روی خانه آنان گشوده میشد ایستاده بودند و در سکوتی سنگین که گاه و بیگاه با نجواهایی محزون خراش میخورد نظارهگر آوار فاجعهای بودند که در هوا موج میزد..