اقتصاد۲۴- سینمای ایران، همواره آینهای از این مرز و بوم بود و طی سالها، بسیاری از فیلمها تجلی رابطه جامعه و سینما شدند. در واقع زندگی خاکی و اجتماعی اقتضای آن را دارد که نسبتی بین هنر خاص و فرهنگ بهطور عام یا جامعهای که هنرمند در آن زندگی میکند، برقرار باشد. پس سینما نیز به عنوان هنر هفتم، طبق مفهوم ذاتی، نمیتواند با جامعه و مضامین اجتماعی بیگانه باشد. با این حال رفته رفته، بُعد صنعتی سینما به مفاهیم ذاتی غالب شد و این هنر نیز برای بقا به دنبال درآمد گشت. فروش ۶۰۰ میلیاردی سینمای ایران از ابتدای سال جاری تا امروز، به مدد اکران چند اثر کمدی، مصداقی بر این مدعا و اتفاق قابل توجهی است، اما تازه نیست. در سراسر دنیا نیز، عرف تجاری سینما خط و مشی ویژهای دارد و گیشه، سریعترین منبع دسترسی به پول است.
بین ۲۵ تا ۳۰ درصد درآمد فیلمهای سینمای آمریکا از طریق بلیتفروشی از سالن است و سالنها غیر از جهتدهی به جریان سینما کارکرد ویژه دیگری که دارند، همین پول سریعالوصول است. تا سالها پیش در ایران اما، شرایط متفاوت بود. تا سال ۱۴۰۱ که سینمای ایران رسما وارد دوران پساکرونا و بحرانهای به یادگار مانده از آن شد، مساله بدهی سینماداران به صاحبان فیلمها حتی با افزایش قیمت بلیت و اکران فیلمهای تازه در فصل طلایی اکران نیز آنطور که انتظار میرفت، سرشکن نشد. سال گذشته اما، به دنبال فروش چند فیلم کمدی و اکران طولانیمدت و غیرمعمول آنها، رونق مالی به سینماهای ایران بازگشت. در طول یک سال گذشته و در غیاب فیلمهای اجتماعی، کمدیها یکهتاز گیشهها بودند و سینماداران از این فیلمها به عنوان نجاتبخش گیشهها یاد کردند. روندی که به سال ۱۴۰۳ نیز منتقل شد. در این بین، مسیری که مدیران سینمای ایران پس از پشت سر گذاشتن حوادث سیاسی و اجتماعی طی دو دهه اخیر، پیش گرفتند نیز، پناه بردن به ژانر کمدی برای نجات بود. مسیری که بخش گستردهای از جامعه نیز خواسته یا ناخواسته به آن پیوست و در دورههایی خاص، سقوط ژانر اجتماعی و صعود ژانر کمدی حاصل شد. به این ترتیب صدرنشینی فیلمهای کمدی به ویژه پس از بزنگاههای سیاسی و اجتماعی خاص، بیسابقه نیست.
۶۲۰ میلیارد تومان فروش و ده میلیون و ۹۳۶ هزار مخاطب، حاصل اکران ۲۱ فیلم در ۲۷۳ هزار سانس سینماهای کشور، آورده نیمه نخست سینمای ایران بود. طبق آمار سمفا تا این لحظه، «تمساح
خونی» به کارگردانی جواد عزتی با ۱۶۵ میلیارد تومان فروش، «تگزاس۳» به کارگردانی مسعود اطیابی با ۱۴۷ میلیارد تومان فروش، «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی با ۱۱۲ میلیارد تومان فروش، «سال گربه» به کارگردانی مصطفی تقیزاده با ۶۱ میلیارد تومان فروش و «خجالت نکش۲» به کارگردانی رضا مقصودی با ۵۰ میلیارد تومان فروش، صدرنشینان جدول اکران هستند. همانطور که مشخص است، چهار فیلم کمدی و یک فیلم تاریخی، پرفروشهای گیشه را تشکیل دادهاند درحالی که فیلم اجتماعی «بیبدن» به کارگردانی جواد علیزاده، با ۴۶ میلیارد تومان فروش، در جایگاه ششم جدول قرار دارد. در بررسی دیگر، کل فیلمهای اجتماعی حاضر در گیشه، اندازه یکی از چند کمدی صدرنشین جدول اکران فروش نداشتند که عمده دلیل آن فضای غمآلود، تلخ و گزنده این فیلمهاست.
