اقتصاد۲۴- مرگ دردناک آلکسی ناوالنی، سرشناسترین ناراضی روس در زندانی در قطب شمال، چیزی به دانستەهای ما دربارەی قساوت بی پردەی رژیم پوتین نمیافزاید. اما حاوی درسی به مراتب تلختر است؛ درست در زمانی که تصور میشد استبداد کرملین به علت شکست در اوکراین در سرازیری است، در هر دو جبهەی داخل و خارج در حال نشان دادن ضرب شستهای تازه است.
در داخل بی محابا و بدون هراس از پاسخ گویی، رهبر معروف اپوزیسیون را میکشد. در خارج هم با شکست ضد حملەی بهارەی ارتش اوکراین، در حال تثبیت دستاوردهای ارضی دو سال پیش است.
سرکوب در داخل و کشورگشایی در خارج، از دیرباز سنت آشنای نظامهای استبدادی حاکم بر کرملین بوده است.
در این لحـظەی تاریخی، مرگ ناوالنی و سقوط قریب الوقوع شهر آودیوکا در شرق اوکراین، یادآور تراژدی سرکوب خونین انقلاب مجارستان در اکتبر ۱۹۵۶ است.
این بار هم به نظر میرسد مانند اکتبر ۶۸ سال قبل، عامل نجات بخش کرملین، یک درگیری غیر مترقبه در خاورمیانه است.
با آغاز جنگ اسرائیل و حماس در اکتبر سال گذشته، جنگ اوکراین به حاشیه رفت و تمایل دولتهای غربی برای تجهیز ارتش اوکراین به سلاحهای تهاجمی دچار یک سیر قهقرایی زودهنگام شد.
بیشتر بخوانید: فیلم/ تصاویر جنجالی از انتقال جسد کبود الکسی ناوالنی به صورت مخفیانه
هفتاد سال قبل نیز در بحبوحەی انقلاب مجارستان، زمانی که مردم بوداپست به امید استقرار رژیمی کمتر سرکوبگر با دست خالی به مصاف ارتش سرخ رفتند، بناگاه با حملەی سە جانبەی اسرائیل، انگلیس و فرانسه به مصر، موضوع مجارستان به بوتەی فراموشی سپرده شد!
جمال عبدالناصر رهبر بانفوذ مصر با ملی کردن کانال سوئز به بخشی از غرب اعلان جنگ داد. انگلیس و فرانسه که صاحب امپراتوریهای استعماری بودند و کانال را جزء اموال خود میدانستند و از کمکهای مصر به انقلابیون الجزایر مکدر بودند، با همراهی اسرائیل به مصر هجوم آوردند. آیزنهاور، رئیس جمهوری وقت آمریکا از وقت نشناسی متحدان خود به خشم آمد و با خالی کردن پشت آنان، زمینه را برای پیروزی سیاسی و معنوی ناصر فراهم کرد. اما کار از کار گذشته بود، ارباب کرملین که لندن و پاریس را در صورت عدم عقب نشینی به حملەی موشکی تهدید کرده بود، در مقام رهبر جهان سوم در نبرد عادلانەاش علیه استعمار رو به زوال قرار گرفت و سهم بزرگی از کیک پیروزی نبرد سوئز را نصیب خود کرد. پاداش خروشچف از این پیروزی، آزادی عمل در سلاخی انقلاب مجارستان و تسخیر دوبارەی بوداپست و حبس و اعدام رهبران اصلاح طلب مجار بود.
بعد از هفت دهه به نظر میرسد تاریخ تکرار شده است. جهان در حال مقابله با کشورگشایی روسها در شرق اروپا بود که خاورمیانه مشتعل شد. شاید تنها تفاوت، موضع گیری منفعلانەی آمریکا در قبال نسل کشی اسرائیل در غزه است. آمریکای امروز بر خلاف سال ۱۹۵۶ که هنوز به هیات متحد استراتژیک اسرائیل در نیامده بود، با دادن چک سفید امضا به تل آویو، خطایی جبران ناپذیر را دچار شد. چه هم اعتبار اخلاقی ناشی از همدلی با اوکراین را در جویهای خون مردم غزه خرج کرد و هم در شرق اروپا گرفتار تنگنایی استراتژیک شد. پیامدها و الزامات برخاسته از سیاست داخلی در سال انتخابات هم بر پیچیدگی این معادلەی چند مجهولی افزوده است.
با هر تفسیری، برندەی این رخدادها پوتین است و بازنده ملتهایی هستند که در شوق آزادی میسوزند، از فلسطین گرفته تا اوکراین و کردستان در شمال سوریه که اردوغان بسان دوستش پوتین، فرصتی کم نظیر برای سرکوب ارادەی آنها پیدا کرده است.
مثل همیشه، منافع سیاسی دولتها و رهبران و اولویتهای استراتژیک بر معیارهای اخلاقی برتری دارد و آزادی و برابری از قربانیان اصلی آن هستند.
منبع: دیپلماسی ایرانی؛ صلاح الدین خدیو