بیشتر بخوانید: نُت رکود در موسیقی، از حذف طبقه متوسط تا نزول کیفیت در دولت سیزدهم/ بحران بازار موسیقی ایران ادامه دارد
مسالهای که با توجه به شرایط حال حاضر کشور از لحاظ اقتصادی و پس از حوادث سیاسی و اجتماعی که هنوز بر جسم و جان مردم سایه افکنده، بازنمایی این حس و حال کمتر در توان عمومی میگنجد. با توجه به شرایط اقتصادی و تورم که حتی بهای سینما رفتن را هم گزاف کرده، مخاطب ترجیح میدهد لحظاتی خود را از بنبستها و گرفتاریهای متعدد زندگی بیرون بکشد. کم رنگ شدن تولید فیلم با مضامین مختلف ذیل سایه سنگین آثار طنز، ره آوردی جز کوچ فیلمسازان به ساخت چنین فیلمهایی ندارد. حالا گویی، در سینمای ما، مرز بین ژانر کمدی و هجو به طور آشکار نامرئی شده است. گویی هدف اصلی تولید کمدیها، صرفاً پر کردن زمان تماشاگران و خارج کردن ذهن آنها از دغدغهها و معضلات جامعه است. روندی که طراحان این روند اکران، به خوبی از آن آگاه و تنها به دنبال اشباع اهداف تجاری و سیاسی خود هستند.
در دولت سیزدهم دست کم پنج فیلم توقیف و یا جلوی اکرانشان گرفته شد. همچنین فیلمهای «برادران لیلا»، «تفریق»، «اورکا»، «جنگ جهانی سوم»، «خط فرضی»، «بی رویا»، «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا»، «قصیده گاو سفید»، «شب، داخلی، دیوار» و «فسیل» مجموع فیلمهای قاچاق شده در دولت سیزدهم است که ۸ عدد از آنها مربوط به یک سال است! از عوامل فیلم تا لابراتوار، افرادی مشخص از بدنه مدیریتی سینما و پخشکنندگان خارجی، ابعاد و اشخاص مفروض بر قاچاق فیلمها محسوب میشوند. قاچاقی که برخی آن را سازمانیافته تلقی میکردند. مسیری که ادامه آن، تهیه کنندگان را بهتدریج برای سرمایهگذاری و ساخت فیلم بی انگیزه میکند. همچنین پس از حوادث سال ۱۴۰۱، بسیاری از چهرههای محبوب سینمایی ممنوع از فعالیت و منزوی شدند. سینما محل جولان آثار ارگانی و سفارشی شد و سینمای مستقل از گود بیرون رانده شد. محدودیت و هتک حرمت هنرمندان این سرزمین سبب شده که بسیاری از آنان عطای این سینما را به لقایش ببخشند. وضعیتی که ادامه آن برای سینمایی که یک روز مایه فخر ایران در جهان بود، هشداردهنده خواهد شد.
حال در آستانه دولت چهاردهم قرار داریم. مسعود پزشکیان از معدود نامزدهای انتخاباتی بود که درباره بحران سینما صحبت کرد. او در یکی از مناظرات گفت: «موانعی که باعث میشود هنرمندان ما در زیرزمینها فعالیت کنند را باید اصلاح کنیم. اصغر فرهادی را شما همگی میشناسید که در خارج چه اعتباری برایش قائلند، اما حالا چه میکند؟ امسال ۱۷ فیلم بلند ایرانی که در کن به نمایش گذاشته شد یا زیرزمینی یا خارجی بود و در ایران مجوزهای لازم را نگرفته بودند. باید این وضعیت اصلاح شود». او همچنین در پاسخ به پرسشهای خانه سینما درباره رویکرد او نسبت به مسائل و محدویتهای سینمای ایران گفت: «وضعیت ممیزی در همه حوزه ها، داستان پرچالشی است که جز اتلاف سرمایههای مادی و معنوی، حاصل دیگری ندارد و البته ادعای حل کوتاه مدت آن غیر منطقی است، اما به رسمیت شناختن قانونی این وظیفه و اختیار صنوف و تعییر ساز و کار آن و تغییر رفتار و رویکرد کارگزاران به این سمت و سو، مسیری است که دولت آینده در کنار اصناف آن را آغاز و تلاش خواهد کرد با رعایت حقوق مصرف کنندگان، رده بندی سنی، کوششها بر نظارت پسینی متمرکز شود.»
دولت چهاردهم شاید بتواند، اتفاق نویدبخش سینمای ایران در سال جاری باشد. هرچند سینمای مستقل کماکان گوشه رینگ اکران است، سینماگران دلشکستهاند و از مواجهه آنان با مقوله انتخابات به خوبی میتوان این مساله را درک کرد. اما شاید بتوان دولت چهاردهم و رویکردهای همدلانهای که مدعی آن است را برای سینمای ایران، به مثابه باریکهای نور امید تلقی کرد؛ چرا که موضوع بر سر همین امید است، چیزی بسیار مقدستر از زندگی.
منبع: امتداد